خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳
۱:۳۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
چهارشنبه
۲۴ آذر
۱۴۰۰
۲۰:۲۹:۰۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
1102215

نشست «پاییز و زمستان در فرهنگ مردم روستای دستگرد» برگزار شد

نشست «پاییز و زمستان در فرهنگ مردم روستای دستگرد» در موسسه طلوع مهر در شهر قم، برگزار شد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ چهارصد و نهمین نشست بنیاد قم پژوهی با عنوان نشست «پاییز و زمستان در فرهنگ مردم روستای دستگرد(بخش کهک قم)» با حضور مصطفی جعفرزاده، فرهنگیار مرکز تحقیقات صدا و سیما در موسسه طلوع مهرقم برگزار شد.

فرهنگیار مرکز تحقیقات صدا و سیما در این نشست گفت: از اوایل دهه 50 در قالب برنامه رادیویی به جمع آوری فرهنگ و آداب عامیانه مردم روستای دستگرد و اطراف آن در حوزه های مختلف اقدام کرده است.

مصطفی جعفرزاده افزود: اکنون نیز این مستندات و جمع آوری ها ازسوی شبکه های سراسری فرهنگ نیز مورد استفاده محتوایی قرار می گیرد.

وی بیان داشت: متاسفانه در طول 30 تا 40 سال گذشته به دلیل تحولات و دگرگونی ها که در فرهنگ و سبک زندگی مردم بوجود آمد تغییراتی را نحوه زندگی مردم روستاها از جمله مردم روستای دستگرد قم نیز ایجاد کرد.

وی یادآور شد: روستای دستگرد بیش از دیگر روستاها از لحاظ گردشگری مورد توجه قرار گرفت و با تغییر سبک زندگی مردم یکی از دغدغه های آنان چگونه سپری کردن اوقات خود در فصول پاییز و زمستان است. در حالی که در گذشته در فصل پاییز مردم چنان دارای مشغولیات های کاری بودند که در طول روز فرصت انجامش نبود و برخی از آنها مثل شکسن بادام و گردو یا «گندل کشی و پاک کردن پنبه» را به شب موکول می کردند ولی امروزه برخی مردم آن منطقه نیز با مشکل کیفیت سپری کردن ساعات روز خود مواجه هستند.

جعفرزاده ادامه داد: برخی از مردم در شب های پاییز و زمستان سردرگم هستند و عده ای از جوانان نیززمان خود را بصورت مفید و یا بیهوده در فضای مجازی می گذرانند، درصورتی که با تمام شدن فصل تابستان، کار و سرگرمی و مشغولیات مردم نیز بیشتر می شد و کشاورزی و دامداری و مشاغل دیگر به قوت خود باقی می ماندند که مردم در پاییز به آن می پرداختند.

وی به کارهای مردم در بخش کشاورزی در فصل پاییز اشاره کرد و گفت: مردم در این فصل به آماده سازی زمین برای کشت پاییزه، برداشت محصولات پاییزی مانند سیب زمینی، پیاز، شلغم، چغندر و .. می پرداختند.

وی افزود در آن دوره دستگرد بصورت خرده ملک اداره می شد یعنی هرخانواده ای یک مقدار زمین از یک من(100متر مربع) تا چند من و بعضی هم خروار زمین در اختیار داشتند و در آن به کشاورزی می پرداختند و انواع محصولات را با توجه به میزان زمین خود می کاشتند، لذا در فصل پاییز عمده وقت مردم در این بخش سپری می شد و اگر میزان زمین آنها کم بود با همکاری اعضای خانواده خود به کشاورزی مشغول می شدند و اگر زیاد بود با همیاری دیگر مردم روستا به آماده سازی و برداشت محصول می پرداختند و در پایان کار مقداری از آن محصول را به افراد می دادند که به آن «چکواری» گفته می شد ولی امروزه از آن کشاورزی ها و فعالیت ها خبری نیست.

وی کودریزی به زمین ها و جمع آوری برگ های خزان کوچه و باغها را از دیگر فعالیت های مردم روستا عنوان کرد و افزود: مردم در طول روز تمام برگ های پاییزی را از خانه، کوچه و باغها جارو می کردند و در این فصل دیگر برگی در کوچه و باغ ها نبود و از آنها برای خوراک دام ها استفاده می کردند و یا داخل زمین می ریختند تا کود شود.

