به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ نشست علمی واکاوی فقهی تزریق واکسن کرونا در روز چهارشنبه 8 دی ماه 1400 از طرف معاونت پژوهش مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام با حضور علماء ، طلاب ، اساتید و دانشجویان در سالن فقاهت مرکز فقهی ائمه اطهار علیهم السلام قم برگزار گردید.
سخنرانان این نشست آیت الله محمد جواد فاضل لنکرانی رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) و دکتر محمد رضا قدیر رئیس دانشگاه علوم پزشکی قم بودند.
متن سخنرانی آیت الله فاضل لنکرانی در این نشست به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا ایام فاطمیه را گرامی میداریم. امیدوارم ادعیه زاکیه حضرت زهرا(سلام الله علیها) شامل همه بشريت، مسلمین و شیعیان، خصوصاً حوزههای علمیه بشود ان شاء الله.
با حدوث قضیه کرونا چند دیدگاه مطرح شد. يكي اینکه کرونا واقعیت ندارد، هنوز هم شايد عدهای این خیال را در ذهن خود دارند که کرونا نیست و دروغ است! ديگر آنكه کرونا را درست کردهاند تا جمعیت بشر را از بین ببرند، الآن هم طبق آمار ظاهراً حدود پنج میلیون کشته داده و اين آمار آمار کمی نیست.
اين بحث در جای خودش باید از زواياي مختلف مطرح شود که کرونا از کجا آمد؟ آیا عامل انسانی و اهداف سياسي در پيدايش آن دخالت دارد یا نه؟ ولی آنچه مسلم است اين است كه امروز همه یقین دارند کرونا وجود دارد و واقعیتی است که همه بشر گرفتار آن هستند و فرقی بین ایران و غیر ایران، مسلمان و غیر مسلمان وجود ندارد. در طول اين دو سال سؤالات فقهی فراوانی به وجود آمده که ما تاكنون یکی دو جلسه در همین مرکز راجع به آن بحث کردهایم، این جلسه هم به عنوان واكاوي مسائل مربوط به واکسن کرونا تشكيل شده است.
حكم استفاده از واکسنهایی كه براي پيشگيري از ابتلاء ديگران در خارج یا داخل ايران درست شده، چيست؟ استفادهی از این واکسنها برای کسی که احتمال میدهد بر اثر تزريق آن مبتلا به بيماري ديگري بشود يا بيماري او شدت يابد چه حكمي دارد؟ آیا استنکاف از واکسن جایز است یا نه؟ فعلاً کار نداریم که قانون اجبار کرده یا نه، چون از زاويهي فقه فردی بحث میکنیم هرچند از دیدگاه فقه حکومتی این بحث جا دارد که آیا حکومت میتواند افراد جامعه را در چنین شرایطی اجبار به واكسيناسيون کند یا نه؟
امروز كرونا يك واقعيت جهاني است و هيچ ترديدي در آن نيست. براي جلوگيري از سرايت كرونا و كاهش مرگ و مير انسانها يكي از به اصطلاح آپشنها، واكسن است ولو تعيّن نداشته و راههاي ديگري هم موجود باشد. چون همه مردم به آن راهها مثل واكسن سهولت دسترسي ندارند. البته ممكن است اين واكسن در آينده عوارضي در نسل، حافظه يا روحيات انسان ايجاد كند كسي نميتواند اين احتمال را صد در صد نفي كند! بنابر اين مفروض بحث ما اين است كه واكسن يكي از راهكارهاي علاج و پيشگيري از ابتلاء عموم است، ممكن است عوارض هم داشته باشد، حتي بگويند واكسن در بدن يك كسي اثر كه نكرد هيچ بلكه موجب مرگ او هم شد و بالاتر آنكه فرض کنیم عوارضش یقینی است، آیا میتوانیم بگوئیم نباید واکسن زد؟
