به گزارش خبرگزاری اهل بيت (ع) ـ ابنا ـ کتاب «ایران؛ روایتی که ناگفته ماند»، اثر محمد حسنین هیکل، نویسنده سرشناس جهان عرب است که توسط حمید احمدی در سال ۱۳۶۶ به زبان فارسی ترجمه شده است.
محمد حسنین هیکل (زاده ۲۳ سپتامبر ۱۹۲۳ - درگذشت ۱۷ فوریه ۲۰۱۶)، روزنامهنگار شاخص قرن بیستم و اهل کشور مصر بود که در ۳۳ سالگی سردبیر پرتیراژترین روزنامه مصری به نام الاهرام شد. وی مدتی نیز وزیر اطلاعرسانی مصر و برای مدت کوتاهی وزیر امور خارجه این کشور بود و برای سالها یکی از مهمترین و بانفوذترین تاریخنگاران و مفسرین امور مصر و جهان عرب بهویژه درباره دوران پر از تحولات جمال عبدالناصر بود.
هیکل به خاطر سفرهای متعددی که از سالها قبل از پیروزی انقلاب به عنوان خبرنگار و کارشناس مسائل خاورمیانه به ایران داشت و گفتوگوهایی که با سیاستمداران و شخصیتهای برجسته ایرانی انجام داده بود، از ایران شناخت خوبی داشت و نگاهش نسبت به ایران مثبت بود. وی تحولات ایران را از سال ۱۳۳۰ و سپس کودتا علیه دولت ملی مصدق دنبال میکرد.
هیکل در اوایل دهه پنجاه میلادی قرن گذشته و همزمان با ملی شدن صنعت نفت در ایران به کشورمان سفر کرد و نخستین کتاب خود درباره ایران و ملی شدن صنعت نفت را با نام «ایران بر فراز آتشفشان» در سال ۱۹۵۱ به چاپ رساند وی در آن سالها با بسیاری از شخصیتهای ایرانی از جمله محمدرضا پهلوی، آیتالله کاشانی و دکتر مصدق مصاحبه کرده بود.
اهتمام هیكل به پیگیری اوضاع ایران در آستانه
پیروزی انقلاب اسلامی به اوج خود رسیده بود و در یادداشتهای خود بیان میکند که
پیشبینی کرده بود، انقلاب اسلامی ایران تحولی سرنوشتساز و تعیینكننده بوده و به
تغییر چهره منطقه منجر میشود.
این روزنامهنگار برجسته در زمان تبعید
امام خمینی(ره) در دوم دی ۱۳۵۷(۲۳
دسامبر ۱۹۷۸) در نوفل لوشاتو
با ایشان دیدار و مصاحبه کرده بود و بار دوم نیز در بیست و هشتم آذر ۱۳۵۸(۱۴ دسامبر ۱۹۷۹) با ایشان به گفتوگو نشست.
هیكل در آبان ۱۳۵۸ نیز در سفر به تهران توانست با
دانشجویان خط امام در سفارت آمریكا ملاقات و آرشیو لانه جاسوسی آمریكا را از نزدیک
مشاهده كند.
وی با شور و شوقی وصفناپذیر و پس از
دیداری که با حضرت امام خمینی(ره) داشت تمام این تحولات را در همین کتاب «ایران
روایتی که ناگفته ماند»، بیان داشته است.
در واقع این کتاب برای نخستین بار به زبان انگلیسی در بریتانیا به چاپ رسید و عنوان «بازگشت آیتالله» را داشت، اما نسخه عربی کتاب با نام «مدافع آیة الله»(توپهای آیتالله) در سال ۱۹۸۲ در مصر ترجمه شد، زیرا ترجمه کتاب به عربی در آن شرایط بسیار حساس و تأثیرگذار برای مصر و منطقه بسیار حائز اهمیت بود.
دلیل تغییر نام اصلی کتاب در زبان انگلیسی از توپهای آیتالله به بازگشت آیتالله این بود که ناشران در انگلیس و آمریکا معتقد بودند که عنوان کتاب تاثیر واقعی خود را روی خواننده غربی ندارد، بنابراین نام آن به بازگشت آیتالله تغییر یافت.