این فرهنگیار نمونه کشوری ادامه داد: در آن دوره 70 تا 80 خانوده در دستگرد زندگی می کردند و تقریبا در هر خانه ای یک یا دو گاو شیرده وجود داشت و اگر گاو هم نداشتند همه خانه ها 2-3 گوسفند در خانه های خود داشتند و اهل خانه باید برای دام خود علوفه تهیه می کردند و غذای دام ها یا با کاشت علوفه تامین می شد و یا از همین برگ های خزان برای خوراک دام استفاده می شد ولی امروزه کوچه ها در این فصل غرق برگ های پاییزی است و رفتگرها می آیند این برگ های خزان را جارو زده در خارج از روستا خالی می کنند و یا آتش می زنند.

جعفرزاده خاطر نشان کرد: همه اعضای خانواده در فعالیت های روزانه مشارکت داشتند بجز افراد پیر که توان کاری را نداشتند وآنها روزهای پاییزی در «آفتاب رو» می نشستند و با هم صحبت می کردند.

وی گردو را یکی از محصولات پاییزی روستای دستگرد ذکر کرد و گفت: این روستا در نیم قرن گذشته درختان گردوی زیادی داشت و گردوتَکانی نیز در این روستا جایگاه و آدابی داشت و مردم گردوها را با همکاری هم جمع آوری می کردند یک نفر به بالای درخت می رفت و گردوها را می تکاند و بقیه هم گردوهای ریخته شده روی زمین را جمع می کردند و در پایان کار گردو بصورت تعدادی و یا به اندازه چند کلاه فرد مزد یا چکواری می دادند .

وی ادامه داد: پس از تکاندن و جمع آوری محصول از درخت نوبت به از پوست درآوردن گردوها می رسد و پس از خشک شدن گردوها باید آنها را از پوست سختشان جدا کرد و این کار نیز با همکاری دیگر اهالی روستا انجام می شد و در حین شکستن گردوها اگر گردو بصورت کامل و سالم از پوست خارج می شد به آن «قان قولوسی» می گفتند.

جعفرزاده بیان داشت: وقتی اهالی می خواستند گردو به کسی بدهند به صورت دانه ای می شمردند و 10 گردو را «یک دست» می گفتند و دربرخی منابع در خصوص وجه تسمیه این روستا چنین آمده است چون گردو را با دست می شمردند به این روستا دستگرد می گفتند.

وی ادامه داد: با اینکه در خود دستگرد گردو بود ولی از روستاهای اطراف کاشان نیز گردو می آوردند و سپس آنها را خیس کرده تا تازه شود و باز همه با مشارکت هم «مغز» می کردند و آماده فروش می کردند.

وی در ادامه سخنان خود گفت: حجم کارها در پاییز زیاد بود و جز تعداد محدودی از پیرمردها همه روستا مشغول کار بودند و حتی کارهایی مانند جداکردن پنبه از دانه را به شبها موکول می کردند.

به گفته وی یکی از کارهایی که در طول روز در زمین کشاورزی و برداشت سیب زمینی انجام می دادند پختن سیب زمینی«کلوخی» یا اصطلاحاً «کلوغی» بود که برای تنوع غذایی، مقداری کلوخ در مزرعه جمع کرده واجاقی با آن درست می کردند و در آن آتش درست می کردند و وقتی کلوخ ها خوب داغ و به قول معروف سرخ می شد، آتش ها را خارج می کردند و سیب زمینی ها را در آن قرار می دادند و کلوخ های داغ را روی سیب زمینی می کوبیدند تا سیب زمینی ها با حرارت کلوخ ها می پخت. این سیب زمینی ها خیلی خوشمزه می شد به طوریکه کشاورزان برای اینکه از دیگران کمک بگیرند، به آنها وعده «کلوغی» می دادند.

جعفرزاده با اشاره به اینکه هرخانواده یک گوسفند را برای غذا و «قورمه» زمستان خود پرورش می داد افزود: در پاییز این گوسفند را می کشتند و گوشت و چربی آن را در دیگی می پختند و آن را برای تهیه غذای زمستان در پوست گوسفند و یا «بستو» نگه می داشتند و در طول زمستان از آن به عنوان گوشت غذاهای خود استفاده می کردند و مقدار آن بستگی به اندازه گوسفندی بود که خانواده ها برای زمستان می کشتند و هرچه گوسفند بزرگتر بود و قورمه بیشتری تهیه می شد می توانستند تا پایان سال و به میزان بیشتری از آن استفاده کنند.

