خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳
۵:۳۴
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۲۵ خرداد
۱۳۸۸
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
اختصاصي ابنا
کد خبر:
120649

مظلوميت علي (ع) شيعه‌ام كرد / مصاحبه با نوشيعه‌ي شهيد فلسطيني

«محمد شحاده» چهل و پنج ساله، عضو سابق جنبش فتح فلسطين که سپس به جنبش جهاد اسلامي پيوست و به یکی از اعضای ارشد گردان‌هاي القدس (بخش نظامی جهاد اسلامی) بدل شد اواخر اسفند سال 1386 به همراه سه تن از همراهانش ـ «عيسى مرزوق»، «عماد الكامل» و «أحمد البلبول» ـ در شهر "بيت لحم" واقع در کرانه باختری مورد هجوم نظامیان اشغالگر قرار گرفتند و در دم به شهادت رسیدند. پس از اين واقعه، «شحاده شحاده» فرزند نوزده ساله‌ي شهيد شحاده اعلام كرد كه پدرش شيعه شده بود و گفت: «پدرم تصمیم گرفت تسلیم نشود و شهادت را انتخاب کرد ؛ درست شبیه امام حسین (ع) که در کربلا جنگيد و شهادت را برگزید». لازم به ذكر است كه همين گرويدن شهيد محمد شحادة به مذهب تشيع، موجب مظلوميت وي گرديد، و علاوه بر حمله رسانه‌ها و برخي سران سني ـ نظير مجله «المجلة» ، برخي از رسانه‌هاي وابسته به جنبش حماس و چند روحاني وابسته به الازهر ـ به او در زمان حياتش، شهادت مظلومانه وي نيز به نوعي مورد بايكوت رسانه‌اي قرار گرفت. متأسفانه اين مظلوميت و مهجوريت، به رسانه‌هاي داخلي نيز سرايت كرده و در حالي كه اخبار شهادت سران حماس، چند روز راديو و تلويزيون ما را مشغول به خود مي‌كند، خبر شهادت وي انعكاس در خور شأني نيافت.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ آنچه در پي مي‌آيد ترجمه مصاحبه مجله‌ «المنبر» با شهيد محمد شحاده است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

به کوشش: سعید مهدیان

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

المنبر: كجا هستيد استاد محمد؟ كم‌كم داشتيم از آمدنتان مأيوس مي‌شديم!

شحاده: در واقع فكر نمي‌كردم كه يك مجله شيعي براي مصاحبه با من اينقدر اشياق داشته باشد. گمان مي‌كردم مجلات ديگري مانند «المجله» اين قضيه را پيگيري كنند به همين دليل هم از مصاحبه با مطبوعات خودداري مي‌كردم. در هر حال خداوند را شاكرم كه فرصتي در اختيار من قرار داد تا با آزادي در مورد اين قضيه  [مسأله شيعه‌شدنم] در مجله شما صحبت كنم.

المنبر : از حسن نظر شما متشكريم . در ابتدا درباره ترك كردن مذهب تسنن و گرويدن به مذهب اهل بيت(ع) توضيح بدهيد.

شحاده: اولا بايد بگويم كه من ـ علي‌رغم اينكه از اهل‌بيت بسيار بي‌اطلاع بودم و به علت مذهب سني‌ام درباره آن شخصيت‌هاي بزرگوار چيزي نمي‌دانستم ـ ‌ولي از كودكي به اهل‌بيت علاقه داشم. فقط مي‌دانستم كه امام علي (ع) خليفه چهارم است و حسن و حسين (ع) دو كودكي بودند كه پيامبر (ص) به آنها علاقه بسيار داشت و فاطمه (س) دختر رسول خدا بود. اين، تمام چيزي بود كه من از اين خاندان مي‌دانستم. با اين حال از مظلوميت اهل‌بيت بسيار شنيدم و كم‌كم احساس كردم كه علي بن ابي‌طالب (ع) واقعا مظلوم بود.

هر چه اشغال سرزمينمان سخت‌تر مي شد اين احساس بيشتر در من ريشه مي دواند و رشد مي‌كرد. مي‌‌توانم بگويم كه "بي‌اطلاعي من از تشيع" باعث شد تا كنون سني بمانم و اميدوارم ديگر اينگونه نباشم.

