خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۲۱:۴۲
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
یکشنبه
۱۶ بهمن
۱۴۰۱
۷:۲۶:۰۴
منبع:
فارس
کد خبر:
1343704

جلال آل احمد از شادی شیعه عربستانی بخاطر آزادی امام خمینی (ره) می‌گوید

در فروردین ۱۳۴۳، زمانی که امام از حبس آزاد شدند، جلال در مکه به سر می‌برد و در نامه‌ای ضمن ابراز خوشحالی از آزادی امام گزارشی از حال و هوای مناسک حج و وضعیت شیعیان در عربستان به امام خمینی (ره) می‌دهد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بيت (ع) ـ ابنا ـ در فروردین ۱۳۴۳، زمانی که امام از حبس آزاد شدند، جلال در مکه به سر می‌برد و در نامه‌ای ضمن ابراز خوشحالی از آزادی امام گزارشی از حال و هوای مناسک حج و وضعیت شیعیان در عربستان به امام می‌دهد. نامه جلال به امام بدین شرح است:


«مکه روز شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۴۳، ۸ ذی الحجه ۱۳۸۳، آیت‌الله! وقتی خبر خوش آزادی آن حضرت، تهران را به شادی واداشت، فقرا منتظر پرواز بودند به سمت بیت‌الله؛ این است که فرصت دست بوسی مجدد نشد. اما اینجا دو سه خبر اتفاق افتاده و شنیده شده که دیدم اگر آن‌ها را وسیله‌ای کنم برای عرض سلامی، بد نیست.


اول این‌که مردی شیعه جعفری را دیدم از اهالی الأحساء (نام استانی است در شرق کشور عربستان سعودی)، می‌گفت: ۸۰ درصد اهالی‌الاحساء، ضوف و قطیف شیعه‌اند و از اخبار واقعه مؤلمه پانزده خرداد حسابی خبر داشت و مضطرب بود و از شنیدن خبر آزادی شما شاد شد. خواستم به اطلاعتان رسیده باشد که اگر کسی از حضرات روحانیون به آن سمت‌ها گسیل بشود، هم جا دارد و هم محاسن فراوان.


دیگر این‌که در این شهر شایع است که قرار بوده آیت‌الله حکیم امسال مشرف بشود، ولی شرایطی داشته که سعودی‌ها دوتایش را پذیرفته‌اند و سومی را نه. دوتایی را که پذیرفته‌اند، داشتن محرابی برای شیعیان در بیت‌الله و تجدید بنای مقابر بقیع و اما سومی که نپذیرفته‌اند، حق اظهار رأی و عمل در رؤیت هلال است.


بدین مناسبت حضرت ایشان خود نیامده‌اند و هیأتی را فرستاده‌اند، گویا به ریاست پسر خود. خواستم این دو خبر را داده باشم. دیگر اینکه گویا فقط دو سال است که به شیعه در این ولایت حق تدریس و تعلیم داده‌اند؛ پیش از آن حق نداشته‌اند. دیگر اینکه [کتاب] «غرب زدگی» را در تهران قصد تجدید چاپ کرده بودم با اصلاحات فراوان. زیر چاپ، جمعش کردند و ناشر محترم متضرر شد. فدای سر شما!


دیگر این‌که طرح دیگری در دست داشتم که تمام نشد و آمدم: درباره نقش روشنفکران میان روحانیت و سلطنت، و توضیح این‌که چرا این حضرات همیشه در آخرین دقایق طرف سلطنت را گرفته‌اند و نمی‌بایست. اگر عمری بود و برگشتیم تمامش خواهم کرد و به حضرتتان خواهم فرستاد. علل تاریخی و روحی قضیه را گمان می‌کنم نشان داده باشم. مقدماتش در غرب‌زدگی ناقص چاپ اول آمده. دیگر این‌که امیدوارم موفق باشید. همچنان که آن بار در خدمت‌تان به عرض رساندم، فقیر گوش به زنگ هر امر و فرمانی است که از دستش بر آید... والسلام.»

 

 .......................

پايان پيام/ ۲۱۳