۱۳ آبان ۱۴۰۴ - ۲۱:۴۷
درخواست حاکمیتی انحصاری توسط حضرت سلیمان!

تقاضای حضرت سلیمان به معنی انحصارطلبی نیست تا برداشت بخل از آن شود، بلکه می تواند به معنای چند احتمال باشد که در این نوشتار آن را بررسی خواهیم کرد.

خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا: در آیه ۳۵ سوره «ص» حضرت سلیمان از پیشگاه خداوند تقاضا می کند حکومتی به او ببخشد که برای هیچ یک از آیندگان سزاوار نباشد: «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْکًا لَا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ». در ابتدا چنین تصور می شود که از این سخن بوی بخل به مشام می رسد و این گونه تقاضا اگر گناه هم نباشد با روح بلند و دید وسیع و زهد بی نظیر پیامبران معصوم سازگار نیست.

اما اگر این آیه را با تأمل بیشتر و با توجه به سایر آیات و همچنین روایات مورد بررسی قرار دهیم این تصور از بین خواهد رفت. اما پیش از وارد شدن به اصل پاسخِ سؤال، در مروری اجمالی، نگاهی به مُلک و پادشاهی منحصر به فرد حضرت سلیمان(علیه السلام) می کنیم تا ببینیم آن پیامبر الهی از چه نعماتی برخوردار بوده است.

مُلک سلیمان

حضرت سلیمان، فرزند حضرت داود(علیهما السلام) و هر دو از انبیاء بنی اسرائیل بودند. قرآن کریم این پیامبر الهی را «بنده خوب خدا» (۱) دانسته و به علم(۲) و حکمت(۳) ستوده است. ایشان از فرزندان حضرت یعقوب نبی(علیه السلام) بودند و از یهودا پسر آن حضرت نسب می بردند. (۴) سلیمان نبی(ع) در ۲۲ سالگی(۵) یا آن طور که برخی منابع اشاره کرده اند، در ۱۳ سالگی(۶) و بعداز اینکه داود(ع) درگذشت، به عنوان یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل(۷) که پادشاهی و حکومت نیز در کف اختیارش بود، جانشین او شد. (۸)

حکومتی که ۴۰ سال به طول انجامید(۹) و خداوند در آن بادها(۱۰) و انسان ها و پرندگان(۱۱) و شیاطین(۱۲) و جنیان را مسخّرش کرد و معادن عظیم مس در اختیارش نهاد. (۱۳) او در راستای وعده الهی(۱۴) مهم ترین و بزرگ ترین معبد یهودیان را در اورشلیم بنا بنهاد(۱۵) و در میان مردم به قضاوت نیز می پرداخت. (۱۶)

بعداز روشن شدن وضعیتی که حضرت سلیمان(علیه السلام) از آن برخورد می کنیم می گوییم که در پاسخ به سؤال مطرح شده در صدر بحث، مرحوم سیّد مرتضی در «تنزیه الانبیاء» و محقق طبرسی در «مجمع‌ البیان» و دیگر مفسّران در تفسیرهای خود پاسخ های متعدد به آن داده اند(۱۷) که به برخی از آنها اشاره می کنیم:

درخواست سلمان، معجزه ای بی نظیر و اختصاصی بوده است

سلیمان(علیه السلام) از خداوند خواسته بود که معجزه ویژه ای به او دهد، همان گونه که هریک از انبیاء برای خود معجزه ویژه ای داشتند، (۱۸) به عنوان مثال: حضرت موسی معجزه عصا و ید بیضا داشت، آتش برای ابراهیم سرد و خاموش شد، معجزه صالح ناقه مخصوص او بود، و معجزه پیامبر اسلام قرآن مجید بود. حضرت سلیمان هم معجزه ویژه اش را حکومتی‌ بی سابقه و بی نظیر تمنا کرد، حکومت بر جنّ و انس بر بادها و ابرها و... و. . خداوند نیز چنین معجزه ای را در اختیار او قرار داد.

حکومتی گسترده توأم با اعجاز در جوانب مختلف؛ و این برای پیامبران عیب و نقصی محسوب نمی شود که برای خود تقاضای معجزه ویژه ای کنند تا وضع آنها را کاملا مشخص کند.