در ابتدا بايد به اين بحث کلی توجه نمود كه؛ مسئله علاج و معالجه يك امر عقلايي ارتكازي يا امر عقلي و بالاتر يك امر فطري است و لذا هيچ ربطی به شارع ندارد. یعنی بشر همانطور که نیاز به خوراك و لباس دارد و براي رفع اين نياز احتياجي به دستور شارع ندارد از جمله نیازهای او هم درمان مرضهاي جسم مادیاش است. آيا هنگام بيماري باید ديد شرع گفته است برو خودت را علاج کن؟ خير چون ربطي به شارع ندارد و به همين جهت نيز نیازي به دلیل شرعی ندارد، همانطور كه شارع نمیتواند بگوید براي رفع گرسنگي غذا بخور. من اگر گرسنه شدم عقل و ارتکاز عقلي ميگويد باید غذا بخورم، بله شارع میتواند حدّ و حدودي براي خوردن تعيين كرده و يا توصيههايي نمايد که چه نوع غذاهایی را و چگونه بخورید ولی سؤال از اينکه به چه دلیل شرعی غذا خوردن يا واكسن زدن جایز يا واجب است يا رجحان دارد؟ چنين سؤالي غلط است، زيرا علاج یک امر ارتکازی عقلائی و فوق آن يك امر عقلی است، عقل حکم به حفظ صحت بدن ميكند ولو شرعی هم در كار نباشد.
باز اگر بخواهیم خیلی دقیقتر بيان کنيم اين يك امر فطري است. حتي حیوانات هم که از نعمت عقل بهرهاي ندارند برای حفظ جان خودشان بهطور فطري و عزيزي عمل میکنند، مگر برای خودشان لانه درست نمیکنند؟ خودشان را از سرما و گرما حفظ نمیکنند؟ مراقبت از جان یک امر فطری است و نه نیاز به عقل دارد که بخواهيم سراغ قاعده رفع ضرر محتمل برويم و به آن اشکالاتی که در اصول به ما یاد دادند بپردازيم و نه نیاز به ارتکاز عقلا دارد که بگويیم شارع کجا این سیره عقلائیه را تأیید کرده؟ که البته در اين زمينه روايات فراوان داریم، در زمان ائمه معصومین اطبا بودند، هم خود ائمه و هم متدينين به اطبا مراجعه میکردند هیچ موردی هم نداریم که ائمه نهی از این کار کرده باشند.
این روایت در روضه کافی جلد 8 صفحه 193 آمده است. عن اسماعیل بن الحسن المتطبب، در سند حديث شاید نسبت به اسماعیل یک مقدار حرف باشد «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَخِيهِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْحَسَنِ الْمُتَطَبِّبِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنِّي رَجُلٌ مِنَ الْعَرَبِ وَ لِيَ بِالطِّبِّ بَصَرٌ وَ طِبِّي طِبٌّ عَرَبِيٌّ» میگوید به امام عرض كردم کار من طبابت است و دانش طب عربي دارم و هيچ پولي هم بابت طبابت نميگيرم «وَ لَسْتُ آخُذُ عَلَيْهِ صَفَداً» مردم برای درمان دردهایشان به من مراجعه میکنند، آيا این کار درست است یا نه؟ حضرت میفرمایند: «فَقَالَ لَا بَأْسَ».
از نحوه سؤال مشخص است علاوه بر طب عربی طبهاي دیگر هم وجود داشته و شايد بسیار هم قویتر بوده اما حضرت ميفرمايد اشكالي ندارد و نمیگوید اگر معالج قويتري هست حق معالجه نداری يا مردم حق مراجعه به تو را ندارند. اگر فی الجمله احتمال عقلائی میدهي کسي میتواند دردت را درمان کند به او مراجعه کن، لازم نيست در معالجه طبيب اقوا را انتخاب کنی، بله اين حرف در بحث اجتهاد و تقلید درست است که ميگويند رجوع به فقیه از باب رجوع جاهل به عالم است، اما در باب رجوع به اهل خبره برخی مناقشه میکنند میگویند به اهل خبرهای بايد مراجعه كرد که به قول او اطمینان باشد.
