خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۳
۱۲:۳۶
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
شنبه
۲۸ بهمن
۱۳۹۱
۲۰:۳۰:۰۰
منبع:
مشرق
کد خبر:
391572

اخبار ارتحال آیت‌الله‌ العظمی تهرانی ـ 210

علت عدم کاندیداتوری حاج آقا مجتبی در انتخابات خبرگان/ روزی که آقا مجتبی از قطار جا ماند

ما از نظر سیاسی اختلاف نظرهایی داشتیم ولی از نظر خانوادگی هیچ‎چیز بین ما نبوده است. رفیق‎ترین آدمها در کل مجموعه خانواده ما بودیم. رابطه‎ام بیش از حد برادری بود . آقا مجتبی حکم پدر را برای من داشتند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‏بیت(ع) ـ ابنا ـ یک روز مانده به اربعین حسینی(ع) بود که خبر ارتحال حضرت آیت الله مجتبی تهرانی بسیاری از مردم را در غم و اندوه فرو برد. در این چهل روزی که از عروج ملکوتی مرد اخلاق تهران می‌گذرد با برخی از نزدیکان ایشان گفتگو کردیم.

 در این گفتگوها یکی از مهتمرین خصوصیت ایشان را پرهیز از شهرت و زندگی در گمنامی یافتیم.

نزدیکان ایشان می گفتند حاج آقا مجتبی همیشه به این مهم توصیه داشتند و جمله‌ای از ایشان نقل می‌کردند که "این چیزها (شهرت) از محرکات است، در جوانی نمی‌گذاشتم در مورد من کار تبلیغاتی شود".

حال که ایشان عالم فانی را وداع گفته و به عالم باقی سفر کرده است، بر حسب وظیفه تلاش کردیم تنها گوشه‌ای از شخصیت بی‌بدیل و البته مغفول مانده ایشان را در غالب انتشار خاطرات برخی از دوستان و نزدیکان و شاگردانشان به محضر شما پیشکش کنیم.

 مهدی کلهر یکی از برادران آیت الله مجتبی تهرانی در گفتگویی به بیان خاطراتی از زندگی خود با ایشان پرداختند که در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

با حاج آقا مرتضی و آقا مجتبی غیر از برادری رفیق هم بودم

بچه چهار ساله ای بودم. در مشهد یک سوزن در پای من شکست. ظاهراً سوزن در خون حرکت می‎کند و بالا می‌آید. آن زمان که هیچ چیزی نبود ناچار پا را بسته بودند که این حرکت نکند. برای جراحی خواستند مرا برای عمل بی هوش کنند(آن موقع بی‎هوشی‎ها همین بی‎هوشی‎های کلروفورم و این داستان‎ها بود) خیلی می‌ترسیدم. قشنگ یادم هست به هوش که آمدم. حاج آقا مجتبی را دیدم که کنارم ایستاده بود. صدایم کرد و من دوباره بی هوش شدم. وقتی بار دیگر  چشم‎هایم را باز کردم دیدم هنوز ایشان آنجاست. من اصلا نمی‎فهمیدم که عمل چه هست و جراحی چه هست. فقط یادم است که گریه کردم آن لحظه‎ای که ترسیده بودم. من خیلی مسافرت بدون پدر و مادر و بدون خواهرها با حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی رفتم.

اختلاف سنی من با مرحوم پدرم 55 سال بود و آقا مجتبی بیشتر حکم پدر را برای من داشتند. من با ایشان زیاد سفر مشهد می رفتم بدون پدر و مادر و خواهرهایم. این دو برادر یک طوری حکم پدر من را هم داشتند. چون فاصله سنی من با این‎ها 17 سال بود. با حاج آقا مرتضی 17 سال با حاج آقا مجتبی 15 سال. یعنی این‎ها وقتی در مدرسه حجتیه قم طلبه بودند  با آنها زندگی کردم. دوتایی در یک حجره بودند. یکی این‎طرف بود و یکی آن طرف. این وسط برای ما یک جایی می‎انداختند و شب من می‎خوابیدم. اصلاً قبل از ایشان ازدواج بکنند رابطه‎ام بیش از حد برادری است هم با حاج آقا مرتضی و هم با حاج آقا مجتبی. بعداً که پدرم فوت کرد و با حاج آقا مرتضی رابطه داشتم ولی با حاج آقا مجتبی بیشتر در رابطه بودم. رابطه من قبل از انقلاب و بعد از انقلاب با حاج آقا مجتبی بیشتر بود تا اینکه یکی از اقوام مطلبی را مطرح کرد که باعث شد فاصله ما زیاد شود.

