به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ آیت الله «مهدی هادوی تهرانی» استاد برجسته حوزه علمیه قم و عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت (ع)، دلایل مختلفی را عنوان کرد که تا به امروز عدم توجه به این دلایل موجب شده، قرآن همچنان در مهجوریت باقی بماند. او اظهار کرد: در حال حاضر در رفتارمان با سایرین، در موضع گیری خود نسبت به مسایل سیاسی، در اظهارنظرمان نسبت به مسایلی که اتفاق می افتد، چقدر با ضوابط و ملاکات و نگاه های قرآنی رفتار، موضع گیری و قضاوت می کنیم؟ چقدر به قرآن به عنوان مرجع زندگی توجه داریم و نحوه، الگو و شکل زندگی ما براساس آموزه های این کتاب مقدس سامان پیدا می کند؟ پاسخ به همین موارد نشان می دهد که قرآن همچنان در بین بسیار از ما مهجور است.
آیت الله هادوی تهرانی گفت: انتظار ما این بود که پس از گذشت چهل سال از انقلاب اسلامی، در شناخت معنا و مفاهیم آیات قرآن، تحولی چشمگیر را شاهد باشیم، اما عدم توجه به زبان عربی به عنوان زبان قرآن در آموزش و پرورش و جذاب نبودن این زبان برای مردم به خصوص جوانان و نوجوانان و همچنین نبود ترجمه ای با زبان ساده و گویا و جدا ساختن موضوعات مهم و مورد استفاده جوان امروز، موجب شد هر روز فاصله ما از قرآن بیشتر و بیشتر شود به طوری که امروز بخشی از مردم گمان می کنند قرآن برای جهت دهی به عمل و رفتار آنان در زندگی مؤثر نیست!
استاد برجسته حوزه علمیه قم، نقش عالمان دینی در ادامه مهجوریت قرآن در کشور را نادیده نگرفت و گفت: علمایی هستند که زحمت می کشند و با سخنرانی و منبر دین را ترویج و تبلیغ می کنند، اما برخی از علما که با مردم ارتباط دارند، خودشان هم قبول دارند که بسیاری از آنها تراز اول نیستند و در نتیجه مردم از علمای تراز اول کمتر اطلاع دارند. تا به امروز نتوانستیم از علمای بزرگ الگوسازی درستی داشته باشیم و الگوسازی به سمت آنچه در غرب صورت می گیرد، حرکت کرد.
متن کامل گفت وگو با آیت الله هادوی تهرانی را می خوانید:
در زمان پیامبر(ص) فعالیت های فرهنگی و علمی مسلمانان با محوریت قرآن انجام می شد
آیت الله مهدی هادوی تهرانی در گفت وگو با شفقنا، درباره مهجوریت قرآن و مصداق آن در جامعه و میان مسلمانان اظهار کرد: ابتدا چند پرسش مطرح می کنم، وقتی حضرت محمد(ص) فرمودند: «یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً»؛ آن زمان مردم قرآن نمی خواندند؟ آن زمان حافظان و مفسران قرآن نبودند؟ به نظر می رسد که اینگونه نبوده که کسی قرآن نمی خوانده یا حفظ نمی کرده یا تفسیر نمی کرده بلکه از تاریخ و سیره پیامبر(ص) به دست می آید که حضرت از همان ابتدا که آیات نازل می شد، بر تعدادی از افراد که کاتبان قرآن محسوب می شدند، آیات را می خواندند و آنها کتابت می کردند و چندین نسخه از قرآن نوشته می شد، این نسخه ها در نقاط مختلفی حفظ می شد و پیامبر(ص) نیز مسلمانان را به حفظ آیات تشویق می کردند بنابراین ما نسلی از حافظان و قاریان قرآن داشتیم، قرائت قرآن صورت می گرفت و مردم گوش می دادند و حفظ می کردند، پیامبر(ص) آیات را توضیح می دادند و مفسر قرآن بودند و اصحابی که این مطالب را می شنیدند برای دیگران نقل می کردند بنابراین به تعبیر شهید مطهری قرآن به یک معنا، محور علمی مسلمانان بود و در واقع فعالیت های فرهنگی و علمی مسلمانان با محوریت قرآن انجام می شد.
منظور پیامبر(ص) از مهجور بودن قرآن در میان امت، دوری مسلمانان از حقیقت قرآن است
او ادامه داد: شاید مقصود از مهجور بودن قرآن، بدین معنا نیست که آیات قرآن را نمی خوانند یا حفظ نمی کنند بلکه شاید مساله دور بودن از حقیقت قرآن است که آن داستان دیگری غیر از حفظ و قرائت و حتی تفسیر قرآن دارد. یعنی حقیقتی که قرآن دارد و نور، هدایت و شفاست. به تعبیر قرآن «اِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ»، هدایت به چیزی که مستحکم تر است، وَشِفَاءٌ لِّمَا فِی الصُّدُورِ؛ درمانی است برای مشکلاتی که در سینه داریم، نه درمان مادی بلکه مقصود ظرفیت و روح است.
او به علت شکایت پیامبر(ص) از امتش در روز قیامت اشاره و تصریح کرد: قرآنی که هدایت و شفاست و به تعبیری ذکر و یادخداست، وقتی این قرآن با این هویتِ هدایتی و شفایی و ذکری که باید در تمام شئون زندگی مردم تجلی پیدا کند و حقیقت قرآن پذیرفته شود و مورد انکار واقع نشود، مهجور واقع می شود، پیامبر(ص) را ناراحت می کند. درست است که عده ای آیات قرآن را می خوانند و حفظ می کنند که جماعتی چنین می کردند و کسانی بودند که قرآنی که بر پیامبر نازل شد را به نسل های بعدی منتقل کردند و امکان صیانت قرآن از تحریف را به لحاظ شرایط عادی و مادی فراهم کردند، ولی در عین حال ظاهراً توجه به حقیقت قرآن که در زندگی مردم تجلی پیدا کند و در نتیجه در رفتارهای آنها نمود پیدا کند، مشکل داشته است.