یک مقلد چه زمانی به قول مرجع تقلیدش اطمینان دارد؟ لذا عنوان رجوع جاهل به عالم را برگزيده و رجوع به اهل خبره را که منوط به تحقق اطمینان است كنار ميگذارند. اما در این امر فطری یعنی معالجه اطمینان هم لازم نیست پیدا کند، اگر كسي احتمال عقلائی دهد يك طبيبي میتواند دردش را دوا کند فطرتاً به او مراجعه میکند افزون بر این تأییدی که امام علیه السلام در مورد طب عربی در زمان و محدوده خودش فرموده است.
بعد سائل میگوید: «قُلْتُ إِنَّا نَبُطُّ الْجُرْحَ وَ نَكْوِي بِالنَّارِ قَالَ لَا بَأْسَ» طب عربی ما این است، کسی که دستش با چاقو مجروح شده، ما زخمش را باز كرده و با آتش محل جراحت را داغ میکنیم، امروز محل جراحت را با مواد خاصي ضد عفونی میکنند اما آن زمان راه جلوگيري از سرایت عفونت به بقیه بدن داغ کردن بود كه حضرت فرمودند اشکالی ندارد.
الآن در درمان سرطان گاهی براي از بين بردن سلولهای سرطانی توسط لیزر یا اشعههای دیگر هزاران سلول اطرافش را هم میسوزانند، یعنی یک چنین ضرری باید به بيمار وارد شود و این ضرر در سوزاندن با آتش به طریق اولی بوده است و حضرت فرمود: «لا بأس» اشکالی ندارد. آن طبيب ميگويد: «قُلْتُ وَ نَسْقِي هَذِهِ السُّمُومَ الْأَسْمَحِيقُونَ وَ الْغَارِيقُونَ قَالَ لَا بَأْسَ» ما آن قسمت بدن را که داغ میکنیم از یک چیزی به نام اسمحیقون و الغاریقون، كه نام دارویی در آن زمان بوده است استفاده ميكنيم.
شما امروز ميتوانيد به جای این بگوئيد واکسن کرونا، حضرت فرمودند لا بأس. شاهد كلام ما اين است كه ميگويد: «قُلْتُ إِنَّهُ رُبَّمَا مَاتَ» این اسمحیقون را که میگذاریم ممکن است از صد نفر یکی بمیرد، حضرت فرمود: «قَالَ وَ إِنْ مَاتَ». اشكال ندارد هر چند به سبب آن بيمار فوت كند. ما از این روایت میتوانیم به عنوان یک حکم شرعی هم استفاده کنیم یعنی خیالمان راحت باشد، چه کسی گفته در معالجه صد در صد بايد یقین به علاج داشته باشیم؟ همين که براي درمان راههای عقلائی طی شود كافي است. در مورد واكسن هم همينطور است. مواد این دارو اعم از شیمیایی و گیاهی، در نزد اهل فن مشخص است. این تزريق واكسن میتواند یک آنتی بادی در بدن ایجاد کند که جلوی سرایت و شدت ابتلاء انسان را بگیرد.
واکسن در درجه اول انسان را از مرگ نجات ميدهد ولو راههای علاج دیگری هم ممکن است وجود داشته باشد، مثل آنكه انسان در خانه بنشیند و از خانه بیرون نیاید، در یک اتاقی بماند حتی زن و بچهاش را راه ندهد! ولی کسی که میخواهد در جامعه رفت و آمد و زندگی کند، نميتواند از اين راه را استفاده كند. ما باید نگاهمان اجتماعی باشد مگر میتوانیم بگوییم شارع گفته چون احتمال میدهید اگر واكسن بزنيد پنج سال بعد عوارض داشته باشد پس حق واكسن زدن ندارید. این آدم چکار کند؟ در اجتماع حضور پيدا كند يا نه؟ هر روزی هم كه یک نوع جديدي از كرونا پيدا ميشود که کماً و کیفاً با نوع دیگرش اختلاف دارد.
