خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

سه‌شنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۳
۹:۲۷
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۲۵ خرداد
۱۳۸۸
۱۹:۳۰:۰۰
منبع:
روزنامه قدس
کد خبر:
136040

استاد محمد حکيمی: جامعه رضوي جامعه شناخت‏‌محور است

نقطه اوج برازندگي درفضايل و شکوفايي در علم را بايد در وجود امام هشتم حضرت علي ابن موسي الرضا(ع) به تماشا نشست.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ مناظرات امام(ع)، رويارويي و مقابله علمي و نيز پاسخ‌هاي ايشان به پرسش‌هاي انديشمندان مذاهب مختلف را بايد نشانه اي بر عظمت علمي ايشان دانست. گفتگوي ما با استاد محمد حکيمي، نويسنده و پژوهشگر کشورمان با اشاره به اين اقتدار علمي، شاخصه هاي آرمان‌شهر رضوي را که يکي از مصاديق آن آگاهي اعضاي آن است را مد نظر قرار مي دهد:

* اگر مايليد براي شروع گفتگو اشاره اي به چگونگي مواجهه و رويارويي امام هشتم(ع) با جامعه‏‌اي که در آن مظاهر فساد حاکمان بر ارزش‌هاي ديني اسلامي سايه افکنده اشاره بفرماييد.

ـ دوران حضور امام رضا(ع) در خراسان دوران خاصي است؛ دوره اي است که در آن، برنامه ريزي و مديريت در اختيارخلفاي عباسي است و اينان با کشتار مردم و ايجاد فضاي رعب و وحشت خفقان قابل توجهي را در جامعه ايجاد مي کنند.عصرامام (ع)، عصر شکوفايي مجدد علوم اسلامي، رونق و رشد انديشه ها، ورود افکار بيگانه در جامعه انديشمندان مسلمان و شکل گيري مکاتب فکري گوناگون براساس افکار التقاطي و وارداتي بوده است.

اين مسأله زماني پررنگتر شد که مأمون بر ترجمه کتاب‌هاي فلسفي يونان اصرار ورزيد. به نظر مي رسد مامون در اين ميان زيرک تراز هارون است و هر از گاهي تلاش مي کند با مکر و نيرنگ اهداف خود را پيش ببرد.او مي کوشد با دعوت از امام به خراسان و پيشنهاد ولايت‌عهدي نقش ايشان را در هدايت و راهبري جامعه کاهش دهد، در عين حال امام در همان زماني که تحت نظر خليفه عباسي است، نقش تعيين کننده اي را در آگاهي و بيدار کردن توده هاي مردم عهده دار است.ايشان به صراحت از مواضع تشيع و از خود و خاندانشان دفاع مي کنند و مخالفت خود را با مظاهر و نمادهاي حکومت مامون نشان مي دهند.

امام در ضمن نامه اي که به مامون مي نويسند و اشتباهات او را تذکر مي دهند، به وجود فقر و تهيدستي اشاره مي کنند و به صراحت مي فرمايند که حکومتگران تو نيز جزو مديران متخصص و برنامه ريزان ماهر نيستند. اين جمله امام(ع) به اين مسأله اشاره دارد که مأمون مديران خود را از ميان افراد حقه باز و آدم کشي انتخاب کرده بود تا بتوانند حکومت را براي او نگاه دارند.

در سخن ديگري امام به اين مسأله اشاره مي کنند که زمامدار مسلمانان همچون عمود و تيرک جامعه است و همه کساني که در خيمه نشسته اند به آن تيرک تکيه زده اند.

* هشدار امام به نظام مقتدرانه عباسي آشکاراست؟

ـ امام در اولين سخنراني خود پس از ورود به نيشابور در جمع مردم اين شهر با مردم به گفتگو پرداخته و در همين محل حديث «سلسلة الذهب» را بيان مي فرمايند ايشان حديثي را که مربوط به توحيد و يگانگي ذات حق است را اين گونه بيان فرمودند: «کلمة لا اله الا ا... فمن دخل حصني امن من عذابي» يعني کلمه طيبه «لا اله الا ا...» دژ استوار من است، هر کس آن را بگويد در اين دژ استوار داخل مي شود، و اگر در آن وارد شد از عذاب روز رستاخيز در امان خواهد بود.