بنابراین هیچ مانعی ندارد که دیگران حکومت های وسیع تر و گسترده تر از سلیمان پیدا کنند اما ویژگی های آن را نخواهند داشت. به عنوان مثال حکومت حضرت مهدی(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حکومتی جهانی خواهد بود و مسلما گسترده تر از حکومت سلیمان نیز خواهد بود، اما با تمام وسعتی که دارد و با همه امتیازاتی که آن را از سایر حکومت ها مشخص می کند، از نظر ویژگی ها و خصوصیات با حکومت سلیمان متفاوت است و این حکومت سلیمان مخصوص خودش بوده.

شاهد این سخن آیات بعد از این آیه است که در حقیقت اجابت این درخواست سلیمان را منعکس ساخته و سخن از تسخیر باد و شیاطین می گوید، و می دانیم این موضوع از ویژگی های حکومت سلیمان بود. (۱۹)

طبق این تفسیر حضرت سلیمان فقط ویژگی های سلطنتش را منحصر به فرد و خارق العاده درخواست کرده تا معجزه او همان حکومت متمایزش از سایر حکومت ها باشد نه اینکه از سوی خداوند متعال به دیگران حکومتی به وسعت او و حتی بالاتر از او داده نشود. لذا درخواست او درخواستی برای خودش است نه درخواست از خداوند که از دیگران چیزی را منع کند. یعنی سلیمان نمی‌ خواهد درخواست کند که دیگران از سلطنتی چون سلطنت او محروم محروم شوند و روشن است بین اینکه شخصی ملکی را مختص به خود درخواست کند و اینکه اختصاص آن را به خود بخواهد تفاوت واضحی وجود دارد. (۲۰)

خلاصه اینکه در اینجا سخن از کم و زیاد و افزون طلبی و انحصارجویی نیست تا برداشت بخل از آن شود بلکه سخن از این است که کمال نبوت در داشتن معجزه با ویژگی هایی است که آن را از نبوت انبیای دیگر مشخص کند و سلیمان طالب چنین چیزی بود.

درخواست سلمیان مأذون به اذن الهی بوده است

سلیمان از طریق وحی اذن خداوند را در چنین تقاضایی احساس کرده بود. چرا که پیامبران از خداوند چیزی را درخواست نمی کنند مگر آن که در آن اجازه و اذن داشته باشند. به تعبیر دیگر خدا می خواست پرتوی از قدرت و حاکمیت خود را در یکی از پیامبران بزرگش مجسم سازد و سلیمان را برای این کار صالح دید و اجازه داد که سلیمان چنین درخواستی کند و او چنین درخواستی نمود و خداوند آن حکومت عجیب و بی نظیر را که در عالم وجود نداشته و ندارد به او بخشید.

مسلّماً اگر خداوند کسی را صالح برای کاری بداند و اجازه چنان درخواستی را به او بدهد، جایی برای ایراد باقی نخواهد بود. به عنوان مثال اگر یکی از ما هم از خداوند درخواست کند که: ای خدا برای من ثروتی را عطا کن که از همه بیشتر باشد در صورتی که صلاح دین من باشد، نیکو و پسندیده خواهد بود و این درخواست را نمی توان به بخل و حسادت تأویل کرد. (۲۱)

شاهد این سخن آن است که در حالات سلیمان نقل شده که او در زندگی شخصی اش بسیار زاهد بود چنان که در حدیثی از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) می خوانیم که درباره این پیامبر بزرگ فرمود: «کَانَ یَأْکُلُ الشَّعِیرَ وَ یُطْعِمُ النَّاسَ الْحُوَّارَی وَ کَانَ لِبَاسُهُ الشَّعْرَ وَ کَانَ إِذَا جَنَّهُ اللَّیْلُ شَدَّ یَدَهُ إِلَی عُنُقِهِ فَلَا یَزَالُ قَائِماً یُصَلِّی حَتَّی یُصْبِح» (۲۲)؛ (او نان جوین می‌ خورد و مغز گندم خالص را به مردم می‌ داد، لباسش خشن و از «مو» بود، و هنگامی که پرده تاریک شب بر جهان می افتد دست بر گردن می گرفت و به نماز بر می خواست [و گاه] تا صبح ادامه می داد).