پس از پیامبر(ص) به مهم ترین فرمان قرآن توجه نشد
استاد برجسته حوزه علمیه قم افزود: برخی از فرمان های مهم الهی در قرآن هست که بعد از پیامبر(ص) معلوم شد که به آنها توجه نشده است، مهم ترین آن، هدایتی بود که قرآن نسبت به آینده مسلمانان فرمود قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی؛ در این آیه خداوند این مطلب را بیان کرد که شما برخلاف سایر پیامبران که به آنها گفته شده بود، قُل لَّا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ؛ ای پیامبر! به مردم بگو شما أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی را به عنوان اجر مسئولیت دارید. و چون ممکن بود برخی گمان کنند که از این مودت مقصود، صرفاً یک امر عاطفی است که به خاطر پیامبر، مودتی به الْقُرْبَی پیامبر(ص) داشته باشیم، از باب اینکه پیامبر به ما یک خدمتی کرده و ما را هدایت کرده، خداوند در قرآن فرمود: به مردم بگو این اجر برای من نیست، این اجر برای شماست. من هم مثل سایر انبیاء اجرم بر خداست، الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی به نفع شماست.
در رفتار، شریعت؛ در باور، عقاید و در ملکات نفسانی، اخلاق؛ مرجع شما باشد
او در پاسخ به اینکه الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی چه فایده ای برای ما دارد؟ گفت: قرآن به این سوال پاسخ داد و فرمود: قُلْ مَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِلَّا مَن شَاء أَن یَتَّخِذَ إِلَى رَبِّهِ سَبِیلًا؛ من از شما اجر نمی خواهم مگر از کسانی که به دنبال یک راه به سمت خداوند هستند. بنابراین الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی می شود سبیل الله؛ سبیل الله یعنی چه، مگر خود دین غیر راه است؟ اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُستَقِیمَ؛ مگر ما دائم از خداوند نمی خواهیم که ما را به راه مستقیم هدایت کند، این راه چیست؟ این راه فیزیکی نیست که در آن قدم بزنیم بلکه مقصود هدایت ها در حوزه رفتارهای اختیاری ماست که به آنها شریعت می گوییم. در حوزه باورهای ما که به آنها عقاید می گوییم و در حوزه ملکات نفسانی ما که به آن اخلاق می گوییم. بنابراین اینکه فرمود: الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَی سبیل الی الله؛ بدین معناست که شما طوری به الْقُرْبَی پیامبر مراجعه کنید که در رفتار ارادی خود شریعت، در باورهایتان عقاید و در ملکات نفسانی خود اخلاق، مرجع شما باشد.
او در پاسخ به اینکه مقصود از الْقُرْبَی چیست؟ آیا هر کسی فامیل پیامبر است، الْقُرْبَی پیامبر است؟ اظهار کرد: قرآن فرمود: أَفَمَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی؛ از این دو گروه چه کسانی سزاوار تبعیت هستند، مَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ، کسی که به حق مطلق هدایت می کند یعنی نه عمداً و نه سهواً خطا نمی کند آنچه می گوید دقیقاً مطابق با واقع است، همانطور که علامه فرمود: این آیه دلالت می کند مَنْ یَهْدی إِلَى الْحَقِّ معصوم است. از سوی دیگر طبق فرموده خداوند، انسان خودش نیازمند کسی است تا او را راهنمایی کند، این آیه را وقتی کنار آن آیات بگذاریم نتیجه این می شود که ما باید از الْقُرْبَی تبعیت کنیم که یَهْدی إِلَى الْحَقِّ معصوم هستند و تبعیت از آنها در واقع عبارت است از مراجعه آنها به شریعت و عقیده و اخلاق.
او گفت: آیه تطهیر بیان می کند: اهل بیت(ع) از هر نوع پلیدی اعم از گناه و خطا پاک شدند. آیه تطهیر چه کسانی مورد نظرش است؟ اگر ذیل این آیه به روایات مراجعه کنیم، منظور پنج تن است یعنی رسول اکرم(ص)، حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع)، که حتی در روایات شیعه و سنی هست که این آیه در منزل یکی از زنان پیامبر نازل شد، اکثر گفتند ام سلمه و برخی گفتند عایشه، اهل سنت بیشتر به نقل عایشه تمایل دارند، ولی فرقی در اصل مساله ندارد، وقتی آیه نازل شد، عایشه یا ام سلمه همسر پیامبر، سوال کرد که اهل بیت چه کسانی هستند؟ حضرت محمد(ص) خودشان را نیز در زمره اهل بیت ذکر کردند، سپس همسر پیامبر سوال کرد، من از اهل بیت نیستم؟ حضرت در جواب نفرمودند که نیستی، ولی در واقع همین را فرمودند منتها با یک تعبیر مودبانه و مهربانانه تر، فرمودند: تو خوب هستی انشاالله. به هر ترتیب این روایت ها که شیعه و سنی نقل کردند، نشان می دهد که اهل بیت پیامبر(ص) که تطهیر در مورد آنهاست، این پنج بزرگوار هستند که در روایات تصریح شده است. آیات مربوط به مباهله هم همین معنا را دلالت می کند، آنجا هم وقتی فرمود: حضرت علی(ع)، حضرت فاطمه(س) و حسنین(ع) را آورد. این مضامین در قرآن آمد و ظاهراً بسیاری از مردم آن را نپذیرفتند.
