به گزارش خبرگزاری اهل بیت (ع) ـ ابنا ـ موضوع مهدویت و جهانی شدن موضوعاتی است که این روز ها بحث محفل هایی فراوانی است، با توجه به این موضوع که هر فرد حق جو اینگونه حس و حالی دارد در پی یافتن حقیقت است بیشتر این موضع را دنبال می کند. به خصوص این بحث در حوزه شیعه بیشتر به چشم می خورد و پرجوش تر در شیعه پیدا می شود. در اینجا مقاله را به عنوان مهدیت و جهانی شدن از "سید جواد میرخلیلی"(پژوهشگر در حوزه اديان و مذهب) برای خوانند گان محترم می آوریم که در زیر برای شما می آید:
مقدمه
از جمله مباحث مهم و کاربردي در عصر حاضر، پرداختن به دو موضوع مهدويت و جهاني شدن است. در همه اديان جهان (اديان ابراهيمي و غير ابراهيمي) باور به يک منجي، نقش مهمي دارد، به گونه اي که يهوديان در انتظار ظهور مسيحا هستند و حتي در کتاب اشعياي نبي، مهمترين مژده مسيحيايي نيز آمده است. مسلمانان، منتظر ظهور فردي به نام مهدي (عج) و مسيحيان در انتظار مسيح (ع) هستند.
هندوان، منتظر «کلکي»، دهمين جلوه «ويشنو» هستند که شمشير به دست و سوار بر اسب سفيد، ظاهر خواهد شد. همچنين بوداييان، در انتظار ظهور بودا به صورت ميتريا (ميتريه) هستند.
در هزاره گرايي زرتشتي، انتظار ظهور سه منجي از نسل زرتشت، مطرح است. اين منجيان، يکي پس از ديگري جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد: 1. «هو شيدر»؛ 2. «هو شيدر ما»؛ 3. «سوشيانس» (سوشيانت).
با توجه به آوردن نام منجيان اديان گوناگون، ميتوان به اين مطلب پي برد که باور به ظهور يک منجي در همه اديان، اعتقاد و باوري فراگير در همه اعصار بوده است. در واقع، همه اين منجيها براي عدالت گستري و به سعادت رسانيدن مردم و پيروانشان در آيندهاي نزديک ظهور خواهند کرد. در حقيقت، اعتقاد به منجي، تنها راه نجات بشري در عصر حاضر است که از ظلم و جور روزگار به تنگ آمده و در انتظار آينده اي روشن و درخشان در پرتو عدالتگستري منجي کيش خود است.
همچنين، جهاني شدن نيز از مباحث محوري و مورد بحث در علوم گوناگون به ويژه در حوزهانديشه بوده است، به گونهاي که اين وضعيت (جهاني شدن)، باعث در هم تنيدگي زمان و مکان، کوچک شدن جهان، همجواري مجازي و پيدايش دهکده جهاني شده است.
با توجه به اين کهانديشوران گوناگون در عرصههاي گوناگون، محور مباحث خود را به اين موضوع اختصاص دادهاند، در اين مقاله به ارتباط و نسبت ميان مهدويت و پديده جهاني شدن پرداخته ميشود. اين که آيا بين اين دو مفهوم، رابطهاي هست يا خير، همچنين پرداختن به اين مسأله که آيا جهاني شدن در همه قرائتهاي خود با مهدويت اسلامي سازگار است و يا خير، در اين جا مورد بحث و بررسي قرار ميگيرد.
بدين منظور در آغاز به بررسي جهاني شدن و مفهوم شناسي آن ميپردازيم و سپس به مهدويت و ارتباط بين آن دو پرداخته خواهد شد.
