بر اساس سند محرمانه سال 1978 (زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران) که امروز از طبقه بندی خارج شده است؛ مقامات غرب فکر می کردند که محمدرضا پهلوی با وجود خشونت های فزاینده و تاثیر شگرف امام خمینی (ره) در آن زمان، بتواند به حکومت خود ادامه دهند.
سر آنتونی پارسونز، سفیر وقت بریتانیا در تهران در می ماه 1978 می نویسد:« رژیم در خطر جدی نیست»
پارسونز در یکی از طولانی ترین پیغام های خود برای لندن در 10 می 1978 اظهار می دارد که خطر جدی برای سقوط شاه وجود ندارد و رهبران مذهبی نیز در میان نفوذ آن چنانی ندارند!
وی مدعی شده است که «رهبری مذهبی سخنان آتشین را از مساجد در مورد تخریب اسلام سنتی و ارزش های ایرانی بوسیله تقلید کورکورانه از روش و تکنولوژی غربی ایراد می کند.من اعتقاد ندارم که این اقتران، تهدیدی را علیه رژیم شاه متوجه نماید.»
یک گزارش توجیهی سفارت بریتانیا در تهران خطاب به وزات خارجه آن در 20 آگوست می افزاید:« کلیسای اسلامی [!]، علاقه ی واقعی به سقوط رژیم پهلوی ندارد، به دلیل اینکه از عواقب بعد از آن مطمئن نیست»!
در 8 سپتامبر، سفیر بریتانیا به آمریکا، پیتر جی، پیغامی را به لندن فرستاده که در آن در تبیین موضع آمریکا می نویسد:« آمریکا به عزل شاه فکر نمی کند.»
جی در ادامه، به نقل از وارن کریستوفر (معاون وزیر خارجه وقت آمریکا)، «دغدغه آمریکا در مورد بدبینی شاه نسبت به اوضاع» را تایید می کند.
هشت روز بعد، پارسونز یک یادداشت دیگر به لندن می فرستد که طی آن در مورد «انفعال و افسردگی» شاه می نویسد که نخست وزیر وقت بریتانیا، جیمز کالاهان در مورد آن می گوید:«درست است، اما قابل درمان است.»
با توجه به نفوذ فزاینده پیام انقلاب اسلامی ایران و امام خمینی (ره) در میان مردم و افزایش خشونت ها و اعمال حکومت نظامی در شهر های بزرگ، کالاهان در عقب گرد از موضع قبلی در 24 اکتبر خطاب به پارسونز می نویسد:« بر اساس آن چه که مشاهده می کنیم، به نظر من، شاه دیگر شانسی ندارد.»
دلیل ناآرامی های فراوان، سفارت بریتانیا در 5 نوامبر 1978 مورد حمله و خسارات شدید واقع شد.
در 20 نوامبر، پارسونز از «کمی دلایل برای خوش بین بودن» خبر داده و افزوده:« تنها امید من این است که به خاطر خستگی و دغدغه عمومی در مورد ورود کامل کشور به دیکتاتوری، شاید جو عمومی کشور کمی فروکش کند و پیام های [امام] خمینی با کاهش اقبال عمومی مواجه گردد.»
کالاهان در دوم دسامبر در نامه ای خطاب به جیمی کارتر، رئیس جمهور وقت آمریکا می نویسد:« پیش بینی آینده و سرنوشت شاه، غیر ممکن است.»
اما در عین حال، وی با اشاره به اینکه «حتی اگر شاه نتواند به حکومت ادامه دهد» تاکید می کند که در صورت وقوع انقلاب، دو کشور آمریکا و بریتانیا با توجه به وجود منافع متعدد در ایران، مدفون خواهند شد.
کالاهان می نویسد:« تنها یک تسلی کوچک است که در صورت ادامه وضعیت فعلی کشور و یا ظهور دولت مذهبی، شاید با کشوری با مشکلاتی شبیه شوروری روبرو شویم.»
در 7 دسامبر، پارسونز به لندن می گوید که «باقی ماندن شاه بسیار سخت است»؛ این در حالی است که تنها چند روز قبل از آن، جی به نقل از کارتر می نویسد:« کاملا منتظر باقی ماندن وی در قدرت هستیم.»
در 19 دسامبر، پارسونز تصریح کرد که «بسیار سخت است که نتایج و پیامدها را پیش بینی کرد» و افزود:«تنها امید برای ادامه سلطنت این است که سلطنت را به پسرش واگذرا کند.»در 31 دسامبر، بریتانیا به کلیه اتباع خود که دلیل موجهی برای ادامه حضور در ایران نداشتند توصیه کرد که از ایران خارج شوند؛ در 16 ژانویه 1979 نیز شاه از ایران فرار کرد.
این اسناد، از سوی آرشیو ملی تاریخ انگلستان بر اساس سیاستی مبنی بر اینکه هر سال، اسناد 30 سال قبل از طبقه بندی خارج می شوند، افشا شده اند.
واکاوی این اسناد، ناتوانی غرب در درک درست جامعه ایرانی و معادلات سیاسی را بیش از پیش نمایان می کند.
این در حالی است که این درک نادرست از پدیده انقلاب اسلامی ایران بعنوان خواست جمعی مردم ایران در آن زمان، و وفاداری آنها به انقلاب در برهه زمانی کنونی و عدم درک جامعه پیچیده ایرانی کماکان از سوی غرب ادامه دارد.
پايان پيام/127