خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا/ سرویس صفحات فرهنگی:
ظهور منجی موعود یک اعتقاد عمومی در تمامی ادیان است. کتاب های مقدس آسمانی، چه آنها که بخشی یا تمام آنها وجود دارد و چه آنها که منقولاتی از آنان در کتاب های دیگر آمده است، بشارت داده اند که جهان در سیطره ظلم و فساد نمی ماند؛ بلکه جماعت صالحان به امامت "رهبر موعود" عدل و داد را در گیتی حاکم خواهند کرد.
ریشه دار بودن اعتقاد به مهدی و منجی، موجب آماده بودن مردم اعصار گوناگون برای پذیرش و تبعیت وی شده و می شود. از همین رو، این مفهوم موجب سوءاستفاده فریبکاران و شیادانی شده است که در طول تاریخ با ادعاهای دروغین، خود را مهدی یا از یاران او معرفی کردند تا از رهگذر عقیده پاک مردم به نیات آلوده خویش دست یابند. اتفاقاً بسیاری از این مدعیان، در نقشه خود موفق شده و به مقصود خود رسیده اند؛ چه مدعیان کوچکی که اهداف مالی و رمالی داشته اند، و چه مدعیان بزرگی که توانستند با این ادعا حکومت های عریض و طویل یا مذاهب منحرف دیرپا و گسترده ای برای خویش دست و پا کنند.
همچنین دشمنان اسلام و انسانیت که همواره در ترس از حاکمیت عدل و انسان کامل به سر می برند، از یک سو با ساخته و پرداخته کردن سؤالات و شبهات، تلاش دارند که یا اعتقاد به ظهور منجی را در دل آدمیان سست کنند؛ و از سوی دیگر با تحمیق رسانه ای و ساختن فیلم های سینمایی، چهره ای هولناک از آن مرد الهی بیافرینند!
در واکنش به اینگونه اقدامات، خبرگزاری اهلبيت(ع) ـ ابنا ـ در پایان هفته سلسله مطالبی متقن و مستدل در باب مهدویت ــ با عنوان "در انتظار منجی" ــ تولید و منتشر می کند؛ تا هم عرض ارادتی باشد به محضر امام زمان حضرت حجة بن الحسن المهدی(عج) و هم گامی باشد برای روشنگری درباره مسأله مهدویت در عصر هجوم غبارها و فتنه ها.
به مناسبت سالگرد ارتحال «آیت الله مهدوی کنی» رئیس سابق مجلس خبرگان رهبری، بحث این هفته، سخنرانی ایشان در مراسم افتتاحیه هفتمین همایش بینالمللی دکترین مهدویت می باشد که در تیرماه سال 1390 در تهران ایراد شده است.
متن کامل سخنرانی مرحوم آیت الله مهدوی کنی به شرح ذیل است:
بسم الله الرحمن الرحیم
وَ الصَّلَاةُ وَ السَّلَامُ عَلَی سَيِّدِ النَّبِيِّينَ أَبِي الْقَاسِمِ مُحَمَّدٍ وَ عَلَی آلِهِ المَعصُومِینَ الهَادِینَ المَهدِیِّینَ سِیَّمَا بَقِیَّةَ الله فِي الأَرݧݧݧݧݨَضِینَ حُجَّةِ بنِ الحَسَنِ المَهدِی _ عَجَّلَ اللهُ تَعالَی فَرَجَهُ الشَّرِیف _ وَ جَعَلَنا مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ. اللَّهُمَّ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ.
أَعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ. قالَ اللهُ تَعَالَی فِی کِتَابِهِ: وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ. (نور: 55)
با عرض ادب به پیشگاه مقدّس حضرت بقیّة الله الاعظم، حجّة بن الحسن و عرض ادب به پیشگاه مقام معظم رهبری و حضّار محترم.