اما هنگامی که کتاب در سال ۱۹۸۲ یعنی حدود ۳۰ ماه پس از وقوع انقلاب ایران به زبان عربی ترجمه و منتشر شد، نام آن به همان «مدافع آیة الله قصة ایران و الثورة» (توپهای آیتالله داستان ایران و انقلاب) تغییر کرد. این کتاب هیکل توسط عبدالوهاب المسیری، پژوهشگر مصری و الشریف خاطر، مدیرکل سابق نمایش و برنامهریزی در شبکه فرهنگی رادیو مصر از انگلیسی به زبان عربی ترجمه شده است.
نسخه فارسی این کتاب نیز با نام «ایران، روایتی که ناگفته ماند» در ۴۰۰ صفحه و ترجمه حمید احمدی برای نخستین بار در یکم فروردین ۱۳۶۶ برابر با ۲۱ مارس ۱۹۸۷ توسط انتشارات الهام به چاپ رسید. این كتاب به بسیاری از زبانهای رایج در دنیا نیز ترجمه شده است.
محمد حسنین هیکل در این کتاب کوشیده تا به بررسی تحولات اجتماعی و تاریخی ایران از دوران قبل از ملی شدن صنعت نفت تا اتفاقات و تحولاتی بپردازد که منجر به پیروزی انقلاب اسلامی ایران شد.
از این رو هیکل درباره انتخاب عنوان اصلی کتاب با نام «توپهای آیتالله» میگوید: اگر از تعبیر و مفهوم نظامی برای نمایش وضعیت ایران استفاده کنم، در این صورت به آیتالله خواهم گفت که من صدای شلیک توپخانهات را میشنوم؛ اما اثری از پیاده نظامات را نمیبینم! آری پیاده نظام در انقلاب تو همانا کادرهای سیاسی و گروههای آگاه و خبرگانی هستند که توانایی اجرای اهداف و برنامههای انقلابت را دارند...».
هیکل در مقدمه این کتاب مینویسد: «به داستان بلند انقلاب که هنوز در آغاز طلوعش بود، نزدیک شدم. آن هنگام هنوز خط سفید و سیاه آسمانش در افق پدیدار نشده بود، احتمال پیروزی یا حتی شکست آن هم میرفت. در آن روزها برای نخستین بار در ۲۱ دسامبر ۱۹۷۸ با آیتالله روح الله خمینی ملاقات نمودم. اقرار میکنم که آنچه دیدم به شدت توجه مرا به خودش جذب و جلب نمود. احساس کردم در مقابل تجربهای منحصر به فرد در تاریخ معاصر قرار گرفتهام».
وی افزود: تا پیش از آن فکر میکردم زمان انقلابهای تودهای به معنای واقعی کلمه سر آمده است؛ چرا که با اختراع این همه سلاحهای پیشرفته نظامی و توپهای آماده شلیک، توازن نیروها را میان تودههای انقلابی و حکومتهای سلطهگر بر هم زده میبینم.
هیکل گفت: گمان بردم - بنابر تجربیات انقلابهای مصر و دیگر کشورهای جهان عرب و نیز جهان سوم عموماً - هر انقلاب نوینی که بخواهد شکل بگیرد تنها دو راه در پیش دارد: ۱ ـ یا باید نیروهای مسلح - تانکهایش - را پیشگامِ پیشرویاش قرار دهد ۲ـ یا باید نیروهای مسلح را بیطرف ساخته و برای رسیدن به اهدافش از پشتیبانی آن برخوردار شود.
نویسنده سرشناس جهان عرب ادامه داد: تصور میکردم که انقلاب شوروی آخرین انقلابی باشد که در آن تودههای غیر مسلح توانستند ارتش وابسته به حکومت را مقهور خود کنند و بر آنها چیره شوند و حتی ارتشی که در برابر کمونیستها در روسیه تزاری قرار داشت، ارتشی شکست خورده و ناتوان بود. به گونهای که نه دهم سلاحهایش را در برابر آلمانها از دست داده بود، بیش از آنکه یک دهم باقی مانده را در برابر انقلابیون از دست بدهد! انقلاب ایران اینگونه بود، پدیدهای مغایر با تمام آنچه که ما در طی سالیان دراز از ١٩١٧ تا سال ١٩٧٧ به مدت شصت سال دیده بودیم. انقلابی مردمی، انقلاب ملتی با دستهای خالی در برابر ارتشی در اوج قدرت ... انقلابی به شدت متفاوت ... انقلابی دینی و بهویژه اسلامی ...
المصری الیوم، رسانه برجسته مصری درباره کتاب مدافع آیة الله مینویسد: «اگر فکر میکنید که وقوع یک انقلاب مردمی در روزگار وجود ارتشهای منظم، منتفی است، پس این کتاب تفکر شما را به کلی تغییر میدهد و به شما توضیح میدهد که چگونه یک ملت بیدفاع توانست یک رژیم را که از سرویس اطلاعات، ارتش و پلیس قوی برخوردار بود، شکست دهد. این همان چیزی است که در انقلاب ایران به رهبری [امام] خمینی در سال ۱۹۷۷ میلادی رخ داد».
هیکل در فصل نخست کتاب با عنوان «در سفارت آمریکا» به موضوع تسخیر سفارت آمریکا در تهران پرداخت. رویداد ۱۳ آبان سال ۱۳۵۸ که دانشجویان پیرو خط امام به سفارت آمریکا حمله کردند و به مدت ۴۴۴ روز ۶۶ آمریکایی را گروگان گرفتند.
هیکل در این فصل از طریق منابع مطبوعاتی و مشاهداتی که شخص خودش در جریان بازدید از سفارت آمریکا در اوج این حادثه داشته به این موضوع پرداخته است و سپس به پیشینهها و رویدادهای تاریخی بسیار قبل از آن میپردازد.
در فصل دوم با عنوان «خرس و شیر» به چگونگی رقابت روسیه و بریتانیا بر سر نفوذ در ایران پرداخته است، رقابتی که با انعقاد معاهده سی و یکم اوت سال ۱۹۰۷ درباره تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ و یک منطقه حائل بی طرف خاتمه یافت.
این قرارداد بدون توجه به استقلال ایران تنظیم شد و در سنپترزبورگ به امضا رسید و هیکل در این فصل به شرح این موضوع میپردازد که خارجیها با چه ترفندی خاک ایران را بین خودشان تقسیم کنند.
هیکل در فصل سوم کتاب با عنوان «عقاب معلق» آغاز اشغالگری آمریکا در ایران در طول جنگ جهانی را بازگو میکند و شرح میدهد که ایالات متحده چگونه از دروغ «نیات خیر خود برای کمک به مردم ضعیف در ایران» سوء استفاده کرد.
نویسنده سرشناس جهان عرب در فصل چهارم کتاب با عنوان «حمله عقاب» به تبدیل نیات به ظاهر خیر آمریکا به دخالت مستقیم در ایران میپردازد و مینویسند که این دخالتها به سرنگونی دولت محمد مصدق که با اراده مردم انتخاب شده است منجر شد.
هیکل در این فصل تشریح میکند که این رویداد با نام کودتای ۲۸ مرداد، کودتایی بود که با طرح و حمایت مالی و اجرایی سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا (اسآیاس) و آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و با همراهی بخشی از ارتش شاهنشاهی ایران و همکاری محمدرضا پهلوی با هدف سرنگونی دولت قانونی محمد مصدق در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رخ داد و در آمریکا از آن به نام عملیات تیپی آژاکس نیز یاد میشود.
در فصل پنجم کتاب و با عنوان «تهران، شهری باز» نویسنده فقید، جزئیات انتقال قدرت واقعی ایران به سفارت آمریکا پس از حذف مصدق را بیان کرد.
در این فصل نویسنده به گزارشی که دیپلماتهای آمریکایی و سرویس اطلاعات این کشور به شاه دیکته کرده بودند، آمده است.
هیکل این گزارش را شامل چهار ماده دانست و گفت این مفاد شامل نخست، ضرورت انجام تبلیغات توسط حکومت شاهنشاهی برای تقویت تاج و تخت پادشاهی و اعتبار شخص شاه، دوم روی کار آوردن چهرههای سیاسی جدید، سوم ایفای نقش برجسته شاه در امور بینالملل و چهارم لزوم توجه زیاد شاه به امور دینی است، به نحوی که رهبری دینی از روحانیت در قم گرفته شود؛ برای مثال شاه هر هفته برای نماز به یک مسجد برود و با مردم نشست و برخاست کند.
فصل ششم کتاب تحت عنوان «شهر محاصره شده قم» آمده است و میگوید که مذهبیون ملی حامی دولت مصدق در این مقطع با رجوع به شهر مذهبی قم به مبارزه با شاه مشغول شدند.
هیکل تبدیل شهر قم به کانون مبارزات حوزویون و مردم در این مقطع را با هدف تجدیدنظر مذهبیون ملی در محاسبات و تنگ کردن عرصه بر شاه دانست و گفت که این مقطع اوج ظهور آیتالله خمینی بود که تأکید کرد وقت آن رسیده که تقیه تمام شود و قیام کنیم و آنچه را ایمان داریم علنا اعلام کنیم.
