به گزارش خبرگزاری ابنا، حجت الاسلام«مهدی ابوطالبی» با اشاره به تشکیل گروه تاریخ و اندیشه معاصر گفت: این گروه از اواخر سال1379 تحت مدیریت دکتر موسی نجفی تشکیل شدو محققان در آن به ارائه فعالیتهای پژوهشی پرداختند.
دبیر اجرایی همایش افزود: محصول این پژوهشها 11 جلد کتاب و برگزاری سه همایش است که در این راستا کارهای پژوهشی این همایش از 3 سال پیش آغاز شد و دو جلد کتاب از کارهای آن انتشار یافت.
دکتر «موسی نجفی»، دبیر علمی همایش در رابطه با همایش گفت: از 3 سال پیش تصمیم به این مسئله گرفته شد و علت طرح آن به این جهت بود که دو جریان وجود داشت که یکی بعد از مشروطه بود و بود که مدرنیته را کاملا مثبت تلقی می کرد و دیگری جریانی در مقابل آن و قبل از انقلاب که متاثر از فردید بود و به خاطر وجهه ضد غربی داشتن در اوایل انقلاب خیلی پیشرفت داشت و حتی بوسیله شاگردان فردید در حوزه دین نیز اثر کرد.
وی افزود: ماندن روی جریان دوم کار صحیحی نبود و باید به جریان سومی تبدیل می شد و حال باید ببینیم این جریان سوم چه ماهیتی می تواند داشته باشد.
دکتر نجفی در ادامه با ارائه مقالهای تحت عنوان«نسبت تشیع با مفاهیم مدرنیته، مدرنیزاسیون و تجدد» گفت:تشیع با مدرنیته سازگاری ندارد اما در رابطه با مدرنیزاسیون در سه بعد مطرح است؛در بعد ابزاری آن را قبول دارد و مایل به استفاده از آن است که از زمان صفویه شروع شد. در بعد سیاسی که مدرنیزاسیون از زمان قاجار آغاز می شود نیز تشیع در کل نگاه مثبتی به آن دارد و حتی پذیرش جمهوری از نظر امام خمینی(ره) در این راستا تلقی می شود گرچه با نوعی مقاومت و حفظ هویت نیز همراه بود اما بعد ایدئولوژیکی نقطه تلاقی بین تشیع و غرب است و آنرا قبول ندارد .
وی ادامه داد: نظام ملی شیعه، تجدد ملی و هویت سه ضلع مثلت هستند که با یکدیگر در نظام اسلامی رابطه دارند و اگر به جای تجدد ملی، مدرنیزاسیون غربی را جایگزین کنیم ، نطام ملی به نظام غربی تبدیل خواهد شد و در پی آن بحران هویت خواهیم داشت.
دکتر «احمد رهدار »با ارائه مقالهای با عنوان«مدرنیزاسیون تفکیکی» گفت: سوال اصلی بحث این است که آیا می توان به عنوان کشوری در حال توسعه بخشی از مدرنیته را اخذ کنیم و بخشی دیگر را طرد کنیم یا امکان ندارد؟
وی افزود: مدرنیزاسیون یعنی کپیه برداری از مدرنیته در حالی که مدرنیته جریانی است در سه بعد فرهنگ، سیاست و اقتصاد که از قرن 15 به بعد از دل سنت غربی در اروپا شکل گرفت.سنت فراتر از مدرن است و می توان مدرن را ذیل آن قرار داد نه مقابل آن.
رهدار ادامه داد: دو دیدگاه کلان در رابطه با امکان تفکیک وجود دارد که یکی موافق و دیگری مخالف آن است. طرفداران به لحاظ روشی از مصادیق بحث خود را شروع می کنند و می گویند که اگر بخواهیم در جوهر مدرنیته تصرف کنیم لاجرم باید در قائل به تفکیک شویم و قائل هستند که علم خنثی است و مرز نمی شناسد لذا دلیلی ندارد که محصولات غرب را نپذیریم با توجه به این که دین هم مخالفتی نکرده و لازمه پویای تمدن، تبادل مولفههای تمدنی است ضمن این که فرآیند اصلاحات بدون مدرنیته امکان پذیر نیست.
وی در رابطه با مخالفین تفکیک گفت: آنها می گویند علوم جهت دار هستند و تجربه استفاده از تکنولوژی غربی نشان داده که هر کجا دانش غربی می آید لاجرم ارزش غربی را هم می آورد.در ضمن با ورود مدرنیته امکان تجدد بومی نیز گرفته می شود.
حجت الاسلام دکتر« فیروزجایی» در رابطه با رویارویی فلسفه اسلام با فلسفه مدرنیته با ارائه مقالهای تحت عنوان «مقایسه ظرفیت تشیع و تسنن در مواجهه با مدرنیته» گفت: در مواجهه با غرب عدهای از روشنفکران به سوی بنیادهای مدرنیته رفتند چون علت اصلی پیشرفت را در آن می دانستندو در این راستا به ترجمه و تالیف فلسفه غرب پرداختند.
وی افزود: اولین واکنش به این مسئله از سوی مرحوم علامه طباطبایی با انتشار «اصول فلسفه و روش رئالیسم» صورت گرفت و بعد از علامه شاگردانش در ایران و سهید صدر در عراق این کار را انجام دادند اما چون در اهل سنت فلسفه وجود نداشت و هرچه بود مکتب اشعری و سلفی گری بود لذا در آنجا بیشتر نفوذ کرد و از همین طریق در ایران هم راه یافت.