بحثی که مورد توجه این مجلس است، از لحاظ مختلف یعنی موضوع، مصداق، هدف، پایگاه و خاستگاه، سند و وسیله و ابزار برای رسیدن به این هدف دارای اهمّیت است. هر کدام از اینها هم بحثهای زیادی را میطلبد که وقت مجلس اقتضا ندارد که درباره تمام آنها صحبت شود. برای اینکه اهمّیت این موضوع را اجمالاً از نگاه قرآن کریم بیان کنم، بهطور اجمال دربارۀ برداشتها یا استفادههایی که از آیه یاد شده میتوان کرد، سخن میگویم.
اولین چیزی که در آیۀ 55 سورۀ نور مورد توجه قرار گرفته، وعدۀ الهی است. قهراً وعدۀ الهی تخلّف ندارد؛ چون إِنَّ اللهَ لا يُخْلِفُ الْميعادَ. (آلعمران: 9؛ رعد: 31) بنابراین، یک موضوع قطعی است که قرآن کریم به عنوان وعدۀ الهی برای ما بیان کرده است و به کسانی که ایمان آوردند و دارای عمل صالح هستند، وعده داده است. فکر میکنم الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ، خطاب به مؤمنین و مسلمانان باشد، نه خطاب به همۀ جامعۀ بشریّت. البته احتمال آن هم وجود دارد. اگر احتمال اول من درست باشد که آمَنُوا مِنْكُمْ دلیل بر این میشود که کسانی که واقعاً ایمان داشته باشند، نه آنها که فقط میگویند ما مؤمنیم و بعد از ایمان هم عمل صالح دارند، باید گفت عمل صالح با عمل حسن تفاوت میکند. ممکن است گاهی عملی خوب باشد، ولی نسبت به آن زمان و آن مکان و هدفی که در نظر داریم، صلاحیت نداشته باشد. پس قرآن خیلی از اوقات بیشتر بر عَمِلُوا الصَّالِحاتِ تکیه میکند. به حسنات هم توجه زیادی شده است، ولی به حسناتی که صلاحیت وقوع داشته باشند و برای رسیدن به هدف متناسب باشند، آنها صالح هستند. خیلی از اوقات، افرادی کارهای خوب میکنند، ولی کارهایی است که انسان را به هدف نمیرساند. خداوند فرموده است: کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح میکنند که زمینهساز استخلاف است، نه هر عمل خوبی، بلکه عملی که صلاحیت داشته باشد برای استخلاف.
در روایات ما از طریق اهلبیت(ع) رسیده است که در زمان غیبت باید چه کار کرد تا زمینه ظهور فراهم شود؟ مخاطب هم افراد، گروهها و جمعیّتها، رسانهها و آنهایی هستند که در طریق هدایت مردم امکاناتی دارند. بعد از این دو مطلب، خداوند کلمۀ استخلاف را ذکر میکند. استخلاف با خلیفه شدن یا جعل خلیفه فرق میکند. کلمۀ استخلاف که از مادّۀ استفعال است، همانطور که در قرآن، کلمۀ استضعاف و استخفاف وجود دارد، اینها با کلمۀ ضعف و اضعاف از نظر معنا تفاوت دارد. کسی که خلیفه شده است یا خلیفه قرارش میدهند، ممکن است روز دیگر او را بردارند، امّا استخلاف آن است که از ریشۀ جانها و از باطن جمعیّتها برون میآید. حتی دربارۀ امر معروف گفتهاند: كُنْتُمْ خَيْرَ أُمَّةٍ أُخْرِجَتْ لِلنَّاسِ. (آلعمران: 110) «أُخْرِجَتْ» هم باز با «أُستُخرِجَت» فرق میکند. اینجا کلمۀ استخلاف است که خداوند عنایت خاصّی به آن دارد. من از کلمۀ استخلاف، عنایت را میفهمم که خداوند به مؤمنین صالح وعده کرده است که آنها را استخلاف کند و خود خداوند با عنایت خاصّ خودش، آنها را جانشین قرار بدهد و اینها افراد معمولی نیستند. بعد هم میفرماید: كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ، آنچنان که در گذشتهها هم این سنّت الهی بوده است که صالحان مستخلف میشدند نسبت به غیر صالحان. تا اینجا یک امر عمومی برای همۀ مؤمنین و صالحان است.
