به گزارش خبرگزاری اهل بيت (ع) ـ ابنا ـ دیپلماسی فرهنگی، به عنوان ابزاری کار آمد و قابل انعطاف در سیاست خارجی کشورها است که نمونه بارز و اَعلای اِعمال قدرت نرم است، به این ترتیب دیپلماسی فرهنگی شکل نوینی از دیپلماسی قرن است که ضمن بهرهگیری از تمامی اَشکال دیپلماسی، درصدد برقراری، توسعه و پیگیری روابط با سایر دولت ملتها از طریق فرهنگ، هنر و آموزش در راستای پیگیری منافع ملی و اهداف سیاست خارجی است.
در این بین هندوستان به عنوان قدرت نوظهور اقتصادی در فضای پس از جنگ سرد و طی سالیان اخیر، در راستای پیگیری منافع ملی و بیشنیهسازی قدرتِ رو به تزاید خود، درصدد برآمده تا از ظرفیت بالای دیپلماسی فرهنگی، بهرهگیری حداکثری را به عمل آورد و در همین میان ایران نیز از قاعده بالا مستثنی نیست.
حال با توجه به موارد فوق الذکر و البته اشتراکهای فرهنگی میان دو کشور که میتوان گفت تا به امروز هیچ دوگانگی فرهنگی میان کشورمان و سرزمین هفتادو دو ملت نبوده، پرسش اینجاست که این اشتراکهای فرهنگی و ریشه مشترک زبان میان دو کشور میتواند راهگشایی برای بسط و گسترش دیپلماسی فرهنگی میان دو کشور شناخته شود و ایران در این زمینه چه کارهایی انجام داده و چکار میتواند انجام دهد؟
از این رو گفت وگویی داشتیم با محسن آشوری مسئول اسبق خانه فرهنگ ایران در بمبئی تا از وی درباره چند و چون این ماجرا بپرسیم که در ادامه مطالعه میکنید.
- هند از جمله کشورهایی است که از جهت فرهنگی تقارب زیادی با کشور ما دارد. آیا از این ظرفیت در عرصه تقویت دیپلماسی فرهنگی، صادرات فرهنگی و اقتصاد فرهنگ توانستیم استفاده کنیم؟
روابط فرهنگی ایران با شبه قاره به سالهای کهن باز میگردد و در طول تاریخ، فراز و نشیبهای متعددی داشته است، اما هیچ گاه از یکدیگر جدا نشده است و این فرآیند همچنان ادامه دارد. لازمهی آن، تقویت قرابت فرهنگی بین این دو کشور است؛ البته این قرابت وجود دارد و جداییناپذیر نیست.
ایرانیان بسیاری که در این منطقه هستند، نقش مؤثری در انتقال فرهنگ در طول تاریخ داشتند. از قبل از اسلام تا پس از آن، مهاجرانی را به این کشور داشتیم. این امر یکی از علتهای انتقال فرهنگ ایران به این کشور است.
زمانی شبه قاره هند همسایه ایران بود. قبل از جدایی هند با پاکستان، این کشور همسایه ایران بود و رفت و آمدهای زیادی بین دو کشور اتفاق میافتاد. علمای بسیاری زیادی مثل میرسیدعلی همدانی در آنجا حضور یافتند. همچنین تودههای مردم توانستند در آن منطقه حضور یابند و سبب انتقال فرهنگی به این کشور شوند. آنچه مسلم است، این است که به هر حال اگرچه هند به عنوان موزه ادیان و آیینهای متعدد شناخته میشود، اما این تعدد به مفهوم این نیست که تقابلی صورت گرفته باشد. با بررسی اجمالی در مییابیم، تأثیر و تأثر فرهنگها و آیینها نسبت به هم چشمگیر است. بسیاری از اموری که در بین مسلمانان رایج است، هندوها انجام میدهند، لذا بین فرهنگ ایرانزمین و هند هیچ گاه دوگانگی قائل نیستیم. چه بسا بالندگیها و نیز فراز و نشیبهای زیادی را داشته است، اما همچنان این روابط ادامه دارد.
اما هند اولین کشور دنیا از لحاظ جمعیتی با بیش از یک میلیارد و ۴۰۰ میلیون نفر شناخته شده است. از این بین ۲۰۰ میلیون نفر در زمره مسلمانان هستند و از این تعداد، ۴۰ میلیون شیعه ساکن هند هستند. کعبه آمال این شیعیان، جمهوری اسلامی است که خود بنده شاهد عشقورزی آنها نسبت به ایران و شخص مقام معظم رهبری بودم. این امر نشاندهنده این است که این قرابتها نه در ظواهر بلکه در قلوب آنها جایگاه خود را پیدا کرده است و زمانی که این ویژگی در ملتی جا باز کند، هرگز قابل از بین رفتن نیست. لذا این منطقه، منطقهای است که باید بیشتر به آن توجه داشته باشیم تا بتوانیم نیازهای فرهنگیشان را فراهم کنیم.
