به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ چندی پیش، یازده نفر که خود را فرهنگیان شیعه نامیده بودند، در انکار برخی عقاید شیعه مانند وجوب پرداخت خمس به مراجع تقلید، عصمت ائمه علیهمالسلام، تقلید و ... بیانهای صادر کردهاند.
با نگاهی اجمالی به مفاد بیانیه به وضوح میتوان دریافت، این بیانیه فاقد هرگونه دقت علمی و شیوههای استدلالی است. یکی از ادعاهای مطرح شده در این نوشته مسئله حکومت اسلامی و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی است. در ادامه با دلایل نقلی و عقلی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی اثبات خواهد شد.
1 ـ تشکیل حکومت و نظام برای حفظ اجتماع و جلوگیری از هرج و مرج طبق نظر جامعه شناسان و عقلای عالم، ضروری و از بدیهیات عقلی است.
ابن خلدون در اینباره میگوید: اگر یک اجتماع و جامعهای فاقد نظام و حکومت باشد، استقرار و ثبات نخواهد داشت و از قدرت و تسلّط برخوردار نخواهد بود و امور آن پیش نخواهد رفت. (مقدمه ابن خلدون، ج2، ص576، فصل 25؛ فی معنی الخلافة والامامة)
ابن حزم تشکیل حکومت اسلامی و نظام سیاسی اسلام را از ضروریات و بدیهیات عقل شمرده است. (الفصل فی الملل و الأهواء والنحل، ج4، ص87)
بنابراین، تشکیل حکومت و وجود یک نظام مشخص برای هر اجتماعی لازم و ضرروی است و تنها مخالفان آن، هرج و مرج طلبان هستند. آنها معتقدند انسان می تواند با قوانین اخلاقی و انسانی زندگی فردی و اجتماعی خود را اداره کند ونیازی به حاکم و حکومت خاصی نیست.
لکن بطلان این حرف با توجه به مطالعه جوامع بشری در زمانها ومکانهای مختلف بسیار واضح و ضروری است و نیازی به دلیل ندارد؛ زیرا در همۀ زمانها یک عده افرادی هستند که پایبند به قوانین اخلاقی و انسانی نیستند و دوست دارند به دیگران زور گفته و اموال آنها را چپاول و غارت کنند. وقتی حکومتی قوی وقدرتمند حاکم نباشد، چطور می توان در مقابل این افراد ایستادگی کرد و نظم، آرامش، و برخورداری از حقوق طبیعی و انسانی را برای جامعه فراهم کرد. از اینرو نمیتوان جامعه را همچون گلهای بی چوپان رها کرد تا هر کسی به اراده و مصلحت خویش هرکاری خواست انجام دهد؛ زیرا اختلاف نظرها و سلیقهها زیاد است و باب تزاحم و تضاد باز گشته و در بسیاری از موارد منجر به جدال و نزاع خواهد شد که برای حل نزاع و درگیریها، الزاماً به قوانین و مقرراتی نیاز است که همۀ افراد در برابر آن خاضع و مطیع باشند.
به همین دلیل امام علی(ع) در یکی از خطبههایشان در ردّ کلام خوارج میفرماید: «هؤلاء یقولون ـ لا إمرة إلا لله ـ وانه لابد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فی امرته المؤمن ویستمتع فیها الکافر و یبلغ الله فیها الاجل و یجمع به الفئ و یقاتل به العدو و تأمن به السُّبل و یؤخذ للضعیف من القوی حتی یستریح بَرُّ و یستراح من فاجر». (نهج البلاغ، خطبۀ 41 و السنن الکبری، ج8 ، ص184)
آنها (خوارج) میگویند: هیچ کس جز خداوند حق زمامداری ندارد، در حالی که مردم به زمامداری نیک یا بد نیازمندند تا مؤمنان در سایۀ حکومت به کار خود مشغول و کافران نیز بهرهمند شوند و مردم در استقرار حکومت زندگی کنند.
