به گزارش خبرگزاری اهل بيت (ع) ـ ابنا ـ چهارمین نشست از سلسله نشستهای «مباحثی در سیرهنگاری و سیره پیامبر اسلام(ص)» به همت انجمن مسلمانان شیعه ام آی تی(ذکر) به صورت مجازی برگزار شد.
در این جلسه فرهاد قدوسی، عضو پژوهشی دانشگاه ایالتی وین در میشیگان آمریکا به بررسی مختصر رویکرد شکاکانه (Skeptical) (تجدیدنظر طلبانه (Revisionist)) محققانآکادمیک غربی نسبت به سیره پیامبر و تاریخ صدر اسلام پرداخت.
در این نشست بیان شد: مکتب شکاکان در ادامه کارهای «یوزف شاخت» و به منظور تأیید و تعمیم دیدگاههای او به وجود آمد که دو نماینده برجسته آن «جان ونزبرو» و خانم پاتریسیا کرون هستند. ونزبرو دو کتاب مطالعات قرآنی (Quranic Studies) و محیط فرقه گرایی (The Sectarian Milieu) را به ترتیب در سالهای ۱۹۷۷ و ۱۹۷۸ منتشر کرد.
بنا بر نظر دوین استوارت، استاد دانشگاه اموری، ایالت جرجیا در آمریکا، ونزبرو در کتابهای خود بدون آنکه مشخصا بگوید به دنبال به کاربردن نظریات رودولف بالتمان، الهیدان مسیحی لیبرال آلمانی در مورد تدوین عهد جدید برای قرآن است.
از دیدگاه «رودولف بالتمان» تحلیل تاریخی عهد
جدید کاری بیهوده و غیر ضروری است و آنچه برای ایمان مسیحی مهم است پیام اخلاقی
و معنوی عهد جدید است، نه نکاتی تاریخی درباره زندگانی حضرت مسیح(ع).
ونزبرو در کتابش
«مطالعات قرآنی» در فرایندی مشابه با فرایندی که بالتمان برای تدوین اناجیل همنوا
(متی، مرقس و لوقا) پیشنهاد میکند، ادعا میکند که قرآن از مجموعه گفتارهای
منسوب به پیامبر اسلام که در حال گردش در میان جامعه مسلمانان در قرن دوم و یا
حتی اوایل قرن سوم هجری بوده است و بسیار متأخرتر از آنچه به طور سنتی مسلمانان
و اکثر محققان غربی باور دارند، تدوین شده است.
او در کتاب دومش به دنبال رودولف بالتمان که بر
این باور بود که جامعه اولیه مسیحی تحت تأثیر ادیان و فرهنگهای حاضر در محیط
اطراف خود یهودیت و هلنیسم قرار گرفته است، سعی میکند نشان دهد اسلام تحت تأثیر
ادیان و فرهنگهای حاضر در محیط اطراف خود خصوصا یهودیت و مسیحیت قرار گرفته است.
از همین رو ادعا میکند که محل جمعآوری و تدوین قرآن نه شبه جزیره عربستان بلکه
در نواحی عراق و شام که مسیحیت و یهودیت در آنها حضور مؤثری داشتند، بوده است.
وقتی دو کتاب =ونزبرو منتشر شدند به
دلیل دیدگاههای شکاکانه و تجدیدنظرطلبانه رادیکال آنها، مورد انتقاد شدید برخی
محققان آکادمیک غربی قرار گرفتند. به نظر مستشرق «دوین استوارت»، چیزی که تعداد
کمی از محققان اعم از حامیان و منتقدان نظریات ونزبرو متوجه شدند، این است که کار
ونزبرو مبتنی بر فرضیاتی بدون پشتوانه است.
دیدگاههای تجدیدنظرطلبانه افراطی ونزبرو آنگونه که در دو کتابش مطرح شده است، خصوصاً در ارتباط با جمعآوری و رسمیسازی بسیار متأخرتر قرآن، با تحقیقات جدید به ویژه در ۲۰ ساله اخیر از لحاظ علمی ابطال شدهاند. امروزه اجماع محققان آکادمیک غربی بر تدوین و رسمیت یافتن متن قرآن تا اواسط قرن هفتم میلادی (۶۵۰ میلادی) در منطقه حجاز است.
اما این دیدگاههای شکاکانه و تجدیدنظرطلبانه در
محافل جدلی ضد اسلامی به حیات خود ادامه داده است. ادبیاتی که توسط این دسته از
محققان تولید شد در میان مجادلهگرایان مسیحی و اسلامهراسان (مذهبی یا سکولار)
مورد توجه و استفاده قرار گرفته است. آنها به جای اینکه مستقیماً به شخصیت حضرت
محمد(ص) حمله کنند (آنهم به خاطر تضعیف پیام قرآن) این خط جدید را اتخاذ کردهاند
که حضرت محمد شخصیتی تاریخی نبوده یا ما مطالب زیادی در مورد او نمیدانیم.