جهاني شدن
الف) تاريخچه جهانيشدن
تعيين دقيق نقطه آغاز جهاني شدن دشوار است و از اين لحاظ جهاني شدن، خاستگاه ندارد. دوره تکوين اين روند بسيار طولاني بوده است، اما لحظه دقيق شکلگيري آن مشخص نيست. تکنولوژي لازم (اختراع تلگراف و تلفن) براي ايجاد فضاي اجتماعي فرامرزي مادي تا پيش از قرن نوزدهم فراهم نشده است. با وجود اين، هشياري جهاني مدتها پيش از اين دوره، وارد برخي از تصورات مردم شده است. امکانات تبديل شدن جهانگرايي از تصور به روابط اجتماعي مستقلتر از اواسط قرن نوزدهم به تدريج فراهم شده است. حدود يک قرن پس از دهه 1850 شاهد ظهور نخستين تکنولوژيهاي ارتباطات جهاني، تحکيم نخستين بازارهاي جهاني، برخي از عناصر سرمايهگذاري جهاني و بخشي از جهانگرايي در سازمانهاي خاص هستيم. اين جهاني شدن از نظر وسعت به هيچ وجه با پديدار شدن فوق قلمروگرايي سريع که از اواسط قرن بيستم شاهد آن بودهايم، قابل مقايسه نيست. اگر جهاني شدن را به عنوان توسعه فضاهاي فوق قلمروي تلقي کنيم، شکوفايي آن عمدتاً از دهه 1960 آغاز شده است. هرچند روابط فراجهاني پديده کاملاً جديدي نيست، در چهار دهه پاياني قرن بيستم، آهنگ و مقياس گسترش آن به لحاظ کيفي بيشتر شده است. در سالهاي ياد شده، افزايش بسيار زيادي در تعداد، تنوع، شدت، تثبيت، آگاهي و تأثيرپذيري پديدههاي فرامرزي را شاهد بودهايم.
ب) مفهوم شناسي جهانيشدن
«ديويد هلد»، «آنتوني مک گرو» و ديگر همکارانشان با آن که در کليات مربوط به مفهوم و پديده جهاني شدن و برداشت نظري از آن، خود را همفکر عده گستردهاي از نظريهپردازان جهاني شدن ميدانند، اما ميکوشند چهارچوب مفهومي و تحليلي جديدي را نيز براي درک و تبيين فرايند دگرگوني جهاني ارايه دهند. آنان تعريف مشخصي از جهاني شدن ارايه ميدهند:
فرايند (يا مجموعه اي از فرايندها) که دگرگوني در فضاي سازمانهاي روابط و انجمنهاي اجتماعي را در بر ميگيرد. اين دگرگونيها با وسعت، عمق، سرعت و ميزان تأثير آنها سنجيده ميشود و جريانهاي فراقارهاي، بين قارهاي و بين منطقهاي و نيز شبکههاي اقدام، تعامل و اعمال قدرت را در بر ميگيرد.
چنان که از اين تعريف نيز بر ميآيد، جهاني شدن چه در اوضاع کنوني و چه اشکال تاريخي آن با چهار بعد زماني ــ مکاني شناخته ميشود:
1. وسعت شبکههاي جهاني؛
2. عمق و شدت به هم پيوستگي؛
3. سرعت جريانهاي جهاني؛
4. تأثير ميزان کشش و گرايش به هم پيوستگي جهاني بر جوامع مشخص.
به طور کل، جهاني شدن با تغييرات اساسي ايجاد شده در وضعيتهاي مکاني و زماني تعريف ميشود؛ تغييراتي که در اثر پيشرفتهاي تکنولوژي در زمينههاي گوناگون ايجاد شده و درک مردم را از رابطههاي مکاني و زماني تحت تأثير قرار داده و موجب شده است تا هر دگرگوني در هر نقطهاي از جهان، در زندگيهاي فردي اثر گذارد و جهان بيرون، وارد حريم خصوصي انسان شود و زيست ـ جهان او را به روي يک دنياي بزرگ بگشايد. در اين جا لازم است به برخي از ديدگاهها درباره جهاني شدن پرداخته شود.
1. ليبراليستها؛ جهاني شدن را به معناي شکوفايي جوامع مدني، عامل کاهش موانع در راه تجارت آزاد و باني تعميق وابستگي متقابل ميدانند. بنا به چنين نگرشي است که «فوکوياما» پايان تاريخ را اعلام ميدارد.
2. محافظهکاران و واقعگرايان؛ اينان جهاني شدن را چيزي جز همان آمريکايي شدن نميدانند و ميگويند جهاني شدن به صورت بلعيده شدني تجلي پيدا ميکند که به موجب آن، اقتصادهاي مسلط غربي ممکن است همه ما را ببلعند و براي هميشه به افسانه حاکميت ملي پايان دهند. انديشمندان اين نحلههاي فکري، جهاني شدن را محصول سياست ميدانند.
3. مارکسيستها؛ در اين نگرش به جهاني شدن از زاويه اقتصادي نگريسته ميشود و محتواي جهاني شدن را گسترش جهاني سيستم اقتصادي سرمايه داري معرفي ميکنند.
4. رفتارگرايان؛ از ديدگاه اين مکتب، جهاني شدن ناظر بر حرکت در مسير گسترش هر چه بيشتر ارتباطات انساني در عرصه جهاني است. مک گرو و رابرتسون از جملهانديشوران اين نحله فکري هستند.
5. فرا رفتار گرايان؛ اينان بر اين باورند تحولات جديد پديد آمده در جهان را نبايد به جهاني شدن تعبير کرد؛ در حالي که تحولات جديد، نشان از پايان مدرنيته و ورود به عصر ديگري دارد که از آن ميتوان به عصر جهاني ياد کرد.
هرچند موضوع جهاني شدن از ديدگاههاي گوناگون، تعريف و تحليلهاي متفاوتي درباره آن انجام شده، به مثابه جديترين عامل اثرگذار در تغيير محيط اقتصادي، سياسي و فرهنگي جوامع امروزي جهان، توجه تحليلگران را به خود جلب کرده است.
نويسندگان و پژوهشگران، تعاريف گوناگوني درباره جهاني شدن ارايه داده و هر يک بنا به برداشت، تفسير و تعبير خود از پديدههاي اجتماعي و تأثيرات محيطي، آن را به گونهاي تعريف کردهاند. اين تعاريف با توجه به تلقي ما از جهاني شدن به عنوان يک فرايند، پديده و يا ايدئولوژي به سه گروه بخش ميشوند:
1. در برداشت از جهاني شدن به عنوان فرايند، جهاني شدن يک روند اجتماعي پوياست که در آن قيد و بندهاي جغرافيايي حاکم بر روابط اجتماعي و فرهنگي تضعيف ميشود و در پايان از بين ميرود.
2. در برداشت از جهاني شدن به منزله يک پديده، جهاني شدن رويدادي است که بر گسترش وسيع و عميق تعامل بينالملل دلالت دارد؛ آن چنان که توليد، تقسيم کار و تجارت، جهاني ميشود و دنيا به صورت شبکه اي مرتبط، به يک مرکز داد و ستد تبديل ميشود.
3. در تلقي از جهاني شدن به مثابه يک انديشه و ايدئولوژي، جهاني شدن به تفکر ليبرال دمکراسي غربي اشاره دارد، به گونهاي که مهاجرت، استعمار و انقلاب در تکنولوژي ارتباطات، باعث تداوم، تسلط و تثبيت فرهنگ غربي در سراسر جهان ميشود.
وجه مشترک برداشتهاي گوناگون واژه جهاني شدن، توجه به ويژگي جهاني اين پديده است. تأکيد بر گستره جهاني در جهاني شدن، اين مفهوم را با مفاهيم ديگري مرتبط ميسازد که در آنها بر بعد جهاني تمرکز شده است.
به هر حال، به رغم اختلاف تعاريف، ويژگي «افزايش ارتباطات جوامع با يکديگر و افزايش امکان اثرگذاري بر تصميمات ديگر جوامع» در مصرفي جهاني شدن، انکار ناپذير است. از اين روي، همراه با جهاني شدن، درجه تأثيرپذيري اقتصاد داخلي، فرهنگ بومي و حاکميت ملي، بيشتر از عوامل خارجي است. البته جوامع ميتوانند به تناسب ميزان حضور فعال در صحنه جهاني، اثرگذاري بيشتري نيز پيدا کنندکه کاملاً به نحوه موضعگيري، قدرت، مهارت و فعاليت آنان بستگي دارد. البته در اين جا بايد گفت، با توجه به سه طرز تلقي که در بالا بدان اشاره شد، براي يافتن ارتباط و نسبت ميان جهاني شدن و مهدويت، ميتوان به طرز تلقي که جهاني شدن را پروسه تاريخي ميدانست، تکيه کرد و با اصلاح آن به اين رابطه پرداخت.
برپايه برداشت کساني که جهاني شدن را روندي تاريخي قلمداد ميکنند که به دليل پيشرفت و انقلاب در تکنولوژي ارتباطات فراهم آمده است، جهاني شدن، محصول فشردگي زمان و مکان، بريدن فضاي زندگي مشترک اجتماعي از مکان و همجواري و پيچيدگي ارتباط انسانهاست که در پيدايش فرهنگ مشترک جهاني نمود مييابد. طرفداران چنين نگرشي ميگويند که جهاني شدن، نتيجه انقلاب تکنولوژيک ارتباطي است و وضعيت مطلوب و بهينهاي براي بشر فراهم شده است.
جهاني شدن داراي ابعاد گوناگوني است که هرچند غالب نويسندگان نوعاً بر جهاني شدن اقتصادي تأکيد ميکنند، اما جهاني شدن داراي ابعاد سياسي، فرهنگي، اجتماعي، حقوقي و غيره است.
در اين نوشتار، بيشتر بر بعد فرهنگي آن تکيه ميشود، چرا که براي ارتباط و نسبت ميان اين دو (جهاني شدن و مهدويت) بايد بر اين بعد از جهاني شدن تکيه كرد. البته در کنار اين جنبه از جهاني شدن، از ابعاد فرهنگي، سياسي و اجتماعي هم در بررسي مسأله کمک گرفته ميشود.
مهدويت
در انديشه سياسي شيعه، از آنجا که آموزه امامت، محور و اساس است؛ مباحث سياسي مهدويت نيز داراي جايگاه و اهميت فوقالعادهاي است، چرا که با محقق شدن حکومت جهاني مهدوي، ظلم و ستم از ميان رخت برکنده و مدينه فاضله اسلامي، تحقق مييابد. در واقع، انديشه مهدويت و موعودگرايي در اسلام از چنان جايگاه والايي برخوردار است که پيامبر اعظم (ص) و ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ بارها بر آن تأکيد کرده و مردم را به آن اميد دادهاند. از ويژگيهاي بارز مهدويت اين است که ميتوان آن را از ديدهاي گوناگون مورد بحث و بررسي قرار داد. در حقيقت، مهدويت از يک نگاه، تنها يک باور اسلامي به شمار ميرود، اما از منظري کلان، آموزه اي فراگير بوده و حتي در مکاتب بشري نيز گونه اي از تحقق جامعه آرماني در آينده است.
از ويژگيهاي اساسي مهدويت، ميتوان به اين نکات اشاره نمود که در واقع، مهدويت داراي بعدي جهاني است، چرا که مهدويت به گروه و سرزمين يا نژاد خاصي تعلق خاطر ندارد، بلکه تدبيري الهي براي همه انسانها و داراي گستره جهاني است. همچنين انتظار براي ظهور منجي، انتظار تحقق غايت بشري است که به تدبير الهي بر جهان، حاکم خواهد گشت. از ديگر ويژگيهاي جامعه اسلامي عصر مهدوي، تأکيد بر فضيلت و سعادت است؛ در حالي که عصر جديد، صرفاً بر آزادي انسان مبتني است. براي رسيدن به غايت اصلي جامعه مهدوي ـ که همان زمينهسازي براي سعادت، فضيلت و تکامل انسانهاست ـ عدل و داد، يکي از زمينههاي لازم براي تحقق چنين آرمان مهمي به شمار ميرود.
مهدويت و جهانيشدن
با توجه به آنچه درباره جهاني شدن و مهدويت گفته شد، ميتوان اين گونه دريفات که جهاني شدن ايجاب ميکند انسانها در شرايطي زندگي کنند که آرمان فراگير مهدوي در آن مطرح است. همچنين پردازش ماهيت اين زندگي جهاني و نسبت بين آن و جامعه مهدوي و آموزه مهدويت اسلامي نيز مورد توجه است.
با توجه به قرائتهاي گوناگوني که از جهاني شدن بيان شد، ميتوان به اين مطلب اشاره کرد که مهدويت با برخي از قرائتهاي جهاني شدن، سازگار نيست. در اين جا لازم است تا اين تفاسير از جهاني شدن را از هم ديگر جدا کرد تا بتوان آنها را با مهدويت، نسبتسنجي نمود.
اگر جهاني شدن را به معناي غربيسازي و يک پروژه براي اين منظور در نظر بگيريم، به هيچ وجه با مهدويت ارتباط پيدا نميکند، چرا که مباني اين دو کاملاً از يک ديگر مجزاست، به گونهاي که محور و اساس آنها با همديگر تمايز جدي و اساسي دارد؛ براي مثال، محور تمدن غربي، انسان است، در حالي کهانديشه مهدويت بر محور خالق هستي است. همچنين در بحث از دغدغه امروزين غرب و مهدويت؛ دغدغه آن يکي، آزادي است و دغدغه مهدويت، فضيلت و سعادت است. در حقيقت، اگر با نگاهي عميق و متفکرانه به وجوه گوناگون جهاني شدن پرداخته شود؛ اين نتيجه به دست ميآيد که در ابعاد گوناگون، به دليل غايات و دغدغههاي گوناگون هر کدام، اين دو با يکديگر ناسازگارند، چرا که مهدويت با زور، ظلم، ستم، سکولار کردن و... مغاير است، در حالي که با توجه به برخي برداشتها از جهاني شدن، اينها مورد تأکيد و توجه هستند. مثلاً در بحث جهاني شدن اقتصادي که بر سود بيشتر تکيه ميشود، باعث ظلم و ستم جهاني است که با پايمال کردن حقوق ديگران همراه است؛ در صورتي که اين اصلاً با مهدويت سازگار نيست.
پس از پرداختن راجع به برخي از ابعاد ناسازگاري مهدويت و جهاني شدن، اينک به برخي از قرائتهاي جهاني شدن پرداخته ميشود که ميتوان آنها را با مهدويت مرتبط دانست و بين آنها ارتباط برقرار کرد. در واقع، گونهاي از سازگاري ميان آنها به چشم ميخورد. اگر مراد از پيشرفت علوم و تکنولوژي که در مباحث انديشوران سياسي آمده بود، همان بعد توليد علم و آگاهي بخشي باشد، در اين صورت ميتوان گفت که اين قرائت از جهاني شدن درباره رشد تکنولوژي و علوم، با آموزه مهدويت سازگار است. همچنين اين قرائت از جهاني شدن که پيدايش جامعه بشري جهاني را مورد توجه قرار داده بود، نيز به گونهاي با ايده امت واحد اسلامي سازگار است و در نتيجه با آموزه مهدويت.
اما مهمترين سازگاري اين دو در بحث، جدا شدن هويت از مکان است که به طور کامل با مهدويت همخوان و سازگار است، چرا که در گذشته، مکان در شکل دهي به هويت داراي محوريت بوده است، اما پديده جهاني شدن، اين هويتها را دچار نوعي دگرگوني کرده است. در حقيقت، هويت حقيقت انسانها ريشه در فطرت آنها دارد؛ در نتيجه، هر هويتي که با ويژگيهاي فطري و وجودي انسان، شکل گيرد، پايدار و اصيل خواهد بود. در واقع، ساختن اين هويت اصيل از کار ويژههاي اساسي مهدويت است، چرا که وضعيت فعلي جهاني شدن از انجام چنين کار ويژه اي ناتوان است.
نتيجهگيري
در آغاز نوشتار با بحث درباره جهاني شدن، به تاريخچه و مفهوم شناسي آن پرداخته شد و به اين جمع بندي رسيديم که جهاني شدن (Globalization) از مفاهيم رايج شده در سه دهه اخير است. همچنين به برخي ديدگاهها و طرز تلقيها از جهاني شدن اشاره شد. نيز گفته شد که پديده جهاني شدن با رشد تکنولوژي، باعث کوچک شدن جهان يا به تعبيري دهکده جهاني و هم چنين فشردگي زمان و مکان شده است.