نکتههای دیگری که در آیه وجود دارد، مخصوص به استخلاف آخرین است، نه استخلافهای گذشته، چنانکه اصحاب حضرت موسی هم مستخلف بودند، ولی باز خودشان گرفتار «يُشْرِكُونَ» شدند. این در حالی است که این آیه میگوید: يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً؛ یعنی استخلاف آخرین این خصوصیّات را دارد که وَ لَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمُ الَّذِي ارْتَضى لَهُمْ. اولین امتیازی که خدا به این امّت آخر و امّت منتظر میدهد، این است که امکانات اجرای آن دینی را که خدا برای آنها پسندیده است، به آنها عنایت میکند. منظور از امکانات هم امکانات مادّی، معنوی، اجتماعی و سیاسی یا هر امکانی است که برای اجرا شدن چنین دینی لازم باشد آن هم دینی که «ارْتَضى لَهُمْ» است که در سورۀ مائده فرموده است: الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً. (مائده: 3) دینی که مرضیّ خداست، دینی است که دین ولایی و دین ناب محمّدی است. طبق مبنای استاد ما، علّامه طباطبایی، «القُرآنُ یَنطِقُ بَعضُهُ بِبَعضٍ وَ یَشهَدُ بَعضُهُ عَلَی بَعضٍ». (شریف رضی، 1378: ج2، 17، خ133) آن آیه شاهد بر این آیه است که آن دینی که خداوند امکانات اجرا شدن آن را بجمیع الجهات میدهد، آن دینی است که الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دربارهاش آمده است و آن مربوط به دین ولایی و دین علوی است؛ همان دین الهی که به وسیلۀ ولایت علوی باید اجرا شود. بعد از این میفرماید: وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً. این استخلاف که واقع میشود و این امکانات خداوند، بهطور کلّی، خوف را از دل مؤمنین بیرون میبرد.
در این آیه باز یک نکته میبینم. نمیفرماید: وَ لَيُبَدِّلَنَّ لَهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً؛ چون گاهی در قرآن «يُبَدِّلَنَّ لَهُمْ» وجود دارد، مانند يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ (فرقان: 17) که سیّئات را به حسنات تبدیل میکند. اینجا مفعول «يُبَدِّلُ»، خود مردم هستند. میفرماید: خود مردم به امنیّت تبدیل میشوند، نه اینکه برای آنها امنیّت میآید؛ یعنی سراسر وجود انسانها امن میشود. آیۀ شریفه در قرآن است که: الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ. (انعام: 82) اینجا میفرماید: لَهُمُ الْأَمْنُ و نمیفرماید: أُولئِكَ هُمُ الْأَمْنُ. در قرآن گاهی هُمْ دَرَجاتٌ (آلعمران: 163) است و گاهی لَهُمْ دَرَجاتٌ. (انفال: 3) اینجا انسانها سراسر وجودشان امنیّت میشود؛ امنیّتی که از ذات و درون خودشان میجوشد. قهراً چنین انسانهایی هم برای خودشان امنیّت دارند و هم برای دیگران؛ چون انسانی که سراسر وجودش، امن، عدل، صفا و صمیمیّت شود، قهراً برای دیگران هم ضرری نخواهد داشت. آن وقت این امّت، امّت امام زمانی و امّت منتظر میشود: وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً. بعد از این امنیّت که دیگر هیچ خوفی باقی نمیماند، يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً، خدا را عبادت میکنند. این عبادت هم به معنای اطاعت مطلق است. تنها پرستش خاص نیست. مردم، عابد خدا و بندۀ خدا میشوند: لَا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً.