جانشینی حضرت علی(ع) به جای پیامبر(ص) کلام قرآن بود و عده ای در این مورد هم قرآن را مهجور ساختند
عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت (ع) خاطرنشان کرد: پیامبر(ص) مسئولیت دعوت مردم به سوی خداوند را از خانواده خود شروع کرد و طبق روایت در همان جلسه که حضرت علی(ع) بسیار نوجوان بود، پیامبر(ص) فرمود: علی(ع) جانشین من است و مولای شماست، و باز هم در روایات آمده که بعد از آن جلسه فامیل ها به ابوطالب پدر بزرگوار علی(ع)، طعنه می زدند که پسر کوچک تو مولا و آقای تو شده است، در اواخر حیات پیامبر(ص) نیز غدیر رخ داد که حضرت محمد(ص) فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ علی رغم همه این تصریحاتی که پیامبر کرد، معلوم بود که بسیاری از مردم زیر بار نمی رفتند به همین دلیل در آیات مربوط به داستان غدیر وقتی خداوند می فرماید: بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ؛ پیداست که پیامبر گویا نگران است از اینکه این را بگوید و مردم زیر بار نروند و تفسیرهای دیگری داشته باشند مانند اینکه پسرعمو و دامادش را به جای خودش بگذارد، پیامبر ظاهراً سختش بود که اعلام کند، در این لحظه خداوند با لحن توبیخ آمیزی می فرماید: وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ؛ اگر تو این کار را نکنی، اصلاً هیچ کاری نکردی. یعنی تو که این همه زحمت و زجر کشیدی و تلاش کردی حقیقت اسلام را بیان کنی و این همه صدمه دیدی، و همه مشکلات و سختی ها را تحمل کردی، اگر این کار را نکنی، هیچ کاری نکرده ای، پیامبر(ص) هم نه اینکه نمی خواست فرمان الهی را سرپیچی کند بلکه نگران این بود که مردم زیر بار نروند، کسانی هستند که در این آیه حضرت از آنها شکایت می کند که اینها قرآن را مهجور قرار دادند چون این مطلب پیامبر نبود بلکه مطلب قرآن و خدا بود و اینها زیر بار نمی رفتند.
نمی توانیم بگوییم شیعه کامل به حقیقت رسیده و به همه ابعاد آن آگاه است
او مهجوریت قرآن را مربوط به حقیقت قرآن دانست و اظهار کرد: امروز قاریان قرآن بسیار هستند، شاید حافظان قرآن زیاد هستند و کم نباید باشند، هم در بین شیعه و هم در بین اهل سنت، به خصوص در مدارس اهل سنت روی بحث قرائت قرآن و حفظ قرآن بسیار کار می شود، افراد از همان زمانی که وارد مکتبخانه های سنتی می شوند حفظ قرآن را شروع می کنند، حتی قبل از اینکه خواندن و نوشتن عادی یاد بگیرند، قرائت و حفظ قرآن را شروع می کنند و خیلی از آنها حافظ و قاری قرآن هستند، برخی از آنها مفسران قرآن چه بین اهل سنت و چه بین شیعه و چه در ایران و خارج از ایران هستند؛ اما سوال اینجاست که چه مقدار حقیقت قرآن در بین مسلمانان توسعه یافته است؟ واقعاً چقدر زندگی و مشی شیعه و سنی قرآنی است؟ شیعه یک پیام الهی یعنی جانشینی حضرت علی(ع) پس از پیامبر(ص) را پذیرفته و از این جهت به قرآن و حقیقت قرآن نزدیک تر شده است، اما نمی توانیم بگوییم شیعه کامل به حقیقت رسیده و به همه ابعاد آن آگاه است؛ اما این(جانشینی حضرت علی(ع) به جای پیامبر(ص)) یک فضیلت است که به آن عمل کردیم و پذیرفتیم.
به حقیقت قرآن کمتر توجه شده، بیشتر ظاهرگرا هستیم
هادوی تهرانی افزود: به هر حال حقیقت قرآن یک امری است که کمتر به آن توجه شده و کمتر به آن توجه می شود. قرآن فرمود: لا یَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ؛ مس قرآن، ظاهری است یعنی اگر می خواهیم به کتاب قرآن دست بزنیم وضو و طهارت می خواهد، اما اینکه با حقیقت قرآن انس پیدا کنیم و جان ما با مفاهیم قرآن مأنوس شود، طهارت و نورانیت باطنی می خواهد، اگر اینها را در نظر بگیریم، می بینیم که قرآن همچنان در بین بسیاری از ما مهجور است و ما کمتر به این ابعاد قرآن توجه کردیم، کمتر توانستیم این فرهنگ را در بین مردم ایجاد کنیم که به این جهات توجه کنند. حتی نسبت به بحث ظاهری تر در قرآن، ما قرآن را نتوانستیم به مردم به گونه ای عرضه کنیم که مردم احساس کنند، قرآن کتاب هدایت هر روز و هر شب و هر لحظه و هر ساعت و دقیقه است. یعنی با قرآن زندگی کنند. حتی آن دوست و عزیزانی که حافظ یا قاری قرآن هستند، قرآن را در حاشیه زندگی خود می بینند نه در متن زندگی. در حال حاضر ما در رفتارمان با سایرین در موضع گیری خود نسبت به مسایل سیاسی، در اظهارنظرمان نسبت به مسایلی که اتفاق می افتد چقدر با ضوابط و ملاکات و نگاه های قرآنی رفتار می کنیم یا موضع گیری می کنیم یا قضاوت می کنیم؟ واقعاً ما چقدر به قرآن به عنوان مرجع زندگی توجه داریم و نحوه، الگو و شکل زندگی ما براساس آموزه های این کتاب مقدس سامان پیدا می کند. من این سوال را به صورت جدی می خواهم بپرسم که به قول غربی ها سبک زندگی ما چقدر قرآنی است؟ مسکن، ملبس، رفتارها، گفتارها، قضاوت ها، ارتباطات، چقدر براساس مفاهیم قرآنی و چقدر براساس مفاهیم غیر قرآنی است؟ ما چقدر تحت تأثیر فرهنگ و هنجارهای دیگران هستیم؟ و چقدر تحت تأثیر قرآن هستیم؟ امروز جوان ما که می خواهد ازدواج کند در انتخاب همسر و نحوه ازدواج چقدر قرآنی و چقدر غربی است؟ می دانیم که هر چیزی غیر از خدا باطل است، واقعاً ما چقدر روش زندگیمان قرآنی است؟
