خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

پنجشنبه ۶ دی ۱۴۰۳
۸:۴۰
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
چهارشنبه
۴ مرداد
۱۴۰۲
۱۶:۳۹:۳۸
منبع:
ابنا
کد خبر:
1382647

در گفت‌وگوی خبرگزاری ابنا با مدیر مرکز العلامه العسکری للدراسات الاسلامیه؛

دشمن‌شناسی و فسادستیزی، نصرت امام حسین(ع) در عصر حاضر است

«در هر عصر و زمانی باید در مقابل ظلم و فساد علنی ایستاد و امر به معروف و نهی از منکر را احیا کرد، اگر این امر تعطیل شود، جامعه اسلامی به انحراف می‌رود.»

آآ

خبرگزاری اهل‌بیت(ع) – ابنا: قرن‌ها از ندای «هل مِن ناصر یَنصُرُنى» امام عشق(ع) می‌گذرد، ندایی که در عاشورای سال 61 هجری، محصور نماند و در گوش تاریخ، جاری و ساری شد. کوفیان پاسخ ندای مظلومیت امام(ع) را با شمشیر و نیزه دادند و در دوراهی سعادت و شقاوت، مسیر دوم را برگزیدند. اکنون نیز ما از سوی امام زمان(عج) فراخوانده می‌شویم تا در رویارویی جبهه حق و باطل، صف خود را مشخص کنیم و زمینه ساز ظهور او باشیم.

برای انسان، هر روز عاشورا و همه جا کربلاست، هر روز فرصتی برای انتخاب است تا به حق بپیوندد و حق را یاری کند. فهم فلسفه قیام عاشورا و توجه به ندای امام معصوم(ع)، ثبات در جبهه حق و حقیقت و همسویی با حیات و سبک زندگی فردی و اجتماعی با امام(ع) است. از این بیان است که ضرورت آگاهی و تبیین معارف عاشورا و مکتب حسینی(ع) نمایان می‌شود.

به منظور آگاهی از ویژگی‌های قیام عاشورا و تبیین اهداف و چرایی آن و به مناسبت فرارسیدن عاشورای حسینی(ع)، خبرگزاری اهل‌بیت(ع) – ابنا – گفت‌وگویی با حجت‌الاسلام والمسلمین سلیمی، از اساتید حوزه و مدیر مسئول مرکز العلامه العسکری للدراسات الاسلامیه داشته است که تقدیم مخاطبان می‌شود:

ابنا: از فرصتی که در اختیار خبرگزاری اهل‌بیت(ع) گذاشتید ممنونیم. به عنوان شروع بحث، به نظر می‌رسد که آنچه از قیام عاشورا گفته می‌شود، چگونگی وقوع آن است. اگر بخواهید از چرایی حرکت امام حسین(ع) و واقعه عاشورا بگویید، علت و چرایی این حرکت بزرگ تاریخی چه بود؟

- قیام عاشورا، از قیام‌های بزرگ اسلام است که به صورت واضح و روشن از سوی خودِ امام معصوم(ع) و کسانی که بعد از واقعه کربلا به اسارت رفتند، برای مردم تبیین شده است. پیرامون قیام اباعبدالله الحسین(ع) نیازی به تحقیقات گسترده نداریم، چرا که حضرت در منزلگاه‌های مختلف، چه به صورت مکتوب و چه با ایراد خطبه و سخنرانی، به چرایی این حرکت پرداخته‌اند.

از معروف‌ترین مکتوبات ایشان، نامه‌ای است که حضرت اباعبدالله الحسین(ع) برای جناب محمد حنفیه نوشتند. حضرت می‌فرمایند: «إنّی لَم أخرُج أشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً، إنِّما خَرجُتُ لِطَلَب إلاصلاحِ فی أُمَّهِ جَدّی، أُریدُ أن آَمُرَ بالمَعروفِ و أنهی عَنِ المُنکَر و أسِیرُ بِسیرَه جَدَی وَ أبی عَلیَ بن أبی طالِبٍ علیه‌السّلام». چند موضوع مهم در این متن وجود دارد، اول اینکه حضرت می‌فرمایند: من قیام می‌کنم برای ایجاد اصلاح در امّت جدّم که اصلی‌ترین هدف حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نیز همین امر بود. یکی دیگر از اهدافشان، امر به معروف و نهی از منکر بود. بعد از رحلت پیامبر(ص)، جای معروف و منکر عوض شده و بدعت‌های آشکاری در جامعه اسلامی به وجود آمده بود. در جایی خلیفه دوم می گوید: «این سنّت در زمان پیامبر اکرم(ص) بود، ولی من منعش می‌کنم!»، لذا هرچه به زمان امامت حضرت اباعبدالله الحسین(ع) می‌رسیم، این انحراف سنگین‌تر می‌شود و به روزگاری می‌رسیم که معاویه بن ابی‌سفیان بر سرکار می‌آید. بر اساس منابع متعدد اهل‌سنت، او صراحتاً می‌گوید: «من می‌خواهم نامی از پیامبر نباشد و می‌خواهم آن را دفن کنم تا وجود نداشته باشد!»

قبل از اینکه یزید بر سر کار بیاید، معاویه بن ابی‌سفیان، ظواهر دینی را رعایت می‌کرد و اینطور نبود که هر کاری انجام دهد؛ مثلا در شام مسجد ساخت و وقتی ساخت آن تمام شد، روبروی درب مسجد نشست و دو رکعت نماز خواند و آنچنان گریه کرد که سجاده‌اش خیس شد، اما وقتی که یزید بر سر کار آمد، حتی ظواهر دینی را هم رعایت نمی‌کرد و هر نوع فساد علنی را بدون اینکه بخواهد آن را مخفی کند، مرتکب می‌شد.

حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در جایی فرمودند: «و عَلیَ الإسلام السّلام، إذّ بُلیَتِ الأمَّهُ بِراع ٍمثلَ یَزید»، یعنی باید فاتحه اسلام را بخوانیم در وضعیتی که یک شخصی مثل یزید بن معاویه بخواهد حکومت کند. ایشان در نامه‌ای دیگر که به بزرگان بصره نوشته بودند، می‌فرمایند: «سنت پیامبر رفته و بدعت جای آن را گرفته است». امام حسین(ع) وقتی نزدیک کربلا می‌رسند و جناب حرّ، جلوی حضرت را می‌گیرد، خطبه‌ای می‌خوانند و در آنجا صراحتاً اعلام می‌کنند که درصدد تشکیل حکومت اسلامی هستند و می فرمایند: «هیچ کس به اندازه ما صلاحیت و لیاقت برعهده گرفتن این مسئولیت را ندارد، افرادی بر سرکار آمدند که رسماً سنّت پیغمبر(ص) را کنار می‌زنند و به اسم خلافت رسول‌الله(ص) با ایشان مخالفت علنی می‌کنند. لذا با توجه به این مواردی که خدمت شما عرض کردم، افشای چهره واقعی بنی‌امیه، احیای سنّت پیامبر، مبارزه با بدعت‌ها و فساد آشکار و احیای حدود الهی، از اهداف قیام بودند.

ابنا: طبق فرمایش شما، این بدعت‌ها و فسادها به حدی رسیده بود که چاره‌ای جز قیام به این صورت نبود

- در اسلام کسی که علناً شرب خمر کند، حکم مشخصی دارد، ولی کسی که در رأس حکومت اسلامی چنین می‌کرد یا اموال دیگران را به نفع خودش تصاحب می‌کرد، کاملا بر خلاف سنّت پیامبر اکرم(ص) بود.

امام حسین(ع) در جمع  لشکرییان حّر بیان کردند: «نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود، جلوی باطل گرفته نمی‌شود و نهی از باطل هم نمی‌شود؟ اگر کسی در این مسیر کشته شود؛ حقّ است»؛ یعنی دیگر در مرحله‌ای نیستیم که نصیحت کنیم. شاید بعضی‌ها این سؤال را مطرح کنند که فاصله بین صلح امام حسن(ع) و قیام امام حسین(ع) قریب به ده سال طول کشید، اما چطور یکی صلح می‌کند و دیگری مجبور به قیام می‌شود؟ برای اینکه معاویه، عمل خلاف شرع علنی مرتکب نمی‌شد و  مظاهر دینی را به عنوان یک حاکم اسلامی زیر پا نمی‌گذاشت، اما فرزندش یزید، نقطه مقابل او بود؛ لذا در خطبه‌ها و نامه‌های امام حسین(ع)،کاملا روشن می‌شود که هدف از قیام چه چیزی بوده است.

ابنا: چرا در میان جنگ‌های حق علیه باطل در صدر اسلام، واقعه عاشورا اهمیت خاصی پیدا کرده است؟

- تمام غزواتی که نبّی مکرّم اسلام انجام دادند، بسیار روشن، دقیق و قابل ملاحظه است و نمی‌توان گفت قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) از غزوه بدر، والاتر است. در زیارت‌نامه‌ای که حضرت سجاد(ع) برای حضرت ابوالفضل العباس(ع) خوانده، چنین می‌فرمایند: «شهادت می‌دهم، تویی ابوالفضل العباس با آن عظمت و با آن جایگاه، تو همان راهی را رفتی که شهدای بدر رفتند». در بین افرادی که پای رکاب پیامبر اکرم(ص) در جنگ بدر بودند، جوانان 16 یا 17 ساله هم بودند. پیامبر(ص) یکی از آنان را منع کرد و فرمود: «برگرد»، اما او خودش را روی پای پیامبر انداخت و  گریه کرد و گفت: «آقا من را از فیض شهادت محروم نکنید».