سپس هنگامي که مرکب آن حضرت مي خواست به راه افتد، براي تکميل اين سخن والا و ارزنده، سر از کجاوه بيرون آوردند و به دنبال حديث افزودند: «و لکن بشرطها و انا من شروطها». عبارت «بشرطها و شروطها» آغاز درگيري حضرت رضا(ع) با خليفه عباسي است.در حقيقت اين هشدار به جامعه آن زمان است که وقتي شما لا ا... الا ا... را مي گوييد، بايد حاکميت ا... را بپذيريد.

* ابزار مامون براي مقابله با امام(ع) به مصاف آوردن انديشمندان و متفکران جامعه است.انتخاب اين ابزار با توجه به بي بهره بودن دستگاه عباسي از مظاهر علمي را چگونه مي توان تحليل کرد؟

ـ امروزه ما با پديده اي به نام تهاجم فرهنگي مواجهيم. فعاليت ماهواره ها و سايت‌هاي اينترنتي ونشريات و... ابزارهاي اين تهاجم اند. تهاجمي که بخش اصلي آن ايدئولوژيکي است؛ يعني با نشر باطل، مرام و مکتب اسلام را نشانه رفته است.پيشکسوتان اين تهاجم؛ خلفاي اموي وعباسي اند.

آنها در برابرفرهنگ غني ائمه به ترجمه کتاب‌هاي يوناني و هندي پرداختند تا با مدد آن راه تهاجم را براي خود هموارتر کنند. اينان که از بزرگي اين خاندان و احاطه آنها به علوم آشنايي کامل داشتند، بخوبي مي دانستند علي(ع) بزرگمردي است که در هنگامه رزم به مصاف دشمن مي رفت، درهنگام قضاوت به داوري ميان مردم مي نشست و در اخلاق و تربيت نفر اول بود و در علم و دانش کسي نمي توانست با او رقابت کند، چنانچه خود در خطبه 189 نهج البلاغه مي فرمايد: اي مردم! بيش از آنکه مرا نيابيد، آنچه مي خواهيد از من بپرسيد، که من راه‌هاي آسمان را بهتر از راه هاي زمين مي شناسم. بپرسيد قبل از آنکه فتنه ها چونان شتري بي صاحب حرکت کند و مهار خود را پايمال نمايد و مردم را بکوبد و بيازارد و عقل‌ها را سرگردان کند.»

بي بهره و بي نصيب بودن خلفاي بني عباس و بني اميه از دانشرهاي روز زمينه مراجعه به ائمه اطهار را نيز فراهم مي ساخت، به همين دليل حاکمان وقت مي کوشيدند به شيوه هاي مختلف اعتبار علمي آنها را در نزد عموم زير سؤال ببرند. مي توان گفت عصر مامون، دوران اوج اين تهاجم بود.

او به فضل بن سهل، وزير مخصوصش دستور داد که پيروان مکاتب مختلف را مانند جاثليق؛ عالم بزرگ مسيحي و رأس الجالوت؛ پيشواي بزرگ يهوديان و رؤساي صائبين و هربز اکبر؛ پيشواي بزرگ زردشتيان و نسطاس رومي؛ عالم بزرگ نصراني و همچنين علماي ديگر علم کلام مثل سليمان مروزي را دعوت به مناظره اي با ايشان کند. هدف مأمون از اين کار اين بود که به گمان خويش مقام امام(ع) را در انظار مردم پايين بياورد.

راوي در کتاب عيون الاخبار الرضا مي گويد مامون توسط «ياسر» متصدي امور امام رضا(ع) از امام تقاضا کرد، در صورت تمايل با سران مذاهب سخن بگويد و امام پاسخ داد فردا خواهم آمد،چون ياسر بازگشت، امام به من فرمود: «اي نوفلي! تو عراقي هستي و عراقي هوشيار است،از اينکه مامون مشرکان و صاحبان عقايد را گرد آورده است چه مي فهمي؟» گفتم: فدايت شوم،مي خواهد شما را بيازمايد و ميزان دانشتان را بشناسد... فرمود: «آيا مي ترسي آنان دليل مرا باطل سازند؟» گفتم: نه به خدا سوگند،هرگز چنين بيمي ندارم،و اميد مي دارم خدا تو را بر آنان پيروز گرداند.

