به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ انتشارات سوره مهر به تازگی چاپ پنجاه و ششم کتاب «بابا نظر»، نوشته
مصطفی رحیمی را روانه بازار نشر کرد؛ این اثر که به شرح زندگی شهید محمدحسن نظرنژاد
و مجاهدتهای او در جبهههای مختلف می پردازد.
محمدحسن نظرنژاد که بعدها به «بابانظر» معروف شد، فعالیتهای مبارزاتیاش را از دوران پیش از انقلاب آغاز کرد. اولینبار در سال 1358 عازم جبهه شد و تا پایان جنگ در جبههها حضور داشت. در بُستان چشم و گوش چپ خود را از دست داد، در فکه کمرش شکست، در فاو قفسه سینهاش شکافت و... وی سرانجام روز 7 مرداد 1375 دچار تنگی نفس شده و به شهادت رسیده است.
در معرفی این اثر آمده است: شاید درخشانترین وجه انقلاب اسلامی ایران سویه انسانساز و حاکمیتبخش آن به ارزشها و هنجارهای الهی و شیعی باشد؛ از این رو دفاع مقدس به منزله آیینه تمامنمایی از نهضت اسلامی است که توانست آرمانهای مندرج در ذات انقلاب اسلامی سال 57 را در عمل محقق کرده و در معرض نگاه همگان قرار دهد. بیسبب نیست که تاریخنگاران عصر جدید بر مطالعه و تحلیل همزمان انقلاب و جنگ تأکید ورزیده و به صراحت عنوان میکنند که پدیده دفاع مقدس را باید ثمرهای عالی از شجره طیبه انقلاب دانست و بررسی کرد.
ربط و پیوند عمیق دو رویداد عظیم تاریخ معاصر کشور، یعنی انقلاب اسلامی و جنگ را در عرصه عمل و میدان زندگی و مبارزات خویش تحقق بخشید و نام تابناک خودش را در صحیفه ایام به عنوان یکی از اسطورهای جاودان تاریخ معاصر ثبت کرد. کتاب بابانظر تنها درصدد نقل اندیشههای مجرد و بیان صرف خاطرات نیست بلکه آنها را به حقایق قابل لمس و زندهای تبدیل میکند که از دایره تکرار و کلیشه عدول کرده و مخاطب را به سرزمینهای تازهای از احساس و ادراک میبرد که در نتیجه آن خواننده «بابا نظر» را در درون خودش جستجو میکند و به دنبال نسبت درونی خودش با او میشود.
شکل روایت کتاب از ابتدا تا انتها به صورت اول شخص مفرد و از زبان شهید محمدحسن نظرنژاد است که به صورت خطی، از زمان تولد آن شهید در سال 1325 در یکی از روستاهای اطراف مشهد شروع و به ابتدای سال 1375 (چند ماه قبل از شهادتش) ختم می شود. در همان ابتدای کتاب، شهید نظرنژاد به پیشینه خانوادگی خود در خطه خراسان میپردازد: «پدربزرگ مادری و پدریام هر دو روحانی بودند. آنها در ماجرای کشتار مسجد گوهرشاد فعال بودند و پدربزرگ پدریام پس از وقایع مسجد گوهرشاد و به قدرت رسیدن رژیم پهلوی، به سمنان تبعید شد»... .
او در همان فصل اول کتاب به دوران کودکی، نوجوانی و جوانی خود هم اشاره می کند که در آن ها اتفاقات خاصی نیفتاده و در این مدت، محمدحسن بابانظر بیشتر به عنوان یکی از ورزشکاران خطه خراسان معروفیت داشته است: «چون از قوت جسمی برخوردار بودم، در کشتی پاچوخه استان خراسان یکی از سرشناس ترین کشتی گیران شدم»... .
پایان پیام/ 348