به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ نشست علمی مجازی با محوریت "هفته کتابخوانی، سیره علمی و عملی حضرت علامه طباطبایی" به همت مدرسه علمیه علوی قم و با مشارکت مدرسه عالی فقه و اصول پیش از ظهر روز چهارشنبه 28 آبان 1399 با سخنرانی دبیرکل مجمع جهانی اهل بیت(ع) برگزار شد.
متن کامل سخنرانی آیت الله «رضا رمضانی» به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
در ابتدا خدمت طلاب و فضلا و اساتید محترم سلام و تحیت عرض می کنم.
در ایام سالروز رحلت مرحوم علامه طباطبایی از شخصیت های بزرگ عالم اسلام و هفته کتاب خوانیبه سر می بریم، درباره این دو موضوع در این فرصت چند نکته ای را عرض می کنم.
درباره نظریات علمی علامه طباطبایی مطالب بسیار زیاد گفتنی وجود دارد که باید به صورت دقیق به آن بپردازیم. همچنین دیدگاه های فقهی و اصولی ایشان مغفول مانده است. علامه دو دوره کامل شاگرد بزرگانی همچون شیخ محمد حسین اصفهانی و مرحوم نائینی در اصول بود. همین طور در حاشیه بر کفایه، مطالب عمیقی دارند. من در اینجا به برخی از این ابعاد اشاره می کنم؛ مخصوصا به بُعد اخلاقی و عرفانی علامه که امروزه مورد نیاز جدی حوزه های علمیه است.
این را باید بپذیریم که تحصیل بدون تهذیب،برای حوزه های علمیه آفت بزرگ است. طلبه غیر مهذب برای حوزه و دین خطرناک است زیرا مردم آنچه را از یک عالم می بینند به پای دین می نویسند و به پای دین نوشتن می تواند تهدیدی برای خود و حوزه علمیه ایجاد کند.
تحصیل بدون تهذیب می تواند برای انسان حجاب باشد هم برای خود فرد و هم برای جامعه دینی؛ آن علم دیگر موجب رشد و کمال نیست. هر جایی که این تهدید وجود داشته همه آسیب دیده اند، به همین جهت در روایات ما وارد شده است که "اذا فسد العالِم فسد العالَم". همچنین در روایات وارد شده است که لغزش یک عالم موجب گمراهی جامعه است.این نشان می دهد که وظیفه دشوار و مهمی بر دوش طلاب و حوزه های علمیه است.
برای مرحوم علامه تهذیبنفس مسئله مهمی بود ایشان در همه دوران عمر شریف خود تحصیل علم را به همراه سیر و سلوک و کمال معنوی دنبال می کرده اند. زمانی که ایشان وارد حوزه نجف شد، خانه ای اجاره کرد. علامه طباطبایی نقل می کنند که روزی نشسته بودم و به آینده خود فکر می کردم. در این زمان شخصیت بزرگواری در را زده و مرحوم علامه در را باز می کنند.آن شخصیت اشعاری را خواندند و چند جمله ای را بر زبان جاری کردند که خیلی در علامه اثر گذاشت به گونه ای که تا اواخر حضور در نجف از وجود او استفاده کرد و بهره مند شد. آن شخصیت مرحوم آقا میرزا علی قاضی طباطبایی، بزرگ مردِ اخلاق بودند کسی که شاگردان بسیاری را تربیت کرده است. تربیت سید علی آقای قاضی طباطبایی موجب تربیت علامه بود و علامه بدین ترتیب در مسیر استکمال قرار گرفته و تحصیل و تهذیب خوبی داشته اند.
من در اینجا به ابعاد فلسفی و علومی مثل ریاضیات که ایشان در نجف تحصیل کردند نمی پردازم،تنها نکته ای در باب اخلاق و عرفان ایشان ذکر خواهم کرد.