وی صیفی کاری را از دیگر کارهای عده ای از افراد روستا که یا زمین برای کشاورزی نداشته و یا زمین های بسیار کوچکی داشتند عنوان کرد که این افراد حدود 7 ماه برای صیفی کاری به شهرهای اطراف ساوه، شهریار و ورامین می رفتند و تقریبا 40 تا 50 درصد از جوانان و مردان روستا صیفی کار بودند و در طول این 7 ماه در روستا نبودند. آنها به شهرهای دیگر رفته و با خود «بُنه» لازم را برمی داشتند و این مدت در آنجا زندگی می کردند. و به این جابحایی لوازم «بُنه کشی» می گفتند.

وی اضافه کرد: این افراد اوایل پاییز «بُنه» خود را به دستگرد بازمی گردانند و هندوانه و خربزه های کاشته خود را با همسایگان تقسیم می کردند تا همه در «شب چله» هندوانه برای خوردن داشته باشند و اگرهندوانه به مقدار زیاد و همه خانواده ها نبود،هندوانه خود را در «شب چله» می بریدند و برشی از آن را برای همسایگان خود می بردند.

جعفرزاده در ادامه افزود: مردم به دلیل مشغله و فعالیت های خود در طول تابستان خانه سازی و تعمیرات خانه ها مثل کاه گل پشت بام را به پاییز موکول می کردند و تمام این کارها با مشارکت اهالی صورت می گرفت و در خانه ها هم روی سقف ها «نِی» یا حصیر و بوته می انداختند و با کاهگل آن را می پوشاندند. در کارهایی مثل بافتن «نی» روی تیرها مردم همه به هم کمک می کردند.

به گفته وی مردم سوختی برای گرما و روشنایی در طول پاییز و زمستان نداشتند و برای سوخت باید در دشت و صحرا به خارکنی می پرداختند، سوخت مردم تنها هیزم بود و فقط از نفت برای یک چراغ گردسوز برای روشنایی در شب استفاده می کردند. بنابراین جوانترها در طول روز به صحرا می رفتند و یک کوله یا «پُشته» خار می آوردند و آن ُپشته تنها برای مصرف همان شب استفاده می شد و این کار برای هرروز ادامه داشت.

وی در ادامه به زغال سوزونی اشاره کرد و گفت: عده ای هم که برای تهیه خار به صحرا می رفتند یک چاه دومتری حفر می کردند و بوته ها و خارهای ضخیم تر را داخل آن می سوزاندند و تبدیل به زغال می کردند، البته این هیزم ها بیشتر به «خاکه زغال» تبدیل می شد ولی اگر از چوب درختان برای زغال استفاده می شد، آن به «زغال حبّه» تبدیل می شد و در زمستان از آن استفاده می کردند.

وی ادامه داد: حمامی نیز به دلیل مصرف بیشتر سوخت روزی دو تا سه بار«هیمه» لازم داشت که برای تهیه سوخت به صحرا می رفت و این «هیمه ها» را برای زمستان ذخیره می کرد.

جعفرزاده در ادامه به سنت پشم ریسی و پله ریسی اشاره کرد و گفت: همه مردم میل بافتنی که از پره های دوچرخه ساخته می شد، داشتند و برای خود کلاه، شال، جوراب و دستکش می بافتند و همه مردم پشم ها را با وسیله ای به نام«پِلّه» می رشتند و در آفتاب رو مشغول بافتن می شدند.

وی بیان داشت: تهیه مواد غذایی نیز در طول پاییز انجام می شد مانند پوست کردن گندم و جو و شستن حبوبات و این مواد را در طول زمستان استفاده می کردند.

وی به حدود 40 بازی مردم دستگرد و اطراف آن حدود 40 سال گذشته اشاره کرد و افزود: بازی های مختلفی برای گروه های سنی مختلف وجود داشت و کودکان، نوجوانان، جوانان و بزرگسالان بازی های خاص خود را داشتند مانند الک دولک، مره بازی، هاگنگله و ....

وی به آیین های مختلف مردم در پاییز و زمستان مانند رسم «برف نویی» اشاره کرد و گفت: اولین برفی که در پاییز و یا اوایل زمستان می آمد، حمامی یک لنگی را برمی داشتند و به در خانه های مردم می رفتند و هرکسی هر چی داشت در آن لنگی به عنوان «برف نویی» قرار می داد.

