خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:
یکی از مسائل مهمی که غالباً
ذهن ما را درگیر می کند این است که چرا حال عبادت نداریم. کسالت در عبادت يكی از آسیبهای
اخلاقی است كه گاهی گریبانگیر برخی مومنان هنگام عبادت می شود.
دعای ابوحمزه ثمالی یکی از غنی ترین ادعیه های ماثوره است که چون قرائت آن در سحرهای ماه مبارک رمضان، وارد شده، در این ماه بیشتر مورد توجه قرار می گیرد. این دعا همانند سایر ادعیه مأثوره از آموزههای اخلاقی، تربیتی، اعتقادی و عرفانی بسیاری سرشار است.
حجتالاسلام محمد حسین امین، کارشناس دینی و پژوهشگر حوزه قرآنی در یادداشتی با استناد به فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی، به علل عدم نشاط در عبادت پرداخته است.
"چرا نشاط در عبادت نداریم؟"
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــبه قلم: حجتالاسلام محمد حسین امین
(کارشناس
دینی و پژوهشگر حوزه قرآنی)
◀️ 12 فروردین 1402
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یکی از مسائل مهمی که غالبا ذهن ما را درگیر می کند این است که چرا حال عبادت نداریم. چرا هنگام نماز، خسته و کسل هستیم، احساس خواب و خمیازه می کنیم و چرا هر بار با خودمان عهد می بندیم گناه نکنیم، دوباره با ضعف اراده و سستی در تصمیم مواجه می شویم و مرتکب گناهی می شویم که از آن توبه کرده ایم؟
امام سجاد علیه السلام در فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی به علل و عوامل این مساله اشاره کرده و بیش از ده علت از علل کسالت در عبادت را بیان می کنند که به برخی از آنها اشاره می کنم:
اللّٰهُمَّ إِنِّى كُلَّما قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَتَعَبَّأْتُ وَقُمْتُ لِلصَّلاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَناجَيْتُكَ أَلْقَيْتَ عَلَىَّ نُعاساً إِذا أَنَا صَلَّيْتُ، وَسَلَبْتَنِى مُناجاتَكَ إِذا أَنَا ناجَيْتُ، مالِى كُلَّما قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِى، وَقَرُبَ مِنْ مَجالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِى عَرَضَتْ لِى بَلِيَّةٌ أَزالَتْ قَدَمِى وَحالَتْ بَيْنِى وَبَيْنَ خِدْمَتِكَ؛
خدایا هرگاه گفتم مهیا و آماده شدم و در پیشگاهت به نماز ایستادم و با تو راز گفتم، چرتی بر من افکندی، آنگاه که وارد نماز شدم و حال راز گفتن را از من گرفتی آنگاه که با تو رازونیاز کردم، مرا چه شده؟ هرگاه گفتم نهانم شایسته شد و جایگاهم به جایگاه توبهکنندگان نزدیک گشت برایم گرفتاری پیش آمد، بر اثر آن گرفتاری پایم لغزید و میان من و خدمت به تو مانع شد؛
1. رانده شدن از درگاه الهی
لَعَلَّكَ عَنْ بابِكَ طَرَدْتَنِى،
وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِى - شاید من را از خودت رانده ای و اجازه خدمت کردن به
خودت را نمی دهی.
حالا اینکه چه چیزی باعث میشود که انسان از درگاه خدا رانده شود، علت های زیادی دارد. مهمترین آن گناه کردن است.معصیت ، بُعد الهی انسان را ضعیف می کند و او را به سمت اطاعت از شیطان می کشاند.
در میان صفت ها و خصائص روحی هم تکبر باعث رانده شدن از درگاه الهی می شود. همان جریانی که برای ابلیس بعد از خلقت آدم رخ داد. ابلیس با پیشینه ای طولانی درعبادت پس از اینکه امر شد به انسان سجده کند عرض کرد:
قَالَ مَا مَنَعَكَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُكَ قَالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ -خدا فرمود: هنگامی که تو را امر کردم، چه چیز تو را مانع شد که سجده نکردی؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش پدید آورده ای و او را از گِل آفریدی.
2. سبک شمردن حقوق الهی
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى مُسْتَخِفّاً بِحَقِّكَ فَأَقْصَيْتَنِى، - یا مرا دیدهای که حقّت را سبک میشمارم پس از پیشگاهت دورم ساختی.
دومین علت این است که انسان، حقوق الهی را سبک بشمارد. نسبت به انجام واجباتی که خداوند به عهده انسان گذاشته، بی تفاوت باشد. نماز، روزه، حج و زکات و واجبات دیگر را یکی درمیان انجام بدهد. سهل انگاری کند. نکته مهم اینجاست که اشاره به سبک شمردن واجبات الهی است نه به ترک واجبات. یعنی اگر کسی واجبات عبادی که جزو حقوق الهی است را ترک کند قطعا توفیق عبادت را از دست میدهد. یعنی بستر توبه و عبادت برای او مهیا نمی شود که توفیق انجام آن را داشته باشد.
در سوره ماعون خداوند می فرماید: فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ - الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ - پس وای بر نمازگزاران که از نمازشان غافل و نسبت به آن سهل انگارند
3. روی گردانی از خداوند
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى
مُعْرِضاً عَنْكَ فَقَلَيْتَنِى - یا شاید مرا رویگردان از خود مشاهده کردی، پس مرا
مورد خشم قرار دادی.
سومین علت بحث، روی گردانی از خداست. اینکه انسان در هیچ کجای زندگی اش خدا را نبیند. ما گاهی غافل می شویم. اصلا فراموش میکنیم بنده ایم و در تمام کارهای روزمره فردی و اجتماعی خدا را لحاظ نیمیکنیم. توجه به حضور خدا نداریم. امام راحل فرمودند: عالم محضر خداست، در محضر خدا گناه نکنید. اخلاص یکی از مراتب عالی اخلاق و عرفان است. اینکه انسان کارش را خالصانه فقط برای خدا انجام بدهد. اما ما گاهی در کارهایمان اصلا خدا را شریک نمی کنیم. از خدای متعال روی گردان می شویم. بخاطر شدت غفلت و فراموشی که نسبت به حضور خداوند در زندگی داریم. این هم یکی از عوامل کسالت در عبادت است. در طول روز خدا را فراموش کرده ایم و حالا موقع نماز می خواهیم توجه داشته باشیم به اینکه خدایی هست و قرار است با او صحبت کنیم.
4. آلوده شدن به دروغ
أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِى
فِى مَقامِ الْكاذِبِينَ فَرَفَضْتَنِى - یا شاید مرا در جایگاه دروغگویان یافتی،
پس به دورم انداختی.
بحث دیگر دروغ است. کسی که به دروغ در گفتار و رفتار آلوده می شود، حال عبادت پیدا نمی کند. امام علی علیه السلام می فرمایند: تمام بدی ها و خباثت ها در یک خانه جمع شده و کلید آن خانه دروغ است. حالا انسان گاهی به مردم دروغ می گوید، گاهی به خدا دروغ می گوید. در نماز میگوید: ایاک نعبد، فقط تو را می پرستیم، اما در عمل پول می پرستد، جایگاه اجتماعی اش را می پرستد، به پارتی و روابط امیدوار می شود. و یا آنچه در تعارفات مردم مرسوم است. بسیاری از این تعارفات واقعی نیست. اینها هم نوعی دروغ است.
امام علی علیه السلام می فرماید: حدیث : لا يَجِدُ عَبدٌ طَعمَ الايمانِ حَتَّي يَترُكَ الكِذبَ هَزلَة وَ جِدَّهُ. هیچ بنده ای مزه ایمان را نمی چشد تا دروغ را چه شوخی و چه جدی رها کند.
5. شکرگزار نبودن نسبت به نعمتها
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى غَيْرَ شاكِرٍ لِنَعْمائِكَ فَحَرَمْتَنِى - یا شاید مرا نسبت به نعمتهایت ناسپاس دیدی، پس محرومم کردی.
مساله دیگر کفران نعمت یا عدم شکرگزاری است. امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: وقتی نشانه هاى نعمت پروردگار برای شما آشكار شد، با ناسپاسى نعمت ها را از خود دور نسازيد. امام سجاد علیه السلام در این بخش ازدعا می فرماید: خدایا شاید دیدی من نعمتهای تو را شکرگزاری نمی کنم پس من را محروم کردی. یعنی من کفران نعمت کردم، تو هم من را از آن نعمت محروم کردی. یکی از نعمتها هم قطعا حال خوب در عبادت است. اگر بتوانیم این حال خوب را نگه داریم و با معصیت و گناه، کفران نعمت نکنیم، قطعا خداوند هم به آن برکت می دهد. لَئِن شَکَـرتُم لَاَزیدَنَّکُم؛ [اگر] شکر بکنید، خدا نعمت را افزایش میدهد. (7/ابراهیم) البته شکرگزاری در این فراز از دعا عام است. یعنی نسبت به یک نعمت خاصی نیست. بلکه روحیه شکرکزاری مهم است. اینکه کسی شکرگزار نباشد درگیری کسالت در عبادت می شود.
6. فاصله گرفتن از مجالس علمای دین
أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنِى – یا شاید مرا از همنشینی دانشمندان غایب یافتی، پس خوارم نمودی.
علت مهم دیگر که معمولا به آن توجه نمی کنیم این است که رفت و آمد نداشتن با علما و حضور نداشتن در مجالس دینی که توسط عالمان راستین و واقعی اداره می شود، یکی از علتهای مهم است که به مرور زمان سبب کسالت در انجام عبادات و سست شدن اراده انسان نسبت به انجام مناسک دینی می شود. بدون شک موعظه و یادآوری در هر چیزی، به اراده و تصمیم انسان برای انجام کار کمک فراوانی می کند.
وَ ذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرى تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِينَ [55] /خداوند به پیامبرش میفرماید: «و تذکر بده که تذکر برای مومنین سودمند است».
یک نکته مهم و کلیدی اینجا وجود دارد و آن هم اینکه طبق فرموده امام موسی کاظم علیه السلام، عالمی که در مجلسش شرکت می کنیم ویا با او رفت دو آمد می کنیم باید پنج خصلت داشته باشد.
امام هفتم، موسی بن جعفر علیه السلام فرمودند: لا تجالسوا عند کل عالم الا عالم یدعوکم من الخمس الی الخمس: من الشک الی الیقین، ومن الکبر الی التواضع، ومن الریا الی الاخلاص ومن العداوة الی النصیحة، ومن الرغبة الی الزهد
با هر عالمی همنشین و هم مجلس نشوید، بلکه تنها با عالمی همنشین باشید که از پنج چیز شمارا به پنج چیز دعوت کند: شما را از شک به یقین، و از کبر به تواضع و فروتنی، و از ریا به اخلاص، واز دشمنی به خیر خواهی، و از دنیاپرستی به زهد.
7. غفلت داشتن در زندگی
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى فِى الْغافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِى – یا شاید مرا در گروه بیخبران دیدی، پس از رحمتت ناامیدم کردی.
مساله دیگر بحث مهم غفلت است. انسان وقتی غافل شد، بستر برای نفوذ شیطان را فراهم می کند. همانطور که میدانیم بعد از شرک به خدا، دومین و بزرگترین گناه، نا امیدی از رحمت خداست. وقتی غفلت زیاد شد، انسان از خدا بیشتر فاصله میگیرد و هر چه فاصله بیشتر شود، راه برای نفوذ شیطان بازتر می شود. ناامیدی از رحمت الهی یکی از مهمترین ابزار شیطان برای به انحطاط کشیدن و ناامید کردن او از صلاح و نجات است. قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا ۚ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید، از رحمت خداوند ناامید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.( 53 / زمر)
حالا اینکه راهکار غفلت زدایی چیست و یا علل آن کدام است نیازمند بحث مفصلی است. اما به یک نکته اشاره کنم که در روایات یکی از مسائلی که سبب از بین بردن غفلت می شود محافظت بر نماز اول وقت است. امام باقر علیه السلام فرمودند: أيّما مُؤمِنٍ حافَظَ علَى الصَّلواتِ المَفروضَةِ فَصَلاّها لِوَقتِها فَلَيسَ هذا مِن الغافِلينَ.
هر مؤمنی كه به نمازهای واجب اهمیت دهد و آنها را به وقتش بخواند، از غافلان نیست.
8. انس با مجالس اهل بطالت و خوشگذرانی
أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِى آلِفَ مَجالِسِ الْبَطَّالِينَ فَبَيْنِى وَبَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِى – یا شاید مرا انس یافته با مجالس بیکارهها دیدی، پس مرا به آنان واگذاشتی.
یکی دیگر از مسائلی که باعث کسالت در عبادت می شود، مانوس بودن و حضور داشتن در مجالس کسانی است که عمر خود را به بطالت می گذراند. مجالسی که هیچ بهره دنیوی و اخروی ندارد. صرفا اتلاف عمر است. وقتی حضور انسان در جلسات لغو و بی بیهوده زیاد شد، خداوند او را با همان افراد وا می گذارد و به مرور زمان لذت عبادت از انسان سلب می شود.
خوب است اینجا اشاره ای به داستان بشر حافی کنیم.
بشر حافى یکى از اشراف زادگان بود که شبانه روز به عیاشى و فسق و فجور اشتغال داشت . خانه اش مرکز عیش و نوش و رقص و غنا و فساد بود که صداى آن از بیرون شنیده مى شد. روزى از روزها که در خانه اش محفل و مجلس گناه برپا بود، کنیزش با ظرف خاکروبه ، درب منزل آمد تا آن را خالى کند که در این هنگام حضرت موسى ابن جعفر(ع ) از درب آن خانه عبور کرد و صداى ساز و رقص به گوشش رسید. از کنیز پرسید: صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ کنیز جواب داد: البته که آزاد و آقا است . امام (ع ) فرمود: راست گفتى ؛ زیرا اگر بنده بود از مولاى خود مى ترسید و این چنین در معصیت گستاخ نمى شد. کنیز به داخل منزل برگشت .
بشر که بر سفره شراب نشسته بود از کنیز پرسید: چرا دیر آمدى ؟ کنیز داستان سؤ ال مرد ناشناس و جواب خودش را نقل کرد. بشر پرسید: آن مرد در نهایت چه گفت ؟ کنیز جواب داد: آخرین سخن آن مرد این بود: راست گفتى ، اگر صاحب خانه آزاد نبود (و خودش را بنده خدا مى دانست ) از مولاى خود مى ترسید و در معصیت این چنین گستاخ نبود.
سخن کوتاه حضرت موسى بن جعفر(ع ) همانند تیر بر دل او نشست و مانند جرقه آتشى قلبش را نورانى و دگرگون ساخت . سفره شراب را ترک کرد و با پاى برهنه بیرون دوید تا خود را به مرد ناشناس برساند. دوان دوان خودش را به موسى بن جعفر(ع ) رسانید و عرض کرد: آقاى من ! از خدا و از شما معذرت مى خواهم . آرى من بنده خدا بوده و هستم ، لیکن بندگى خودم را فراموش کرده بودم . بدین جهت ، چنین گستاخانه معصیت مى کردم . ولى اکنون به بندگى خود پى بردم و از اعمال گذشته ام توبه مى کنم . آیا توبه ام قبول است ؟ حضرت فرمود: آرى خدا توبه ات را قبول مى کند. از گناهان خود خارج شو و معصیت رابراى همیشه ترک کن .
9. شخصیت گناهکار
أَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعائِى فَباعَدْتَنِى – یا شاید دوست نداشتی دعایم را بشنوی پس دورم نمودی.
علت دیگر این است که انسان به قدری در گناه غوطه ور شده باشد و به قدری شخصیت مشمئز کننده ای داشته باشد که خداوند رحمان و رحیمی که در اوج مهربانی است هم دوست نداشته باشد صدای او را بشنود. اگر انسان به چنین درجه ای از انحطاط رسید، خداوند او را از خودش دور می کند. شیرینی مناجات و لذت توبه را از او سلب می کند. یکی از گروه هایی که به دوربودنشان از خدا در قرآن تصریح شده، ستمکارانند. ظلم مساله بسیار مهمی است. فَبُعۡدٗا لِّلۡقَوۡمِ ٱلظَّـٰلِمِينَ - پس دورى [از رحمت حق] بر گروه ستمکاران باد. (مومنون / 41)
10. مکافات اعمال
أَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمِى وَجَرِيرَتِى كافَيْتَنِى – یا شاید به خاطر جرم و جنایتم کیفرم نمودی.
گاهی اوقات خداوند انسان را مجازات می کند بخاطر اعمالی که انجام داده. به بیان دقیقتر، مکافات عملش به او میرسد. خدایا شاید داری مکافات عمل من را به من میدهی که حال عبادت ندارم. حال توبه و انابه ندارم. یکی از عقوبات و جریمه های دنیوی خدا این است که بخاطر گناهان و یا اعمال نادرستی که انجام می دهیم، حس و حال عبادت را از ما سلب می کند. کسی که گیاه سمی بکارد، گندم برداشت نمی کند. اعمال ما هم همین است. از مکافات عمل غافل مشو / گندم از گندم بروید جو ز جو
11. پرده دری و گستاخی
أَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيائِى مِنْكَ جازَيْتَنِى – یا شاید برای کمی حیایم از تو، مجازاتم نمودی.
نکته دیگر تجری است. یعنی گستاخی در مقابل خدا. یک وقت انسان گناهی را انجام می دهد، پشیمان می شود، ناراحت می شود. یک وقت هم با غرور گناه می کند. بعد از گناه هم اصلا برایش مهم نیست گناه کرده. در مقابل خدا شاخ و شانه می کشد و گناه می کند. یعنی با گستاخی گناه می کند. این باعث می شود که حال عبادت از او سلب می شود. خدایا شاید چون در مقابل توحیا نداشتم، از مخالفت کردن با تو حیا نکردم، من را مجازات کردی و حال توبه و عبادت را از من سلب کردی.
خلاصه و چکیده ای که از بیانات امام در دعای ابوحمزه به دست می آید این است که در مرحله اول، هر چه گناه، بیشتر در زندگی انسان ورود کند، حال عبادت، حال توبه، حال خوش بندگی را بیشتر می گیرد. در مرحله دوم هم همنشینی با اهل غفلت، اهل بطالت و وقت گذرانی و فاصله گرفتن از دانشمندان و علما و مجالس آنها سبب کسالت در عبادت است.
انسان با نزدیک شدن به علما و دانشمندان و مجالس آنها و انجام کارهای خیر و حضور در اماکن مذهبی و با فاصله گرفتن از آدم های اهل گناه و غفلت و مجالس لهو و لعب، نشاط عبادت و توفیقات بیشتری کسب می کند.
....................................................
پایان پیام/ 167