به وسیلۀ حکومت بیت المال جمعآوری میگردد و به کمک میتوان آن با دشمنان مبارزه کرد، جادهها امن وامان و حق مستضعفان از نیرومندان گرفته میشود و در این مسیر نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران در امان خواهند بود.
هیثمی در کتاب خود مجمع الزوائد روایتی را از عبدالله بن مسعود نقل میکند که ابن مسعود میگوید: «انی سمعت رسول الله(ص) یقول: لابد للناس من إمارة برة أو فاجرة فاما البرّة فتعدل فی القسم و تقسم فیئکم فیکم بالسویة واما الفاجرة فیبتلی فیها المؤمن والامارة الفاجرة خیر من الهرج». (مجمع الزوائد، ج5، ص 221 و المعجم للطبرانی، ج10، ص132)
طبق این حدیث پیامبر(ص)، زمامداری انسان فاجر و ظالم بهتر از هرج و مرج و اختلالات در زندگی اجتماعی شمرده شده است.
2ـ طبق نص قرآن کریم پیامبر اسلام(ص) در تبلیغ و اجراء رسالت خویش مأمور به «بلاغ مبین» است؛ وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلاَّ الْبَلاَغُ الْمُبِينُ، (سوره نور، آیه 54)
او مأموریت دارد که رسالت خویش را که دعوت به توحید و یکتاپرستی و نفی شرک وبتپرستی است، با فریادی رسا و آشکار تبلیغ کند وبه گوش همه برساند و این کار جز با تشکیل حکومت و ایجاد یک نظام مقتدر میسّر نخواهد بود؛ زیرا:
از آیات قرآن بدست میآید که در همۀ زمانها عدهای مخالف در برابر پیامبران صف کشیده و تمام تلاش و همّت خود را بر سدّ راه آنان بکار گرفته تا صدای دعوت پیامبران به گوش سایر مردم و مستضعفان نرسد و در این راه از هیج دسیسه و فتنهای حتی در قالب جنگ دریغ نورزیدند؛ چون این گروه که در قرآن کریم از آنان به عنوان «استکبار» تعبیر شده است، وجود پیامبران الهی را مزاحم غارتگری و چپاول خویش دانسته و منابع مادی ودنیایی خود را در خطر میدیدند، از اینرو با پیامبران میجنگیدند.
بنابراین تشکیل حکومت و ایجاد یک نظام مقتدرهم به جهت اجرا و گسترش برنامههای اسلام و قرآن و هم به منظور مقابله و مبارزه با معاندین، مشرکین و مستکبران عالم امری بدیهی و از ضروریات است؛ چون در صورت عدم وجود حکومت مقتدر، موفق به انجام رسالت خویش نخواهد شد و مسلمانان نیز توسط زورگویان و مستکبران مورد ظلم و استضعاف قرار خواهند گرفت و به همین جهت است که پیامبر اسلام در همان سالهای اول هجرت با داشتن افراد و انصاری همچون، علیبن ابیطالب، اباذر، مقداد، سلمان، حذیفه بن یمان، عبدالله بن مسعود و بلال حبشی و... در مدینه حکومت تشکیل داد و با داشتن چنین حکومتی توانست در مقابل دسیسهها و فتنههای منافقان داخلی و مشرکین و کفار خارجی در برابر جنگهای متعددی که ایجاد کردند پیروز شود و اسلام را در نواحی مختلفی گسترش دهد و اگر نبود چنین حکومت و نظام مقتدری، در همان سالهای اول هجرت، نطفۀ اسلام در مدینه خفه میشد و امروز خبری از اسلام و قرآن نبود.