از سوی دیگر برخی محققان آکادمیک غربی
مانند خانم «پاتریشیا کرون» و «اندرو ریپین» که تعلقاتی به دیدگاههای
تجدیدنظرطلبانه دارند، به خاطر دستاوردهای تحقیقات اخیر جمعآوری و رسمیسازی قرآن
را متقدم میدانند و به تاریخیبودن شخصیت پیامبر و مرتبطبودن قرآن با حیات و
شخصیت او اذعان دارند، ولی معتقدند قرآن را نمیتوان به عنوان منبع تاریخ زندگانی
پیامبر مورد استفاده قرار داد.
این گروه از متفکران در راستای تأیید نظر خود به
چند نکته اشاره میکنند. اولین نکته محدود و به نوعی کمبودن تعداد دادههای مشخص
تاریخی در قرآن است. قرآن واجد ۳۳
داده تاریخی جغرافیایی است و از ۶
شخصیت تاریخی (۲ نفر آنها معاصر
پیامبر)، ۱۴ مکان
جغرافیایی، ۸ گروه، قوم و
قبیله و ۵ رویداد تاریخی
نام میبرد.
دومین نکته وجود ابهام در مخاطب قرآن
است و اینکه گاهی مفسران مسلمان برای رفع این ابهامات به کتب سیره یا روایات
دارای شأن نزول رجوع کردهاند. در نظر این دسته از محققان متعلق به گروه شکاکان
این منابع به خاطر نگارش متأخرترشان و ویرایششان با توجه به اهداف کلامی و جدلی
نگارندگان قابل اعتماد نیستند و شاید بیشتر منعکسکننده باورهای زمان نگارش خود
هستند تا آنچه اتفاق افتاده است.
نکته دیگر اشاره به این امر است که به خاطر
تقدم بعد کلامی قرآن بر بعد تاریخی و عدم تفکیک این دو بعد از یکدیگر، استخراج نکات
تاریخی ملزم به اتخاذ دیدگاهی الهیاتی خاص از میان دیدگاههای رقیب میشود که این، کار
را برای یک تاریخنگار مشکل میکند.
همچنین این نکته مطرح میشود که عدم جمعآوری
و تدوین قرآن به صورت ترتیب نزول زمانی، استفاده از قرآن به عنوان یک منبع تاریخی
برای زندگانی پیامبر(ص) را مشکل میکند.
بنا بر نظر شان آنتونی، استاد دانشگاه
ایالتی اوهایو فایده و غنای قرآن به عنوان یک منبع تاریخی، کمتر ارزشگذاری شده
است. او معتقد است قرآن را میتوان از نظر تاریخی و بدون رجوع به کتب سیره و مغازی
خواند، حتی اگر با این نظر موافق نباشیم، میتوان از قرآن به عنوان مؤید تاریخیبودن
این یا آن روایت از سیره و مغازی استفاده کرد.
در اصطلاح تاريخنگاری، «سيره» به معنی شرح زندگی پيامبر(ص) يا بزرگان دين و شخصيتهای برجسته و مغازی شرح کامل جنگهای پیامبر است.
او اضافه میکند که امروزه به طور فزایندهای،
مطالعه قرآن به صورت تاریخی بیانگر تقویت درک ما از بافت و زمینه تاریخی و فرهنگی
قرآن است. به عنوان مثال درک بهتر ما از عربستان دوران باستان متأخر در نتیجه کاوشهای
باستانشناسی و کتیبهشناسی سالیان اخیر منجر به درک بهتر ما از زمینه و بافت قرآن
و دوران حیات پیامبر و باورها و آیینهای مشرکان هم عصر پیامبر شده است.
انتونی تأکید دارد که عدم جمعآوری و
تدوین قرآن بنا بر ترتیب نزول زمانی به معنای عدم وجود نظم و ترتیب درونی قرآن چه
درون سورهای چه مابین سورهها نیست و به دیدگاه خانم نویورت در مورد کلیدی بودن
خود ارجاعی (self-referentiality) قرآن در این زمینه اشاره میکند.
گفتنی است، فرهاد قدوسی در سال ۱۳۶۹ در رشته فیزیک از دانشگاه صنعتی شریف فارغالتحصیل شد. سپس برای تحصیل کارشناسی ارشد فیزیک به دانشگاه آلبرتا کانادا رفت و دکترایش را نیز در همین رشته از دانشگاه ایالتی وین در ایالت میشیگان آمریکا در سال ۲۰۰۳ اخذ کرد. از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ استادیار در دانشگاه اوکلند بود.
وی از دوران کارشناسی تاکنون مطالعات اسلامی داشته است و در دانشگاههای نامبرده درسهایی را درباره فلسفه اسلامی، فلسفه علم، و تاریخ اسلام و مسیحیت گذرانده است. قدوسی از سال ۲۰۰۳ سخنران دینی و عضو فعال جامعه شیعیان کلانشهر دیترویت ایالت میشیگان بوده است.
.........................
پايان پيام/ ۲۱۳