واکسن امروز یک طریق عقلائی براي پيشگيري از سرايت و حفظ جان انسان است. همين كه60 درصد و يا حتي 40 درصد از مُردن حفظ میکند، كافي است. حكم شرع هم لازم ندارد چون مطابق فطرت انسان است. جواز آن حتی قويتر از موارد استفاده از حرام در فرض اضطرار است. اگر گرسنهاي در حال مرگ است و جز ميته به چيزي دسترسي ندارد چه شارع به او اجازه بدهد يا ندهد عقلش هم میگوید براي حفظ جانت از مردار استفاده کن، آيا این مردار در فرض اضطرار مصلحتدار میشود؟ نه، نسبت به گوشت خوک میگوید اگر در حال تلف شدن هستی به اندازهای که جانت را حفظ کنی بخور، آیا مصلحتدار میشود؟ آن عوارض بسیار زشت و خطرناک باقي است. ولی چون مسئله اهم در کار است هم عقل و هم شرع میگوید این را بخور.
در مورد مرگ و مير ناشي از واكسن برخي ميگويند مرگ آنها به جهت کسالتهای زمینهای آنها بوده و اما در اين بحث ما ميگوييم اگر افراد سالم بدون هیچ کسالت زمینهای به جهت تزريق واکسن مُرده باشند سؤال اين است در ميان 80 میلیون نفر جمعيت كشور که بيش از 60 میلیون نفر واکسن زدهاند تاکنون چه تعداد به خاطر واکسن مُردهاند؟ آمار دقیق نداریم ولی یقین داریم مقدارش در مقابل 60 میلیون قابل اعتنا نيست. حتي اگر بالفرض ده هزار نفر هم به خاطر واكسن فوت كرده باشند كه نيست، آيا این مقدار در مقابل بیمه شدن 70 میلیون عددی است؟ آيا درست است بگويیم ده هزار نفر مُردند پس كسي واكسن نزند، اگر بقیه نزنند که این ده هزار فوتي میشود ده میلیون.
تاکنون به اين نتيجه رسيديم که اولاً تزريق واکسن و بهطور کلي علاج بيماريها ارتباط به شارع ندارد، چون عقل و فطرت انسان میگوید براي حفظ جان خود اگر احتمال عقلایی میدهيد يك چيزي دارو باشد از آن استفاده کنيد هرچند عوارضي در پي داشته باشد، ثانياً روایات هم همين حکم عقل و فطرت را تأييد ميکنند.
جلد هشتم کافی و جلد دوم وسايل الشيعه را حتماً ببینید، روایت بسیار مهمی دارد، تعدادي از اين روایات راجع به اصل معالجه است.
الف: در روايتي كه به نظرم سندش هم معتبر است میگوید تا جايي که بدن توانایی تحمّل و دفع درد را دارد آن را تحمل كنيد. چون در ذهن برخیها هست که اصلاً به طبیب رجوع نکنند. ولی این از منظر فقه فردي و نسبت به آن دسته از بیماریهایی است که مسری نباشد. میگوید اگر خودت میتوانی مقاومت بدنت را با خوردن ویتامینهای کذا و با پروتئینها بالا ببري كه بيمار نشوي يا بر بيماري غلبه پيدا كني این کار را بکن، پزشكان امروز هم این سفارش را میکنند و در غرب حتّي المقدور نسخه و دارو نمیدهند، ولی این در جایی است که بیماری مسری نباشد، اما در مورد فردي كه مرضش مسری است و ميخواهد وارد اجتماع شود نميتوان گفت واكسن نزن و جامعهات را مبتلا كن.
ب: در روایات قاعدهای ذكر شده به عنوان «لکل داءٍ دواء»، براي هر دردي درماني هست يا «من انزل الداء انزل الدواء»، هر كس درد را فرستاده درمانش را هم فرستاده است اين قاعده اصل ترغیب و بلکه لزوم استفاده از دارو را بهخوبي واضح ميسازد و تردیدی در آن نیست.