- دیپلماسی فرهنگی چه از جهت انتقال فرهنگ ایرانی،
اقتصاد فرهنگی و صادرات فرهنگی به ویژه در جامعه هند را چگونه تعریف میکنید؟
دیپلماسی فرهنگی را در چند گزاره میتوان تعریف کرد. اول اینکه ما کمتر کشوری را میتوانیم پیدا کنیم که روابط فرهنگی ما با آنها در یک سطح عمیق تاریخی باشد. اگر ما در خود تاجمحل ببینیم، آثار ایرانی نشانگر ادبیات فارسی ما است. این مسئله یک قدرت نرم است. در حال حاضر بیش از ۳۰ دپارتمان زبان فارسی در دانشگاههای مختلف داریم. نیاز است در این زمینه برنامهریزی اساسی داشته باشیم. علاقهمندی به آموزش زبان فارسی بسیار زیاد است. علاقه دارند فرهنگ ایرانزمین را بشناسند و علاقه دارند بدانند مردم ایران به چه ارزشهایی پایبند هستند. لذا از طریق زبان وارد میشوند.
دیپلماسی فرهنگی ما بسیار در جامعه هندی گسترده است. یک دیپلماسی محدودی نیست که تصور کنیم باید کار خاصی انجام دهیم. شما با هر یک از آیینها و مذاهب مختلف اگر وارد بحث شوید، میتوانید ایدههای خود را به آنها منتقل کنید. آنها نیز با روی باز میپذیرند. مسلمانان، مسیحیان، زرتشتیان و حتی طریقتهای مختلفی که در آنجا حضور دارند، نگاه منفی نسبت به ایران ندارند؛ چرا که جامعه ایرانی به عنوان یک جامعه اصیل و با فرهنگ و متمدن در آنجا شناخته شده است؛ بنابراین باید از این ظرفیت حداکثر استفاده را کرد. وقتی شما ریشههای عمیقی در یک جامعه داشته باشید، باید آن را بپرورانیم و گسترده کنیم. هرچه در چنین جوامعی عرصههای فرهنگ و هنر ایران گستردهتر شود، باز جا دارد. هر اندازه از نظر نرمافزاری و سختافزاری بتوانیم در این منطقه فعالیت داشته باشیم، جا دارد. حتی نسبت به کشورهایی که در مغربزمین هستند، باید در این عرصه فعالیت کنیم.
در حوزه اقتصاد فرهنگ نیز همین مسئله وجود دارد. آنها موسیقی ایرانی، فیلمهای ایرانی و آثار هنر و دستی و خلاقیتهای جامعه ما را میشناسند و اینها میتواند به عنوان محصولی به جامعه هند ارائه شود. هندیها با روی باز میپذیرند. خطاطی و خوشنویسی از جامعه ما به هند منتقل شده و در آنجا انجمن خوشنویسان شکل گرفته است.
بنابراین دیپلماسی فرهنگی ما هیچ گونه محدودیتی ندارد و اقتصاد فرهنگ نیز به دنبال آن میتواند رونق یابد و بازار گستردهای برای جامعه ایرانی باشد و با اطمینان خاطر میگویم استقبال خوبی از این بازار خواهد شد.
البته طبقات مختلف اجتماعی در آنجا وجود دارد. من با یک دید عامتری به مسئله نگاه کردم. علاوه بر اینکه جامعه علمی پیشرفت خوبی طی این سالها داشته است و ما میتوانیم در زمینه تبادل علمی نقش خوبی ایفا کنیم. تفاهمنامهها باید به منصه ظهور برسد. همچنان به این نظر پایبندم که نباید از شبه قاره هند غافل شویم.
- طی این سالیان اخیر شاهد تنشهای مذهبی و فراقومیتی در هند بودیم. این مسئله تا چه اندازه فعالیتهای فرهنگی ما در آن کشور را تحت تأثیر قرار داده است؟
به هر حال حاکمیت دست هندوهاست و حزب حاکم هم «بی جی پی» است که در کنار آنها هندوهای افراطی زیادی هم وجود دارد. این امر، عاملی برای محدود کردن مسلمانان در عرصههای مختلف اجتماعی و سیاسی شده است، اما در اصل، در حوزه ارتباطات فرهنگی مشکلات خاصی وجود ندارد و علاقهمند هستند بتوانیم این روابط را گسترش دهیم.