تا قبل از این، استخلاف، عبادت خالصانه بوده، امّا خالصانۀ مطلق نبود و همیشه توأم با خوف بوده است. حتی در زمان پیامبر اکرم و حتی در زمان ائمّۀ معصومین که مسئلۀ تقیّه مطرح میشود، بالأخره مؤمنین یک نوع تقیّه میکردند و عبادت خدا «لا يُشْرِكُونَ» نیست. تقیّه مجاز بوده، ولی اوضاع زمان و حال افراد دیگر و حکّام هم رعایت میشد که «التَّقِيَّةُ دِينِي وَ دِينُ آبَائِي». (حر عاملی، 1409: ج16، 210) ائمّه فرمودند: تقیّه امری است که در تشیّع مسلّم است، گرچه اهل سنّت تقیّه را قبول ندارند، ولی باید آن را قبول کنند؛ چون خود قرآن بر مسئلۀ تقیّه تصریح میکند. بنابراین، آن روز، روزی است که دیگر هیچگونه تقیّهای در کار نیست. يَعْبُدُونَني لا يُشْرِكُونَ بي شَيْئاً؛ یعنی دیگر ترسی از هیچ کس نیست؛ چون حاکمیّت الهی برقرار است. دیگر حاکمیّت ظلم نیست که کسی از کسی بترسد و حال کسی را مراعات کند و به خاطر رعایت حال او یا رعایت مصالح دیگری، نوعی شرک در کارش باشد. این برداشتی است که دارم. انشاءالله اساتید اشکالهایش را به بنده خواهند فرمود.
بعد از این میفرماید حالا در چنین روزی که حق آشکار شده است و هیچگونه خوفی دیگر نیست و جای هیچگونه ریا و ملاحظه و مصلحتاندیشی نیست، وَ مَنْ كَفَرَ بَعْدَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْفاسِقُونَ. در چنین موقعیّتی، هر کس کفر بورزد، دیگر کفرش قابل قبول نیست. دیگر نمیتواند بگوید که: من نفهمیدم و ترسیدم و به خاطر فلان مصلحت، این کار را کردم. فسق واقعی در این زمان است. اینجا میفرماید: دیگر امام زمان، تقیّه و ظاهرسازیها را نمیپذیرد که کسانی بخواهند با تظاهر بیایند و بگویند: ما مسلمانیم یا مؤمنیم و با تظاهر و نفاق بخواهند در حکومت حضرت مهدی نفوذ کنند. دیگر چنین چیزهایی شدنی نیست.
مسئله با اهمّیتی که از این آیه و آیات دیگر و روایتهای فراوانی استفاده میشود، مسئلۀ قطعیّت این وعده است که در آیات دیگر قرآن هم اشاره شده است: وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ (انبیاء: 105) هر جا در قرآن «کَتَبَ» میآید، بر تثبیت آن امر دلالت میکند و فوق معنای حکمهای عادی است، مثل: كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ (بقره: 216) و كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ (بقره: 183) که با واجب شده و امثال این تفاوت دارد.
اینجا هم كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ میگوید؛ یعنی این امر در سنّت الهی و لوح محفوظ الهی نوشته شده است: وَ لَقَدْ كَتَبْنا فِي الزَّبُورِ مِنْ بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُونَ و وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ. (قصص: 5) این وعدۀ بزرگ الهی، ما را به انتظار دعوت میکند؛ چون خدا میفرماید: ما وعده دادیم. پس باید منتظر باشید. فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُنْتَظِرينَ. (یونس: 20 و 102) حالا برای انجام وظیفه در چنین ظرفی که ما هستیم، چه باید کرد؟ در روایاتی که از معصومین رسیده، مسائل زیادی بیان شده است که مردم در زمان انتظار و زمان غیبت چه وظایفی دارند؛ چون انتظار را به دو گونه تفسیر کردهاند. بعضی، انتظار را به بیحالی تفسیر میکنند. درباره آیۀ کریمۀ وَ لَوْ لَا دَفْعُ اللهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْكَرُ فيهَا اسْمُ اللهِ كَثيراً، (حج: 40) بعضی از مؤمنین یا مفسّرین میگویند: خدا خودش کفّار را به جنگ هم میاندازد. «اللّهُمَّ اشغَلِ الظَّالِمِینَ بِالظَّالِمِین و اجعَلنَا بَینَهُم سَالِمِینَ غَانِمِین». برای اینکه ما راحت باشیم، کفّار به جان هم میافتند. این یک نوع تفسیر است که هیچ وظیفهای برای مؤمنین متصور نیست. خود خداوند، کفّار را به جان هم میاندازد. ما هم فقط تماشاچی هستیم. در آخر همین آیه میفرماید: وَ لَيَنْصُرَنَّ اللهُ مَنْ يَنْصُرُهُ. پس معلوم میشود در این وسط یک عدّه ناصر خدا هستند، نه اینکه تماشاچی باشند. دفع کفر به این است که مؤمنین کاری و جهادی انجام بدهند، نه اینکه تماشاچی باشند. امام راحل در مسئلۀ جهاد و امر به معروف این مبنا را داشتند؛ چون بعضی از بزرگان فقها میگفتند: امر به معروف در جایی است که امکاناتش فراهم شود اگر امکان تأثیر بود، واجب است که امر به معروف باشد. امام میفرماید: اگر امکان نبود، واجب نیست این در مورد واجبهای مشروط است. امام میفرماید: اینجا واجب مطلق است. شما بروید امکانات امر به معروف را فراهم کنید، نه اینکه بنشینید تا شاید روزی وسیلهای فراهم شود. این مبنای امام در انقلاب بود. ایشان میفرمود: ما در مقابل دشمن قدّاری هستیم، امّا اینطور نیست که این دشمن، همه کارۀ جهان باشد.
ما هم در این دنیا کارهای هستیم. شروع میکنیم مقدّمات را فراهم میکنیم. در مورد امر به معروف هم همین مطلب را میفرمودند که اگر وسیله فراهم نیست، برای جلوگیری از فساد، وسیله فراهم کنید، نه اینکه بنشینید و تماشا کنید که شاید روزی وسیلهای فراهم بشود. اگر تماشاچی شویم، ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ (روم: 41) خواهد شد. منتظر مردم نباشیم. باید از نیروهای فطری مردم استفاده کرد. اولین مطلبی که از حدیث و آیه استفاده کردم، این است که مسئلۀ استخلاف مربوط به مؤمنینی است که صالح باشند. مقام معظّم رهبری فرمودند که باید عارفانه، عالمانه و مجتهدانه وارد مسئلۀ مهدویّت شد. روایاتی میفرماید: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً» (حر عاملی، 1409: ج16، 246) یا «مِيتَةَ الجَاهِلِيَّةً» (مجلسی، 1403: ج108، 391) که به دو شکل نقل شده است. ببینید باید به امامت و مهدویّت عرفان پیدا کرد، نه اینکه با احساسات به دنبال آن رفت. اگر با عرفان وارد میدان شویم، آن وقت هر روز گرفتار مسائل مختلف نخواهیم شد.
مرحوم کلینی این روایت را در کافی نقل میکند: «اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَ لَمْ يَضُرُّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ». (کلینی، 1363: ج1، 371) میفرماید: تو امامت را خوب بشناس که چه کسی است. اگر شما به این مطلب عرفان واقعی پیدا کردی، دیگر اینکه امام زمان چه زمانی میآید، امروز میآید یا فردا میآید، برای شما تفاوتی نمیکند؛ چون شما امامت را قبول کردهای، با قاطعیّت پذیرفتهای و شناختهای. این ثبات قدم در صورت برخورداری از عرفان است.