در این فصل به موضوع واقعه مدرسه فیضیه پرداخته شده است. حادثهای است که در دوره پهلوی در مدرسه فیضیه قم رخ داد و عوامل حکومت شاه با برهم زدن مراسم سوگواری شهادت امام صادق(ع) در نوروز ۱۳۴۲ش مصادف با (۲۵ شوال ۱۳۸۲ق) به ضربوشتم طلاب و مردم پرداختند.
هیکل تأکید کرد که این واقعه، سرآغاز نهضت اسلامی بود که به پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوری اسلامی ایران انجامید.
نویسنده در فصلهای هفتم و هشتم، تحت عنوان «حکومت مطلق شاه» و «پلیس منطقه» توضیح داد که چگونه محمد رضا شاه در اواسط دهه ۴۰ گام به گام قدرت را در ایران قبضه کرد و کنترل امور کلیدی را شخصا برعهده گرفت.
نویسنده در این فصل مینویسد: محمدرضا شاه خود را پادشاه مشرق زمین میخواند و تصور میکرد که همه خصائل پادشاهان ایران باستان و فراعنه مصر و امپراتوران روم در او یکجا جمع شده است.
هیکل در فصل نهم با عنوان «انقلاب به تهران بازمیگردد» مظاهر فساد و زیادهخواهی خاندان حاکم پهلوی و دار و دسته آن را تصویر میکند و همچنین جرایمی که این رژیم برای سرکوب انقلاب و انقلابیون مرتکب میشد.
نویسنده در این فصل میآورد: شاه ملت خود را در گرسنگی نگاه داشته بود و دهها هزار نفر از انقلابیون را زندانی کرده بود. بافت اجتماعی کشور نیز با سرکوبگریهای شاه کاملاً از هم فروپاشیده بود.
در فصل دهم، نویسنده تحت عنوان «تجدید دوباره اسلام» توضیح میدهد که چگونه خیلیها پاسخ به خواستههایشان را در دین نهفته دیدند.
نویسنده میگوید: در شرایطی که در چشم عربها و ایرانیها دستاوردهای غربیها در سلاحهای کشتار جمعی و ابزارهای شکنجه نمود پیدا کرده بود، اسلام و انقلاب اسلامی ایران، خیر مسلم را عرضه کرده بود.
نویسنده در فصل یازدهم با عنوان «خمینی رهبری میکند» به زندگینامه روح الله موسوی خمینی و تحصیلات ایشان و دوران تبعید ایشان در عراق و چگونگی تبدیل شدن ایشان به رهبری تودههای مردم معترض در ایران تا تبدیل اعتراضات به انقلاب سراسری پرداخته است.
در فصل دوازدهم با عنوان «رویارویی با ارتش» هیکل به راهبرد امام خمینی در همراه کردن ارتش با مردم پرداخت و گفت که امام خمینی از انقلابیون خواسته بود که از سلاح علیه نیروهای ارتش استفاده نکنند بلکه سعی کنند دل آنها را به دست آورند و جذب خود کنند.
فصل سیزدهم کتاب هم باعنوان «سقوط شاه» به پیروزی انقلاب اسلامی ایران و سرنگونی حکومت محمد رضا شاه میپردازد و مینویسد که طومار دودمان پهلوی، آخرین دودمان پادشاهی ایران که سال (۱۳۰۴ خورشیدی تا ۱۳۵۷ خورشیدی) پس از برچیده شدن دودمان قاجار، در ایران پادشاهی کردند و ایران پهلوی را شکل دادند، با پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ در هم پیچیده و جمهوری اسلامی ایران تشکیل شد.
در فصل چهاردهم کتاب هم با عنوان «توپخانهای به غیر از پیاده نظام»، هیکل به شرح حال ایران پس از انقلاب و روایت گفتوگویی پرداخت که بین او و امام خمینی(ره) قبل از پیروزی انقلاب انجام شده بود و از او درباره چگونگی اداره کشور پس از سقوط شاه سؤال کرده بود.
در فصل پانزدهم که آخرین فصل کتاب است، نویسنده با عنوان «آتشفشان بر فراز خلیج (فارس)» به تأثیر و نفوذ انقلاب اسلامی ایران بر همسایگان آن در منطقه پرداخته است.
.......................
پايان پيام/ ۲۱۳