به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ جمعی از دانشجویان از کشورهای مختلف اسلامی با آیت الله «محمدباقر فاضلی بهسودی» در دفتر ایشان در قم ملاقات کردند.
این دانشجویان از کشورهای افغانستان، پاکستان، هندوستان، نجریه، یوگاندا، سوریه و یمن بودند.
در این دیدار آیت الله بهسودی گفت: باتوجه به احادیثی که از ائمه معصومین(علیهمالسلام) در خصوص اهمیّت علم و دانش به ما رسیده است؛ علم و دانش راهنمای عقل و حیات برای انسانها معرفی شده است و حتی در مورد اهمیّت قلم و نوشتن به آن، سوره و آیه نازل شده است.
وی درباره اهمیت علم نافع گفت: حضرت موسی بن جعفر(علیه السلام) میفرماید که روزی رسول خدا(صلی الله علیه و آله) به مسجد مشرف شد و جماعتی را مشاهده فرمود که اطراف مردی دور میزنند. فرمود: این چیست؟ گفته شد: علّامه است فرمود: علّامه چیست؟ گفتند، داناترین مردم به نسبهای عرب، وقایع روزگار جاهلیت و اشعار عربی است. پیغمبر(صلی الله علیه و آله) فرمود: این علمی است که از جهل او ضرر و زیانی نرسد و از علم او سودی حاصل نشود. همانا علم منحصر به سه چیز است: اول آیهی محکمه؛ یعنی علم به اصول عقاید و دلایل قاطع در شناخت خدا و عظمت او و حقانیت انبیا و حجج الهی. دوم: فریضه عادله؛ یعنی علم به مکارم اخلاق و صفات پسندیدهای که آدمی باید به آنها آراسته شود. سوم: سنت قائمه؛ یعنی علم به احکام شرعی و وظایف عملی هر انسان. بنابراین هر علمی غیر از این سه، فضیلت است و فضیلت نمیتواند جای علوم اصلی را بگیرد.
آیت الله بهسودی تأکید کرد: در هر زمان و شرایطی دانستن عقائد و داشتن اخلاق حرف اول را میزند و این سه علم پایه اساس تمام علوم است.
وی خطاب به دانشجویان اظهار داشت: علم و دانش بسیار اهمیّت دارد و مشکلات روز، شما را از تحصیل بازندارند منتها تنها متکی به استعداد خودتان نباشید. مضافاً بر اینکه استعداد دارید و زحمت میکشید از فرصتها هم به طور احسن استفاده کنید و متکی به خدا و عنایات او باشید.
وی به دو داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت یوسف(علیه السلام) اشاره کرد و اظهار داشت: حضرت ابراهیم که به خدا اتکاء و اعتماد کرد، وقتی او را با منجنیق به آتش انداختند آتش بنا به دستور خداوند سرد شد و او از درون آتش نجات پیدا کرد و امّا حضرت یوسف که خود از اولیای الهی بود و در زندان قرار داشت و هنگامی که متوجه شد همزندانی هایش آزاد میشود در اینجا به جای آنکه به خدا متکی باشد یک لحظه به غیرخدا اتکا کرد و به آن همزندانی خود گفت: وقتی آزاد شدی و نزد پادشاه مصر رفتی به او بگو که یکنفر بیگناه هم در زندان شما است و از آنجا که حضرت یوسف به غیر خدا متکی شد، آن فردی که از زندان آزاد شد درخواست حضرت یوسف را فراموش کرد و آن حضرت به امر خداوند چند سال دیگر در زندان قرار گرفت.
گفتنی است در ابتدای این دیدار چند تن از دانشجویان به بیان دغدغه ها و مشکلات خود پرداختند.
...............................
پایان پیام/ 167