ج: در روایت دیگري که سندش بسیار خوب است «وَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ ، عَنْ أَبِيهِ ، عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ ، عَنْ يُونُسَ بْنِ يَعْقُوبَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: اَلرَّجُلُ يَشْرَبُ اَلدَّوَاءَ أَوْ يَقْطَعُ اَلْعِرْقَ» يونس بن يعقوب ميگويد به امام صادق عليه السلام عرض كردم فردي دارو میخورد و فصد ميكند و رگ خودش را ميزند، «وَ رُبَّمَا اِنْتَفَعَ بِهِ وَ رُبَّمَا قَتَلَهُ؟»، این ربما اختصاص به فصد ندارد، شامل دارو هم ميشود. حال این عرق یا دارو ممکن است برایش مفید باشد یا باعث مرگش شود، چه كند؟ امام در جواب فرمودند: «يَقْطَعُ وَ يَشْرَبُ»، رگش را بزند و دارو را هم بخورد، برای چه؟ برای اینکه اگر این کار را نکند جانش در خطر است، تنها راه درمان او شرب این دارو است، حالا این دارو ممکن است در صد نفر خیلی خوب اثر کرده ولی این آدم را بکشد. پس هم عقل و هم شرع این را تجویز ميكنند.
من یادی کنم از مرحوم امام خميني و والدمان(رضوان الله تعالی علیهما). از جمله خصوصیات این دو بزرگوار آن بود که اگر دکتر میگفت این قرص را سر این ساعت بخور، محال بود تخطی کنند، كساني كه خود در اوج قله فقاهت بودند، نگوييد این مسئله موضوعی است چون ما نمیخواهیم بگوئیم مسئله تقلیدی است بهخاطر آن که الآن در حال طرح ادلهاش هستيم بلكه میخواهیم توجهتان را به یک جانبی از این بحث جلب كنيم و نمیشود همه جوانبش را مطرح کرد، ولی بالاخره اين مراجع بزرگ برای خودشان دلیل فقهی داشتند یا نه؟ یک مرجع تقلید که در سن صد و چند سالگی این واکسن را میزند آیا همینطور میگوید دیگران میزنند من هم بزنم؟ محال است! کسی که به مرحله اجتهاد میرسد وقتي بخواهد این لیوان آب را بخورد همان لحظه دلیلش در ذهنش هست.
ما در اين بحث فرض را بر واكسن و موردي قرار دادهايم كه تعین ندارد، من نمیخواهم بگویم حتماً واكسن متعین است و راه ديگري وجود ندارد. یک وقتی بعضی از آقایان ميپرسيدند شما میگوئید کسی که واکسن نزده در اين مركز نیاید! گفتم چون جان این همه طلبه و استاد در معرض خطر است، من نمیگویم او واكسن بزند، ميتواند از خانهاش بیرون نیاید. ولي در بين اين جمع کثير که ميآيد بايد واکس زده باشد.
بنابراين فرض ما اين است 1ـ واكسن جهت پيشگيري و درمان تعین ندارد. 2ـ عوارض هم دارد، عارضهای بالاتر از موت هم كه قابل تصور نيست. هر چند موجب مرگ خود هم بشود باز زدن واكسن لازم است، این امر امام به یقطع و یشرب در مقام دفع توهم حصر نیست. مرضها مختلف هستند یک مرضی هست که انسان میتواند بر آن صبر کند، روايت هم ميگويد اگر انسان مرضی پیدا کرد چنانچه بتواند بر آن صبر کند رجحان بر مراجعه به طبيب دارد، ولی این صبر دو روز، سه روز است. الآن دو سال است اين کشور و كل دنيا گرفتار کروناست ممکن است ده سال دیگر هم ادامه يابد، نمیشود ده سال صبر کرد، انسانها از زندگی و کار و عمرشان ساقط میشوند.
اگر انسان بتواند بر یک مرضی صبر کند خُب صبر میکند اما اگر به مرضی مبتلا شد، مثل سرطان كه اگر شیمی درمانی نکند میمیرد ولي با شیمی درمانی ممکن است یک سال بعد بمیرد، اینجا فتوا چیست؟ معالجه کردن بر او واجب است. در جایی که حفظ جان انسان متوقف بر یک درمان است ولو آن درمان قطعی نباشد، ادله دلالت بر وجوب دارد. این یک نگاه اجمالی از حیث فقه فردی به اين موضوع.