طوری قرآن را عرضه می کنیم که گویی قرآن حوادث گذشتگان یا گذشته تاریخ اسلام را بیان می کند
او نسبت به نوع و شیوه معنی کردن قرآن انتقاد کرد و گفت: ممکن است که در مقام گفتار بگوییم که قرآن را قبول داریم و می پذیریم، ولی احساس ما در مقام واقعیت زندگی اینطور نیست که قرآن یک چیزی است که باید در مسایل زندگی به آن مراجعه کنیم، اکنون هر مساله ای که من با آن مواجه می شوم، می توانم جواب آن را در قرآن پیدا کنم، اما این احساس در ما نیست به خصوص به خاطر نوع رویکردی که ما به قرآن داریم، یعنی طوری قرآن را عرضه می کنیم که بیشتر حالت تاریخی پیدا می کند و انگار قرآن حوادث گذشتگان یا گذشته تاریخ اسلام را بیان می کند. یک بخشی هم طوری معنا می کنیم که انگار قرآن مدام ناظر به کفار و منکران دین و اسلام هستند، در حالی که تمام قرآن با اختلاف مراتب به یک معنایی مربوط به همه انسان ها می شود یعنی حتی آیاتی که به ظاهر مربوط به کفار هست، درست است که مصداق آشکار و بارز آن کفر است و شخص رسماً با دین و خدا و پیامبر مخالفت می کند، ولی مراتب خفی آن را هم در بر می گیرد یعنی مفاهیم قرآن دارای مراتب است، به اصطلاح فلسفی و منطقی اینگونه است که وقتی از کفر در قرآن صحبت می شود باید توجه داشته باشیم که این کفر تنها مقصود مخالفان صریح و روشن و تراز اول دین نیستند، آنهایی که در مراتب پایین تر با شک با دین برخورد می کنند هنوز نپذیرفتند ربوبیت الهی چیزی است که قرآن بر آن تأکید دارد، چون قرآن بیش از خالقیت الهی بر ربوبیت قرآنی تأکید دارد، در مورد خالقیت قرآن می فرماید: «وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَیَقُولُنَّ اللهُ فَأَنّى یُوْفَکُونَ»؛ همین کفار کاملاً معاند با اسلام، اگر از آنها بپرسیم مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ؛ آسمان و زمین را چه کسی خلق کرد، می گویند: الله؛ یعنی مشکل آنها در خالقیت نیست مشکل آنها در ربوبیت است به همین دلیل ما مدام می بینیم در قرآن روی رب العالمین و ربوبیت تأکید می شود.
به همان میزان که از خداوند فاصله می گیریم، به کفر نزدیک می شویم
استاد برجسته حوزه علمیه قم، معنا و مفهوم ربوبیت را این چنین بیان کرد: ربوبیت یعنی خدا در شئونات زندگی من حضور و دخالت دارد و به تعبیری یک نوع مدیریت و هدایت را انجام می دهد. این باور که من باور کنم «لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم»؛ باور کنم الحمدالله، تمام ستایش ها از آن خداست و هیچ قدرتی جز خدا نیست، سبحان الله که خداوند منزه است از هر نوع نقص، عیب و ایرادی که چیزی را نداند یا کاری را نتواند انجام دهد یا نخواهد یک کار خوبی را انجام دهد، خداوند از اینها بری است، اگر من اینها را باور کنم که یک خدای آگاه، توانا، حکیم و مهربانی همه شئون زندگی من را اداره می کند، من تحت قدرت، سلطه و سیطره او هستم. اگر من به این باورها برسم، رفتار و منش من با کسی که آنها را باور نمی کند بسیار فرق دارد. حضرت علی(ع) می فرماید: من ندیدم چیزی مگر اینکه قبلش همراهش و بعدش خدا را دیدم. اگر ما از خدا فاصله بگیریم، به همان میزان که فاصله می گیریم به همان اندازه به کفر نزدیک می شویم در واقع داستان دو سر دارد، کفر محض و ایمان محض؛ این وسط یک طیف وسیعی از عقیده و ایمان قرار می گیرد که ما در وسط هستیم، عذرها و بهانه هایی می تراشیم ولی خودمان می دانیم چه کاره هستیم.
اگر سبک و روش زندگی ما قرآنی شد، آن زمان این کتاب مقداری از مهجوریت خارج می شود
او با تأکید بر اینکه قرآن باید در متن زندگی ما متبلور یابد، گفت: قرآن باید الگوی ما برای سبک و روش زندگی باشد، اگر این چنین شد، آن زمان است که ما واقعاً توانستیم به قرآن نزدیک تر شویم و کمی قرآن از این مهجوریت خارج شود.
امروز برخی از عرب زبان ها هم عربی متوجه نمی شوند!
او در ادامه به زبان عربی قرآن و فاصله گرفتن از این زبان اشاره و خاطرنشان کرد: قرآن که به زبان عربی است، بسیاری از محققان زبان شناس گفتند: زبان لاتین در اروپا از بین رفت و منقرض شد و زبان های منشعب از لاتین مانند فرانسه، انگلیسی و آلمانی پیدا شدند، اگر قرآن نبود، زبان عربی نیز منقرض می شد و زبان های منشعب پیدا می شد، که البته در حال حاضر با وجود قرآن همچنان برخی از این مشاکل را می بینیم، به عنوان مثال در زبان عربی امروز زبان هایی داریم مثل زبان تونسی، ظاهرا عربی است، اما چندان شباهتی به عربی ندارد. فاصله گرفتن از زبان عربی و زبان قرآن چه در کشورهای عربی که زبانشان عربی است و چه در کشورهای غیر عربی مثل ایران، آذربایجان، پاکستان، اندونزی که زبان های مادریمان عربی نیست ولو کلمات عربی در آن زیاد است، خودش عاملی است که ارتباط ما با قرآن کم شود. حتی امروز برخی از عرب زبان ها هم عربی متوجه نمی شوند!