همچنين گفته شد که جهاني شدن داراي ابعاد گوناگوني است، اما در اين نوشتار تأکيد ما به دليل نوع موضوع مورد بحث بر پايه بعد فرهنگي و در کنار آن سياسي و اجتماعي است.
در بحث پيرامون مهدويت به اهميت آن در اسلام و نيز در نگرگاه پيامبر اعظم(ص) و ائمه اطهار ـ عليهم السلام ـ پرداخته و گفته شد که مهدويت هم داراي بعد جهاني است، زيرا تدبيري الهي براي همه انسانهاست.
در نسبتسنجي ميان مهدويت و جهاني شدن به اين مطلب اشاره شد که با توجه به قرائتهاي گوناگون و متفاوت از جهاني شدن بايد قرائت سازگار آن را با معنا و مفهوم مهدويت در نظر گرفت. پس از توجه به اين موضوع به برخي موارد سازگار و مواردي که سازگار نيستند اشاره شد؛ براي مثال در بحث غربي ساختن و اين که جهاني شدن، يک پروژه باشد، به هيچ وجه با مهدويت سازگار نيست، زيرا از جهت مباني با يک ديگر در تضاد جدي هستند، اما در مورد طرز تلقيهايي از جهاني شدن که با آگاهي بخشي و معاني متناسب با مهدويت، نزديک بود، به سازگاري آنها توجه شد.
در مجموع، اين نوشتار با مطالعه بخش مهمي از آرا و افکار و ديدگاههاي گوناگون درباره جهاني شدن، تلاش كرد به برخي از طرز تلقيهايي از جهاني شدن که با مهدويت سازگار است، دست يابد.
در پايان بايد اشاره کرد که اين دو نه کاملاً با يکديگر ناسازگارند و نه به طور کامل سازگار، بلکه بايد با شناختن دقيق و عميق مباني و طرز تلقيهاي آن دو، به نسبت سنجي ميان آن دو پرداخت.
-------------------------------------
پينوشتها :
1. حسين توفيقي، آشنايي با اديان بزرگ (تهران؛ قم: سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)؛ مؤسسه فرهنگي طه؛ مرکز جهاني علوم اسلامي، 1379) ص 120.
2. اشعيا (11: 1-9).
3. حسين توفيقي، پيشين، ص 268.
4. همان، ص 267.
5. همان، ص 267.
6. همان، ص 61
7. Globalization
8. رونالد رابرستون، جهاني شدن، ترجمه کمال پولادي (تهران: نشر ثالث،1381) ص 35.
9. اين تعبير از مارشال مکلوهان است که در دهه 1965 با طرح اين ايده، پيش گام طرح مباحث جهاني شدن شد.
10. يان آرت شولت، نگاهي موشکافانه بر پديده جهاني شدن، ترجمه مسعود کرباسيان (تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1382) ص 73.
11. همان، ص 76.
12. همان، ص 87-86.
13. حسين سليمي، نظريههاي گوناگون درباره جهاني شدن (تهران: سازمان مطالعه و تدوين کتب علوم انساني دانشگاهها (سمت)، 1384 )ص 31.
14. اکبر عباسزاده، و مهدي عباسي، هويت ملي و جهاني شدن (تهران: مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني، 1384) ص 11.
15. محمد نهاونديان، ما و جهاني شدن (تهران: پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي، 1382) ص 10-9.
16. همان، ص 10.
17. دكتر غلامرضا بهروزلک، سياست و مهدويت (قم: حکمت رويش، 1384) ص 126.
18. محمد نهاونديان، پيشين، ص 28.
19. غلامرضا بهروزلک، پيشين، ص 136.
20. همان، ص 137.
21. همان، ص 143.
22. همان، ص 142.
23. همان، ص 143.
...........................
پایان پیام/ م222