المنبر: از ظلم و مظلوميت گفتيد. چگونه اين احساس مظلوميت در شما شدت يافت؟

شحاده: من از 16 سالگي يكي از مبارزان «حركت فتح» فلسطين بودم. در دهه 80 اسير و محكوم به 25 سال زندان شدم كه البته هنگام تبادل اسرا در سال 1985 آزاد شدم. بعد از آن دوباره به دست صهيونيست‌ها افتادم وبدون محاكمه و فقط به اتهام گرايش به «جهاد اسلامي»، چندين سال در زندان بودم. بعد از خروج از زندان رسما به جنبش جهاد اسلامي پيوستم كه نيروهاي دشمن در خلال انتفاضه 1992 به مدت يكسال مرا به «مرج الزهور» در جنوب لبنان تبعيد كردند.در اين مدت احساس مظلوميت هر چه بيشتر در من ريشه دواند. از سوي ديگر، پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران، شوق قيام و غلبه بر ظالمان در من شدت گرفت ؛ تا جايي كه به مطالعه اين انقلاب و پايه‌هاي فكري آن ـ كه از پيروي آل محمد (ص) نشأت مي‌گرفت ـ پرداختم. اين مطالعات تا پايان تبعيد در مرج الزهور ادامه داشت. همچنين در اين مدت به طور مداوم در حلقه «الفكر الاسلامي» كه از طرف حزب الله در اردوگاه برگزار مي‌شد، شركت مي‌كردم و بر اطلاعاتم مي‌افزودم.

المنبر: از احساساتت بگو هنگامي كه مظلوميت و حقيقت اين مذهب برايت روشن شد.

شحاده: احساس لب‌تشنه اي را داشتم كه به زلال حقيقت رسيده است. از يك طرف، شادي وجودم را فرا گرفته بود چرا كه مستقيم و بلاواسطه به سيره رسول اعظم مرتبط شده بودم ؛ و از طرف ديگر مالامال از اندوه بودم كه چرا اهداف ائمه در زندگي ما هيچ نقشي ندارد. حادثه عاشورا كه سمبل اين مظلوميت است نيز بشدت مرا تحت تأثير قرار داد.

المنبر : چه موقعي تصميم به پذيرش مذهب تشيع گرفتي؟

شحاده: پس از چند سال كه درباره تشيع مطالعه و تحقيق كردم و با آگاهي كامل از گرايش هاي فكري مختلف، چه گرايش هاي موافق و چه گرايش هاي مخالف، بالاخره تصميم گرفتم كه تاج تشيع را بر سر بنهم.

المنبر: چه كتاب‌هايي در اين راه كمكتان كرد؟

شحاده: كتاب‌هاي بسيار زيادي را مطالعه كردم. با مقايسه كتب شيعه و سني متوجه شدم كه كتب اهل سنت در برابر منطق و حقايق علمي و تاريخي استوار نيستند و بر عكس كتب علماي شيعه به عقل نزديك‌ترند.لذا مدام اين سؤال برايم مطرح مي‌شد كه: تا كي بايد مقولاتي را بپذيريم كه حاصل شرايط خاصي بوده كه از زاويه خاص به تاريخ و فقه مي‌نگريستند؟ چند كتاب شيعه كه مرا به خود جذب كرد را برمي‌شمرم ؛ "شيعه در تاريخ"، "شيعه و حاكمان"، "امام صادق(ع) و مذاهب چهارگانه"، "الكافي"، كتاب‌هاي «دكترصالح الورداني» (كه خود از مستبصران و شيعه‌شدگان مصري است) ، كتاب‌هاي «تيجاني» (مستبصر معروف تونسي) و "نهج شهادة الامام حسين(ع)". اين‌ها فقط نام برخي از اين كتاب‌ها بود. افزون بر اين ده‌ها كتاب درباره اهل‌بيت و در كنار آن ده‌ها كتاب از منابع سني خواندم كه كمك شاياني در يافتن حقيقت به من كرد.

 المنبر: مجله‌ي «المجله» چنين وانمود كرد كه شيعه شدن شما به نوعي يك تشيع سياسي است ـ نه تشيعي از روي عقيده ـ و از احساس شكست و نااميدي از جامعه سني و پيروزي‌هاي شيعيان در جنوب لبنان سرچشمه مي گيرد. آيا اين حرف صحيح است؟