حاج آقا مجتبی اصلا شخصیتش، شخصیت منزوی‎ای نبود. نوجوانی‎اش، حدود 12-13 سالگی‎ قضیه نهضت ملی نفت یک شر و شوری بود برای خودش و یک‎طور ذوق سیاسی داشت. پیگیر بودند که این چه می‎گوید، آن چه می‎گوید. آیت‎الله کاشانی چه می‎گوید، مرحوم نواب صفوی چه می‎گوید. فداییان اسلام چه می کنند. مصدق چه می‌کند و این خاطرات را بعدها برایم تعریف می‌کردند.

بعضی‎ها تصور می‎کنند که این حاج آقا مجتبی که آخر سر دیده‎اند یا خیلی از علما، خیلی‎وقت‎ها از جوانی‎ این‎طوری هستند. یعنی آدم‎های آرام، ملایم و مثلا کنج‎نشین. نه حاج آقا مجتبی اصلا این‎طوری نبود. یعنی چهره غالب حاج آقا مجتبی در جوانی تا میان‎سالی‎اش سیاسی بود. تا قبل از خبرگان رهبری اول، بیشتر صبغه سیاسی است.

خیلی جدی در جریانات قیام حضرت امام(ره) و نهضت امام(ره) بودند. ما همه‎مان قبل از به دنیا آمدن در شهربانی قدیم و سازمان اطلاعات و امنیت پرونده داشتیم. حاج آقا مجتبی بعد از این‎که رفت نجف، خدمت امام و آمد، خیلی باید مواظب خودش می‎بود. فکر کنم سال 55 یا 56 حتی ساواک مجبورش کرده بود که هر پانزده روز یک بار باید بیایی خودت را معرفی کنی. مثل این کسانی که تبعید می‎شوند، ایشان در تهران تبعید بود. قبل از انقلاب چنین فشاری روی حاج آقا مجتبی بود. البته همان موقع هم این حوزه درسش را با شاگردانش ترتیب داد. آقای ملکی‎تبار که داماد ایشان است، قبل از این‎که دامادش شود جزو شاگردان حاج آقا مجتبی بود.آن موقع محل درس حاج آقا مجتبی یک خانه خیلی قدیمی بود. نمی‎دانم الان هست یا نه. همان موقع‎اش یک خانه فرسوده‎ای بود در تکیه "حمام خانم".

پوشاندن کفن امام خمینی(ره) بر پدر حاج آقا مجتبی

ایشان بعد از تبعید امام(ره) حدود چهار سال به نجف رفت و آمد داشتند. مثلا دی ماه سال 1346 که پدر فوت کردند ایران بودند. پدر به ما گفته بودند که در ماه رمضان امسال و شب جمعه فوت می‌کنم و همه 9 فرزندشان حضور داشتند. از جمله حاج آقا مجتبی که آن زمان ساکن نجف بود و در مراسم ترحیم هم حضور داشت. جنازه را هم حاج آقا مجتبی همراه خانواده شان مشایعت کردند تا نجف. ما خبر دار شدیم که مرحوم امام(ره) از نجف آمدند به کربلا. در کربلا مجددا حضرت امام(ره) خودشان با آب فرات پدر من را غسل دادند و کفنی را که برای خودشان نگه داشته بودند به پدر من پوشاندند. در ورودی وادی‎السلام ظاهرا یک حوض خیلی قدیمی‎ای بود. شهردار نجف در زمان بعثی‎ها که به صورت پنهانی از مریدان حضرت امام(ره) بود این حوض را داد و یک مقبره‎ای شد برای مرحوم پدر ما.حاج آقا مجتبی در تشییع جنازه پدر ما کار بسیار خطرناکی کرد. دست "سرهنگ طاهری" (فرد خون‎آشامی بود که در قضیه 15 خرداد هم خیلی خون گردنش بود) را چنان به دیوار نود سانتی خانه پدری کوبید که تمام دستش زخم شد. کار خیلی خطرناکی بود. این کار در آن ایام می توانست ایشان را تا مرگ پیش ببرد.

حدود سال های 48-49 بود که من استفتائاتی به ایشان دادم که می بردند نجف و پاسخ را برای من می آوردند. سال 49 بود که حاج آقا مجتبی آمد و دیگر ماند. این سال، سال خوبی برای ایشان نبود. چون ساواک او را تحت نظر داشت. بالاخره آن‎ موقع این‎طوری بود که آدم‎های مبارز را مثل جزامی‎ها نگاه می کردند. آن سال دوره تنهایی حاج آقا مجتبی بود. در آن دوران من بیشتر با حاج آقا مأنوس بودم.