بحث سر این نیست که قصد داشته باشیم تا بگوییم این ویژگی که در حزب حاکم وجود دارد، مانع فعالیتهای رایزنان فرهنگی نیست. در فرصتی که در آن منطقه بودیم، توانستیم امور فرهنگی، مذهبی و دینی را پیش ببریم. وقتی شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی به شهادت رسید، مجالس متعددی در گوشه و کنار این کشور برگزار میشد و از بنده به عنوان نماینده فرهنگی جمهوری اسلامی دعوت میشد در این برنامهها حضور یابم. با چه عظمت و شکوهی این مراسمها را برگزار میکردند! این امر نشانهی این است که محدودیتهایی بین دو ملت نیست. دولت هم موانعی در این راستا برای نمایندگان فرهنگی ایجاد نمیکرد. همین مسئله سبب میشود بگوییم عرصه فرهنگ، قدرت نرمی است که در همه جا جوابگوست و ما در بسیاری از مسائل سیاسی میتوانیم از این ابزار نرم استفاده کنیم و از طریق ملتها ورود کنیم.
در شبه قاره هند، زمانی زبان فارسی، زبان دوم محسوب میشد؛ یعنی تقریباً ۸۰۰ سال زبان دیوانی آنها فارسی بود. آثار متعددی در آنجا داریم. این مسئله نشانگر این است که فرهنگ ایرانی در عمق تاریخ هند ریشه دوانده است.
ما گروه دیگری از ایرانیان ساکن هند را داریم که از آنها با عنوان «پارسیان» یاد میشود. اینها زرتشتیانی هستند که از ایران مهاجرت کردند و در عرصههای مختلف ذینفوذ هستند؛ از جمله، عرصههای پزشکی، بهداشتی، تجاری و حتی در مباحث سیاسی هم ذینفوذند و به آنها اجازه فعالیت دادند. علمای بسیاری هم داریم که در حوزه علمیه قم حضور یافتند و به زبان فارسی تسلط دارند. بنابراین موانع فرهنگی نداریم. به هر حال سیستم حزب حاکم در یک کشور همواره در صدد تقویت حاکمیت خود است تا بتواند إعمال نفوذ خود را به منصه ظهور برسانند، اما مانع فعالیت نمیشود. ممکن است برای مسلمانان محدودیتهایی برای عدم ورود به مناصب حاکمیتی ایجاد شود، اما به معنای نفی آنها نیست. با توجه به حضور ادیان و آیینهای مختلف، شما هیچ گاه درگیریهای فرقههای شدیدی در آنجا مشاهده نمیکنید، مگر اینکه حادثهای اتفاق بیفتد و از حالت طبیعی خود خارج شود.
- به هر حال برخی مسائل اتفاق میافتد که حاکی از مسائل اختلافی و دارای ضریب رسانهای هستند. در این باره چه نظری دارید؟
این مسائل باید ریشهیابی شود. اگر اهانتی از سوی یکی از ادیان به دیگری اتفاق بیفتد، به طور طبیعی سبب موضعگیری طرف مقابل میشود؛ مثلاً استفاده از گوشت گاو برای هندوها سنگین تمام میشود. اگر فردی گاوی را ذبح کند، هنجارشکنی است. اما آنچه که مشاهده کردیم، حاکی از ارتباط و تعامل صمیمی ادیان و مذاهب کنار یکدیگر است. از این نکته هم غافل نشویم که جمعیت هند اندک نیست و ممکن است هر از گاهی کشمکشهایی ایجاد شود. اگر دقت کنیم، این سیستم به گونهای طراحی شده که همه در کنار یکدیگر به صورت مسالمتآمیز زندگی میکنند.
- این موضوع در عرصه فرهنگ و هنر نمود ندارد؟
نه ندارد. در عرصه فرهنگ و هنر با هم متفقالقول هستند. من خودم با هنرمندان متعددی دیدار داشتم. در هند بازیگر و کارگردانهای شیعی داریم.
لاأبالیگری در هند وجود ندارد؛ یعنی حجب و حیا است. بیشتر در حوزه عفت و انسانیت و منش انسانیت حرکت میکنند تا بخواهند به مسائل آیینی و فرقهای خود دامن بزنند. حکومتی که در هند است، سکولار است. هر حکومتی روی کار بیاید، میگوید اینجا هندوستان است. در سال ۱۹۴۷ که بین هند و پاکستان جدایی ایجاد میشود، مقرر بوده مسلمانان به سمت پاکستان حرکت کنند و در آنجا مستقر شوند و هندوها در همان مکان مستقر شوند. برخی مسلمانان زیر بار این مسئله نرفتند و در آنجا ماندند. اینها با گذشت زمان تعدادشان افزایش یافت و ماندگار شدند. واقعاً اگر بخواهیم دقتی داشته باشیم، با توجه به فرقههای متعددی که در این کشور وجود دارد و به ۷۲ ملت مشهورند، کشمکشهای شدیدی را نمیتوانید پیدا کنید.