شحاده: اين مجله ره به خطا مي‌پيمايد! دليل بر اين مطلب آنكه در مقدمه مقاله‌اش در اين رابطه، امت را از خطري به نام «دگرگوني به سوي شيعه» برحذر داشته و به علماي امت درباره اين خطر هشدار داده است! من تعجب مي‌كنم كه چگونه آنها در اين برهه زماني كه مقاومت پيروز شده و انتفاضه گسترش يافته به اين مسائل دامن مي‌زنند. اگر من از قبل، نيت مسؤولان اين مجله را مي‌دانستم پيش از آنكه به تصريح چيزي بيان كنم بيشتر فكر مي‌كردم. آنان كلام مرا تحريف نكردند ولي با تحليل و مصاحبه‌هايي كه در كنار اين موضوع قرار دادند تشيع مرا "نوعي احساس شكست" وانمود كردند در حالي كه چنين نبود. البته مي دانيد كه اين مجله يك مجله سعودي و در نتيجه تابع نظام سلفي و وهابي است. من با اطمينان مي‌گويم كه آنچه درباره تشيع من نوشته‌اند بطور كامل غير صحيح است و من از روي عقيده شيعه شدم نه به خاطر سياسي‌كاري. شايسته بود آنان اول به خوانندگان و سپس به كسي كه با او مصاحبه كرده‌اند احترام مي‌گذاشتند. دوباره تأكيد مي‌كنم كه هجرت من به سوي تشيع هيچ ارتباطي به شرايط سياسي ندارد. البته بديهي است كه مانند همه مسلمانان از پيروزي‌هاي مقاومت در جنوب لبنان كه در درجه اول «حزب الله» آن را محقق كرد، احساس افتخار مي‌كنم ولي اين به معناي آن نيست كه اين پيروزي‌ها انگيزه من براي شيعه شدن بود؛ زيرا چنانكه گفتم گرايش من به مذهب تشيع، نتيجه اقناع كامل دروني من بود و هيچيك از اين تأثيرات در آن نقشي نداشت زيرا تحقيقات من قبل از پيروزي‌هاي مقاومت بود. تشيع راه حق و حقيقت است كه من آن را برگزيدم و ان شاء الله به آن متمسك مي‌مانم.

المنبر: وقتي مصاحبه آن مجله را ديدي، از اينكه شيعه شدنت را لكه‌دار كرده‌اند نگران نشدي؟

شحاده: وقتي پيشنهاد مصاحبه با آنها را پذيرفتم اين كار را با رضايت انجام دادم، گرچه برخي دوستان توصيه كردند كه اين مصاحبه را نپذيرم چرا كه ممكن است زير سايه فضاي سني ـ و افزون بر آن ، حساسيت شرايط كنوني ـ مطلب را لوث كنند. ولي من عقيده داشتم كه اين «يك حق» است و بايد پس از سال‌ها كتمان به گوش مردم برسد و همه بايد از تعصب دست بكشند و يك همزيستي مسالمت‌آميز داشته باشند.

المنبر: آيا با ايران يا حزب‌الله ارتباط سازماني هم داري؟

شحاده: نه، هرگز. هيچ ارتباط سازماني يا اداري با ايران يا نهادهاي اطلاعاتي آن و حتي با حزب‌الله لبنان ندارم. بله يك همفكري و ارتباط فرهنگي بين ما هست و اين طبيعي است زيرا اين مسائل امتداد افكار و عقايد من است ؛ ولي اين به معناي هيچگونه ارتباط سازماني نيست. از طرف ديگر، گرايش‌هاي سني بسياري را مي‌بينيم كه مشابه همين همفكري و ارتباط فرهنگي ما با ايران و حزب‌الله را دارند. اين، نتيجه شرايطي است كه امت اسلام در آن به سر مي‌برد.

المنبر: جواب «شيخ طنطاوي» شيخ الازهر را كه معتقد است سرچشمه تشيع ، عبدالله بن سبا يهودي است چه مي‌دهيد؟

 شحاده: در ابتدا صميمانه‌ترين سلام‌ها را به ايشان تقديم مي‌كنم و از خداوند مي‌خواهم كه همه ما را هدايت كند تا همگي از خادمان اسلام باشيم. در مورد اين مسئله هم از شيخ الازهر مي‌خواهم كه روشن‌تر صحبت كنند. ايشان در ابتدا از رابطه برادري بين سني و شيعه سخن راندند ولي در پايان كلام تصريح كردند كه تشيع ساخته دست يهود است!! اين سخني نيست كه عقل آن را بپذيرد و اين دوگانگي قابل جمع نيست. چگونه مي‌شود كه شيعه برادر سني باشد و در عين حال ساخته دست يهود باشد؟! درباره عبدالله بن سبأ هم بايد بگويم پس از بحث و تحقيق فراوان دريافتم كه اين شخصيت، يك شخصيت خيالي است كه فقط در "تاريخ طبري" و منابع ضعيف ديگر ذكري از آن رفته است.

المنبر: نظر شما درباره رئيس جبهه علماي الازهر و حمله شديدي كه به شما و مذهب اماميه كرده ، چيست؟

شحاده: من مي‌گويم: «اللهم اهد قومي فانهم لايعلمون؛ خداوندا قومم را هدايت فرما كه آنان نادانانند» . در واقع من از آنچه او مطرح كرده است تعجب مي‌كنم. بيشتر از آن، از اين تعجب مي‌كنم كه ايشان رئيس جبهه علماي الازهر هستند و با آرامش تمام، مسؤوليت تكفير ميليون‌ها مسلمان را به گردن مي‌گيرند! همچنين اين سخن ايشان را كه : «جهل شحاده نسبت به تشيع، باعث شده است كه وي شيعه شود و به آن ملتزم بماند» را بشدت رد و تأكيد مي‌كنم : "جهل از تشيع باعث شده بود كه سني باقي بمانم" تا اينكه اين جهل به پايان رسيد و اعلام تشيع كردم.

المنبر: آيا آينده‌ي فلسطين ، از آن تشيع است؟

شحاده: مذهب اهل‌بيت ـ همانند گذشته ـ در فلسطين باقي مي‌ماند. من و برادران ديگر هم ان شاء الله در گسترش آن تلاش مي‌كنيم و اميد داريم كه خداوند تعالي اين مذهب را گسترش دهد تا راه براي قدوم «مهدي آل‌محمد (ص) عجل الله تعالي فرجه الشريف» هموار گردد.

المنبر: درباره فعاليت‌هايتان پس از تشيع بفرماييد؟

شحاده: از همه فعاليت‌ها كه نمي‌توان گفت. اما در جشنواره‌ها و مراسم مختلفي كه در فلسطين برگزار مي‌شود شركت مي‌كنم و به ايراد سخنراني مي‌پردازم. در اين جشنواره‌ها كه هزاران نفر در آن شركت مي‌كنند، بيشتر روي شخصيت، مواضع و سيره اهل‌بيت پيامبر(ص) تأكيد مي‌كنم كه سهم بسزايي در تغيير نگرش به اهل‌بيت در جامعه دارد تا جايگاه آنان را بشناسند و از ايشان پيروي نمايند و ان شاء الله وعده نصر الهي تحقق يابد. به ياد دارم در يكي از اين جشن‌ها كه به مناسبت پيروزي مقاومت در لبنان برپا شده بود، سخناني درباره امام حسين(ع) ايراد كردم كه واكنش ناپسندي را از سوي برخي سخنرانان "جبهه حماس" در پي داشت ؛ تا جايي كه مقاله‌اي با عنوان «آيا جهاد اسلامي در فلسطين با گسترش مذهب تشيع شروع شد؟» منتشر كردند و گفته‌هاي مرا درباره امام حسين (ع) ، نقشه رهبران جهاد اسلامي براي گسترش تشيع دانستند. من بايد دوباره تأكيد كنم كه رهبران جهاد اسلامي هيچ دخلي در تشيع من ندارند و من از جانب آنها هيچ اقدامي انجام نمي‌دهم. البته با آنها در برخي مواضع مشترك همكاري‌هايي دارم. ولي آن مقاله تلاش كرد تا مرا رو در روي رهبران جهاد اسلامي و در يك موضع دشوار قرار دهد كه بايد بگويم رهبري جهاد اسلامي عاقل‌تر از اين حرف‌هاست.

المنبر: هنوز هم با مناظرات و مصاحبه‌هايي درباره شيعه شدن خود مواجه هستيد؟

شحاده: بله ؛ بسيار زياد. تقريبا هر روز اين صحبت‌ها را دارم كه الحمدلله اين مباحث كمك شاياني به شفاف‌سازي فضاي جامعه نسبت به اين مذهب داشته است. باورتان نمي‌شود كه آنقدر جهل نسبت به مذهب اهل‌بيت وجود دارد كه بسياري از مردم ما ، به خاطر تشابه حروف، هنوز تفاوتي بين شيعه و كمونيسم (الشيوعية) قاتل نيستند!!

المنبر: چه پيامي براي مسلمانان داريد؟

شحاده: همه آزادمردان جهان به ويژه مسلمانان را با اختلاف مذاهب و فرقه‌هايشان، توصيه مي‌كنم كه از امام حسين (ع) و قيامش عليه ستم الگو بگيرند و در برابر ظلم آمريكا، شيطان بزرگ و اسرائيل ـ اين غده سرطاني كه آمريكا در كشور ما كاشته است ـ ساكت ننشينند. همچنين اميدوارم آخرين كسي نباشم كه مي‌گويم: «ثم اهتديت ـ آنگاه هدايت شدم».

المنبر: چه سخني با امام زمانت (ع) داري؟

شحاده: همه بركات فعاليت‌هاي ما از وجود ايشان است. از ايشان مي‌خواهم فعاليت‌هاي ما را در راستاي نصرت و آماده‌سازي جهان براي فرجش قرار دهد ان شاء الله. به ايشان مي‌گويم: «يا مهدي ادركنا الآن» .

المنبر: از شما به خاطر فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد تشكر مي كنيم و ابراي شما و مجاهدان فلسطيني پيروزي نزديك را مسألت داريم.

شحاده: خداوند به همه شما خير و بركت عنايت فرمايد. من نيز به نوبه خودم از تلاش شما براي روشن شدن حقيقت تشكر مي كنم و از خداوند توفيق خدمت به اهل‌بيت عليهم السلام را براي شما خواستارم.

....................

انتهاي پيام/101