او افزود: ما فارس ها فکر می کنیم که برای نماز به تصحیح قرائت حمد نیاز داریم در حالی که اگر به عراق برویم، می بینیم که بسیاری از مردم عراق که نماز می خوانند، قرائتشان اشتباه دارد، چون با عربی فصیح چندان مأنوس نیستند، این عربی هست که تحصیل کردگان بیشتر با آن آشنا هستند و افراد عادی آشنایی ندارند.
یک مشکلِ دور افتادن از قرآن، زبان است
هادوی تهرانی با بیان اینکه یک مشکلِ دور افتادن از قرآن، زبان هست و مشکل دیگر عدم آشنایی جوانان و نوجوانان با زبان عربی است، تصریح کرد: در حال حاضر در دبستان و دبیرستان عربی را به نوجوانان و جوانان یاد می دهیم، انگلیسی را ظاهراً از عربی دیرتر شروع می کنیم، ولی وقتی نگاه می کنیم اشتیاق دانش آموزان به زان انگلیسی اصلا قابل مقایسه با اشتیاق به زبان عربی نیست، اگر تنفر از عربی نداشته باشند، اشتیاقی هم ندارند. خود این نکته که ما پس از گذشت چهل سال از انقلاب، هنوز نتوانستیم زبان عربی را به زبان محبوب در کشور تبدیل کنیم، نقطه ضعف جدی است، چون زبان عربی، زبان قرآن است، اگر همانطور که همه یهودیان در سراسر دنیا زبان عبری می دانند، یک میلیارد و چهارصد میلیون مسلمان یعنی چیزی حدود یک پنجم جممعیت جهان، عربی می دانستند، قرآن جایگاه دیگری در دنیا داشت و در کنارش ظرفیتی برای تشکیل امت اسلامی فراهم می شد، چون بحث وحدت زبان به عنوان یکی از عناصر اصلی وحدت در بین قومیت ها و ملیت های مختلف مطرح است، اگر چنین بود ما می توانستیم ابزار جدی تر و راحت تری برای امت اسلامی داشته باشیم.
در دوره انقلاب توقع این بود که حداقل در سطح دانش آموزی عربی را کاری کنیم
او افزود: ما باید در این چهل سال کاری می کردیم، اگر قبل از انقلاب مردم به عربی توجه نداشتند و به انگلیسی توجه داشتند می گفتیم که فرهنگ ما غرب زده است، در ایران یک دوره ای توجه به زبان انگلیسی و یک دوره ای توجه به زبان فرانسه بسیار بود چون در دوره ای از قاجار تحت هیمنه فرانسه زبان ها بودند؛ ولی در دوره انقلاب توقع این بود که حداقل در سطح دانش آموزی عربی را کاری کنیم تا دانش آموز از همان ابتدا به زبان عربی علاقه پیدا کند. آموزش و پرورش ما چقدر تلاش کرده که روش های آموزش عربی را روز آمد کند و متون آموزش عربی را جذاب نماید و امکاناتی که امروز برای آموزش زبان از جمله زبان عربی وجود دارد را توسعه دهد؟ دولت عربستان شاید حدود سی سال قبل، در چین یک مرکز تبلیغی راه اندازی کرده بود که دوره های کوتاه مدت دو ساله، برگزار می کرد و در دو سال مبلغان مسلط به زبان عربی برای تبلیغ مذهب وهابی، در مناطق مختلف چین تربیت می کرد. زبان چینی بسیار دور از زبان عربی است، اما عربستان هم به آنها زبان یاد می داد و هم یکسری اطلاعات خاصی که مورد نظرشان بود را آموزش می داد تا تبلیغ کنند، ولی ما در این زمینه خیلی ضعیف بودیم و نتوانستیم این هنجار را در جامعه خود ایجاد کنیم.
مشکل جدی ترجمه های قرآن؛ قابل فهم برای جوان امروز نیست
او با اشاره به اینکه مشکل دیگری داریم و آن اینکه جوانان ما بسیاری عربی نمی دانند و ارتباط شان با قرآن با ترجمه هاست، گفت: ترجمه های ما یک مشکل جدی دارند، در بسیاری از مواقع مترجمان ما به دلیل اینکه می خواستند دقت کنند که تعابیری نزدیک به تعابیر قرآن بیاورند عبارت را به گونه ای آوردند، یعنی مجموعی به عنوان عبارت ترجمه که خیلی مأنوس برای یک فارسی زبان نیست، خیلی مفهوم روشنی از آن نمی گیرد. مرحوم الهی قمشه ای ترجمه ای دارد که این ترجمه هر چند از نظر بعضی دقت ها، گاهی محل نقد و ایراد برخی از اهل تخصص هست، اما از این جهت که سعی کرده یک سطحی از تفسیر را در این ترجمه اشراف کند، چون واقعاً ترجمه به معنای حرفی کلمه ممکن هم نیست و همیشه به نوعی تفسیر صورت می گیرد، ترجمه الهی قمشه ای شاید مقداری متن آن ساده تر و قابل فهم تر برای بسیاری باشد تا خیلی از ترجمه های دیگری که وجود دارد.
او به سنت خواندن قرآن در میان مردم جامعه نیز اشاره و بیان کرد: وقتی به جوان امروز می گوییم قرائت قرآن، او این را می فهمد که قرآن را در مقابل خود بگذارد و متن عربی آن را بخواند که خیلی وقت ها معنای آن را نمی فهمد و احیاناً در یک مرتبه بالاتری دنبال این است که آیات قرآن را با یک لحن و صوتی بخواند که زیبا باشد. اینها خوب است، اما هدف قرآن این نبوده، هر چند این عملکردها ابزارهایی برای جذب مخاطب بوده و از انواع امکانات هنری و زیبایی شناختی برای آیات قرآن استفاده شده است. خداوند مبدأ همه زیبایی هاست، در قرآن از همه اینها هم به لحاظ موسیقیایی و آوایی و هم به لحاظ تصویرگری و نوع ذهنیتی که ایجاد می کند، قرآن ویژگی های بسیار اعجاز آمیز دارد، اما جوان ما با معنا و مفهوم قرآن ارتباط برقرار نمی کند؛ به نظر من اگر در کنار ترویج قرائت و حفظ قرآن، سعی کنیم سنتی بین جوانان ایجاد کنیم و یکسری ترجمه هایی را تولید کنیم که جوان مانند کتاب متعارفی که هر کسی می خواند، عادت کند که این کتاب را دائم بخواند.