تأکید علامه و دیدگاه ایشان درباره اخلاق این بود که اخلاق گفتنی نیست، اخلاق عمل کردنی است. برخی ممکن است کتاب اخلاق بنویسند اما مهم این است که انسان در مقام عمل چه مقدار توانسته از این فصائل اخلاقی بهره مند شود و استفاده کند. زمانی که مرحوم ملا مهدی نراقی و ملا احمد و فرزند ایشان کتاب های جامع السعاده و معراج السعاده؛ دو کتاب ارزنده و ارزشمند اخلاقی را نوشتند برخی مثل مرحوم بحرالعلوم خواست ملا مهدی نراقی را امتحان کند و وقتی چند بار او را امتحان کرد دید که تمام آنچه ایشان در این کتاب نوشته در نویسنده تحقق پیدا کرده است. معمولا کتاب های اخلاقی باید چنین تأثیری را در خواننده داشته باشد. یعنی خروجی یک کتاب اخلاقی،خروجی علمی صرف نباید باشد بلکه باید عملی باشد تا انسان تخلق و تزین پیدا کند و تخلق و تزین به صفات اخلاقی و فضائل نفسانی می تواند مسیر استکمال را برای انسان هموار کند.
مرحوم علامه از دین و آموزه های دینی بهترین بهره را برد؛ لذا ایشان شریعت به معنای خاص خود را بزرگترین و سخت ترین ریاضت ها می داند چرا که در روایتی وارد شده "الشریعه ریاضة النفس" کسانی که می خواهند ریاضت بکشند، به احکام شریعت باید توجه داشته باشند. حضرت علی(ع) در خطبه همام در ذکر صفات متقین به همین نکته اشاره می کند که متقیان کسانی هستند "منطقهم الصواب، مشیهم التواضع، ملبسهم الاقتصاد" منطق متقین، منطق صواب است. یعنی در حرفی که می زنند صاحب منطق هستند و تلاش شان این است که آنچه خطا نیست و صواب است را بر زبان جاری کنند. همچنین مشی و زندگی و راه رفتن و شیوه زندگی شان متواضعانه است. "غضوا ابصارهم عما حرم الله" چشم پوشی می کنند و مراقب چشم خود هستند و "وقفوا اسماعهم علی العلم النافع لهم" مراقب گوش هایشان هستند و گوش هایشان را وقف می کنند برای علم نافع، علمی که بتواند سودبخش برای شان باشد وآنها را در مسیر هدایت قرار دهد.
در تعبیری از حضرت امیر(ع) آمده است که کسی که تهذیب نفس نکند از عقل خود بهره مند نشده است چون عقل حکم می کند که آدمی باید در مسیر تهذیب قرار گیرد و این همه امکانات از جانب خدا برای این بوده است تا انسان در مسیر کمال قرار گیرد. "خلقت الاشیاء لکم و خلقتک لاجلی" ما همه چیز را برای انسان آفریدیم. آیه"جعل لکم الارض فراشا و السماء بناء" و آیات و روایات دیگری که داریم برای این بوده است تا انسان بتواند مسیر کمال را طی کند.مسیر کمال دغدغه مرحوم علامه بودو همواره به این نکته توجه داشت و اوصافی که بدست آورد نکته هایی است که برای ما مهم و قابل توجه است.
علامه طباطبایی با قرآن انس داشت و مأنوس با قرآن بود. نه فقط مُفسر، بلکه عامل به قرآن بود. آیات الهی در تمام وجود او تأثیر گذاشته بود. انس با قرآن برای طلبه مهم است که باید به آن توجه داشته باشد؛ چون قرآن کتاب زندگی و کتاب قانون است؛ کتابی است که درباره ما سخن به میان آورده است"لقد انزلنا کتابا فیه ذکرکم افلا تعقلون" درباره شماانسان ها در این کتاب آمده است، چرا تعقل و فکر نمی کنید؟ چرا به این کتاب که کتاب هدایت است، عمل نمی کنید؟ "ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم و یبشر المومنین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا کبیرا". از قرآن چرا به عنوان کتاب ادب استفاده نمی کنید؟ امام صادق(ع) می فرماید "ان قرآن مأدبة الله" قرآن غذای آماده ای است که انسان ها به واسطه لیاقت هایی که دارند، می توانند از آن استفاده کنند و بهره مند شوند.
عشقی که علامه طباطبایی به اهل بیت(ع) می ورزید، مثال زدنی بود. به دلیل همین عشق، زمانی که به مشهد می رفت ضریح را می بوسید و می گفت که اگر منع مردم نبود من از دم گوهرشاد تا ضریح، زمین را می بوسیدم.
از ویژگی های مثال زدنی علامه تواضع ایشان است هم تواضع علمی و در مباحث علمی و هم در رفتار وقتی افرادی خواسته بودند دست ایشان را ببوسندعلامه گفته بود که این اگر در و دیوار حرم را ببوسید بهتر از بوسیدن دست من است.