فرمود: «اي نوفلي! دوست داري بداني مامون چه وقت پشيمان مي شود؟» گفتم: آري. فرمود: «آنگاه که من بر اهل تورات با توراتشان،و بر اهل انجيل با انجيلشان،و بر اهل زبور با زبورشان، و بر صابئين با زبان عبري خودشان،بر هربذان با زبان پارسيشان،و بر روميان با زبان خودشان،و بر اصحاب مقالات با لغتشان استدلال کنم،و آنگاه که هر دسته اي را محکوم کردم و دليلشان را باطل ساختم،و دست از عقيده و گفتار خود کشيدند و به گفتار من گراييدند، مأمون در مي يابد مسندي که بر آن تکيه کرده است حق او نيست و در اين هنگام مامون پشيمان مي گردد و بعد امام فرمود و لا حول و لا قوَ الا بالله العلي العظيم...»

نقش عمده امام رضا(ع) مبارزه با تهاجم فرهنگي برنامه ريزي شده حاکميت و ايستادگي در برابر آنها بود و پوچ بودن تفکرات آنها را ثابت کرد.

* يکي از اهداف امام(ع) در ضمن حضور خود در خراسان اصلاح جامعه است.جامعه آرماني ايشان چه مصاديقي دارد و راه‌هايي که امام براي رسيدن به چنين جامعه اي پيشنهاد مي کنند چيست؟

ـ در جامعه آرماني امام رضا(ع) مسؤوليت شناسي وجود دارد؛ همه نسبت به هم متعهد هستند و در قبال يکديگرمسؤوليت دارند. دامنه اين مسؤوليت از فروشنده، راننده تاکسي و عابر و سواره گرفته تا برنامه ريزي‌هاي بزرگ سياسي و اجتماعي گسترش دارد.

در جامعه آرماني امام رضا(ع) وظيفه شناسي همگاني است. مي توان شهري را که امام ترسيم مي کنند به لانه زنبور عسل و يا لانه مورچگان و موريانه ها تشبيه کرد؛ در اين شهر همه با هم همکاري و معاونت دارند. به گفته محققان مورچه ها معده اجتماعي دارند. آنها مقداري غذا را ذخيره مي کنند و مورچه هايي که ناتوان مي شوند را از طريق دهان تغذيه مي کنند.اين مسؤوليت شناسي در قبال ديگران درزندگي اجتماعي زنبور عسل به گونه اي ديگر مشاهده مي شود؛ به گونه اي که چنانچه زنبوري به طور غير بهداشتي برگلي بنشيند، ديگر زنبورها از ورود او به کندو ممانعت مي کنند.

در جامعه انساني نيز هر فرد در قبال ديگري مسؤول است. اعضاي جامعه بايد در برابر نابساماني هاي اخلاقي به طور پنهان و به گونه اي که شخصيت ديگران زير سوال نرود واکنش نشان دهند.امام(ع) مي فرمايند چون خداوند تکليف کرده است هر توانمندي خواه توانمند علمي يا پزشکي و...به ناتوان و افتاده اي در همان رشته مساعدت کند و دست او را بگيرد. جوان جاهل را آگاه، انسان مريض را درمان، فقير را بي نياز و خلاصه؛ ناهنجاري هاي اجتماعي را اصلاح کند.

درجامعه رضوي فقير يافت نمي شود. امام در سخني که حرمت خوردن مال يتيم را بيان مي کند، مي گويند: کسي که مال ديگري را مي خورد، مانند اين است که او را به قتل رسانده است.

اين تفکر در راستاي سخن پيامبر گرامي اسلام (ص) و امام علي(ع) است. اميرمومنان علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند «الفقر هو الموت الاکبر» فقر همان مرگ بزرگ است. بنابراين آن‌هايي که ثروتمند و توانمند اند وظيفه دارند از اصل مال خود انفاق کنند. اين گونه نيست که فردي بگويد من خمس و زکات و ماليات خود را پرداخت کرده ام و اينک زمان کمک ديگران است.