هادوی تهرانی گفت: در حال حاضر در غرب علامت مسلمانی، آشنایی با زبان عربی است، به همین دلیل یک آمریکایی که مسلمان می شود، سعی می کند چند کلمه عربی یاد بگیرد و پس از احوالپرسی به زبان عربی بگوید که من مسلمان هستم در واقع زبان عربی کد مسلمانی در غرب است. بنابراین بهتر است سعی کنیم که زبان عربی را به درستی آموزش دهیم. ۲۰ سال قبل در مسجد بزرگ پاریس سخنرانی داشتم، پرسیدم به چه زبان باید صحبت کنم؟ گفتند: به عربی باید صحبت کنید، گفتم: اینجا که پاریس است، گفتند همه عربی می دانند و ما این را به صورت رادیویی زنده در ۸ کشور پخش می کنیم. آنها معتقد بودند که برنامه اسلامی باید به عربی باشد و به همین دلیل همه برنامه های آنها به عربی بود.
در حوزه علمیه عربی بسیار و در سطح بالا می خوانیم، ولی توانایی ارتباط با جهان عرب و تکلم با آنها را بسیار کم داریم
او ادامه داد: متأسفانه در حوزه علمیه عربی بسیار و در سطح بالا می خوانیم، ولی توانایی ارتباط با جهان عرب و تکلم با آنها را بسیار کم داریم، من بارها به طلبه ها گفتم که امروز به خصوص در دنیای غرب اگر کسی زبان عربی نداند اصلاً عالم دینی محسوب نمی شود، یعنی برای آنها قابل هضم نیست که من بگویم مجتهد هستم و قرآن و سنت را مسلط هستم، اما عربی نمی دانم. این یک نقصیه است، متأسفانه حتی در حوزه ما هم که این همه روی زبان عربی سرمایه گذاری کردیم و می کنیم و باید هم سرمایه گذاری کنیم چون برای آموزش های حوزوی پایه است، ولی متأسفانه باز هم طلبه های ما تسلط بر تکلم زبان عربی و ارتباط با جهان عرب ندارند.
برای خروج قرآن از مهجوریت زبان عربی را از مهجوریت در بیاوریم و ترجمه های قابل استفاده در دسترس جوانان قرار دهیم
هادوی تهرانی با بیان اینکه برای خروج قرآن از مهجوریت باید مقداری زبان عربی را از مهجوریت در بیاوریم و مقداری ترجمه های قابل استفاده در دسترس جوانان قرار دهیم، گفت: قرآن باید به کتابی تبدیل شود که جوان امروز، هر روز ۵ تا ۶ آیه آن را بخواند و با این مفاهیم و مضامین انس پیدا کند، چون قرآن یک سُفره و محل ارتزاقی است که هر کسی به سهم خودش یک روزی دارد، هر چه بیشتر تلاش کنید، بیشتر از روزی قرآن بهره مند می شوید و این لذت، اشتیاق و ظرفیت در جان شما پیدا می شود. وقتی یک بار قرآن را بخوانید، یک مرتبه ای از ارتباط برقرار می شود. خواندن قرآن و برقرار شدن این ارتباط چنان شگفت انگیز است که ائمه با اینکه حقیقت قرآن بر آنها قبل از الفاظ نازل شده بود، باز می بینیم که با قرآن ارتباط برقرار می کردند. چون قرآن یک محدودیت معنایی و محتوایی ندارد، قرآن چیزی است که هر چه بخوانید، مطلب دارد. به تعبیری یک ظاهر و ۷ بطن یا به تعبیری ۷۰ بطن که من در کتاب مبانی کلامی اجتهاد در برداشت از قرآن کریم، سال ها پیش گفتم که این ۷ و ۷۰ تهدید به معنای محدود کردن نیست، بلکه متون قرآن قابل حساب نیست و بطن در بطن قرآن برا ی کسی که اهل آن باشد، معنا دارد.
بسیاری از افرادی که قرآن را می خوانند معنای آن را متوجه نمی شوند و با آن ارتباط برقرار نمی کنند
عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت (ع) افزود: هر چه جوان ما با قرآن انس پیدا کند، بیشتر می تواند با این قرآن ارتباط برقرار کند و هر چه بیشتر ارتباط برقرار کند در زندگی خود بیشتر قرآنی می شود چون قرآن هنجارها و سبک زندگی را معرفی می کند که باید این سبک زندگی را ابتدا در جان خود متبلور کنیم و سپس در عمل ما تحقق خارجی پیدا کند وگرنه می شود همین که ما قرآن را به صورت تشریفاتی یا به عنوان یک ذکر می خوانیم. بسیاری از افرادی که قرآن را می خوانند معنای آن را هم متوجه نمی شوند و با آن ارتباط برقرار نمی کنند فقط الفاظی مانند ورد خوانده می شود، حتی همین نماز هم برخی می خوانند در حد همین دو سوره ای که می خوانند و چند ذکری که می گویند، مفهومش را خیلی متوجه نمی شوند در حالی که ما باید مفاهیم اینها را متوجه شویم تا بتوانیم به حقایق آن نزدیک شویم وگرنه صرفاً یک وردی بر زبان جاری کردن، اثر چندانی ندارد. گفته می شود حتی اگر نمی توانید قرآن را بخوانید، به این آیات این کتاب نگاه کنید که اثر دارد، ولی این اثر کجا و اثری که ظواهر و متون قرآن را بفهمید، کجا!
