روشنفکران،دانشگاهیان، هنرمندان و نخبگان جهان اسلام در اقدامی نمادین با انتشار بیانیه ای خطاب به ریاست دوره ای اتحادیه اروپا نسبت به آنچه که «محمد(ص)ستیزی» و اهانت و نفرت پراکنی علیه ارزشهای اسلامی در کشورهای اروپایی خوانده اند به شدت اعتراض کردند.
به گزارش خبرنگار مهر، متن کامل این بیانیه که به امضای صدها نفر از دانشگاهیان، روشنفکران، شاعران، نویسندگان، هنرمندان، روزنامهنگاران و دانشمندان کشورهای اسلامی رسیده و از سوی سفارت ایران در پاریس برای رئیس دوره ای اتحادیه اروپا (فرانسه) ارسال شده به این شرح است : ما امضا کنندگان این ادعانامه فرهنگی و کیفر خواست اخلاقی، غالبا چهره هایی علمی، فرهنگی، هنری و غیر دولتی هستیم که از چشماندازی منطقی و حقوقی به عرصه فرهنگ جهانی نگریسته و از رفتار غیرمتمدنانه برخی دولتها، رسانهها و گروههای فشار سیاسی در اروپا عمیقاً متعجب و متاسفیم و به این وسیله اعتراض خود را نسبت به سیاه نماییها، دروغ بافیها و لحن فاشیستی تبلیغات اسلامستیز و ضد محمدی اعلام داشته و شما را به منطق، اخلاق، آزادیهای دوجانبه، نفی سانسور و اهانت علیه اسلام و به گفتگویی شفاف و علنی در دادگاه وجدان جهانی فرامیخوانیم.
ما نگرانیم که پروژه غیرمنصفانه و خشونتآمیزی که امروز ضد اسلام و مسلمانان در اروپا در جریان است و به تولید و توزیع «نفرت» و «ترس» از اسلام و جنگ روانی و تبلیغانی وحشیانه ضد چهره نورانی پیام آور بزرگ خداوند و معلم اخلاق و معنویت، محمدبنعبدالله (ص)، مبشر رحمت و عقلانیت وعدالت برای همه بشریت، مشغول است و مصداق بارز تروریسم تبلیغاتی و خشونت فرهنگی و نقض حقوق 5/1 میلیارد مسلمان سراسر جهان میباشد به نتایج غیرقابل پیش بینی و غیر قابل پیشگیری با ابعاد بینالمللی بینجامد.
این فرهنگ خشونت و روشهای کینه توزانه که با پوشش «آزادی بیان» صورت میگیرد نه تنها ساحت مقدس خاتم الانبیاء(ص) بلکه چهره های نورانی دیگری چون مسیح (ع)، مریم (ع)، موسی (ع) و ابراهیم (ع) را نیز گاهگاه هدف گرفته و در قالب فیلم، رمان و کاریکاتور یا مقاله به زهرپاشی و نفرت پراکنی و تروریسم فرهنگی دامن میزند.
سخنان برخی مسئولان دولتهای اروپایی و به ویژه وزیر خارجه آلمان که به عنوان سخنگوی اتحادیه اروپا از این اعمال شیطانی و غیر اخلاقی و غیر متمدنانه حمایت کرده و از کلیه رسانههای اروپا خواست که به پیامبر اعظم(ص)، اهانت کنند نشان میدهد که مسئله ابعاد شخصی و اتفاقی ندارد و حمله به اسلام تبدیل به یک سیاست رسمی و دولتی شده است.
این نامه بدان دلیل نوشته میشود که ما هنوز مطمئن نشده ایم آیا این سیاست عمومی و جدید اتحادیه اروپاست یا دیدگاه شخصی برخی سخنگویان و دولتمردان اروپایی است که تحت فشار صهیونیسم صورت گرفته است؟ و اگر فرض کنیم مشکل اروپا واقعا آزادی بیان بوده است اینک خوب است که به این چند پرسش نیز پاسخ دهند : 1) آیا «آزادی» بدون اخلاق و منطق، آزادی اهانت و دروغ، در خدمت «رشد و آگاهی» است یا «تبعیض و خشونت»؟ و آیا متقابلا چنین آزادی و حقی را برای دیگران علیه ارزشهای خود نیز میپذیرید یا خیر؟ و چرا؟ 2) چرا اروپای آزاد که حتی لباس دختران مسلمان را تحمل نمیکند و حقوق زن و در رأس آن حق برهنه نبودن و حفظ کرامت زنانه و آزادی پوشش را با قانون منع حجاب سرکوب میکند، اروپایی که آزادی بیان را در حد طرح سؤال از هولوکاست و فقدان مشروعیت رژیم اشغالگری قدس قائل نیست، اروپایی که از قرن 18 تا امروز و در نیم قرن اخیر در کنار آمریکا با اشغال و نظامیگری، همواره جهان اسلام را از مراکش و مصر و فلسطین تا عراق و افغانستان و هند و مالزی و اندونزی، مورد غارت و قتلعام قرار داده است، اروپایی که به جای گفتگوی آزاد و برابر، وارد پروژه اهانت و فحاشی و تحقیر دیگران شده است، چگونه نه فقط ارزشهای اسلامی و انسانی بلکه حتی ارزشهای به اصطلاح اروپایی را نیز چنین آسان زیر پا میگذارد؟!
اسلام، دعوت به توحید و معنویت و برادری و صلح میکند ولی چرا پس از 2 قرن قتل و غارت جهان اسلام، و تداوم جنگهای صلیبی و جنگهای سکولارعلیه مسلمین و سایر بشریت هنوز دولتمردان غرب حاضر نیستند بدون کینه و پیشداوری به سخنان محمد(ص) گوش فرا دهند و حق استماع آزاد و داوری برای مردم اروپا قائل باشند؟
درست است که سرعت گسترش اسلام در غرب و سراسر جهان ممکن است هم پاپ را نگران کرده باشد و هم دولتهای غربی و رسانههای صهیونیستی و کمپانیهای سرمایهداری را عصبانی و آشفته ساخته باشد، ولی آیا اهانت و تحقیر و تشویش افکار عمومی و فحاشی، شیوه درستی برای مبارزه با اسلام یا هر مکتب منطقی و اخلاقی است؟! اگر مردم مسیحی و سکولار در غرب فوج فوج به اسلام، متمایل میشوند باید به ریشههای آن توجه کرد و راه حل شما گسترش فوبیا و ترس و نفرت از اسلام و چهرهسازی دروغین از جمال نورانی حضرت محمدبنعبدالله (ص) نیست.
روشهای نادرست چه توسط فاشیستها چه استالینیست ها و چه لیبرالها به کار گرفته شود در هر حال محکوم به شکست است. چنانچه ادبیات گوبلز و آشویتس یا ادبیات استالین و تبعیدگاههای سیبری نتوانست بقاء ایدئولوژیهای مادی را تضمین کند و بحران معنویت و پوچگرایی علاج نشد، گوانتاناموها و ادبیات توهینآمیز غرب امروز علیه اسلام و مسلمین نیز قادر به حل بحرانهای نظام سرمایهداری لیبرال که آخرین ایدئولوژی مادّی و پوچگرای مدرنیته غربی است نخواهد بود.
اگر اروپا از سابقه دین و دینداری خود در عذاب است و خاطرات قرون وسطا و حاکمیت پاپها و دادگاههای انگیزیسیون و جنگهای صلیبی، شکنجهگاههای مسیحی و علمستیزی و دانشمندسوزیهای گذشته وجدان اروپا را آزار میدهد باید بدانید که راه جبران آن مبارزه با هر نوع دین و معنویت نیست و انتقام قرون وسطای مذهبی خود را نباید از اسلام که دین «علم و عقلانیت و حقوق بشر و عدالت» است بگیرید. مگر نه که تاریخ تمدن جدید اروپا به وضوح معترف بوده است که خروج اروپا از قرون وسطی و آشنایی با علوم جدید و رنسانس علمی و دینی غرب، نخستین بار از طریق تماس با تمدن اسلامی و ترجمه علوم جدید از جهان اسلام به اروپا و آشنایی غرب با آزمایشگاهها و دانشگاهها و کتابخانهها و بیمارستانهای اسلامی صورت گرفت؟
اروپای سکولار باید بداند که پاسخ خشونتهای مسیحی و کلیسایی قرون گذشته خود را نباید با خشونتهای سکولار و مدرن و به شکل واکنش متعصّبانه علیه اسلام که هیچ دخالتی در خشونتها و تاریخ اروپا نداشته است جبران کرد.