- با وجود نگاه منعطفی که از دولت از آن سخن میگویید، چرا نتوانستیم به تولیدات مشترک هنری دست یابیم؛ مثلاً فیلم «خیزش، غرش، آتش» در ایران هم اکران شد اما موفقیتآمیز نبود. مجید مجیدی هم فیلم ساخت اما در اکران هند ضربه خورد. دلایل اینها چیست؟
برخی از هنرمندان ما در آنجا نقشآفرینی و جایگاه خوبی دارند. آقای مجیدی را در آنجا خیلی دوست دارند و آثار ایشان مورد توجه هندیها است. علاقهمندی هندیها را در تولیدات مشترک دیدم و بسیار از ما مطالبه تولیدات مشترک داشتند. واقعیت امر این است که نقاط ضعفی متوجه خود ما است و ما نتوانستیم به خوبی پوشش دهیم. حتی برای اکران برخی فیلمهایی که در ایران تولید شدند، اقدام کردیم اما به لحاظ کمبود اعتبارات انجام نشد. آنجا سینمای خانگی نقش خوبی ایفا میکند، اما طالب فیلمهای ایرانی هم هستند. قراردادهایی را با بنیاد فارابی بستند. جا دارد این تعاملات افزایش یابد. به هر حال به دلیل قرابتهای فرهنگی ما با هند، مردم آنجا از آثار ما استقبال میکنند. از این جهت جا برای توسعه دارد.
- نقش رایزنی فرهنگی در توسعه این امر چیست؟
رایزنی فرهنگی میتواند بین دو مجموعه هنری ارتباط برقرار کند، مانند ارتباطی که بین فارابی و مجموعه سینمای خانگی هند ایجاد کردیم. منتها لازمهاش این است که این تعاملات افزایش یابد. بازیگر و کارگردانی به نام اکبرخان است که شیعه و ایرانیالأصل و اهل شیراز است. فیلمی را تولید کرد و تمایل داشت آن را در جمهوری اسلامی ایران اکران کند، اما کسی استقبال نکرد و فیلم او را نخریدند. به نظر میرسد تولیدات باید در بحث تقارب باشد. اگر بخواهیم صرفاً تولیدات دینی داشته باشیم، شاید مسلمانان بپسندند، اما اگر بخواهیم سایر مردم هند بپسندند، باید حالتش را تغییر دهیم و در عرصههای اجتماعی و خانواده ورود کنیم.
- مسئلهای که وجود دارد، این است که آیا آثار سینمایی ما توانسته ایران ما و فرهنگ اصیلمان را به درستی به نسل جوانمان معرفی کند. به عنوان یک کارشناس فرهنگی آیا نسبتی بین تولیدات سینمایی با فرهنگمان میبینید تا بخواهیم از این رهگذر فرهنگ خودمان را از طریق آن به سایر جوامع از جمله هندوستان انتقال دهیم؟
ضعف ما در این جهت است که تولیدات ما نمیتواند به گونهای فاخر باشد تا انتقالدهندهی فرهنگ ایرانی اصیلمان به جامعه مخاطب باشد. دسترسی در آنجا به فیلمهای هالییودی بسیار فراهم است. در هند گمشدهای دارند که در ایران به دنبال آن هستند و جامعه ایرانی نتوانسته تغذیه لازم را به آنها بخوراند. لازمهاش این است که بتوانیم تولیدات فاخری داشته باشد تا بتواند جامعه هند را پوشش دهد. یک زمانی از آن طرف فیلمهای هندی وارد کشور میشد و مردم هم استقبال میکردند. از این سمت نتوانستیم یک فیلمی تولید کنیم که بتواند نمایانگر ارزشهای اخلاقی، اجتماعی و دینی ما در جامعه هند باشد. کارگردانی مثل آقای مجیدی این مسئله را تا حدودی استنباط کرده است، لذا توانسته استقبال جامعه هند را به سمت خود معطوف کند. اگر کارگردانان و هنرمندان ما بتوانند در خصوص جامعه هند مطالعه عمیقی داشته باشند، میتوانند تولیداتی را رقم بزنند که بازار هند از این تولیدات استقبال کنند. بنابراین مخاطبشناسی و فرهنگ مخاطب لازمه تولید آثار هنری است.
- سخن پایانی دارید؟
سخن پایانی من مطالبهای است که جامعه شیعیان هند از من مدام خواستند و نیاز است بنده هم به شما بگویم. آنها حمایتهای معنوی میخواهند. در آنجا شیعیان تقریباً از اقلیتهای مذهبی محسوب میشوند. اقلیتهای مذهبی از خیلی امتیازات محرومند و امکانانت محدودی دارند. این حمایتهای معنوی میتواند نقش مهمی در جهت گسترش فرهنگ تشیع و مذهب تشیع در جامعه هندی داشته باشد.
.........................
پايان پيام/ ۲۱۳