ضرورت موضوع بندی مطالب قرآن و بیان موارد قابل استفاده در زندگی روزمره با زبانی ساده
او با بیان اینکه باید کل قرآن را به زبان ساده، روان و قابل استفاده ترجمه کنیم تا همه بتوانند از آن استفاده کنند، گفت: امروز باید مقداری روی سطوح مختلف کار کنیم مثلاً اگر در قرآن آیاتی هست ناظر به مباحث کیهان شناسی، آیاتی هست ناظر به مباحث مربوط به پزشکی، زمانی که می خواهیم این آیات را توضیح دهیم، در پاورقی به نکته های علمی و احیاناً برخی از دستاوردهای جدید که می تواند مؤید یا کمکی به فهم قرآن باشد، اشاره ای ولو کوتاه کنیم. فرض کنید برای دانشجوی علوم و کسی که می تواند مهندسی و پزشکی بخواند، قرآن جذابیت دیگری پیدا می کند که در این قرآن یک بخش هایی از آن کتاب علمی به آن معنایی که بخواهد به ما آموزش علم دهد، ولی چون حقایق عالم را بیان کرده، بخشی از این حقایق پزشکی، بخشی کیهان شناختی و بخشی ممکن است در عالم فیزیک مطرح باشد که هست، باید این مطالب را یک ترجمه ای برای اقشار فرهیخته تر مثلاً دانشگاهی ایجاد کنیم که این خودش یک وسیله ای برای توسعه ماست.
ضرورت استفاده از هنر برای بیان مفاهیم آیات و توسعه فرهنگ قرآنی
او به ضرورت استفاده از هنر برای بیان آیات قرآنی اشاره و خاطرنشان کرد: سوره یوسف خوانده و دیده می شده است، ولی یک سریالی به نام یوسف ساخته شد، من به نواقص و اشکالات آن کاری ندارم، اما اصل این سریان چون برگرفته از قرآن است، بسیاری از مفاهیمی که در قرآن بود را برای مخاطب مجسم می کند. یک قشری از مخاطبان ما شاید آشنایی شان با سوره یوسف از طریق همین سریال است یعنی آنها شاید این سوره قرآن را نخواندند یا کم خواندند یا اگر خواندند عربی آن را نمی دانستند و شاید خیلی ارتباط برقرار نکردند، اما اکنون از طریق این سریال بسیاری از آن مفاهیم در ذهنشان آمده که این مساله بسیار مهمی است.
هادوی تهرانی ادامه داد: از دیگر ابزارهای هنری، خطاطی است، خطاطان ما برخی از آیات را انتخاب و خطاطی می کردند و سپس روی کتیبه ای در مسجد، مدرسه و خانه نصب می کردند و این تلنگری بود به برخی از بینندگان بود چرا که یک سطر از قرآن را می دیدند و می خواندند. گاهی یک آیه می تواند یک نفر را متحول کند، اما لازم است که بستری را فراهم کنیم که یک کلمه را بشنود و هنر در اینجا می تواند بسیار نقش داشته باشد و موثر است و قرآن از هنر استفاده کرده است. قرآن از انواع هنرهای ممکن زمان خود استفاده کرده و امروز ما باید از همه امکانات هنری و ابزارهای فرهنگی خود برای توسعه فرهنگ قرآنی در کشور استفاه کنیم که یکی از بسترهای مهم برای این توسعه صدا و سیماست. اینکه یک شبکه قرآن داشته باشیم خوب است، اما قطعاً کافی نیست.
ضروری است همه بخش های صدا و سیما به یک معنایی قرآنی شوند
استاد برجسته حوزه علمیه قم، گفت: ضروری است همه بخش های صدا و سیما به یک معنایی قرآنی شود، البته منظور من این نیست که شبکه های صدا و سیما مدام قرائت قرآن و سخنرانی های مذهبی پخش کنند، بلکه باید فعالیت های این رسانه ملی از جمله سریال ها، مسابقات و… دارای معنایی قرآنی باشد. زمانی دوستان روانشناس ما می گفتند یک جلسه ای با مسئولین سابق صدا و سیما داشتیم که در آن جلسه عنوان کردیم که آیا می دانید فیلم هایی که در تلویزیون ها پخش می کنیم، چه آثار سوء روانی دارد؟ ما روانشناس هستیم و تخصص مان این است و می فهمیم که وقتی این همه صحنه خشن نشان می دهید، نتیجه آن در جامعه چه خواهد شد، واقعاً ما چقدر از اینها استفاده می کنیم. ما متخصص و متدین داریم، باید از اینها استفاده کنیم و ببینیم که روانشناسان ما برای توسعه فرهنگ قرآنی چه راهکارهایی پیشنهاد می کنند، اما متأسفانه از تخصص ها در این مسیر استفاده نمی کنیم.
متأسفانه امروز بیشترین حجم توجه ما به قرآن، در بحث قرائت است
او افزود: متأسفانه امروز بیشترین حجم توجه ما به قرآن، در بحث قرائت است. آن هم بحث زیبا خواندن است، یعنی بیشتر جنبه خوانندگی مطرح است، نمی گویم که بد است، این یک جذابیت قرآن است، ولی این همه قرآن این نیست و این ظاهری است و در مقابل حقیقت قرآن هیچ چیز نیست، این یک وسیله بوده که قرآن آوای زیبایی داشته باشد تا افراد جذب شوند، اما نه اینکه در سطح آوا بمانند و مدام خوانندگی را تشویق و ترویج کنیم، هدف این بوده که ما به آن مفاهیم برسیم. نکته دیگر اینکه اگر برای انتقال مفاهیم قرآن از هنر سریال هم استفاد می کنیم، این سریال ها از نظر کیفیت ضعیف هستند و هنرمندان تراز اول ما به میدان نیامدند، آنها وقتی می آیند کار موثر می شود، امروز شاید بسیاری از مردم ما دانششان از تاریخ حضرت علی(ع) مستند به سریال امام علی(ع) باشد نه مستند به منبرهای من و امثال من؛ چرا که یک هنرمند تراز اول به میدان آمده و یک اثر ماندگار ارایه داده که بر جان مردم نشسته است. یا سریال مختار، که بسیار مردم دیدند و تحت تأثیر قرار گرفتند، مردم بیشتر از اینکه در این سال ها از منبرهای ما اطلاعات راجع به مسایل کربلا داشته باشند، شاید از این سریال دارند. به طور کلی می خواهم بگویم ما در قرآن کمتر از هنرمندان تراز اول و دانشمندان علوم در رشته های مختلف، استفاده کردیم و نتوانستیم با استفاده از ابزارهایی که در اختیار داریم، فرهنگ قرآنی را توسعه دهیم.