علامه به اهل بیت(ع) مخصوصا به حضرت زهرا(س) عشق می ورزید. این عشق ورزیدن و علاقه به خاندان وحیبسیار می تواند در مسیر کمال انسان نقش آفرین باشد، انسان را تربیت کند و تهذیب داشته باشد.
علامه طباطبایی به لحاظ رفتاری، اخلاقی و کرداری شخصیت بسیار آرامی داشت؛ نمی توانستند علامه را عصبی کنند؛ اگرکسی حرف بی ربطی می زد و احیاناً ایشان ناراحت می شد،می فرمود "سبحان الله العلی العظیم".
علامه بسیار مبادی آداب بودند تواضع و احترام ایشان نسبت به مهمان و حتی شاگردانشان به گونه ای بود که کسی احساس نمی کرد ایشان دارای چنین جایگاهی است. شاگردان مرحوم علامه را که می بینیم آنها هم این گونه تربیت شده اند و آنها هم مودب و مهذب هستند. یعنی دانسته های خود را نمی بینند و تواضع دارند. تواضع از ویژگی های بارز مرحوم علامه بودو این ویژگی ها می تواند برای یک عالم دینی و طلبه، جاذبه ایجاد کند. چون مردم بیشتر از همه، از ما انتظار دارند که اهل تواضع باشیم. همچنین از نتائج و خروجی های علم دینی، تواضع است؛ تواضع نسبت به خدا، نسبت به دین خدا، نسبت به پیامبر الهی و کتاب های آسمانی، نسبت به شریعت، نسبت به اساتید، بزرگان و پدر و مادر و ... تواضع باید به حسب مراحل تشکیکی در همه این ها مصداق پیدا کند و نشان دهد. برخی به دلیل تواضع به مراحل و مقامات رسیده اند؛ آنهایی که خود را نمی دیدند و نمی بینند؛ با اینکه از نظر علمی بالا هستند.
استادی به نام آیت الله آشیخ یحیی انصاری شیرازی از شاگردان علامه طباطبایی بود و ما در درس خصوصی اسفار به منزل ایشان می رفتیم. وقتی ایشان چند کتاب آورده بودند و می خواستند از هر کدام نکته ای را برای ما بیان کنند، فرمودند "مثل الذین حمل التوراة" گفتند که داستان ما این طور داستانی شده است. بسیار اهل تواضع بودند و چقدر زیبا است که انسان چنین حالتی داشته باشد. تواضع برای رشد ما طلبه ها بسیار مفید است و ما باید به آن توجه کنیم.
علامه از رفیق خود می خواست که اگر عیبی در او می بیند عیب را به او عیب بگوید. امیرالمومنین(ع) می فرماید ما اگر به عیب های خود توجه داشته باشیم از عیب های دیگران غافل می شویم. آن قدر عیب ها و نقص های ما زیاد است که از عیب های دیگرغافل می شویم. لذا اگر انسان چنین حالتی داشته باشد، خوی دست گیری پیدا می کند نه مچ گیری. گاهی اوقات تلاش برخی انسان ها در حوزه های رفتاری و در عرصه های اجتماعی این است که مچ گیری کنند و اگر خطایی از دیگران ببینند جاهای مختلف آن را ذکر کنند، در حالی که این شیوه صحیحی نیست.
مرحوم علامه شخصیت خودساخته و مهذبی بود. شخصیتی بود که می تواند برای ما طلبه ها هم از لحاظ علمی و هم از لحاظ عملی الگو باشد. ایشان ده سال به خاطر مشکلات اقتصادی نتوانست در نجف بماند و به تبریز رفت؛ هر چند در تبریزکارهای علمی انجام می داد اما آن را به عنوان خسارت روحی برای خود دانسته و به صورت جدی دنبال علم و دانش و تهذیب بود.
نکته دیگر اینکه نباید علم فدای تهذیب و تهذیب فدای علم شود. به این صورت که کسی فقط دنبال درس و بحث باشد، اما ادب و تواضع نداشته باشد، این روش برای شخص وبال خواهد بود. یا اینکه کسی فقط نماز شب بخواند و چندین ساعت برای عبادت های مستحبی وقت بگذارد نیز درست نیست. استاد ما علامه حسن زاده آملی مکرر می فرمود که "ره چنان رو که رهروان رفتند". بعضی در علم و برخی در تهذیب افراط می کنند، این صحیح نیست.