نین شخصیتی با این ویژگی ها هرگز طالب قدرت و انحصار طلبی در آن نمی باشد و اگر آن را درخواست کند مسلما به اذن الهی و برای انجام وظیفه هدایت گری بوده است.

مقصود سلیمان، اختصاص حکومت به خود در عصر خویش

مرحوم سید مرتضی پاسخ دیگری نیز در تفسیر آیه مورد بحث ذکر کرده و می گوید: درخواست سلیمان به این صورت بوده که گفته است خدایا برای من پادشاهی و ملکی عنایت کن که دیگری از افرادی که من مبعوث به آنان شده ام چنین قدرتی و ملکی نداشته باشد، نه اینکه دیگری از پیامبران و غیرپیامبران تا روز قیامت چنین حکومتی نداشته باشد، [لذا از کلمه «بَعد» در آیه کریمه، آینده اراده نشده] چنان که گفته می شود: «من از تو اطاعت می کنم و بعد از تو از کسی اطاعت نمی کنم» یعنی از «غیر» تو اطاعت نمی کنم تا تو هستی و از لفظ «بعد» آینده اراده نشده است. (۲۳)

نفی بخل از سلیمان در روایات اهل بیت(ع)

در بعضی از روایات که از طرق اهل بیت از امام موسی بن جعفر(علیه السلام) نقل شده تفسیری راجع به آیه مورد بحث ارائه شده که بسیار جالب است. (۲۴) حدیث چنین است که: یکی از دوستان امام به نام «علی بن یقطین» از آن امام سؤال کرد آیا جایز است پیامبر خدا بخیل باشد؟ امام(علیه السلام) فرمود: نه. عرض کرد پس چرا سلیمان می گوید: «رَبِّ اغْفِرْ لِی وَ هَبْ لِی مُلْکاً لا یَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی» و مفهوم و تفسیر این آیه چیست؟

امام فرمود: «الْمُلکُ مُلْکَانِ مُلْکٌ مَأْخُوذٌ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُورِ وَ اجْبَارِ النَّاسِ وَ مُلْکٌ مَأْخُوذٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالی، کَمُلْکِ آلِ ابْرَاهیمَ وَ مُلْکِ طَالُوتَ وَ ذِی الْقَرْنَیْنِ، فَقَالَ سُلَیْمَانُ هَبْ لِی مُلْکاً لَایَنْبَغی‌ لِاحَدٍ مِنْ بَعْدی انْ یَقُولَ انَّهُ مَأْخُوذٌ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُوْرِ وَ اجْبَارِ النَّاسِ فَسَّخَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ الرِّیْحَ ... وَ سَخَّر اللَّه عَزَّوَجَلَّ لَهُ الشَّیَاطینَ ... وَ عُلِّمَ مَنْطِقَ الطَّیْرِ، وَ مُکِّنَ فِی الْارْضِ، فَعَلِمَ النَّاسُ فِی وَقْتِهِ وَ بَعْدَهُ انَّ مُلْکَهُ لَایَشْبَهُ مُلْکَ الْمُلُوکِ الْمُختَارِینَ مِنْ قِبَلِ النَّاسِ، وَ الْمَالِکِینَ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُورِ» (۲۵)؛ (حکومت بر دو گونه است: حکومتی که از طریق ظلم و غلبه و اجبار مردم به دست می‌ آید، و حکومتی که از سوی خدا است مانند حکومت خاندان ابراهیم و طالوت و ذوالقرنین. سلیمان از خدا تقاضا کرد حکومتی به او دهد که هیچ کس نتواند بعد از او بگوید: از طریق غلبه و ظلم و اجبار مردم به دست آمده است، لذا خداوند متعال باد را مسخر فرمان او ساخت... و نیز خداوند متعال شیاطین را مسخر او کرد... و سخن گفتن پرندگان را به او تعلیم داد، و حکومت او را در زمین مستقر نمود، به همین جهت در آن زمان و زمان های بعد مردم دانستند که حکومت او هیچ شباهتی به حکومتی که مردم آن را انتخاب می کنند، و یا از طریق غلبه و زور و ظلم حاصل می‌ شود ندارد).