مردم با قشری از علما برخورد عمومی دارند که عالمان تراز اول ما نیستند
هادوی تهرانی در پاسخ به اینکه در گذشته عالمانی بودند که آموزه های قرآنی را در عمل و گفتار خود نشان می دادند مانند علامه طباطبایی و…، این افراد در جذب مردم به رفتار و عملی قرآنی بسیار موثر بودند، امروز میزان اعتماد مردم به عمل علما را چطور ارزیابی می کنید؟ علما تا چه میزان بر قرآنی شدن یا دور شدن جامعه از قرآن تأثیرگذار هستند؟ گفت: مشکل این است که مردم با قشری از علما برخورد عمومی دارند که آنها عالمان تراز اول ما نیستند، این افراد از نظر علمی، اخلاقی و ایمانی در سطح بالایی نیستند. متأسفانه افراد محدودی با عالمان تراز اول از نزدیک برخورد دارند. تا به امروز رسانه و ابزارهای ما به هر دلیل نتوانستند مردم را با عالمان تراز اول خودمان مرتبط کنند و بیشتر اجازه دادند که به تعبیر امروزی تریبون در اختیار افراد دیگری باشد. حتی تأثیر مداحان ما از تأثیر منبریان به مراتب بیشتر است، البته ما با همه احترام به مداحان و زحماتی که می کشند و خدماتی که انجام می دهند، ما از یک مداح توقع نداریم که مسایل فکری، عقیدتی، فقهی، تاریخی و اخلاقی را برای مردم بیان کنند، توقع از مداح در یک سطحی است، اما تأثیرگذاری این قشرها به دلایل مختلف به مراتب بیشتر بوده است، این غیر از بحثی است که بخشی از شخصیت های مذهبی در مناصب اجرایی قرار گرفتند و در نتیجه به دلیل مسایل خاصی که در حوزه سیاست هست، دیگر تبعات آن را هم داشتند.
در حال حرکت به سمت الگوسازی هایی مانند غربی ها هستیم
او اظهار کرد: علمایی زحمت می کشند و با سخنرانی و منبر دین را ترویج و تبلیغ می کنند، اما برخی از علما که با مردم ارتباط دارند، خودشان هم قبول دارند که بسیاری از آنها تراز اول نیستند و در نتیجه مردم از آن بخش تراز اول کمتر اطلاع دارند البته وظیفه این افراد و مجموعه های مختلف هست که این تراز اول ها را به نوعی به عموم مردم نشان دهند و الگوسازی و فرهنگ سازی کنند. غربی ها دائم شخصیت سازی می کنند، از این شخصیت ها الگو می سازند و این الگوها را عمومی می کنند، همین داستان سلبریتی ها، بازیگران و خوانندگان و ورزشکاران معروف، هرکدام در غرب به عنوان یک الگوی زندگی معرفی می شوند، نوع لباسشان و آرایششان و حرف زدنشان و راه رفتنشان، توسط مردم به یک معنایی تبعیت می شود. ولی ما متأسفانه نتوانستیم شخصیت های برجسته علمی و دینی خود را به الگوهای عمومی تبدیل کنیم. حتی بیشتر احساس می شود که ما در حال حرکت به سمت الگوسازی هایی مانند غربی ها هستیم و مفاهیم مانند آنها را عمومی می کنیم لذا از فرهنگ قرآنی دور می شویم، چون فرهنگ قرآنی فرهنگ علم، اندیشه، باور و اخلاق است. حال هر چه از اخلاق، اندیشه، علم، باور و ایمان دور شویم، به همان اندازه از قرآن دور شدیم.
او خاطرنشان کرد: الگوها و الگوسازی های ما چقدر علمی، اخلاقی و ایمانی هستند؟ ما چقدر این الگوها را برای مردم می پرورانیم به طوری که اگر شخصی را معرفی می کنیم، فرض کنید استاد مرحوم بهجت، یا مثلاً استاد مرحوم بهاء الدینی، طوری مطرح می کنیم که فقط یک شخصیت مقدسی است که باید از دور به ایشان نگاه کرد نه اینکه از ایشان به عنوان یک الگو یاد کرد، همانطور که ائمه را اینگونه معرفی می کنیم، در معرفی ائمه، آنها را انسان های در صحنه زندگی نمی دانیم و می گوییم انسان هایی فراتر از انسان و جدای از ما هستند، به همین دلیل تنها به ائمه نگاه می کنیم و آنها را دوست داریم و برای آنها گریه می کنیم ولی ذره ای از آنها الگو نمی گیریم به همین دلیل هم امام زمان نمی توانند ظهور کنند چون اگر امام زمان بیایند مردم از امام تلقی که امام زمان هست را ندارند، در حقیقت این تصویر را درست نکردیم که طبق فرموده قرآن، امام هم یک انسان است. قُلْ إِنَّما أَنَا بَشَر مِثْلُکُمْ
الگویی که ما برای این جوان ساختیم چقدر قرآنی است که فرهنگ او قرآنی باشد!؟
هادوی تهرانی در پایان گفت: ما ائمه و علما را الگو قرار ندادیم، شخصیت های علمی را هم برای عموم الگو قرار ندادیم، متأسفانه یک سطح بسیار پایین، شبیه غرب را الگوسازی می کنیم و در نتیجه جوان ما وقتی نگاه می کند و می بیند که این چیزی است که باید به دنبال آن رفت، در چنین وضعیتی توقع داریم که فرهنگ قرآنی باشد، واقعاً الگویی که ما برای این جوان ساختیم چقدر قرآنی است که فرهنگ او قرآنی باشد!؟
..................
پایان پیام/ 340