به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ «جریانهای اسلامی در مصر مدرن» نام جدیدترین اثر علیاکبر ضیایی است که به زبان انگلیسی به شرح و توضیح رویکرد جریانهای حامی اسلام سیاسی در مصر و تأثیرات آن در جهان اسلام پرداخته است.
این کتاب در ۲۲۹ صفحه و قطع وزیری و چاپ سال ۱۴۰۱ از سوی انتشارات بینالمللی «امین» بوده و در دو بخش نوشته شده است؛ بخش اول حرکتهای اسلام سنتی در مصر شامل جریان فکری الازهر و مواضع آن در برابر اخوان المسلمین، سلفیگری سنتی، نوسلفیگری در مصر معاصر و جماعت تبلیغ و دعوت است و در بخش دوم به جریانهای اسلام سیاسی در مصر کنونی شامل اخوان المسلمین، جریان فکری قطبیون و جریان سماویون، گروه جهاد اسلامی، سلفیگری علمی و سیاسی و جماعت المسلمین پرداخته شده است.
علیاکبر ضیایی، کارشناس مسائل جهان اسلام در این کتاب براساس مستندات موجود از هر یک از این جریانات فکری به تاریخچه نشئتگرفتن آنها و مواضع دینی و سیاسی و مهمترین شخصیتهای تأثیرگذار اشاره کرده است. این اثر منبع خوبی برای اسلامشناسان و علاقهمندان به اسلام سیاسی در مصر و تأثیرات آن در جهان اسلام به شمار میآید.
نویسنده همچنین آخرین تحولات فکری و سیاسی جریانهای معاصر مصر در ساحت اسلام سیاسی را به تصویر کشیده است. در این اثر جریانهای اسلام سیاسی از جهاد اسلامی، اخوان المسلمین، جماعت اسلامی، جماعت تبلیغ و دعوه، سلفیگری مدخلی، سلفیگری اسکندریه و آخرین مواضع الازهر درباره جریانهای اسلام سیاسی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
هدف از نگارش این کتاب ارائه تصویری روشن و بی طرفانه نسبت به آخرین تحولات اسلام سیاسی در مصر است که بیشترین تأثیرات را بر حرکتهای اسلامی در کشورهای عربی در حوزه اهل سنت بر جای گذاشته است.
جریانهای اسلامی در قرن بیستم میلادی در سطح ملی و بینالمللی فعالیتهای خود را در جهت تغییر ساختارهای سیاسی آغاز کردند و این فعالیتها عموما با چالشهایی از طرف حکومتهای خودکامه روبرو شد. ایجاد تغییر در حکومتهای استبدادی در کشورهای اسلامی میتوانست منافع کشورهای غربی را نیز به خطر اندازد. خطر نفوذ حرکتهای اسلامی در لایههای مختلف حکومتها سبب شد تا حاکمان سیاسی در این کشورها به همکاریهای منطقهای در خصوص تبادل اطلاعات امنیتی و ایجاد اتاقهای فکر برای مقابله با اسلام سیاسی روی آورند.
در این میان متحدان غربی این نظامهای سیاسی نیز تلاش کردند با هجوم رسانهای و اعلام جنگ با بنیادگرایی دینی به مقابله با اسلام سیاسی و حرکتهای اسلامی بپردازند. بسیاری از شخصیتهای اسلامی که به دنبال تغییر حامعه به سوی ارزشهای دینی بودند یا به زندان افتادند و یا در دادگاههای نظامی به اعدام محکوم شدند.
به کارگیری خشونت و تشکیل اردوگاههای جهادی
در این میان انگیزه اندیشمندان مسلمان برای انجام این تغییرات در نظام سیاسی در پرده ابهام باقی ماند و زمینه برای تبادل آرا و مناظرات علمی به کلی از میان رفت و برخی از این حرکتهای اسلامی به سمت به کارگیری خشونت و تشکیل اردوگاههای جهادی روی آوردند تا بتوانند اهداف خود را در انجام این تغییرات اساسی در نظامهای سیاسی محقق کنند.
نخبگان مهندس و بازرگان با اندک دانش دینی و با کینهای سخت از غرب ظهور کردند که به هیچ قاعده علمی برای ایجاد اصلاحات در جوامع اسلامی اعتقاد نداشتند و تنها راه نجات امت اسلامی از حکومتهای استبدادی را به کارگیری سلاح میدانستند و بدین گونه القاعده و داعش و گروههای جهادی، بوکوحرام، الشباب و ابوسیاف شکل گرفتند و رسانههای غربی همه این جنایات را به اسلام سیاسی نسبت میدادند و جریان اسلامهراسی در جهان شکل گرفت.
در ادامه مقدمه درباره انگیزه حرکتهای اسلامی از رویآوردن به اسلام سیاسی آمده است: نخستین انگیزه از ایجاد حرکتهای آزادیبخش کمونیستی و حرکتهای اسلامی رهایی از یوغ استعمار غربی و استقلال سیاسی بوده است.
دومین انگیزه حرکتهای اسلامی یا اسلام سیاسی نیز احیای مجدد اسلام بر پایه شریعت اسلامی بود. در بسیاری از کشورهای اسلامی دین به صورت امری صوری و شکلی در جامعه رواج داشت و انواع مفاسد اجتماعی با عنوان رویکرد مدرن در میان مسلمانان رواج داشت و تنها مراجعه مسلمانان به شریعت منحصر به ازدواج و خواندن اذان در گوش نوزاد و خواندن قرآن در مراسم عزاداری و به کارگیری برخی اصطلاحات دینی و برگزاری نماز و روزه و حج و زکات بود و یکی از مهمترین احکام اسلامی، یعنی امر به معروف و نهی از منکر و جهاد در راه خدا به فراموشی سپرده شده بود.
تحریف قوانین اسلامی
در این جوامع سنتی مسلمان قوانین اسلامی به گونهای هدفمند در جهت منافع قدرتمندان سیاسی تحریف شده بودند، به عنوان مثال در کشورهای اسلامی در نمازهای جمعه باید برای ادامه حکومت استبدادی دعا و از بیان هرگونه خطابه های سیاسی احتراز میکردند و اموال زکات نیز زیر نظر وزارت اوقاف برای امور عمومی هزینه میشد و علمای اسلامی نقشی در استفاده از این اموال برای تبلیغ دینی نداشتند و امر به معروف و نهی از منکر فقط در چارچوب امور شخصی مجاز بود و هرگز یک شهروند مسلمان اجازه نداشت تا رهبران سیاسی را امر به معروف و نهی از منکر کند و هر گونه نقد نسبت به حزب حاکم و یا سلطان با عکسالعمل شدید روبرو میشد و گاهی ناقد به زندان میافتاد و یا شکنجه و اعدام میشد.
حاکمان مستبد در کشورهای اسلامی به شدت از خواندن آیات جهاد و روایات مرتبط با آن میهراسیدند؛ در حالی که طلب علم و دانش را جهاد در راه خدا میدانستند و بانوان مسلمان را به رسیدگی امور منزل و شوهرداری تشویق میکردند و میگفتند که جهاد زنان رسیدگی به امور شوهر و منزل است و یا میگفتند که مهمترین جهاد مبارزه با نفس است و همه مسلمانان میدانستند که طلب دانش و رسیدگی بانوان به همسر و فرزندان و مبارزه با نفس از مصادیق جهاد هستند، اما جهاد اسلامی دارای ابعادی دیگری چون مبارزه با حاکمان فاسد در جامعه اسلامی نیز هست.
حکومتهای استبدادی و به کارگیری زور و زندان
حکومتهای استبدادی برای مقابله با این حرکتهای اسلامی به جای حل مشکلات جامعه اسلامی برای حفظ حکومتهای خودکامه به به کارگیری زور و زندان و فشارهای رسانهای روی آوردند و بسیاری از حکومتهای لیبرال غربی نیز برای حفظ منافع خود در خاورمیانه و شمال آفریقا از این حکومتهای استبدادی حمایت کردند و رسانههای غربی نیز در این زمینه برای تشویش اذهان مردم نسبت به اسلام سیاسی تلاش زیادی انجام دادند و اسلام سیاسی را معادل تروریسم و خشونت دینی معرفی کردند.
اسلام سیاسی از نظر رسانههای غربی هم شامل اخوانالمسلمین و حزب التحریر و حرکت تبلیغ و دعوت و هم شامل القاعده و داعش و گروه ابوسیاف و جهاد اسلامی میشد. عدم تفکیک میان گروههای اسلام سیاسی در کشورهای اسلامی سبب شد تا برخی جوانان مسلمان در گروههای غیر جهادی به سمت گروههای جهادی گرایش پیدا کنند و جهان کنونی با خطر بزرگی با عنوان افراطگرایی دینی روبرو شود. در حقیقت اسلام سیاسی قربانی جهل سیاستمداران عصر شد و فضای تیره و تاری برای اصلاح در جوامع اسلامی با عنوان اسلامهراسی شکل گرفت.
اما راه حل برون رفت از این بحران سیاسی و دینی در موارد ذیل خلاصه میشود:
ـ ایجاد تغییرات اساسی در ساختار حکومتهای استبدادی و تبدیل آنها به نظامهای مردمی بر اساس آرای مردم و شریعت اسلامی.
ـ بازکردن فضای سیاسی برای حرکتهای اسلامی تا بتوانند در ساختار سیاسی حکومتها نقش ایفا کنند؛ بدیهی است سرکوب جریانهای اسلامی سبب میشود به فعالیتهای پنهان و زیرزمینی روی آورند و در این صورت احتمال انجام فعالیتهای خشونتآمیز و غیر قابل کنترل توسط این جریانها افزایش مییابد.
ـ انجام مناظرات آزاد فکری و اعتقادی و سیاسی با رهبران اسلام سیاسی در سطح ملی و بینالمللی و رسانههای جمعی که بتوانند از آرای سیاسی و اعتقادی خود دفاع کنند و ناقدان نیز بتوانند دیدگاههای آنان را مورد نقد قرار دهند.
ـ دخالتنکردن کشورهای صاحب نفوذ غربی در گفتمان بین رهبران اسلام سیاسی و جریانهای سیاسی حاکم، زیرا تجربه نشان داده است که کشورهای غربی به بهانه دفاع از دموکراسی به دنبال منافع اقتصادی و سیاسی خود هستند و دخالت آنها در امور سیاسی کشورهای اسلامی سبب افزایش انگیزه در گروههای جهادی برای مبارزه با استعمار غربی میشود.
....................................
پایان پیام/ 348