«منطق صعود و نزول فلسفه سیاسی در اسلام و غرب» عنوان مقالهای بود که حجت الاسلام« ابوذر مظاهری» آنرا ارائه کرد.
وی منشا فلسفه سیاسی را در غرب، بحران در فلسفه دانست و گفتک فلسفه در غرب دچار بحران شد و لذا این سوال پیش آمد که فلسفه چیست؟ در حالیکه در اسلام این سوال در راستای بسط و گسترش فلسفه بوجود آمد و از اینرو در پی آن است که واقعیت را به آرمان برساند در حال که فلسفه سیاسی غرب می خواهد آرمان را به حد واقعیت تنزل دهد.
حجت االاسلام« ذبیح الله نعیمیان» با اشاره به ظرفیت بالای اندیشه سیاسی تشیع تحت عنوان مقالهای با نام«الگوی استعلایی باز تاسیس تمدن دینی» گفت: فلسفه اسلامی رسالت خاصی دارد و ما برای ساختن یک تمدن دینی باید منطق و فلسفه خاصی داشته باشیم ک ذهن و جان ما را آماده کند تا در مواجهه با فرآورده های تمدنی دیگر بصورت مناسب برخورد کنیم.
وی ادامه داد: نظامهای عینی و نظامهای ذهنی از عناصر یک تمدن هستند که ما جهت ساختن نظام عینی باید نظام ذهنی را تقویت کنیم و چون به علت مواجهه با غرب، در وضعیت اضراری قرار داریم باید در قدم اول به بنیاد شناسی عقلانیت بپردازیم و بعد در ابعاد مختلف به ظرفیت شناسی بپردازیم.
آقای «علیرضا جواد زاده» در مقالهای باعنوان « دیدگاه موضع جریان مشروعه خواه حوزه نجف در برابر غرب» گفت: در نهضت مشروطه حوزه نجف مهم ترین مرکز شیعیان بود که آیت الله سیدمحمد کاظم یزدی به عنوان رهبر جریان مشروعه خواهی و آیت الله شیخ محمدحسین آل کاشف الغطاء ادامه دهنده آن شناخته می شد و جریان مشروطه خواهی با آخوند خراسانی شناخته می شد.
حجت الاسلام «رضا رمضان نرگسی» تحت عنوان مقاله « سیر تکامل جامعه ایران در سایه مکتب تشیع و مواجهه با غرب» گفت: چهار جنبش در 200 ستال اخیر در برابر غرب شکل گرفت: جنگ دوم ایران و روس، جنبش تنباکو، جنبش مشروطه خواهی و انقلاب اسلامی که در جنگ دوم ایران و روس ما شاهد به میدان آمدن علما به عرصه اجتماعی هستیم و بحث ولایت فقها مطرح می شود . در جنبش تنباکو قضیه فتوا واطاعت مردم پیش می آید که نشان دهنده ولایت پذیری مردم از فقها و مطرح شدن بحث نیابت عامه است. در جریان مشروطه نمود تکامل مردم مشاهده می شودکه در ضمن مردم را برای تشکیل حکومت اسلامی آماده میکند.انقلاب اسلامی اوج این جنبش ها است و با پیروزی انقلاب شروع می شود و امید است که زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی(عج) شود.
حجت الاسلام دکتر «علی مصباح »در «مقایسه عقلانیت در اسلام و مدرنیته» گفت: عقلانیت بارزترین وجهه مدرنیته به شمار می رود و دو ویژگی دارد؛ یکی تقابل آن با دین و دیگری تفکیک بین حوزه عین و ذهن است که در اینجا عقلانیت را منحصر در عقلانیت ابزاری می داند و عقل را فقط در حوزه عمل بکار می برند در حال که در اسلام عقل پشتوانه و همراه دین است و نه در تقابل با آن ضمن این که با تفکیک عقل عملی و نظری آنرا یک قوه می داند.
دکتر «محمد علی فتح اللهی» با بررسی « تجدد ملی در عصر صفوی» گفت: تجد خروج از حالت سنتی است که با خارج شدن حوزه سیاست و حکومت از فروع دین حاصل می شود بطوری که از آن فراتر می رود گرچه با آن رابطه دارد و از سوی دیگر با اصول دین رابطه دارد اما ذیل اصول دین هم نمی گنجد.
وی ادامه داد: با آمدن مغولان به ایران فضا برای گسترش تشیع آزاد شد و نگاه جدیدی به قدرت توسط مغولان عرضه شد که همراه با اعمال قانون و عنوان شدن کشور به جای مملکت بود.مصلحت سنجی مغول بدون هیچ تعصب خاصی در عرصه سیاست مطرح شد و این تغییرات باعث شد که ما در عصر صفویه به تجدد برسیم که در آن مذهب رسمی شیعه است لذا از حالت فردی خارج می شود و ما می بینیم که حکومت عادل کافر بهتر از حکومت ظالم مسلمان معرفی می شودکه البته سربداران در این زمینه نقش ایفا کردند و صفویه میوه آنرا چیدند.