خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۱۶ مرداد ۱۴۰۳
۱۰:۱۴
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۱۰ مهر
۱۴۰۱
۶:۱۱:۳۶
منبع:
دانشجو
کد خبر:
1309706

میدل ایست گزارش می‌دهد؛

تشدید خفقان با قدرتمند شدن «بن سلمان»

تبدیل شدن بن سلمان به پادشاهِ غیررسمی عربستان سعودی، تشدید روند خفقان و سرکوب در این کشور، و در نهایت، عمیق تر شدنِ بحران بی اعتباری بین المللی دولت آمریکا، سه پیام عمده و محوری انتصاب اخیر محمد بن سلمان به عنوان نخست وزیر جدید عربستان هستند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بيت (ع) ـ ابنا ـ پادشاه عربستان سعودی به تازگی در اقدامی قابل تامل، «محمد بن سلمان» ولیعهد این کشور را با حفظ سِمت، به عنوان نخست وزیر عربستان نیز منصوب کرده است. پُست و سمتی که همواره در اختیار پادشاهان سعودی بوده است.


در عین حال، ملک سلمان پادشاه سعودی، دیگر پسرش یعنی خالد بن سلمان را نیز به عنوان وزیر دفاع عربستان برگزیده است.

 

موضوعی که به زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران، تا حد زیادی به تقویت جایگاه و موقعیت محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد عربستان در سازوکار‌های حکمروایی این کشور کمک می‌کند. با این همه، اینطور به نظر می‌رسد که به طور خاص انتصاب بن سلمان به عنوان رئیس شورای وزیران و یا نخست وزیر جدید عربستان، حامل سه پیام محوری است که توجه به آن‌ها در شرایط کنونی، جهت تحلیل بهتر معادلاتِ سیاست داخلی و همچنین رویه‌های خارجی این کشور در آینده، کاملا ضروری و مهم به نظر می‌رسد.

 

محمد بن سلمان و قبضه دولت در پادشاهی سعودی

 

یکی از ابتدایی‌ترین پیام‌های انتصاب محمد بن سلمان به عنوان نخست وزیر جدید عربستان، قبضه کاملِ دولت این کشور به دست وی است. در واقع بن سلمان در یک فرآیند تدریجی و هدفمند، گام به گام در حال قبضه کردنِ کامل قدرت در عربستان است و در شرایط کنونی، "دولت عربستان معادل با شخصِ بن سلمان شده است.


جدای از این ها، باید توجه داشت که تصدی سمتی که سنتا همواره در اختیار پادشاهان سعودی بوده نیز حامل این پیام عمده و محوری است که ملک سلمان قصد دارد تا زمانی که زنده است، پایه‌های حکومت فرزندش در قدرت را نیز تحکیم کند. از این رو، کسب کرسی نخست وزیری عربستان توسط بن سلمان، عملا وی را به پادشاه غیررسمی سعودی تبدیل کرده است. مساله‌ای که چه در بُعد داخلی برای شاهزادگان و متنفذان سیاست در عربستان و چه در عرصه خارجی برای کشور‌های منطقه خاورمیانه و ورای آن، حامل پیام‌ها و معانی خاصی است.

 

پایگاه خبری «میدل ایست آی» در گزارشی، ضمن اشاره به انتصاب محمد بن سلمان به کرسی نخست وزیری عربستان سعودی، به طور خاص به این نکته اشاره کرده که وی اکنون معادل کلیتِ رژیم عربستان سعودی است و توانسته قدرت را به نحو قابل توجهی در کشورش قبضه کند.

 

تشدید خفقان و سرکوب در عربستانِ محمد بن سلمان

 

یکی دیگر از پیام‌های انتصا اخیر محمد بن سلمان به عنوان ولیعهد سعودی، تشدید روند خفقان و سرکوبی است که وی از مدت‌ها قبل آن را آغاز کرده و اکنون به واسطه تقویت پایه‌های قدرت خود، با جدیتِ بیشتری آن را ادامه خواهد داد. در این چهارچوب انتظار می‌رود که در روز‌ها و ماه‌های آتی، شاهد انجام برخورد‌های قهری و خشونت آمیزِ بیشتری علیه منتقدانِ دولت سعودی در این کشور باشیم.

 

روندی که البته در ماه‌های اخیر با تعیین مجازات‌های سنگین برای مخالفان سیاست‌های دولت عربستان، خود را به وضوح نشان داده است. در این راستا شاهد بوده ایم که دو زنِ سعودی به نام‌های «سلما الشهاب» و «نورا بنت سعید القحطانی» صرفا به دلیل توئیت زنی‌های انتقادی در مورد دولت عربستان، به ترتیب به ۳۴ و ۴۵ سال حبس محکوم شدند. موضوعی که صدای بسیاری از نهاد‌های حقوق بشری را نیز در آورد.

 

جدای از این ها، انتظار می‌رود آن دسته از نخبگان سیاسی عربستان سعودی که مخالف بن سلمان و سیاست‌های وی و اوج گیری اش در عرصه قدرت سیاسی کشورشان هستند نیز با فشار‌های قابل ملاحظه و سرکوب‌های جدی رو به رو شوند.

 

تشدید بحران بی اعتباریِ بین المللی دولت آمریکا

 

یکی دیگر از پیام‌های انتصاب اخیر محمد بن سلمان به عنوان نخست وزیر جدید عربستان سعودی و به نوعی، آغاز پادشاهی غیررسمی وی در این کشور، تشدید بحران بی اعتباریِ دولت آمریکا در عرصه بین المللی است. در این راستا، جهان به وضوح دید دولت بایدن که مدام دَم از اراده اش جهت منزوی ساختن دولت سعودی و شخص بن سلمان به دلیل کنشگری‌های آن‌ها در قالب‌هایی نظیر به راه انداختن جنگ یمن و قتل «جمال خاشچی» روزنامه نگار عربستانی می‌زد، در پی اوج گیری بحران انرژی جهانی، انعطاف قابل توجهی را برابر رژیم سعودی و شخصِ محمد بن سلمان، در ازای دریافت انرژی بیشتر از خود نشان داد.

 

مساله‌ای که زعم بسیاری از ناظران و تحلیلگران، نوعی اعطای مشروعیت از سوی دولت آمریکا به بن سلمان و جسورتر کردنِ وی در پیگیری رویه‌های مخربش نیز ارزیابی می‌شود. از این منظر، این مساله در نوع خود، سست‌بودن و بی اعتباری شعار‌های دولت آمریکا در حمایت از حقوق بشر و عدالت را به وضوح آشکار ساخته و بحران بی اعتباری دولت آمریکا که در پی تحولاتی نظیر عقب نشینی خفت بار از افغانستان و تضعیف موقعیت آمریکا در خاورمیانه تشدید شده بود را عمیق‌تر می‌سازد.

 

.......................

پايان پيام/ ۲۱۳