منظور از این حدیث این نیست که سلیمان تقاضای ملک انحصاری کرد. بلکه تقاضای حکومتی کرد که مردم نتوانند درباره آن چون و چرا داشته باشند و او را متهم به زور و ظلم کنند. لذا خداوند این حکومت را آمیخته با معجزات عجیبی کرد که نشان دهد از سوی خدا است نه از سوی مردم و نه از طریق قهر و غلبه. (۲۶)

حتی در ادامه این روایت می خوانیم که علی بن یقطین از امام می پرسد که: پس تفسیر این سخن که از پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «رَحِمَ‌ اللَّهُ‌ أَخِی‌ سُلَیْمَانَ بْنَ دَاوُدَ مَا کَانَ أَبْخَلَه»؛ (خدا رحمت کند برادرم سلیمان بن داود را چه بخیل بود)، چیست!؟ امام کاظم(ع) فرمود: «لِقَوْلِهِ مَا أَبْخَلَهُ وَجْهَانِ: أَحَدُهُمَا مَا کَانَ أَبْخَلَهُ بِعِرْضِهِ وَ سُوءِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ یَقُولُ مَا کَانَ أَبْخَلَهُ إِنْ کَانَ أَرَادَ مَا یَذْهَبُ إِلَیْهِ الْجُهَّال» (۲۷)؛ (تعبیر «مَا أبخَلَهُ» دو معنی دارد: نخست اینکه او بسیار در مورد نوامیس و عرضش بخیل بود از اینکه کسی سخن نامناسبی در باره آنها بگوید. دیگر این که منظور پیامبر(ص) این بود که اگر آیه قرآن را آن چنان که بعضی از جهّال تفسیر کرده اند که او تقاضای حکومتی بی نظیر و منحصر به خود کرد باید او مرد بخیلی باشد [و این طعنی است بر آنها]).

جمع بندی اینکه در این روایت برداشت بخل از درخواست حضرت سلیمان، جاهلانه دانسته شده و به هیچ وجه نمی توان گفت این پیامبر بزرگ الهی چنین منظوری از درخواست خود داشتند که دیگران از حکومتی به وسعت حکومت ایشان محروم باشند.


پی نوشت:

(۱). ن. ک: سوره ص، آیه ۳۰: «وَ وَهَبْنا لِداوُدَ سُلَیمانَ نِعْمَ العَبْدُ إِنَّهُ أَوّابٌ»؛ (و به داود سلیمان را بخشیدم که نیک بنده ای است و بسیار به سوی خدا توبه می کند).

(۲). سوره نمل، آیه ۱۵: «وَلَقَدْ آتَینا داوُدَ وَ سُلَیمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنا عَلی کثِیرٍ مِنْ عِبادِهِ المُؤْمِنِینَ»؛ (و به راستی به داود و سلیمان دانشی عطا کردیم، و آن دو گفتند: ستایش خدایی را که ما را بر بسیاری از بندگان باایمانش برتری داده است).

(۳). سوره انبیاء، آیه ۷۹: «فَفَهَّمْناها سُلَیمانَ وَ کلًّا آتَینا حُکماً وَ عِلْماً»؛ (پس آن [داوری] را به سلیمان فهماندیم، و به هر یک [از آن دو] حکمت و دانش عطا کردیم).

(۴). البدایة و النهایة، ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۷ هـ ق، ج ۲، ص ۱۸.

(۵). دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، تحقیق: شحادة، خلیل، دارالفکر، بیروت، ۱۴۰۸ هـ ق، چاپ دوم، ج ۲، ص ۱۱۲.

(۶). الکامل فی التاریخ، ابن اثیر جزری، علی بن محمد، دار صادر، بیروت، ۱۳۸۵ هـ ق، ج ۱، ص ۲۲۹.

(۷). تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ سی و دوم، ج ۱۵، ص ۴۱۴.

(۸). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، مصطفوی، حسن، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، ۱۳۶۰ هـ ش، ج ۵، ص ۱۹۵.

(۹). مروج الذهب و معادن الجوهر، مسعودی، علی بن الحسین، تحقیق: اسعد داغر، دار الهجرة، قم، ۱۴۰۹ هـ ق، چاپ دوم، ج ۱، ص ۷۱.