مسئلۀ بعدی، پرهیز از اختلاف و تفرّق است که فرمودند: در زمان غیبت، شیعیان ما در مسیر هدف، با هم متّحد باشند. این حدیثی که میخواهم نقل کنم، در کتاب شریف کافی هست. راوی میگوید: «قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ علیه السَّلام إِنِّي تَرَكْتُ مَوَالِيَكَ مُخْتَلِفِينَ يَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» (همو: 390) سدیر میگوید که من از کوفه میآمدم. دوستان شما با هم اختلاف دارند؛ حتی اختلاف آنها به جایی رسیده است که به یکدیگر فحش میدهند. این، او را کافر میداند و دیگری او را ضدّانقلاب میداند و او آن را ضدّانقلاب میداند. با هم اصلاً سازش ندارند؛ حضرت ناراحت میشوند. «قَالَ وَ مَا أَنْتَ وَ ذَاكَ». این چه حرفهایی است که میزنی؟ مگر میشود شیعیان، شیعه باشند و «يَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ» شوند؟ واقعاً شیعه، مسلمان، طرفدار اهل بیت، طرفدار ولایت، همه انقلابی، طرفدار امام، امام راحل، بعد «يَتَبَرَّأُ بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ»؟ نمیشود. بعد حضرت میفرمایند: «إِنَّمَا كُلِّفَ النَّاسُ ثَلَاثَةً». مردم در این موقعیّت سه تکلیف دارند؛ یکی «مَعْرِفَةَ الْأَئِمَّةِ». در زمان ظهور امام حاضر، بشناسند که امام چه کسی است. در زمان غیبت هم امام غایب را بشناسند و امام غایب هم که حتماً نایب خواهد داشت. اینطور نیست که ما را رها کرده باشند تا روزی ظهور واقع شود. دوم، «وَ التَّسْلِيمَ لَهُمْ فِيمَا وَرَدَ عَلَيْهِمْ» به آنچه دستور رسیده است، عمل کنیم. سوم، «وَ الرَّدَّ إِلَيْهِمْ فِيمَا اخْتَلَفُوا فِيهِ». قول فصل برای امام است. اگر در جایی اختلاف پیدا کردید، به امام مراجعه کنید و اختلاف را دفع کنید. آنجا دیگر حرف، حرف امام است و شأن امامت این است که رفع اختلاف میکند.
در حدیث دیگر، مسئلۀ مرابطه میآید ذیل همین مسئلۀ اختلاف که خداوند در قرآن میفرماید: يَا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. (آلعمران: 200) در زمان گرفتاریها باید صبر فردی داشته باشید و روایت دارد که «اصْبِرُوا عَلَى الْفَرَائِضِ». (کلینی، 1363: ج2، 81) یکی هم صبر جمعی؛ «صابِرُوا». با یکدیگر در مشکلات تعامل داشته باشید و دست به دست هم بدهید تا بتوانید مشکلات را حل کنید. «صابِرُوا» لازم است و در آخر «رابِطُوا». بالأخره مرابطه با مرکز ولایت و مرکز امامت هم لازم است. با مرکز امّت این مرابطه وجود دارد. مرابطینی که در مرزها مرابط هستند، همانهایی هستند که همیشه حواسشان جمع است از آنجا خبرها را میگیرند و به مرکز میدهند تا از مرکز فرمان بگیرند که چه کنند. سربازانی که مرزدار هستند، به اصطلاح فقه، مرابطین هستند.
مؤمنین همه باید مرابط باشند و ببینند رهبری چه میگوید. تنها هر کسی برای خودش یک فکری داشته باشد، من اینطور میفهمم. من این را مصلحت میدانم. ما نظام اسلامی داریم و نظام ولایی که به این شکل فعلاً ترسیم شده است. حالا شاید اگر 300 سال قبل بود، ممکن بود نظام ما به شکل دیگری ترسیم شود. ولایت در جای خود این نظام را پذیرفته که قوای متعدّد همه با هم باید کار کنند.