دربرخی آیات قرآن تعلیم و در برخی دیگر تهذیب مقدم شده است.مانند هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبللفی ضلال مبین «جمعه/2» که در اینجا تهذیب مقدم شده است. یا در آیه اای دیگر تعلیم را مقدم کرده است مانند «ربنا وابعث فيهم رســولا منهم يتلــوا عليهم اياتک ويعلمهم الکتاب والحکمــه و يزکيهم انک انت العزيز الحکيم» «بقره/۱۲۹»
مرحوم علامه بین این دو آیات جمع کرده است به این صورت که در جاهایی که تعلیم مقدم شده، تعلیم از لحاظ رتبه مقدم نیست بلکه به عنوان مقدمه ذکر شده است؛ چون تعلیم و علم، مقدمه تهذیب است. در جایی که تهذیب و تزکیه مقدم شده، از لحاظ رتبه مقدم شده است و تقدم رتبی دارد.
این ها مجموعه خصال اخلاقی و عرفانی علامه طباطبایی بود که اشاره کردم. ایشان واقعا اهل مراقبه و توجه بود. زیاد حرف نمی زد. تعبیری درباره پیامبر(ص) در کتاب سنن النبی وجود دارد که مناسب است طلاب این کتاب را بخوانند، در این کتاب آمده است که "و لایتکلم فی غیر حاجه" پیامبر(ص) جایی که لازم نبود حرف نمی زد و "کان دائم الفکر و لیس له راحه" همیشه در حال فکر بود و راحتی در او نبود و دغدغه هدایت مردم را داشت. چون انسان وقتی به جایی برسد دغدغه مردم را دارد، می خواهد دست گیری کند و کارش دستگیری کردن است. این یکی از مراحل سیر انسانی به سوی مرحله کمال است که بزرگان ما به صورت مفصل به آنپرداخته اند.
نشست و برخاست پیامبر(ص) با نام و یاد خدا بود. نام خدا در زندگی ما خیلی می تواند نقش آفرین باشد و زمینه سازندگی و توجه و حضور حق تعالی در جان و وجود یک طلبه را فراهم کند و زمانی که انسان مودب شد، خداوند دین خود را به او می سپارد.
خدمت آیت الله بهجت بودم و برای کاری قرار بود از محضر ایشان مرخص شوم. ایشان فرمودند که من شما را به خدا می سپارم و خدا را شما می سپارم. اولی را همه ما می فهمیم، اما اینکه خدا را به شما می سپارم، خیلی سنگین و سخت بود. یعنی دین و نام خدا را به شما می سپارم و مردم از شما رنگ می گیرند. از آقایی در هامبورک نکته ای به من گفت که برای خودم موعظه و پند بود، می گفت که ما از شما رنگ می گیریم. اگر شما رنگ الهی داشته باشید ما هم رنگ الهی می گیریم و اگر رنگ غیر الهی داشته باشید ما هم آن رنگ را خواهیم داشت.
ما با علم و تهذیب باید رنگ الهی پیدا کنیم تا مردم و جامعه رنگ بگیرند. زمینه برای طلبه های جوان فراهم است و از الان باید به فکر علم و تهذیب باشند و علم را هم برای خدا یاد بگیرند. "من تعلم لله و علم لله و عمل لله دعی فی ملکوت السماوات عظیما."
درباره هفته کتابخوانی نکاتی است که می خواهم عرض کنم. طلبه هفته کتابخوانی ندارد. طلبه هر روز باید با کتاب انس بگیرد چون او می خواهد فقیه و دانا شود و فهم عمیق نسبت به دین پیدا کند. طلبه وقتی که می خواهد فهم عمیق نسبت به دین پیدا کند لازمه اش آن است که تلاش کند بصورت جدی مسائل را بفهمد. اگر از او سوال کنند که چرا طلبه شده ای، در جواب می گوید که طلبه شده ام تا دین خدا را خوب بفهمم، به دیگران بفهمانم و جلو انحراف را بگیرم. انسان زمانی که دین را خوب یاد نگرفت ممکن است کج فهمی برای او به دست بیاید. برای اینکه طلبه فهم دقیق و عمیقی داشته باشد لازمه اش این است که به صورت جدی مطالعه کند و درس بخواند.
برخی طلبه ها می گویند به فلان رشته علاقمند نیستیم، مثلا ادبیات را دوست نداریم. بالاخره باید ادبیات را خواند. اگر انسان بخواهد با کلام خدا آشنا باشد و درک کند، باید ظرافت، فصاحت، بلاغت و معانی آن را بفهمد، باید ادبیات را خوب بخواند، باید علم منطق را خوب بخواند. اگر بخواهد با مباحث خداشناسی آشنا شود، باید علم کلام را خوب بخواند، اگر بخواهد با بحث های فقهی آشنا باشد باید اصول را خوب و دقیق بخواند و دقیق مباحثه کند. لازمه این ها خواندن است و هر روز طلبه باید مطالعه کند .
طلبه ابتدا باید دین را به درستی بفهمد و درک کند، تا حرف اش مستند و موثقباشد. طلبه نباید حرف بی سند بر زبان جاری کند چون مردم حرف یک عالم را سند حساب می کنند. در اصول کافی بعد از کتاب العقل و الجهل، بابی به نام "نهی القول بغیر العلم آمده" است و 9 روایت ذکر شده که باید با دقت مورد مطالعه قرار دهیم. در یکی از این روایات امام صادق(ع) می فرماید: "انهاک عن خصلتین" من تو را از دو ویژگی نهی می کنم."فیهما هلاک الناس" که مردم با داشتن این دو خصلت هلاک می شوند."انهاک عن تدین الله بالباطل" اینکه دین داری ات به روش باطل باشد. اینکه انسان با افراط، تفریط و خرافات دین داری بورزد. دین داری انسان باید مستند به آیات، روایات و مستند به منابع باشد. "و تفتی الناس بما لا تعلم". اینکه انسان فتوا دهد و حرف بزند به چیزی که نمی داند. یعنی حرف یک عالم سند می شود.
انسان چیزی که نمی داند بگوید نمی دانم؛ نه اینکه "الله اعلم". در روایات آمده است که نباید شخص بگوید "الله اعلم". "الله اعلم" یعنی اینکه من عالم هستم، اما خدا عالم تر است. باید بگوید من پاسخ را نمی دانم. برخی از شاگردان مراجع بزرگ می فرمودند گاهی از استادمان سوال می کردیم، می گفت فتوای خودم را نمی دانم و باید مراجعه کنم. از مرحوم علامه طباطبایی سوال می کردند می گفت نمی دانم به من فرصت بدهید تا مطالعه کنم. هم می خواست این مهم را تعلیم دهد که این طور نیست که هر سوالی را هرکسی ـ حتی علامه هم باشد ـ می داند، بلکه باید مطالعه کند تا بتواند پاسخ دهد. گاهی برای اینکه طرف به او نگوید که فلانی چیزی نمی داند، چیزی سر هم کند بگوید، نه؛ ما اجازه این کار را نداریم. چون مردم می خواهند مستند عمل کنند؛ وقتی که می خواهند مستند عمل کنند باید حرف مستند بشنوند. پس یک عالم و طلبه باید مستند حرف بزند. روز قیامت فرشته های الهی به کسانی که اهل جهنم هستند احتجاج می کنند که برای شما نذیر و عالم نیامد؟ مگر حرف آنها را نشنیدید؟ "الم یأتکم نذیر" نذیر فقط پیامبر و امامان علیهم السلام نیستند. امروزه به پیامبر و امامان علیهم السلام دسترسی نیست. آیا نذیر پیش شما نیامد و نذیر و مبلّغ را ندیدی؟ آنها گفتند دیدیم ولی انکار کردیم. "قالوا بلی قلنا قد جاءنا نذیر فکذبنا و قلنا ما نزل الله من شیء ان انتم فی ضلال مبین" حرف ما این بود که همه این ها دروغ است نه دینی است و نه قرآن و دوزخ و ... . لذا مردم کلام عالِم را به عنوان سند حساب می کنند. پس ما باید به صورت جدی مطالعه داشته باشیم. طلبه در سنینی که جوان هستند، 14 ـ 13 ساعت به صورت مفید به مباحثات، خواندن و آماده کردن و درس و پیش مطالعه و پس مطالعه بپردازند تا مسلط شوند، اشراف علمی نسبت به رشته ای پیدا کنند و بتوانند دین را به درستی بفهمند و درک کنند.