(۱۰). ن. ک: سوره ص، آیه ۳۶: «فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّیحَ تَجْرِی بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَیْثُ أَصَابَ»؛ (پس باد را برای او مسخّر و رام کردیم که به فرمان او هر جا که می ‌خواست نرم و آرام روان می ‌شد).

(۱۱). ن. ک: سوره نمل، آیه ۱۷: «وَحُشِرَ لِسُلَیْمَانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ وَالطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُونَ»؛ (و برای سلیمان، سپاهیانش از پریان و آدمیان و پرندگان گردآوری شدند [و آنان را از حرکت باز می داشتند] تا گروه های دیگر به آنان ملحق شوند).

(۱۲). ن. ک، سوره ص، آیه ۳۷: «وَالشَّیَاطِینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ»؛ (و هر بنّا و غواصی از شیاطین را [مسخّر و رام او نمودیم]).

(۱۳). ن. ک: سوره سبأ، آیه ۱۲: «وَلِسُلَیْمَانَ الرِّیحَ غُدُوُّهَا شَهْرٌ وَرَوَاحُهَا شَهْرٌ وَأَسَلْنَا لَهُ عَیْنَ الْقِطْرِ وَمِنَ الْجِنِّ مَنْ یَعْمَلُ بَیْنَ یَدَیْهِ بِإِذْنِ رَبِّهِ»؛ (و باد را برای سلیمان [رام کردیم] که رفتن آن بامداد یک ماه و آمدنش شبانگاه یک ماه [راه] بود و معدن مس را برای او ذوب [و روان] گردانیدیم و برخی از جن به فرمان پروردگارشان پیش او کار می کردند).

(۱۴). کتاب مقدس، دوم سموئیل، ۷: ۸-۱۵.

(۱۵). مروج الذهب و معادن الجوهر، همان، ج ۱، ص ۷۰.

(۱۶). تفسیر نمونه، همان، ج ۱۳، ص۴۶۶.

(۱۷). تنزیه الأنبیاء(علیهم السلام)، علم الهدی، علی بن حسین، دار الشریف الرضی، قم، ۱۳۷۷ هـ ش، چاپ اول، ص ۹۷ و ۹۸؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی فضل بن حسن، انتشارات ناصر خسرو، تهران، ۱۳۷۲ هـ ش، چاپ سوم، ج ۸، ص ۷۴۳.

(۱۸). پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دار الکتب الاسلامیه، تهران، ۱۳۸۶ هـ ش، چاپ نهم، ج ‌۷، ص ۱۳۵.

(۱۹). ر. ک: تفسیر نمونه، همان، ج ‌۱۹، ص ۲۸۲-۲۸۳.

(۲۰). ترجمه المیزان فی تفسیر القرآن، موسوی همدانی، سید محمد باقر، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، ۱۳۷۴ هـ ش، چاپ پنجم، ج ‌۱۷، ص ۳۱۱.

(۲۱). ر. ک: مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، فضل بن حسن، مترجم: نجفی، ضیاء الدین، صحت، علی، کاظمی، علی، میر باقری، ابراهیم، رازی، محمد، محقق: ستوده، رضا، انتشارات فراهانی، تهران، ۱۳۶۰ هـ ش، چاپ اول، ج‌۲۱، ص ۱۰۷.

(۲۲). بحار الأنوار، مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۴۰۳ هـ ق، چاپ دوم، ج ‌۷۴، ص ۹۵.

(۲۳). تنزیه الأنبیاء(علیهم السلام)، همان، ص ۹۸.

(۲۴). ر. ک: تفسیر نمونه، همان، ج ‌۱۹، ص ۲۸۴.

(۲۵). تفسیر نورالثقلین، العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، محقق/ مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، نشر اسماعیلیان، قم، ۱۴۱۵ هـ ق، چاپ چهارم، ج ۴، ص ۴۵۹، ح ۵۶.

(۲۶). بنابراین تفسیر جمله ای در آیه در تقدیر است و تقدیر چنین است: «وهب لی ملکا لا ینبغی لاحد من بعدی ان یقول لیس من قبل اللَّه».

(۲۷). تفسیر نورالثقلین، همان، ج ۴، ص ۴۶۰، ح ۵۶.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha