۱۵ آذر ۱۴۰۴ - ۱۹:۴۷
فقر بی‌سابقه در منطقه ساحل سوریه/ وقتی همه‌چیز حتی خاطرات هم برای فروش است

درحالی‌که فقر بی‌سابقه بر ساحل سوریه سایه افکنده، هزاران خانواده برای زنده‌ماندن ناچار شده‌اند لوازم خانه، زمین‌های کشاورزی و حتی یادگارهای زندگی خود را بفروشند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ «ولید» مردی چهل‌ساله در یکی از روستاهای حومه طرطوس با چهره‌ای درهم‌شکسته  در کنار جاده ایستاده و یک اتوی لباس و میز چوبی را برای فروش گذاشته است. او این کار را با امید به جمع‌کردن بخش کوچکی از هزینه‌های رو به افزایش زندگی انجام می‌دهد، پس از آنکه بی‌کار و بی‌خانه شد و ناچار گردید در زمین‌های کشاورزی منطقه کارگری کند. ولید ــ که پیش‌تر از نیروهای ارتش سوریه بوده است ــ رنج بسیاری از هم‌رزمان سابقش را خلاصه می‌کند.

او به روزنامه «الأخبار» لبنان می‌گوید:  از ماه‌ها پیش نتوانسته‌ام شغلی ثابت برای تأمین مخارج خانواده‌ام پیدا کنم. کار در روستاهای ساحل تقریباً وجود ندارد و حالا بیشتر با کمک‌های مردمی یا درآمد ناچیز کارگری کشاورزی زندگی می‌کنیم، آن هم در منطقه‌ای که جرات ترک آن را نداریم، چون هر لحظه ممکن است بازداشت شویم. هر از گاهی مجبور می‌شوم برخی وسایل خانه‌ام را بفروشم تا نیازهای اولیهٔ بچه‌هایم را تأمین کنم.

وضعیت ولید، حال‌وروز هزاران خانواده در منطقه ساحل سوریه است؛ جایی که نرخ فقر به سطوح بی‌سابقه‌ای رسیده و حکومت جولانی نیز حقوق شمار زیادی از نظامیان بازنشسته، به‌ویژه کسانی را که وضعیتشان تسویه شده اما کارت شناسایی ندارند، قطع کرده است؛ افرادی که به‌دلیل نداشتن کارت، حتی امکان جابه‌جایی و یافتن کار نیز ندارند.

در میان این افراد، «هزار» نیز هست؛ کارمند سابق یکی از بیمارستان‌های نظامی که پس از سقوط حکومت بشار اسد تعطیل شد و کارکنانش اخراج شدند. او قبلاً همراه همسرش مخارج زندگی را تأمین می‌کرد، اما پس از یک سال تحولات سیاسی و اقدام‌های سختگیرانه‌ای که فرزندان ساحل را هدف گرفت، شرایطشان به‌شدت بدتر شد.

هزار می‌گوید: بدهی‌ها مثل کوه روی سرمان جمع شده و من و شوهرم نتوانستیم کار مناسبی پیدا کنیم. ناچار شدیم بخشی از خانه‌ای را که در آن زندگی می‌کنیم بفروشیم. خانواده‌ام هم نمی‌توانند کمک کنند؛ سه برادرم در ارتش بودند و پدرم هم نظامی بازنشسته است. خیرین کوتاهی نمی‌کنند، مخصوصاً در تأمین پول نان، اما چیزی که واقعاً نیاز داریم یک کار پایدار است که حداقل نیازهای خانواده را تأمین کند.

با نبود فرصت‌های شغلی در ساحل، برخی مجبور شدند به‌صورت قاچاق به لبنان فرار کنند تا لقمه‌نانی پیدا کنند و از تهدیدهای امنیتی هم دور بمانند. اما آنان که ماندند، در منطقهٔ خود محاصره شدند و چشم‌انتظار گشایشند.

«ابو نسیم» هفتادساله، پدر چهار پسر و پنج دختر، از رنجی دوچندان سخن می‌گوید: یک مرغداری برای پرورش جوجه و تولید تخم‌مرغ داشتم و زندگی بد نبود. اما پس از سقوط حکومت اسد، زندگی‌مان تبدیل به کابوس شد. همهٔ پسرانم در ارتش سابق سوریه بودند و حالا همراه خانواده‌هایشان در خانهٔ من زندگی می‌کنند. با هرج‌ومرج اقتصادی و هجوم تخم‌مرغ و مرغ ترکیه‌ای، خسارت دیدم و بدهی‌هایم زیاد شد. کار مرغداری را تعطیل کردم، کامیونم را فروختم و با پسرانم یک مغازهٔ فروش مرغ و تخم‌مرغ وارداتی باز کردیم.

او می‌افزاید: سعی می‌کنم زود به خانه برنگردم، چون دیدن چهرهٔ نوه‌هایم که آینده‌شان نامعلوم است، دلم را می‌شکند.

در نتیجهٔ فشار اقتصادی، بسیاری ناچار شده‌اند وسایل شخصی خود از مبلمان و لوازم برقی گرفته تا تلفن، تسبیح ، فندک، کتاب و حتی عینک‌های قدیمی را بفروشند. «ماهر»، صاحب یک دفتر املاک، می‌گوید صدها پیشنهاد فروش زمین کشاورزی و خانه با قیمتی بسیار کمتر از ارزش واقعی وجود دارد. او توضیح می‌دهد: برخی برای آماده‌شدن جهت سفر و مهاجرت می‌فروشند چون امیدی به بهبود اوضاع ندارند. برخی دیگر فقط برای تأمین نان شب و پرداخت بدهی‌ها مجبور به فروش شده‌اند؛ بدهی‌هایی که از زمان سقوط حکومت اسد روی هم انباشته شده است.

«وسیم»، فروشندهٔ لوازم دست دوم هم از رونق بی‌سابقهٔ کارش می‌گوید: مردم در تنگنای بزرگی هستند و هر چیزی را که بتوانند، می‌فروشند تا پولی ــ هرچند کم ــ به دست بیاورند. گاهی وسایلی را می‌خرم که اصلاً به آن نیاز ندارم؛ فقط برای اینکه دل صاحبش را نسوزانم.

اقتصاد منطقه ساحل سوریه که بیش از حدّ به کشاورزی وابسته است، امسال ضربهٔ دیگری هم خورد. خشم طبیعت. کاهش بارندگی و یخبندان، بخش‌های گسترده‌ای از محصولات منطقه ساحل سوریه را نابود کرد و تولید بسیاری از محصولات ــ به‌ویژه زیتون ــ به شدت کاهش یافت. این‌ها در کنار نبود حمایت‌های دولتی مانند کود و بذر، افزایش هزینهٔ حمل‌ونقل و سقوط قدرت خرید مردم، بحران را تشدید کرده است.

یکی از اعضای «کمیتهٔ صلح اجتماعی» در طرطوس می‌گوید: سعی کردیم برای ایجاد فرصت‌های شغلی کمک کنیم. پس از اینکه هزاران نفر منبع درآمدشان را از دست دادند، با نهادهای دولتی تماس گرفتیم و خواستار حمایت از کشاورزان، دامداران و تقویت تعاونی‌های کشاورزی شدیم؛ تعاونی‌هایی که می‌توانند بخشی از بار دولت را کم کنند و تولید را بالا ببرند.

اما به‌گفتهٔ او، با وجود همهٔ وعده‌ها، هیچ چیز روی زمین عملی نشد. مردم ناچار شدند بخشی از زمین‌هایشان را بفروشند، درختان میوه را قطع کنند تا از چوب آن برای گرم‌کردن در زمستان استفاده کنند؛ فقط برای اینکه از گرسنگی نجات پیدا کنند تا شاید روزی اوضاع تغییر کند.

..............................

پایان پیام/ ۲۶۸

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha