به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) - ابنا - عشق به علی، همچون رایحهی خوش عطری است که وقتی درب شیشه برداشته میشود، همه جا را معطّر میکند؛ هر چند افراد نخواهند. محبّت به امیرالمومنین، همچون شعاع انوار آرامبخش خورشیدِ فروزان است که وقتی در میانهی آسمان خودنمایی کرد، بر همه چیز میتابد؛ هر چند کسی بخواهد مانع شود.
ولایت علوی به مثابه بارانِ رحمت است که همه را در بر میگیرد و فرقی بین مسلمان و غیرمسلمان نمیگذارد. در حقیقت امیرالمومنین علی علیهالسلام، مصداق عصارهی خلقت و آفرینش است که خداوندِ رحمان، بر بندگانش منّت نهاد و او را در صدر نعمات، به بندگانش ارزانی داشت، و هر چه صفات حسنه به جمیع انبیاءش بخشیده بود، در وجود ذیجودِ مخزن الاسرارش، به ودیعت سپرد. بیهقی، از دانشمندان نامی اهل سنّت چنین روایت نموده که پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله فرمود: «مَن اَحَبَّ اَن یَنظُرَ اِلی آدَمَ فی عِلمِهِ وَ اِلی نوُحٍ فی تَقواهُ وَ اِبراهیمَ فی حِلمِهِ وَ اِلی موُسی فی عِبادَتِهِ فَلیَنظُرَ اِلی عَلی بن ابیطالب عَلیهِ الصَّلوةُ وَ السَّلام»؛ یعنی هر کسی دوست دارد به علم و دانش حضرت آدم بنگرد و مقام تقوا و خود نگهداری نوح را مشاهده نماید و بردباری ابراهیم را نظاره کند و به عبادت موسی پی ببرد، باید به علی بن ابی طالب علیهالسلام نظر بیندازد.
در طول تاریخ اسلام، از بهترین راههای شناخت اسلام و آشنایی با مکتب حیاتبخش قرآن کریم، اهلبیت پیامبر و خصوصا علی مرتضی علیهالسلام بوده و هست؛ به گونهای که افرادی از دیگر مکاتب ابراهیمی و غیر ابراهیمی، وقتی با شخصیت حضرت آشنا میشدند، همچون تشنه لبی که به چشمهای از آب زلال رسیده، ناخودآگاه، سیراب فضائل و کمال امام عاشقان میشدند.
در آستانهی عیدالله الاکبر، عید سعید غدیر خم، به سراغ یکی از شیفتگان مکتب علوی رفتیم که زندگی و عمر خود را در مسیر اهلبیت مصروف داشته و در تبلیغ این مسیر، ثابت قدم مانده است. بانویی که در دیار کفر و الحاد، دست در دستان همسر مسیحیاش که بعدها مسلمان شد، با شجاعت در سنگر اسلام، از دین و آزادگی دفاع نمود و توانست عدهی زیادی از غیر مسلمانان را به اسلام عزیز علاقهمند کند. این بانوی فرهیخته، سرکار خانم «رُکسانا الیزابت اسعد»، بانوی آرژانتینی است که گفتوگوی تفصیلی خبرگزاری اهلبیت(ع) – ابنا - با ایشان، پیشروی نگاه شما مخاطبان ارجمند است:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گفتوگو و تنظیم: خانم اعظم ربانی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ابنا: لطفا خودتان را معرفی کنید.
بنده «رکسانا الیزابت اسعد» هستم. البته نام اسلامی من «معصومه» هست. اصالتا از مسلمانانِ لبنان هستم و در آنجا به دنیا آمدم؛ ولی در آرژانتین بزرگ شدم، ازدواج کردم و بحمدالله صاحب سه دختر شدم. در حال حاضر، در قم سکونت داریم و همهی اعضای خانواده، مشغول تحصیل دروس حوزوی هستیم. خدا را شکر میکنم که مسالهی تربیت فرزندانم، در ایران اسلامی اتفاق افتاد. بنده در دانشگاه بوئنسآیرس، در رشتهی جامعه شناسی تحصیل کردم و نهایتا فقه و اصول را در مقطع کارشناسی ارشد، در جامعه الزهرا علیهاالسلام و مجتمع بنت الهدی (تحت نظارت جامعه المصطفی)، به پایان رساندم.
ابنا: از ازدواجتان بگوئید و از همسرتان، ظاهرا ایشان قبلا مسیحی بودند و به اسلام مشرّف شدند، درست است؟
بله. همسر من، آقای «سانتیاگو پاز» ابتدا کشیش مسیحی بود و بعد از یک دوره تحقیق و تشرّف به اسلام، با نام «شیخ عبدالکریم پاز» شناخته شد. زمانی که من مجرد بودم، چون با حجاب بودم، مردم به من میگفتند: هیچ مردی با تو ازدواج نمیکند، چون اینجا کشور مسلمانان نیست. من کمی در فکر فرو رفتم؛ اما بعد عزم خودم را جزم کردم و با قوّت گفتم: حجاب دستور و حکم خداست و حتما خداوند برای بندگانش، مصالح را در نظر گرفته؛ لذا به اهلبیت متوسل شدم و نیّت کردم که هیچ وقت، دست از حجاب بر ندارم و از خداوند هم خواستم که همسری که همفکر و همراهِ من باشد، برایم تقدیر کند. این خواستهی من، بحمدالله مستجاب شد و امروز همسرم، «حجتالاسلام والمسلمین شیخ عبدالکریم پاز» به عنوان مبلّغ اسلام در کشورهای منطقه و همینطور امام جمعه شیعیان در بوئنسآیرس آرژانتین، مشغول فعالیتهای دینی است.
ابنا: گفتید سه فرزند دختر دارید. چطور فرهنگ حجاب را در محیط آرژانتین برایشان، جا انداختید؟
بله. البته که کار آسانی نبود؛ ولی خب وظیفهی ما بود که نسبت به این موضوع مهم، اقدامات لازم را داشته باشیم. اولین دختر ما، «فاطمه خانم» هست که یادم میآید وقتی به سن تکلیف رسید، در «مسجد التوحید» برایش جشن تکلیف گرفتیم و او را به مردم معرفی کردیم که از این به بعد، میخواهد با حجاب در مسجد حضور پیدا کند. میخواستیم به او انگیزه بدهیم تا وقتی به مدرسه رفت، متمایز بودنِ او با دیگران، برایش به عنوان یک ارزش قلمداد شود. خلاصه وقتی فاطمه به مدرسه رفت، میهمانی گرفتیم و همکلاسیهای او را دعوت کردیم تا برایشان توضیح دهیم که اصلاً دین ما چیست و در خصوص اسلام و حجاب و نماز و روزه، برایشان صحبت کردیم. برای دختر دوممان که «مریم خانم» هست، کار خیلی آسانتر بود؛ چون هم تجربه داشتیم و هم تا اندازهای، زمینه مهیّا شده بود؛ لذا جشنی بزرگ گرفتیم و در مقابل میهمانان، او و حجاب او را، تعظیم و تکریم کردیم. برای دختر سوممان یعنی «نور زهرا خانم» هم، متفاوتتر از قبل، جشن برگزار شد. ضمن برگزاری جشن عبادت، به همهی بچهها، روسری هدیه دادیم به گونهای که ابتدای جشن، هیچ کدام از دختران روسری نداشتند و پس از پایان مراسم، همه با حجاب از جشن، خارج شدند. در برخی موارد در حین مجلس جشن تکلیف، بعضی از افراد به من میگفتند: «چرا بچهها را در این سن کودکی، به حجاب وادار میکنید و اجازه نمیدهید خودشان تصمیم بگیرند؟» متاسفانه بعضی از مردم، اینگونه تصوّر میکنند که والدین، هیچ نقشی در انتخاب مسیر فرزندشان ندارند؛ در حالی که سخت در اشتباهند؛ زیرا این پدر و مادر هستند که ایمان و معنویت را به فرزندشان انتقال میدهند. یک روانشناس یهودی در آرژانتین بود که کتاب نوشته بود، بعد داخل کتابش، اینطور آورده بود: بچهها وقتی بزرگ میشوند، باید مسیر زندگی خود را انتخاب کنند، خُب اگر از قبل آموخته باشند، راهبَلد هستند و گرنه، این علم را باید از کجا بیاید بیاورند؟ ما در احادیث داریم که اگر والدین، مسئولیت تربیت فرزندان را به عهده نگیرند، این جامعه است که کار تربیت را انجام میدهد. پیش از این، والدین نگران رفت و آمد فرزندانشان در بیرون از خانه بودند؛ اما دیگر این مطلب، آنچنان موضوعیت ندارد؛ زیرا نفوذ، از طریق فضای مجازی و اینترنت، وارد خانهها شده و خلاصه کار، خیلی نسبت به قبل دشوار شده است.
ابنا: شما دختری بودید که در یک کشور غیر مسلمان، بزرگ شدید، لطفا بفرمائید مسئلهی رعایت حجاب را چطور برای خودتان، حل کردید؟ مواجهی شما با این موضوع، چگونه بود؟
خب؛ همانطور که شما هم اشاره کردید، من دختری بودم که در آرژانتین بزرگ شدم و در ابتدا هم نسبت به موضوع حجاب، بی اطلاع بودم و با توجه به تبلیغات گستردهی غرب، همهی اخبار موجود در این خصوص، منفی بود. یکی از انواع تبلیغهای منفی این بود که میگفتند: «حجاب مختص کسانی هست که در کشورهای اسلامی زندگی میکنند؛ آنها نه مدرسه میروند، نه دانشگاه؛ بلکه در زمان قدیم زندگی میکنند نه عصر حاضر!». حقیقت را بخواهید و بدانید، این مدل تبلیغات، در ابتدا در من هم اثر گذاشت (لبخند)، با خودم فکر میکردم، دُرست است که من مسلمانم؛ ولی من در گذشته که زندگی نمیکنم! در عصر مُدرنیته که دیگر نیازی به حجاب نیست و پوشش، فقط برای صدر اسلام بوده. خلاصه تبلیغات منفی، اثرات خاص خودش را در اذهان مردم میگذاشت. روزی با خودم گفتم، بر اساس شواهد تاریخی، مسیحیت و یهودیت که ادیانِ قبل از اسلام بودهاند، پوشش زنان برایشان مهم بوده، تا چه رسد به اسلام که معتقدیم، آخرین نسخه ادیان الهی است و دستورات قرآن نه تنها چراغ راه برای زمانِ ماست؛ بلکه در همهی اعصار، راهبَر و راهنماست. خلاصه بحمدالله، فعالیتهای تبلیغیِ طلابی که از ایران به آرژانتین میآمدند، تحقیق و مطالعهی منابعی همچون کتابهای شهید آیتالله مطهری، ارتباط و گفتگو با زنان محجّبهای که در منطقه حضور داشتند، باعث شکل گرفتن و تثبیت مسئلهی حجاب در ذهن ما شد.
ابنا: با توجه به در پیش بودن دهه ولایت و عید بزرگ غدیر خم، از این عید بزرگ اسلامی بگویید و محبتتان به مولا علی علیهالسلام
عید غدیر، از اعیاد مهمیست که نه فقط برای شیعیان؛ بلکه برای همهی مسلمانان، دارای اهمیت است. در حقیقت، اهمیت ندادن به عید غدیر، بی توجهی به پیام و رسالت پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله است. قرآن کریم خطاب به پیامبر میفرماید: «يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ ۖ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»؛ یعنی اگر پیام غدیر را اعلام نکنی، مثل این است که رسالتت را به اتمام نرساندهای. من قبل از انقلاب در آرژانتین، هیچ معلوماتی نسبت به دین و مذهب شیعه نداشتم، حدودا ۱۳ یا ۱۴ ساله بودم که فَرق بین اهل تسنن و شیعه را از خانواده و بقیه، جویا شدم. متاسفانه خانوادهی من هم اطلاع کافی در این خصوص نداشتند و میگفتند: «این یک مشکل سیاسی است و ما دخالت نمیکنیم.» گذشت تا اینکه عید غدیر رسید و من پس از تحقیقِ زیاد، به این نتیجه رسیدم که این اختلاف بین شیعه و سُنّی، صرفا مسئلهی سیاسی نیست؛ بلکه اعتقادی است. من فهمیدم که غدیر، دستور خدا و پیامبر بوده و همین موضوع باعث شد که محبّت و ارادت من به امیرالمومنین علی علیهالسلام، بیشتر شود و برای تبلیغ عید بزرگ غدیر خم، اهمیّت بیشتری قائل شوم. به نظر من عید غدیر، از عید فطر و عید قربان هم، مهمتر هست؛ چون بُعد اعتقادی دارد و اگر ما این موضوع را نپذیریم، مثل این است که اصلا مسلمان نشدهایم.
ابنا: شما اولین بار، چطور با مسئلهی غدیر و جشن عید غدیر آشنا شدید؟
سوال جالبی است. زمانی که «مسجد التوحید» تاسیس شد، یکی از نیازمندیهایِ واجب ما، متون دینی به زبان اسپانیایی بود که متاسفانه کم داشتیم؛ لذا درباره تامین این متون خیلی تلاش کردیم. موضوع یکی از اولین کتابهایی که ما ترجمه کردیم، ولایت امیرالمومنین علی علیهالسلام بود که ترجمهی آن، تا ایام عید غدیرِ همان سال طول کشید. ما تا آن زمان، رسما دو عید بزرگ داشتیم، یکی عید فطر و دیگری عید قربان. ترجمهی این کتاب باعث شد که اطلاعات ما دربارهی مسئلهی غدیر، خیلی افزایش پیدا کند. با این کار، هم خودمان تشویق شدیم و هم دیگران را به موضوع غدیر، تشویق کردیم.
ابنا: در سالهایی که در آرژانتین سکونت داشتید، جشن عید غدیر هم برای مسلمانان برگزار کردید؟
بله. الحمدلله این توفیق را داشتیم که برنامههای خیلی خوب و جذّاب، برای تعظیم و بزرگداشت عید غدیر و مناسبتهای اسلامی داشته باشیم. مرکز فعالیّتهای ما در آرژانتین، مسجد بزرگ «التوحید» هست. این مسجد در سال ۱۹۸۳ با حمایت سفارت جمهوری اسلامی ایران برای شیعیان شهر بوئنسآیرس افتتاح شد. التوحید که در محلهی «فلورستا» قرار دارد، قدیمیترین مسجد این کشور است و با ساختمان بسیار سادهای که دارد، امروز به مرکز و پایگاه مهمی برای مسلمانان و شیعیان، تبدیل شده است.
فعالیتهای ما در این مسجد، منحصر به برگزاری جشن نبود و برنامههای متعدّدی را برگزار میکردیم. برگزاری محافل متعدّد با حضور سخنرانان آقا و خانم جهت روشنگری و تبیین دین، تشکیل گروههای سرود دانشآموزی، گروه تئاتر، نقّاشی، اجرای مسابقات مختلف و... خصوصا در روزهای شنبه که تعطیل بود. در خصوص عید غدیر و میلاد امیرالمومنین علی علیهالسلام هم هر زمان برنامه میگرفتیم، خانمها مسجد را تزئین میکردند و مقدّمات پذیرایی را فراهم میکردند و همهی مردم را با هر دین و مذهبی که داشتند، دعوت میکردیم؛ حتی اهل سنت و مسیحیان هم حضور داشتند. برای بنده جالب بود که برادران اهل سنت، تنها در برنامه به عنوان مُستمع شرکت نمیکردند؛ بلکه خودشان سخنرانی میکردند و محبّتشان را نسبت به علی مرتضی علیهالسلام، ابراز میکردند. اهل سنّت، همیشه از ویژگیهای حضرت خیلی تعریف میکردند و نقش شخصیتی ایشان را در حفظ وحدت اسلامی، پُررنگ میکردند؛ زیرا اهل تسنن به خلیفه بودنِ حضرت (البته بعد از خلفای خودشان)، اعتراف دارند و معتقدند که همهی اهلبیت علیهمالسلام، پیشوایان و الگوی ما هستند و این مطلب بسیار مهمی است.
ابنا: تا به حال، چند نوبت به صحن و سرای حضرت علی علیهالسلام در نجف، مشرّف شدهاید؟ خاطرهای خاصی هم دارید؟
بحمدالله ۴ نوبت رفتهام و دعا میکنم که خداوند، باز هم رزق ما را زیارت عتبات عالیات قرار دهد. در یکی از دفعاتی که در حرم امیرالمومنین علیهالسلام بودیم، ناگهان زلزلهی سنگینی اتفاق افتاد، بگونهای که لوسترها شروع به حرکت کردند؛ اما در همان لحظات، انگار من و سایر مردم، آرامش و سکینهای در وجودمان بود و چون در محضر امام بودیم، هیچ نگرانی نداشتیم و این خود معجزهی حضرت بود. از چیزهایی که بعد از مغناطیس وجود حضرت امیر علیهالسلام در حرم باصفایشان برای من خوشایند است، وجود قبور مطهّر دو پیامبر الوالعزم، یعنی حضرت آدم و حضرت نوح علیهماالسلام در آنجاست که واقعا زیارت را خیلی زیبا و دلچسب میکند.
ابنا: کدام ویژگی حضرت علی علیهالسلام برای شما جذّابیت بیشتری داشته است؟
به نظر من، جذّابترین ویژگیِ امیرالمومنین علی علیهالسلام، یکی اخلاص، پاکی و زلال بودنِ حضرت هست و دیگری این که حق و باطل، گِرد حضرت جمع شدند. «حق» همان بهترین و صمیمیترین اصحاب و دوستانشان و نیز محبّان و شیعیان حضرت هست و «باطل»، همان دشمنان ایشان هستند که شقیترین افراد عالَم، در بین آنهاست.
ابنا: از عشق و محبّت امیرالمؤمنین گفتید، این ارادت را در دنیا با چه چیزی عوض میکنید؟
خب این عشق، با هیچ چیز قابل تعویض نیست. در حقیقت، نام و مرام امام علی علیهالسلام، با روح و جان ما آمیخته شده است. اگر ما شیعه نبودیم، نمیدانیم چطور باید زندگی میکردیم و چطور حق را از باطل تشخیص میدادیم! محبّت به علی مرتضی و اولادش در این دنیا، با هیچ چیز قابل معاوضه نیست.
ابنا: اگر بخواهید به یک آرژانتینیِ غیر مسلمان، شخصیّت حضرت علی علیهالسلام را معرفی کنید، چگونه این کار را انجام میدهید؟
اساسا ما وقتی شروع به تبلیغ اسلام میکنیم، از کلیّات مسائل کلامی و اعتقادی میگوئیم. خاطرم هست روزی در یکی از دانشگاههای آرژانتین، مشغول سخنرانی بودم و خواستم اسلام را معرفی کنم، از اصول پنج گانهی دین شروع کردم و بعد از توضیح «توحید» و «نبوت»، به اصل «عدالت» و «امامت» رسیدم. در همین لحظه، یکی از دانشجویان، به نشانهی اعتراض بلند شد و با ناراحتی گفت: چرا شما اصول دین را اینطور معرفی میکنید؟! ما سه اصل بیشتر نداریم، «امامت» و «عدالت» جزو اصول دین نیست. من فهمیدم که او اهل سنت است؛ لذا گفتم: بله! از مجموع اصول دین، سه اصل بین شیعه و سنی مشترک است و دو اصل، فقط مورد قبول شیعه است، البته در حال حاضر، بنده سخنرانِ مراسم هستم و خودم شیعهام و طبیعتا من اصول اعتقادیِ خودم را معرفی میکنم، شما هم هر زمان سخنران برنامه بودید، میتوانید اصول اعتقادیِ خودتان را مطرح کنید، اگرچه این دانشجو، در ابتدا خیلی ناراحت شد؛ اما پس از سخنرانی، پیش من آمد و با هم گفتگو کردیم و از آن پس، از طریق ایمیل، با هم در ارتباط بودیم.
اغلب دانشجویان وقتی برای بازدید، به مسجد التوحید میآیند، جزو اولین سوالاتشان این است که چه فرقی بین شیعه و سنی وجود دارد؟ ما در جواب این سوال میگوئیم: ما همه مسلمان هستیم و در پرستش خدا یکسان هستیم. قبله و پیامبر و قرآن ما، مشترک است، منتها در یکی از اصول اعتقادی، تفاوت مبنا داریم. این نوع کلام، خیلی به تلطیفِ نوع نگاهِ غیر مسلمانان به مسئلهی شیعه و سنی، کمک میکند. در خصوص اینکه چگونه امیرالمومنین علی علیهالسلام را به افراد معرفی میکنیم، باید عرض کنم که روش و محتوای ما بسته به نوع مخاطب، فرق میکند. مثلا اگر مخاطبان ما افراد سیاسی یا احزاب باشند، از طریق نصایح امام علی علیهالسلام به مالک اشتر که در نهجالبلاغه آمده، اقدام میکنیم. اگر مخاطبان ما خانوادهها و عموم مردم باشند، از طریق نامهی ۳۱ نهجالبلاغه، مردم را با شخصیت حضرت آشنا میکنیم؛ زیرا امام در آن نامه، علاوه بر بیان توحید، عظمت پروردگار، صفات الهی، هدف آفرینش، معاد و... مهمترین نیازهای زندگی مادی و معنوی انسان را مواردی مثل: تحمل سختیها برای رسیدن به حق، صبر و استقامت، تلاش در راه کسب کمالات نفسانی جاودان، ضرورت بخشش مال و صدقه دادن، از حرص و آز برحذر بودن، شتاب در تربیت فرزند، روش تربیت فرزند، توکّل، مطالعهی تاریخ، معیارهاى روابط اجتماعى و... مطرح میکند. خلاصه متناسب با هر فرد و گروهی، یکی از ابعاد شخصیتی حضرت را معرفی میکنیم؛ زیرا به نظر من، لحظه به لحظهی زندگانی این انسان بزرگ، باید برای ما الگو باشد.
ابنا: به نظر شما مهمترین شاخصهی ولایتمداری در جامعهی امروز ما چیست؟
به نظر من مهمترین شاخصهی ولایتمداری در جامعهی امروز، تداوم مسیر امیرالمومنین علی علیهالسلام هست. ما وقتی دربارهی حضرت صحبت میکنیم و به ایشان محبّت میورزیم، یعنی فکر ما با مرام ایشان، همراه است. همانطور که اگر در زمان حیات حضرت میبودیم، آرزوی ما این بود که ایشان را همراهی کنیم و الگو قرار دهیم؛ در عصر غیبت امام زمان ارواحنافداه هم میتوانیم انسانهای شایسته و بزرگ را الگوی حرکت زندگی خودمان قرار دهیم.
خدا را شکر میکنم که ما را در عهد جمهوری اسلامی ایران قرار داد و با افرادی چون امام خمینی(ره)، آشنا کرد. رهبری که ملّت ایران را از چنگال ظلم نجات داد و به آزادگان، عزّت بخشید. امروز هم رهبر بزرگ انقلاب نه فقط برای ملّت ایران؛ بلکه برای همهی مسلمانان، افتخار و الگو هستند. خدا حفظشان کند.
ابنا: شما، هم در غرب زندگی کردهاید و هم نفس کشیدن در فضای جمهوری اسلامی ایران را تجربه کردهاید. توصیهی شما به برخی جوانان ایرانی که به سبک زندگی غربی فکر میکنند چیست؟
اولین توصیهی من به جوانان، اهمیت به معنویت در زندگی است. اگر ما مسلمانان به معنویت اهمیت ندهیم، فرقی بین ما و غیرمسلمانان نیست. در حقیقت داشتن معنویت در جوانی، همچون یک گنجینه است که جوانان ما باید آن را حفظ کنند. جوانی زودگذر است؛ اما آنچه برای سنین بالاتر میماند، معنویت است. یادم هست آقا و خانمی آمده بودند در مسجد و ما با آنها، گفتگوی بینالادیانی داشتیم. در لابلای صحبتها متوجه شدم که اگرچه این خانم در خانوادهای یهودی بزرگ شده؛ اما در حقیقت این زن و شوهر، مارکسیسم بودند و متدیّن به هیچ دین و مذهبی نبودند. آنها بعد از یک عمر زندگی مشترک، میگفتند الان که پیر شدیم، یک احساس خالی بودن و بیهوده بودن از درون داریم و از اینکه پایبند به هیچ دین و مذهبی نبودند تا برای آنها آرامش و اتّصال به معبود بیاورد، پشیمان بودند. توصیهی بعدی من، رعایت اخلاق است. امروز جوانان و نوجوانان در آرژانتین نمیدانند که هیچ چیزی به اندازهی اخلاق، با اهمیّت نیست. نکتهی سوم، بالا بردن ارزش و جایگاه خانواده در جامعهست. به نظر من، خانواده باید همیشه به عنوان یک محور و نیز پشتیبان و سنگر برای اعضای خود باشد. امروز که فرهنگ غربی، در صدد نفوذ است و تا اندازهای هم موفّق بوده، این خانواده است که میتواند از فرهنگ اصیل اسلامی خودمان، مراقبت و محافظت نماید. دشمنان ما چون دیدند از طریق جنگ نظامی، توان مقابله با نظام اسلامی را ندارند، از جبههی فرهنگی وارد شدند تا دست به خرابکاری و شستشوی فکری جوانان بزنند؛ لذا داشتن معنویت، اخلاق و حفظ خانواده، سه توصیهی من به جوانان این مرز و بوم است.