جعفرزاده درمورد درآمد حمامی گفت: مردم در طول سال از حمام استفاده می کردند ولی مزدی نمی دادند. مردم هرساله قراردادی با حمامی می نوشتند و هر خانوار به تناسب تعداد افراد خانواده خود چیزی را برای حمامی در نظر می گرفت از نان، حبوبات تا قند و چایی و گوشت و ... به حمامی می دادند.

وی رسم شب چله برای عروسی که عقدکرده و خانه پدری بود را از دیگر رسوم مردم ذکر کرد و افزود: پختن آش اسفندی نیز از دیگر رسوم مردم بود که در روزهای آخر اسفند پخته می شد و از هرچیزی که در طول سال کشت کرده بودند داخل آن می ریختند و این آش در سفره پذیرایی نوروز قرار می گرفتند و تا 13 روز وسط سفره بود و میهمانان از آن آش می خوردند و معتقد بودند اگر از آن آش بخورند در طول سال بیمار نخواهند شد.

به گفته وی پخت نان «سالونه» از دیگر رسم های مردم بود که هرساله به شکل کوفته ای که وسط آن سوراخ بود پخته می شد و قابل خوردن نبود بلکه از آن برای اولین آبیاری زمین استفاده می کردند که آن را در مسیر اولین آبی که وارد زمین می شد قرار می دادند و آب از وسط آن وارد زمینشان می شد و بر این باور بودند که با این کار زمین و محصولاتشات از هرگونه بلا و آفتی مصون خواهد ماند.

وی شکار کبک هنگام بارش اولین برف زمستانی را از دیگر برنامه های مردان روستای دستگرد عنوان کرد و افزود: مردان روستا با اولین برفی که پاگیر باشد تنها با یک چوب بلند به منطقه ی زندگی کبک ها می رفتند و در آن منطقه هر کسی در جاهای مختلفی مستقر میشد و با اولین پرواز دادن کبکها شروع به شکار کبک می کردند و فردی که کبک را پرواز داده با تشخیص مسیر پرواز کبک فردی را که در آن منطقه مستقر بود را مطلع می کرد برای مثال می گفت «پایین رودخونه بِپّا» و با این جمله یکدیگر را مطلع می کردند و کبک ها را شکار می کردند.

جعفرزاده افزود: تازه دامادها نیز کبک های شکارشده خود را به خانه پدری عروس می بردند و خانواده عروس هم برنجی طبخ می کردند و با دعوت از فامیل آن کبک را همه با هم می خوردند و شکار کبک نشانگر قدرت و توانمندی آن مرد حساب می شد و بسیار حائزاهمیت بود بنابراین همه سعی می کردند دست پُر به روستا برگردند.

وی جشن شب اول زمستان یا «شب چله» تنها جشن زمستانی مردم دستگرد عنوان کرد و افزود: قبل از رسیدن زمستان تازه دامادها به شهر می رفتند و انواع میوه و هدایایی برای تازه عروس خود می خریدند و با قرار دادن آنها در مجمعه های مسی و تزئین آنها، دختران و پسران جوان فامیل آنها را به خانه تازه عروس می بردند و کسی که هدایای مخصوص عروس را می برد انعام ویژه ای دریافت می کرد.

وی در پاسخ به سوال یکی ازحاضرین در خصوص مراسم سنتی «نخل گردانی» دستگرد در ظهر عاشورا، گفت: این سنت بسیار قدیمی است، نخل این روستا از چوب درست شده است و هر پایه آن متعلق به خاندان و طایفه ای است، نخل را برای ظهر عاشورا تزئین می کردند و به قول معروف می بستند و در روز عاشورا با شور و با نوحه خوانی به سمت «تپه سفید» حرکت می دهند ودر بالای آن تپه زیارت عاشورا می خوانند و هنگامی که نخل را بلند کرده اند در آنجا کسانی که حاجت دارند از زیر آن ردّ می شوند و سپس از آنجا به طرف امامزاده حرکت می کنند و در آنجا دوباره به نوحه خوانی می پردازند، در قدیم برای بستن نخل روز مشخصی بود که خانواده ای هم آش برای خیرات می پخت و آن را بین اهالی روستا پخش می کردند و پس از پایان مراسم نخل را دوباره به تکیه می بردند ولوازم آن را باز می کردند ولی در حال حاضر دیگر تزئینات «نخل» باز نمی شود.

................................
پایان پیام/ 268