حرف بنده این است که قوای متعدّد باید با هم تعامل و مرابطه داشته باشند. اگر وقتی هم نتوانند، باید مقام رهبری بیاید مسئله را برایشان حل کند. معنای رهبری این نیست که در همه کار دخالت کند. در زمانی که مشکلاتی پیش میآمد و خدمت امام میرسیدیم، بسیاری از اوقات ایشان اظهارنظر نمیکردند. میگفتند: بروید کارشناسها را بیاورید. بروید با هم بحث کنید و مسائل را از نظر علمی و کارشناسی حل کنید. اگر در جایی حل نمیشد، آن وقت اظهارنظر میکردند، نه اینکه حق نداشتند، بلکه میخواستند این نظام یک نظام مردمی باشد که مردم پشتوانۀ آن باشند و همه جا حضور داشته باشند و فکر مردم، فکر جامعه، حاکم باشد. همانطور که پیامبر اکرم، مأمور به مشاوره بودند، امام ما هم همین کار را میکردند. اینجا «رابِطُوا»، مسئلۀ مهمّی است. کسی که هماهنگکنندۀ بین قواست، در کشور ما، مقام رهبری است که شاید در هیچ نظامی، چنین شخصیّتی پیدا نکنید. این بهترین نظام در نظامهای مردمی جامعۀ بشری است که رهبری قول فصل باید داشته باشد و اگر بنا باشد که ما بخواهیم این نظام را حفظ کنیم، باید این مرابطه باقی بماند. کسانی که این مرابطه را تضعیف کنند یا به آن اهمّیت ندهند، خودشان از مجموعه طرد خواهند شد؛ چون این نظامی است که مورد قبول مردم و حضرت ولیّ عصر سلام الله علیه است. بنابراین، همۀ ما باید این نظام را تأیید کنیم. باید با برادری، رفاقت، تآلف، دوستی، فداکاری، مجاهده و تبعیّت از مقام رهبری این نظام را حفظ کنیم اگر بخواهیم جزو منتظران باشیم. چون فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللهِ». (حر عاملی، 1409: ج27، 140) بنابراین، وظیفه داریم در زمان انتظار، این انقلاب را حفظ کنیم.
برادران عزیز، خطاب من به همۀ ایرانیان و همۀ مسلمانان است. میبینید که دنیا در موقعیّت خاصّی قرار گرفته است که بر این دلالت میکند که همه مردم منتظر هستند، حتی آنهایی که مسلمان نیستند، انتظار دارند. در مورد بیداری اسلامی، بعضیها میگویند که حتماً باید کلمۀ اسلام در آن باشد، ولی همین که مردم بیدار شدند و طرفدار عدالت هستند و به دنبال حکومت عادلانه میگردند، خود، دلیل بر این است که همه منتظرند. ما هم در این انقلاب حتماً باید بدانیم که امام و شهدای ما سهم بزرگی در این حرکت داشتهاند. چه بخواهیم و چه نخواهیم، چه بخواهند و چه نخواهند، این حرکت، حرکتی است متأثّر از حرکت اسلامی و ولایی ما. بنابراین، باید قدر آن را بدانیم. خدا نکند که هواهای نفسانی بر ما غلبه کند و گروهگراییها، هواهای نفسانی و هواهای شخصی، ما را از راهی که امام و شهدا انتخاب کردند، باز دارد.
جملۀ آخر را هم عرض کنم. امام در روزهای آخر عمرشان اهل حلّ و عقد از علما و غیرعلما را جمع کردند و فرمودند: این انقلاب روی غلتک افتاده و راه خودش را باز کرده است و پیش میرود. فرمودند: حتی من هیچ ترسی ندارم از دشمنان که آنها ممکن است کارهای ایذایی کنند و دیگر نمیتوانند در مقابل این انقلاب بایستند، ولی فرمودند: «بِشَرطِهَا وَ شُرُوطِهَا». شرطش این است که شما با هم باشید و با هم مخالفت نکنید. معنای مخالفت نکردن این نیست که ما اختلاف سلیقه نداشته باشیم. این است که بعد از اینکه سلیقهها را جمع کردیم، با هم یک فکر جمعی پیدا کنیم و آن را اجرا کنیم. اینکه بگوییم من میگویم، فلانی میگوید، من میگویم. انتخابات در پیش است، باز گروهها نیایند بگویند افرادی که ما داریم، باید بیایند منتخب شوند. باید روی شاخصها و ملاکهایی که برای خدمت به این نظام و این مملکت مفید واقع میشود، تمرکز کنیم. انشاءالله که خداوند توفیق دهد ما عمل کنیم و در این راه با روی سپید به پیشگاه خداوند برویم.
وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَكَاتُهُ
منابع:
1. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشيعة، تحقيق: مؤسسة آلالبيت، قم، مؤسسة آلالبيت، چاپ اول، 1409ق.
2. شریف رضی، محمد بن الحسین، نهج البلاغة،ترجمه: سيّدجعفر شهيدی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهاردهم، 1378ش.
3. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تصحیح: علیاکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چاپ پنجم، 1363ش.
4. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403ق.
......................
پایان پیام/167
سلسله مطالب در انتظار منجی :
ــ در انتظار منجی ـ 1 / رابطه داعش با "روايات سفيانی، دجال و پرچم های سياه" چیست؟
ــ در انتظار منجی ـ 2 / علائم ظهور امام زمان(ع) چیست؟/ آیا این علائم را می توان بر حوادث امروز تطبیق داد؟
ــ در انتظار منجی ـ 3 / پاسخ به چند شبهه روشنفکرانه و مدرن/ نسبت دموکراسی با حکومت جهانی حضرت مهدی(عج)
ــ در انتظار منجی ـ 4 / با وجود قرآن و سنت، دیگری چه نیازی به امام زمان(عج) هست؟
ــ در انتظار منجی ـ 5 / چه رابطه ای بین امام حسین(ع) با امام زمان(عج) وجود دارد؟
ــ در انتظار منجی ـ 6 / شیعیان هم مهدویت را نمی شناسند!
ــ در انتظار منجی ـ 7 / آیا جریان حوثی همان "یمانی عصر ظهور" است؟ / احمد الحسن کیست؟
ــ در انتظار منجی ـ 8 / ویژگی های یاران امام زمان(عج) چیست؟ / همه یاران حضرت همان 313 نفر نیستند
ــ در انتظار منجی ـ 9 / فرصتها، تهدیدها و آسیبهای مباحث مهدویت و آخر الزمان چیست؟
ــ در انتظار منجی ـ 10 / آسیب های ملاقات گرایی و راههای نجات از "مدعیان دروغین ملاقات با امام زمان(عج)" چیست؟
ــ در انتظار منجی ـ 11 / تبارشناسی جریان "احمد الحسن"/ روش های تبلیغی جریان مدعی یمانی چیست؟
ــ در انتظار منجی ـ 12 / پاسخ به شبهاتی در مورد مسجد جمکران / آیا عریضه نویسی به امام زمان(عج) سند دارد؟
ــ در انتظار منجی ـ 13 / معنای انتظار فرج چیست؟ / شیعیان چگونه مانع تعجیل ظهور می شوند؟
ــ در انتظار منجی ـ 14 / رجعت در زمان ظهور؛ امری تبیین نشده / فلسفه و فواید "رجعت" چیست؟
ــ در انتظار منجی ـ 15 / آیا در عصر ظهور کشتار جمعی رخ می دهد؟ / آیا ذکر نام امام زمان اشکال دارد؟
ــ در انتظار منجی ـ 16 / چرا زمان ظهور حضرت مهدی(عج) و ساعت قیامت معلوم نیست؟
ــ در انتظار منجی ـ 17 / معیارهای تشخیص "یمانی موعود"
ــ در انتظار منجی ـ 18 / آیا "سلفیت و وهابیت" به اندیشه مهدویت اعتقاد ندارد؟ / نقدی بر نوشته روزنامه عکاظ عربستان
ــ در انتظار منجی ـ 19 / ویژگیهای یاران امامزمان(عج) چیست؟/ برای تعجیل فرج فقط به دعا اکتفا نکنیم
ــ در انتظار منجی ـ 20 / از انتظار منفعلانه تا انتظار فعال/ سازمانهای جهانی؛ اقتضای نظریه حکومت جهانی اسلام
ــ در انتظار منجی ـ 21 / معیارهای تطبیق نشانههای ظهور / تطبیق باید مبتنی بر یقین باشد نه حدس و گمان
ــ در انتظار منجی ـ 22 / نشانه های ظهور امام زمان(عج)/ "طلوع خورشید از مغرب"؛ نماد است یا واقعیت؟
ــ در انتظار منجی ـ 23 / عاشورا و ظهور امام زمان(عج) چه ارتباطی با هم دارند؟/ آیا "سفیانی" و "دجال" یکی هستند؟!
ـ در انتظار منجی ـ 24 / نشانه های ظهور امام زمان(عج) / چشم دجّال در روایات شیعه و اهلتسنن