د: اما از منظر فقه حکومتی؛ دولت اعم از اسلامی و غیر اسلامی، میتواند آحاد جامعه را مجبور به زدن واكسن کند، وقتی حفظ شئون اجتماعی، سلامت و امنيت جان و روان مردم با دولت است، شما چطور میگوئید دولت نميتواند اجبار به واكسيناسيون كند؟ مسلم است كه بر هر دولت و حاکمی، حتی حکومت غیر مشروع، حفظ امنیت و حفظ سلامت جامعه واجب است، در مورد اشخاص، اگر فردي در خانه و حريم خصوصي خود شرب خمر کند ممكن است به هزار مرض گرفتار شود يا گوشت خوک میخورد و به هزار مرض ممکن است مبتلا بشود اين کاری به دولت ندارد، اما هرآنچه مربوط به شئون اجتماعی است دولت میتواند در آن ورود پيدا كند.
حال در بحث ولایت ائمه معصومین(علیهم السلام) و ولایت فقیه مسئله عمیقتر و ریشهدارتر میشود، یعنی اگر بر حکومت غیر اسلامی، حفظ امنیت جامعه واجب است، بر حکومت اسلامی به مراتب واجبتر است. چون در اسلام حاكم نسبت به آحاد جامعه، بمنزلةالاب، نظير پدر است این أب یک عنوان تشریفاتی نیست و آثار فقهی بر آن بار است، باید امنیت جامعه، سلامت، اقتصاد، اخلاق جامعه را حفظ کند، باید برای اینها برنامه داشته باشد. چنانچه برای حفظ سلامت جامعه راهي را تشخيص دهد ميتواند افراد را ملزم به آن کند، مگر کساني که بخواهند در جامعه مراوده نداشته باشند در خانهشان بمانند و بيرون نياييد.
هـ: نکات دیگری هم در بحث فقه پزشكي پيرامون آيه شريفه «لا تلقوا بایدیکم الی التهلکه» مطرح كرده و از این آیه شریفه استفاده نمودیم که زدن واکسن واجب است، امروز واکسن از اموری است که با ترک آن انسان به دست خودش خود و جامعه را به هلاکت میاندازد، لا تلقوا فقط جنبهی ایجابی ندارد که بگوئیم اگر سمی بخورید خودتان را به هلاکت میاندازید پس خوردن سم حرام است، گاهی اوقات ترک یک عمل مثل ترك واكسن موجب هلاکت جامعه میشود و لذا این مشمول آیه «و لا تلقوا بایدیکم إلی التهلکه» است، به نظر ما خیلی روشن است که ترك واكسن از مصادیق این آیه شریفه است.
و: قاعده خوف از ضرر را هم در بحث حج مطرح كردهايم. اين قاعده را مرحوم آقای خوئی ابداع کرده است و میگوید خوف از ضرر نزد شارع و عقل به منزله قطع و يقين به ضرر است، شما اگر واکسن نزنید خوف دارید که ضرر متوجهتان بشود، این خوف از ضرر به منزله يقين به ضرر است.
ز: عنوان ديگر حجيت ظن در موضوعات است. يعني لازم نیست یقین پیدا کنیم که این واکسن صد در صد از جمیع جهات برای ما مفید است، اگر کسی ظنّ به مفيد بودن آن پیدا کند، همينقدر کافی است.
نتيجه آنكه در باب علاج از بعضی روايات و قواعد لزوم واكسن زدن استفاده میشود فطرت هم همین را میگوید حتی اگر ظن به آن هم نباشد، همينكه40درصد موجب پيشگيري از مرگ انسانها شود، عقل حكم به لزوم تزريق واكسن مينمايد.
از مجموع روایات استفاده میشود احتمال عقلائی برای علاج کافی است حتی اگر ظن به علاج هم نداشته باشد.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
.............................
پایان پیام/ 268