ابنا: حتما میدانید که اخیرا هجمههای زیادی در کشور ما علیه برخی ارزشها از جمله حجاب شد. شما به عنوان یک خانم مسلمان آرژانتینی، حجاب را چگونه تعریف میکنید؟
ببینید حجاب یک علامت است برای مردم، علامت تدیّن و البته در این عصر، علامت شجاعت. همهی مردم به دنبال معنویت هستند؛ حتی زنانی که بیحجاب هستند هم، گمشدهای به نام معنویت دارند. به نظر من اگر خانمی به دنبال معنویت است، حجاب او را به معنویتی که میخواهد، میرساند. همانطور که در یکی از سوالات قبل اشاره کردم، برای من هم سوال بود که در این دوران که همه چیز پیشرفت کرده، دیگر چه نیازی به پوشش و حجاب هست؛ اما وقتی شنیدم که پوشش، دستور قرآن کریم است، بی درنگ به خودم گفتم که پس حتما به نفع انسان است؛ نمیشود من ادّعای مسلمانی داشته باشم؛ ولی به دستورات اسلام عمل نکنم. بعد شروع به تحقیق کردم که اساسا چه موضوعاتی در اسلام آمده و چه مسائلی با هدف انحراف در دین، وارد شده است. بعد به این نتیجه رسیدم که هرچیزی در قرآن است، به نفع انسان است و باید انجام دهیم.
قرآن میفرماید: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ وَ جاهِدُوا فِي سَبِيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»؛ یعنی ای کسانی که ایمان آوردهاید، وسيلهاى براى تقرّب به خدا انتخاب کنيد؛ خُب چه وسیله و واسطهای بهتر از قرآن و نماز و اهلبیت سراغ داریم؟ در خصوص حجاب هم ما باید به الگوهایمان نگاه کنیم. شخصیتهای بزرگی مثل حضرت فاطمه زهرا، حضرت زینب کبری و حضرت فاطمه معصومه سلامالله علیهم، الگوهای رفتاری برای عفاف بانوان ما هستند.
البته این موضوع، فقط در اسلام نیست، در عالم مسیحیت هم شخصیت بزرگی مثل مریم مقدّس علیهاالسلام را داریم و در یهودیت هم از گذشته تاکنون، زنان یهودی محجّبه بودهاند.
ابنا: بین صحبتها، این جمله را شنیدم که گفتید: بعد از انقلاب، شما بیشتر با اسلام آشنا شدید، دوست دارم سخن و حرف پایانی شما در این خصوص باشد.
من حرفی غیر تشکّر، از جمهوری اسلامی ایران ندارم. واقعا برکات این انقلاب، فقط برای ملّت ایران نبود، در حقیقت، همهی مسلمانان جهان، از چشیدن طعم خوش عزّت، لذّت بردند و به استشمام رایحهی خوش انقلاب اسلامی، همچون بشارتی برای آیندهای روشن، دل بستند. همین آرژانتین ما که آخرین کشور در آمریکای لاتین است، بعد از انقلاب بحمدالله، فضای تبلیغی خوبی در آن فراهم شد که بسیار أثرگذار بود؛ به اندازهای که صهیونیستها تحمّل نکردند و خیلی ما و همهی فعّالان تبلیغی را اذیّت کردند. امروز هم هر مسلمان عرب یا ایرانی که بخواهد به کشور ما سفر کند، برای اخذ ویزا، باید متحمل اذیّت شود. امروز کم نیستند افرادی که مثل ما، از دیار اصلی خود فاصله گرفتهاند تا به ایران بیایند و در حوزههای علمیه، خود را مجهّز به سلاح علم و معنویت کنند و به حکم قرآن که فرمود: «فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ»؛ یعنی به خاک خود برگردند و چراغی باشند در مسیر گمشدگانی که به دنبال حقیقت انسانیت و کمال بشر میگردند. امروز نعمتی مثل جمهوری اسلامی ایران را در هیچ کجای جهان نمیتوان یافت، همان نعمتی که مرهون خون هزاران مجاهد شهید است و ما موظّفیم از این میراث شهدا تا ظهور امام عصر ارواحنافداه، محافظت نمائیم.
ابنا: از صبر و حوصلهی شما، سپاسگزارم، خدا به شما و خانوادهتان، سلامتی و به فعالیتهای شما، برکت عنایت کند.
خواهش میکنم. من هم برای شما آرزوی موفقیت بیشتر در جهاد تبیین و نشر معارف اهلبیت علیهمالسلام را دارم.
..........................
پایان پیام