پس کتاب خوانی جزء سنت یک طلبه است و در این خصوص باید از علامه، امام راحل و مقام معظم رهبری باید الگو بگیریم. شخصیت هایی که علی رغم کار زیاد، مطالعه می کنند و به روز هستند.
جمله ای از مقام معظم رهبری می خواندم که در خانه و خانواده ما همه افراد کتاب را مطالعه و با کتاب می خوابند. این باید جزء سنت ما شود و همه باید تلاش کنند تا جا بیفتد. همچنین این اعتنا و توجه باید از مسئولان باشد. در غرب وقتی که برای بچه های دبستان مجلسی گرفته می شود مسئول ایالت و بالاترین مقام دینی در آن مجلس شرکت پیدا می کنند و بچه ها مطالعات خود را به صورت مختصر عرضه می کنند. اینها می تواند سنت مطالعه را احیا کند و مطالعه باید جزء برنامه روزانه یک فرد مسلمان و انسان باشد. چون در خلوت انسان کتاب می تواند دوست خوبی باشد و با همین مطالعات خیلی چیزها را می تواند به دست بیاورد.
طلاب باید دارای سیر مطالعه و برنامه تحصیل باشند نبودن سیر مطالعاتی از آقت هاست. الان طلبه هایی داریم که پایه دهم هستند اما متحیر و سرگردانند، به خاطر اینکه مشاوره علمی نداشته اند و با هدف و برنامه تحصیل را دنبال نکرده اند.
اگر مطالعه به عنوان پایه و اصل در بین تمام افراد جامعه نهادینه شود و مردم مقید باشند که روزانه مطلب علمی بخوانند، جامعه ما یک جامعه علمی و خردمند خواهد بود. در روایات آمده است که مردم در جامعه باید یا عالم یا دانشجو و یا محبّ علم باشند وگرنه جزو هلاک شونده ها هستند. حضرت علی(ع) در نهج البلاغه می فرماید مردم سه دسته هستند یا عالما و یا متعلم هستند که مسیر نجات را می روند یا انسان هایی هستند که با هر بادی منحرف می شوند و این انحراف در جامعه اثر می کند.
جامعه اگر می خواهد علمی باشد باید مردم مطالعه کنند چون علم سبب پیشرفت در دنیای بشری است و امروزه جامعه مسلمان باید مرکز ثقل علوم شود و ملجأ و مرجع علمی در دنیا باشد و این مهم بدون کتابخوانی، بدون انس با کتاب، بدون توجه به دانش روز و بدون دانستن مسائلی که در جامعه می گذرد، محقق نمی شود و جامعه، پیشرو نخواهد بود.
"ما من حرکة الا و انت محتاج الی معرفة" یکی از عوامل موفقیت جامعه بشری، علم و دانش است و اگر در کاری که انسان می خواهد انجام دهد علم و دانش نباشد به افراط یا تفریط دچار می شود.
در روایتی از حضرت علی(ع) آمده است "لا یری الجاهل الا مفرِطا او مفَرِّطا. همچنین حضرت از افرادی که با جهل زندگی می کنند گله مند است. امیرالمومنین در یکی از خطبه ها می فرماید "الی الله اشکوا من معشر یعیشون جهالا و یموتون ضلالا لیس لهم سلعة ابور من کتاب اذا تلی حق تلاوته و لا سلعة انفق بیعاً و لا اعلی ثمنا من الکتاب اذا حرف عن مواضعه". من از انسان هایی گله مند هستم که با جهل زندگی می کنند و مرگ شان با گمراهی خواهد بود، آن وقت ارزش ها ضد ارزش، و ضد ارزش ها ارزش می شود که نمونه اش را حضرت در این خطبه بیان کرده است.
در پایان امیدوارم خدا به همه توفیق کسب علم، دانش و سیر مطالعاتی دهد.باید با برنامه باشیم و از وقت هایمان خوب استفاده کنیم، تحصیل را جدی بگیریم و راهی که بزرگان ما طی کردند را برویم که "ره چنان رو که رهروان رفتند" و بتوانیم از عمر خود خوب استفاده کنیم و این عمردر مسیر عبودیت و بندگی خداوند متعال قرار گیرد.
والسلام علیکم و رحمة الله
.........................
پایان پیام/ 167