3 ـ تشکیل حکومت و ایجاد یک نظام قدرتمند و مقتدر در تمام ابعاد از رئوس برنامههای اسلام و قرآن و مورد اتفاق همۀ مسلمانان است؛ زیرا:
عدم تشکیل حکومت و نظام مقتدر منجر به تفرقه و تشتّت و ضعف مسلمانان شده، در نتیجه ظالمان و مستکبران، مسلمانان را تحت سیطرۀ ظلم و چپاول خود قرار میدهند؛ درحالی که یکی از اهداف و برنامههای مهم اسلام و قرآن نفی این سلطه و سیطره است، چنانکه قرآن کریم میفرماید: (وَلاَ تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمْ النَّارُ). (سوره هود، آیه 113)
هرگز با ظالمان همدست و با آنان سرگم نباشید و الا آتش (کیفر آنان) شما را فرا خواهد گرفت.
يا در آیه دیگری میفرماید: (وَلَن يَجْعَلَ اللّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً). (سوره نساء، آیه 141)
و خداوند متعال برای کافران نسبت به اهل ایمان راه سلطهای قرار نداده است.
و به همين دلیل پیامبر اکرم(ص) نگران حکومت نوپای اسلام که با فداکاری و جاننثاری سربازان رشید اسلام و تحمل سختیها و مرارتها وتبعیدها شکل گرفته است میباشد، از اینرو در مناسبات متعدد و بالاخره به طور رسمی در روز غدیردر میان جمعیت یک صد هزار نفری، امام و رهبر حکومت اسلامی و خلیفۀ خدا بعد از خود را معرّفی میکند.
با توجه به مطالب فوق بدیهی و روشن است که هیچ جامعه و اجتماعی بدون حاکم و رهبر نمیتواند باشد، خواه حاکم جور و ظالم و یا حاکم عادل و صالح. حال سؤال این است: اگر قرار شد بین حاکم صالح عادل و حاکم جائر ظالم یکی انتخاب گردد، عقل سلیم به حاکمیت و ولایت انسان صالح و عادل رأی میدهد و اگر در میان انسانهای صالح و عادل قرار شد شخصی برگزیده شود، شما به عنوان یک شیعه و یک انسان عاقل، امور مسلمانان و جامعۀ اسلامی را بدست کدام یک از این دو مورد میسپارید؟
انسان آگاه و آشنا به مبانی، ارزشها و برنامههای سیاسی و اجتماعی اسلام و نیز سیاستهای مقابله و مبارزه با معاندان و مستکبران که از متن قرآن و سنت پیامبر(ص) قابل استخراج است و یا انسان صالح و شایستهای که در این امور هیچ تخصّص و تسلط کامل ندارد؟
به عقیدۀ شیعه «ولایت فقیه» ادامۀ حکومت اسلامی است که پیامبر اکرم(ص) آن را در مدینه تأسیس و اصول، مبانی و راهکارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و بین المللی آن را ترسیم نمود و بعد از آن در زمان حکومت وخلافت علی بن ابی طالب علیه السلام، زوایا و ابعاد آن نمود بیشتری پیدا کرده و بعدها در زمان سایر ائمه علیهم اسلام اگرچه به سبب فراهم نبودن اوضاع و نداشتن اصحاب و انصار نتوانستند در رأس حکومت قرار گیرند؛ اما باروشنگریها و مبارزه علیه منفیگراییها نگذاشتند اصول و مبانی اسلام فراموش شود و اگر هر زمان احساس میشد که اصول و مبانی اسلام در حال از بین رفتن است و یک حاکم فاسق و ظالمی روی کار است که میخواهد قرآن وارزشهای آن را از بین ببرد، با تمام وجود وامکانات در مقابل آن قد علم کردهاند، قیام عاشورا و نهضت امام حسین(ع) نمونه بارز آن است و امامان بعدی با همۀ دشمنیهایی که در حق آنان شد، از امور مسلمین و جامعۀ اسلامی غافل نبودند و درست به خاطر همین توجهات وعنایات به امور مسلمین وجامعۀ اسلامی بود که در گوشۀ زندان و یا تبعید بسر بردند و سر انجام بوسیلۀ زهر مسموم و شهید شدند.