در شهر و جامعه آرماني رضوي نبايد جاهل يافت شود.حتي بي سواد و کم سواد در اين شهر نبايد وجود داشته باشند و بيشتر مردم بايد باسواد باشند.مقصود از سواد تنها خواندن و نوشتن نيست، بايد سطح آگاهي جامعه به حدي برسد که همگان بتوانند در برابريک شايعه سياسي، اقتصادي و يا دروغ مذهبي واکنش نشان داده و آن را تشخيص دهند.

در جامعه رضوي بايد روابط اجتماعي علم محور و مبتني بر معرفت و شناخت باشد. انسان‌ها که در يک جامعه گرد هم مي نشينند و انواع ارتباطات دارند، بايد از همديگر شناخت داشته باشند. در اين ارتباطات بايد حقوق و کرامت افراد رعايت شود. اما در جامعه ما اين گونه نيست، حقوق افراد محترم شمرده نمي شود؛ سبقت‌هاي غيرمجاز و عدم رعايت حق تقدم ها، آلودگي هاي صوتي و... همه اين‌ها براي اين است که شناخت صحيحي از انسان وجود ندارد.اما در جامعه علم محور اينگونه نيست امام مي فرمايند علم و شناخت است که پيوندهاي اجتماعي را استوار مي سازد نه خانواده ها و پدران.جواناني که حقوق پدر، مادر و اهل منزل را ندانند، آنها را مورد احترام قرار نمي دهند. «آرنولد توين بي» مورخ انگليسي مي گويد: اين اولين مدنيتي است که بزرگترها نزد کوچکترها بهايي ندارند.اين اولين رسوايي در خصوص تمدن غرب است.

بنابراين بايد گفت، جامعه رضوي جامعه شناخت محور است؛ در اين جامعه همه به حقوق همديگر آگاهند. ارزش و کرامت يکديگر را پاس مي دارند.در چنين جامعه اي رفتگري که جلوي منزل من را رفت و روب مي کند، همان ارزشي را دارد که بالاترين مقام ديني در عمل و سخن در اين شهر از آن برخورداراست و اين موضوع مهم زماني عينيت پيدا مي کند که شناخت وجود داشته باشد.

حضرت رضا(ع) با تمام کساني که در منزل ايشان بودند و کار مي کردند و حتي با پايين ترين افراد در يک سفره غذا مي خورد.چرا در جامعه ما نبايد مديرکارخانه و يا مهندس ساختمان هنگام ظهر به همراه کارگران غذاي خود را صرف کند. مردي از اهالي بلخ مي گويد: «در سفر خراسان با امام رضا(ع) همراه بودم. روزي سفره گسترده بودند و امام همه خدمتگزاران حتي سياهان را بر آن سفره نشاند تا همراه ايشان غذا بخورند. من به امام عرض کردم: «فدايت شوم بهتر است اينان بر سفره اي جداگانه بنشينند.» امام فرمود: «ساکت باش، پروردگار همه يکي است. پدر و مادر همه يکي است و پاداش هم به اعمال است.» فلسفه اين کار ريشه در اعتقاد به خدا دارد.هنگامي که عده اي نزد امام علي(ع) آمدند و گفتند که ما در جهاد پيشقدم بوده ايم و رنج زيادي کشيده ايم و در راه اسلام شمشيرها زده ايم.حضرت پاسخ دادند آنچه انجام داديد بين شما و خدايتان است.سوگند به خدا من و اين کارگر- اشاره به کارگري که در همان نزديکي مشغول کار بود – نزد خدا يکسانيم، امام رضا(ع) اين منش انسان دوستانه خود را حتي تا آن زمان که مامون ايشان را مسموم نمود ادامه داد.ايشان در حالي که از درد به خود مي پيچيد، از اباصلت سؤال مي کند آيا اهل خانه غذا خورده اند ؟ اباصلت با تعجب مي پرسد با اين حال چگونه به فکر آنها هستيد. امام در همان حال همه را گرد آورد و با يکايک آنها احوال پرسي کرد.

از درس‌هاي ديگري که امام(ع) به مديران ما آموخته اند، روحيه زهد پيشگي است. ايشان در همين دوران ولايت‌عهدي لباس‌هاي ساده بر تن مي کرد و هنگامي که به ميان مردم مي آمد، خود را مي آراست و ساده وارد مي شد.

*شما به جامعه آرماني اين دوره اشاره داشتيد. اصلاحگران اجتماعي کجا بودند؟

ـ سوال خوبي است.حاکميت اموي ها رسما نظام سلطنتي و کسب سرمايه هاي کلان را رواج داده بودند.آنها نيز که ظاهرا با شعار آل علي حکومت را در اختيار گرفته بودند، در جامعه دچار انحراف‌هاي اخلاقي شده بودند. اين جامعه ظاهري اسلامي داشت، اما نه اقتصاد و نه سياست آن هيچکدام اسلامي نبود؛ اسلام مأموني و هاروني بود و نه اسلام کاظمي و رضوي.

مي گويند، روزي مامون يکي از کنيزان خود را خدمت حضرت رضا(ع) فرستاد. اين کنيز از مشاهده ساده زيستي امام(ع) احساس ناراحتي کرد و گفت من در بهشتي از نعمت بودم و به جايي آمده ام که نشاني از هيچ کدام از آنها نيست. امام رضا (ع) مي کوشيد تا وضعيت چنين جامعه اي را مجددا به سيره پيامبر(ص) و زمان حکومت ايشان بازگرداند.روزي مامون در خصوص حکمي که يک قاضي نيشابور در خصوص فردي زرتشتي صادر کرده بود از امام هشتم (ع) سوال کرد.

مأمون پرسيد: فردي زرتشتي فوت مي کند و وصيت مي کند مال خود را براي فقرا وقف کند. قاضي نيشابور حکم کرده است تا مال او را به فقراي مسلمان بدهند. آيا اين حکم صحيح است ؟ امام مي فرمايند: اصلاً اين گونه نيست. او براي مسلمان وقف نکرده است، بلکه مال خويش را براي فقراي هم کيشان خود وقف نموده است. دستور بدهيد مال او را از بيت المال جامعه اسلامي به بينوايان زرتشتي برگردانند.

مي بينيد که امام به فکر، انديشه و زرتشتي نيز احترام مي گذارد و اين مبارزه اي است با شيوه هاي اخلاق طاغوتي و ديکتاتورم؛بي حاکمان وقت.

* ضمانت اجرايي تخلق افراد چنين جامعه اي براي رسيدن به اخلاق رضوي و کاظمي چيست ؟

ـ نخستين راه اين است که بايد شناخت وجود داشته باشد.اگر مسؤولان ما بدانند که امام هشتم(ع) در خصوص حقوق افراد چه حساسيتي داشت وچگونه با آنها برخورد مي کرد، تلاش مي کنند خود را به اين شيوه رفتاري نزديک کنند.

ديگر اينکه بايد مديران جامعه در هر کسوتي و درهر لباسي از مدير يک واحد کوچک توليدي گرفته تا مديران کلان و.... تجسم فرهنگ رضوي باشند و به آن عمل کنند.درغرب مديريت‌هاي فاصله اي وجود دارد که در آن حتي کارگر نمي تواند به در اتاق منشي برود.

در کنار اين مديريت، مديريت‌هاي هم رنگ با کارگران هم وجود دارد. طبيعي است که اين مديريت دوم موفق تر است.جامعه بايد تکاليف خود را بداند و از ديگران نيز مطالبه کند. در اين جامعه معرفت همگاني لازم است و همه بايد امربه معروف و نهي از منکر کنند.

راه ديگر چوب قانون است. يعني وقتي در اداره اي رشوه و کاغذ بازي رواج داشت، بايد در برابر آن ايستاد. اين شيوه ماموني است. و چنين شهر و جامعه اي شيطاني و شهر مأموني است.

والي بايد عمود خيمه باشد. چوب قانون هم با تفکر عمومي ميسر مي شود. در جامعه آرماني رضوي همه بايد بدانند و مواخذه کنند.

..................

انتهای پیام/105