قرآن کریم را که جان یک تن را مساوی با جان کل بشریت میداند و از همه پیامبران آسمانی چون موسی (ع) و مسیح (ع) با تجلیل یاد میکند و یا پیامبر اکرم (ص) را که خشونت بدنی و حتی خشونت زبانی را جزو گناهان شرعی بزرگ و قتل بیگناه را در ردیف شرک به خدا میشمارد، و پیامبری که «عقل» را نه مظهر شیطان بلکه رسول حق و حجت الهی میخواند و خود در مدینه براساس انساندوستی و «آزادی مذهب»، با مسیحیان و یهودیان و زرتشتیان مواجه شد وعظیمترین تمدن جهان را در سریعترین زمان در قرنهای نخست اسلامی به وجود آورد چگونه میتوان با چند کاریکاتور یا اهانت و دروغ نابود ساخت یا به عقب راند؟
مسلمانان از شما دیگر نه حتی تساهل و پلورالیسم بلکه تنها مقداری ادب و انصاف میخواهند. یأس از نهادهای بینالمللی نیز متأسفانه فراگیر شده است ولی با این دگماتیسم سکولار و الیگارشی آهنین نظام سرمایهداری غرب و روشهای زیادهطلبانه و سرکوبگرانه و ادبیات «تحقیر و تهمت» و دیسیپلینهای دیکتاتورمآبانه و جنگافروزانه تنها به افراطیگریهای دوجانبه دامن زد.
اگر هدف شما جلوگیری از پیشرفت سریع اسلام در جهان غیرمسلمان و به ویژه اروپا و آمریکاست، اگر هدف شما جلوگیری از جنبش بیداری اسلامی در نسلهای جوان مسلمان است باز هم بهتر است روش استدلال و گفتگو و اخلاق را امتحان کنید و در یک رقابت دموکراتیک و منطقی و باز پس دادن «آزادی بیان» و «آزادی پوشش» به شهروندان مسلمانتان در اروپا و تبدیل «اهانت» به گفتگو و مناظره اجازه دهید که استدلالهای ما با یکدیگر بجنگند نه خودمان!
«هژمونی غرب» با اشغال فلسطین و عراق و افغانستان و تهدید علیه ایران و سوریه و سایر ملتهای مسلمان و با جنگ نابرابر و روشهای غیرمنطقی و غیراخلاقی و جلوگیری تبعیضآمیز از پیشرفتهای علمی و اقتصادی مسلمانان حفظ نخواهد شد.
حمایت دولتهای اتحادیه اروپا از سلمان رشدی و کاریکاتورهای احمقانه اخیر و تبدیل «آزادی بیان» به «آزادی توهین» و تداوم جنگهای صلیبی با اهداف سکولار، چیزی جز خشونت و تروریسم فرهنگی تمامعیار نیست. آیا بهتر نیست به جای تهدید و توهین، اجازه دهید نمایندگان جهان اسلام با شما در یک گفتگوی شفاف آکادمیک و رسانهای و در محضر داوری دهها میلیون شهروند مسلمان و غیرمسلمان اروپایی، آزادانه بگویند و بشنوند و به شعور شهروندان اروپایی نیز احترام گذارده و اجازه دهید سخنان دو طرف را بشنوند و آنگاه خود تصمیم بگیرند؟! درخواست منطقی و حداقلی (مینیمالیستی) ما آن است که به حقوق فرهنگی مسلمانان و به شعور مردم اروپا احترام بگذارید.
دروغ بستن به اسلام و بمباران تبلیغاتی علیه شخصیت نورانی پیامبر اکرم (ص) که رحمت آسمانی برای همه بشریت است نوعی تفتیش عقائد و بنیادگرایی سکولار و حذف عقلانیت و عشق و اخلاق از صحنه رسانهها و سیاست بینالمللی است.
اگر جنگ برای عدهای کسب و کار پردرآمدی بوده است اما ما به عنوان وجدان روشنفکران و دانشگاههای کشورهای اسلامی به دولتهای اتحادیه اروپا و به ویژه نخبگان و اندیشمندان سکولار و رجال دینی اروپا توصیه میکنیم روشهای پرخاشگرانه و سرکوبگرانه و خشن را به هر نحو مهار و کنترل کنند و به شیوههای انسانیتر و متمدنانهتری برای مبارزه با اسلام و جلوگیری از گسترش آن، بیندیشند و کمک کنند تا راه گفتگوی شفاف و برابر هرچه هموارتر شود. آری، جهان دیگری ممکن است. بیایید برای آن همکاری کنیم.
پايان پيام/104