ماجرای کاندیداتوری حاج آقا مجتبی در مجلس موسسان اول

آقا مجتبی در قضایای 17 شهریور و پیروزی انقلاب هم خیلی فعال بود. بارها توسط ساواک بازداشت شد. در سال 1357 عکس حاج آقا مجتبی و حاج آقا مرتضی را دوتایی کنار هم چاپ کردند به عنوان کاندیداهای تهران که بروند مجلس مؤسسان؛ اما هر دو انصراف دادند و اعلام شد در روزنامه‎ها که رأی ندهید به این‎ها! چون اصلا نیستند در خبرگان اول. من هم متاسفانه علت انصرافشان را نمی دانم. اما در خبرگان دوم اتفاقی افتاد که من فکر کنم این تعیین کننده است ‎که یک مرتبه شخصیت اجتماعی حاج آقا مجتبی یک سمت جدیدی پیدا کرد.

در همان سال 1357 که یک فردی بود به نام دکتر مصطفی رحیمی، رئیس اگزیستانسیالیست‎های ایران. او واقعا ذهن متدینین باسواد را تحت تأثیر قرار می‎داد آن کسانی که هم‎سن‎های من و بالاتر از من هستند حتماً یادشان می‎آید. ظاهراً آقای منتظری با حاج آقا مجتبی تماس گرفته و اصرار کرده بود که ایشان جواب وی را بدهد. خلاصه حاج آقا مجتبی در این مورد تردید داشت که بنده پیشنهاد دادم اگر مایل نیستید با نام خودتان پاسخ این فرد را بدهید با نام مستعار پاسخ دهید... الان یادم نیست که سرانجام ایشان پاسخ آن فرد را دادند یا خیر.

چرا حاج آقا مجتبی در انتخابات مجلس خبرگان کاندیدا نشد

حاج آقا مجتبی از آن آدم هایی بود که همیشه در صحنه حضور داشت. البته آدم تکلیف‎گرایی بود. یعنی اگر امامش تکلیف می‎کرد شما برو به ایران، می‎آمد ایران. این نکته مهمی است. این‎ها نقاط عطف یک زندگی است. در ایام خبرگان اول خانه‎ ایشان بودم، ‌گفتند "آقای مهدوی کنی و  برخی از دوستان  به من فشار آورده‎اند که من در اولین خبرگان رهبری کاندید بشوم." بنظرم اگر کاندیدا می‌شدند، قطعا هم رأی می‎آوردند. در این مورد حاج آقا مجتبی خدمت امام(ره) رفته بودند و از ایشان سوال کرده بودند که "آقا اگر این‎ دوستان چیزی را برای آدم تکلیف کنند، این تکلیف ایجاد می‎شود" که امام(ره) فرموده بودند "خیر". حاج آقا مجتبی از این نقطه تعلیم و تحقیق و تدریس و تربیت را در اولویت اصلی قرار دادند.

حاج آقا مجتبی دنبال "علم لاینفع" نبود. چون علم لاینفع آفت است. اگر آفت نبود پیامبر نمی فرمودند که پناه می‎برم به خدا از علم لاینفع. آقا مجتبی در اخلاق نظری دنبال کاربرد و اخلاق عملی بود. ما افرادی مثل "بنتو کروچه" ایتالیایی (فیلسوف) را در آن طرف دنیا داریم که راجع به اخلاق کار کرده است. اما از داخل این آدم اخلاق در نمی‎آید. یعنی اخلاق باید کاربردی شود. حاج آقا مجتبی دقیقا دنبال همین بود.

ماجرای انتخاب آیت الله گلپایگانی برای خوادن نماز بر پیکر مطهر امام(ره)

ماجرای انتخاب آیت الله گلپایگانی برای خوادن نماز بر پیکر مطهر امام(ره) نیز از آن دست مطالبی است که بنده شخصاً از حاج آقا مجتبی شنیدم. داستان از این قرار بود. اگر یادتان باشد صبح آن پنجشنبه آخر حال حضرت امام(ره) یک مقداری بهتر شده بود. عصر آن روز حاج احمد آقا زنگ می‎زند به حاج آقا مجتبی و می‎گوید: آقام( امام(ره) را می‎گفت آقام) رفتنی است. من در این شرایط نمی‎دانم چه‎کسی را دعوت کنیم برای نماز. بعد از آن اتفاقات برای آقای منتظری الان چه‎کسی را باید بگوییم." حاج آقا مجتبی هم سوال کرده بودند امام(ره) بعد از منتظری احتیاط‎های مستحب به چه‎کسی ارجاع می‎دادند، که مرحوم حاج احمد گفته بودند به آقای گلپایگانی. حاج اقا مجتبی هم گفته بودند به آقای گلپایگانی بگویید بیایند.

ماجرای تدریس در حوزه هنری

یکبار آقای زم که آن موقع رئیس حوزه هنری بود، از آقا مجتبی دعوت کرد تا در حوزه هنری برای هنرمندان جلسه هفتگی درس و بحث بگذارند. جلسه اول را به همراه حاج آقا به حوزه رفتیم که آن جلسه خیلی طولانی شد. آن موقع رأس کارگردانان جمهوری اسلامی مثلا مخمل