حال ما انسانها که در عصر غیبت امام معصوم(ع) به سر میبریم، چه کسی باید در رأس یک امت عظیم اسلامی و جامعۀ مسلمانان قرار گیرد تا بتواند اصول و ارزشهای اسلام و قرآن را حفظ کند و در مقابل ظالمان و مستکبران عالم ذرهای کوتاه نیاید و در مقابل جنایات بیرحمانه و بیشرمانۀ صهیونیستها (جلادان غزّه) ساکت ننشیند و به ندای «یا للمسلمین» کودکان و زنان بی گناه فلسطین به ویژه غزه پاسخ دهد که به فرمودۀ صریح پیامبرعظیم الشأن اسلام(ص) هر کس در مقابل این استغاثه ونالههای کودکان و زنان بیگناه مسلمانان فلسطین ساکت بنشیند، او قطعاً مسلمان نیست. «من سمع رجلا ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس مسلم». (الکافی ج2، باب الاهتمام بامور المسلمین، حدیث 5)
جای بسی شرمساری ومایۀ ننگ و عار است که برخی از گروهها و کشورهای اسلامی علیه شیعه و کشور جمهوری اسلامی ایران این همه هجمه و بیانیه صادر کردند؛ اما یک بیانیه علیه ظالمان و جنایتکاران خون آشام اسرائیلی در غزه صادر نکردند و این شرمساری را به کجا خواهند برد. حاکمان و برخی از کشورهای اسلامی که مرز خود را به منظور جلوگیری از کمک سایر ملتهای مسلمان به فلسطینیان مظلوم میبندند، آیا این کارشان غیر از کمک به ظلم و ظالمان اسم دیگری دارد؟
حکومت جمهوری اسلامی ایران که در رأس آنان یک فقیه کارشناس و متخصص در مسائل دینی و مبانی اسلامی قراردارد نه به این معناست که خودش در تمام امور و مسائل اجتماعی و اقتصادی تخصص دارد و خبره است؛ بلکه مشاورین و وکلاء متخصص در زمینههای مختلف دارد و همچنین نیروهای توانمند ودارای تخصص کافی و لازم را در امور مختلف جهت تأمین رفاه و خدمات به مسلمانان و نیز توسعه و پیشرفت حکومت اسلامی در تمام زمینهها بکار میگمارد که به حول قوّۀ الهی علیرغم همۀ مشکلات و بدخواهیها، با توجه به جنگ تحمیلی هشت ساله و فتنهها و تحریمهای اقتصادی برخی از کشورهای غربی در رأس آن آمریکا، توانسته است برهمۀ مشکلات داخل و خارج فائق آمده و امروز به عنوان یک نظام و حکومت مقتدر در عرصۀ بین المللی ظاهر شود که حتی دشمنان و در رأس آنان آمریکا و اسرائیل بارها به عجز خود در مقابل قدرت جمهوری اسلامی ایران اعتراف کرده و نقشههای شیطانی خود را شکست خورده تلقی کنند و این همه اقتدار و پیروزی به برکت حاکمیت اسلام و ولایت فقیهی است که الهام گرفته از حکومت نبوی(ص) و حکومت علوی(ع) و نیز به همت و فداکاری مردم مؤمن و عاشق اهل بیت علیهم السلام است که علیرغم همۀ مشکلات اقتصادی و... با جان و دل از مبانی و ارزشهای اسلام دفاع کرده و میکنند که این سبب شده سایر کشورها و ملتهای اسلامی با درس گرفتن از حکومت جمهوری اسلامی ایران قدرت وهویّت اسلامی خود را در مقابل زورگویان و استکبار جهانی باز یابند و تمام مسلمانان در سراسر عالم با اتحاد و همدلی اسلامی با حاکمیت قرآن و سنت پیامبر(ص) با رهبری واحد، به زودی شاهد اضمحلال و نابودی استکبار جنایتکار، آمریکا و اسرائیل باشند. انشاء الله
...........................
انتهای پیام/107 - 126