قیام امام حسین(ع) از این حیث نسبت به بقیه جنگ‌ها دارای ویژگی است که در حرکت عاشورا و در زمان اباعبدالله الحسین(ع)، در رأس جامعه اسلامی با شخصی مثل یزید بن معاویه سر و کار داریم که علناً افساد می‌کند. می‌توان گفت قیام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در آن شرایط، نقطه عطفی برای جامعه اسلامی و برای جهان ما است، حتی نه فقط جهان اسلام، نه تنها جامعه حجاز یا عراق، بلکه در کل جهان تاثیراتش روشن است. از طرفی هم حسنین(ع) از طرف پیامبر(ص) سید جوانان اهل‌بهشت معرفی شدند و این، مورد تایید فریقین هم است که با این جایگاه و مقام، به طرز فجیعی به شهادت رسید که خود جلوه‌گر اهمیت این واقعه است.

بر اساس سیره ائمه اطهار(ع) تا قبل از شهادت امام حسین(ع)، در مجالس عزا از جناب حمزه(ع) یاد می‌شد، اما بعد از واقعه کربلا، امام سجاد(ع) توجه ویژه‌ای به نام حضرت اباعبدالله الحسین(ع) کردند و نام ایشان در مجالس زنده نگه داشته شد.




ابنا: بعد از توجه به اهمیت و چرایی قیام عاشورا، نگاهی هم داشته باشیم به جنبه گفتمانی آن. اهمیت جنبه گفتمانی و اثرگذاری اجتماعی واقعه عاشورا چقدر است؟

- به همین دلایلی که قبلاً عرض کردم، اباعبدالله الحسین(ع) در نامه‌ها و خطبه‌هایشان، اهداف و علت‌ها را قبل از ورود به کربلا دقیقاً تبیین کردند. از عالمی پرسیده بودند که چرا برای واقعه عاشورا انقدر اهمیت قائلید و چرا برای وقایع دیگر این کار را نمی‌کنید؟ ایشان جواب داده بود: در مورد واقعه غدیر که اهمیت ویژه‌ای داشت کوتاهی کردیم که بعد از 1400 سال کار به جایی رسید که برخی جهالان  و نادانان می‌گفتند اصلاً واقعه غدیر وجود نداشته یا واقعه غدیر برای این بوده که پیامبر(ص) بگوید: علی را دوست داشته باشید! با توجه به این تجربه سخت، نباید در این قضیه نیز سرمان کلاه برود که دچار انحراف شویم.

تبیین گفتمان جهاد حسینی، گفتمان قیام و تقابل بین خون و شمشیر، و پیروزی در عین مظلومیت، یک ضرورت همیشگی است. واقعه عاشورا را نباید به سال 61 هجری منحصر کرد، بلکه برای همه زمان‌ها است و قابل الگوبرداری برای همه می‌باشد، هر جا هم از قیام اباعبدالله الحسین(ع) الگوبرداری شد به خصوص از طریق گفتمان علمی و مباحث اجتماعی، نتایج دقیق‌تر و بهتری گرفته شد. نمونه این الگوبرداری، انقلاب اسلامی ایران بود که در مقابل یک حکومت تا دندان مسلح و مورد حمایت قوی قدرت‌های بزرگ جهانی، پیروز شد و به رهبری یکی از فرزندان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) توانست انقلابی رقم بزند که در نظر اکثر افراد، یک امر ناشدنی بود. بنابراین ضرورت دارد ما این گفتمان را با توجه به آن تحلیل‌ها و بیانات دقیقی که امام حسین(ع) - چه قبل از ورودشان به کربلا، چه بعد از آن - فرمودند، تبیین کنیم. عبارت «کل یوم عاشورا وکل الارض کربلا» مَثَل است برای زمانی که یک انسان ببیند در طرف یزید است یا حسین بن علی(ع). این گفتمان باید تبیین شود و ضرورتش در این حد است که با این کار، اسلام محفوظ می‌ماند.

ابنا: فلسفه عزاداری برای امام حسین(ع) چیست؟ چرا روش‌های دیگری برای درس گرفتن از عاشورا استفاده نمی‌شود؟

- از افتخارات زندگی بنده این است که محضر  علامه عسکری(ره) را درک کردم و از محضر ایشان بهره بردم؛ مرحوم علامه عسکری می‌فرمود: عزاداری برای اباعبدالله الحسین(ع) بسیار بسیار مهم است و یکی از معیارهای تبییّن و تعریف اسلام همین قیام اباعبدالله الحسین(ع) است، اما نکته اینجاست که بعضی مواقع صرف عزاداری بر تبیین آن واقعه مقدم شده است. متاسفانه بعضی مردم آنقدر که به  مداحی و عزاداری علاقه‌مند هستند، به سخنرانی علاقه‌ای ندارند، اما درست این است که شما به سبک و روش ائمه(ع) رفتار کنید.

امام سجاد(ع) در واقعه کربلا حضور داشتند و شاهد این فجایع بودند، اما روش عزاداری ایشان این گونه بود که «روز عاشورا می‌نشستند، مردم جمع می‌شدند و ذکر مصیبتی خوانده می‌شد، حضرت نیزگریه می‌کردند و دستی به سینه می‌زدند، اما ما هر سال به دنبال ایجاد یک سبک جدید برای عزاداری هستیم که شاید معنایش این باشد که داریم فرع را می‌چسبیم و اصل را رها می‌کنیم؛ بله به نظر من راه‌هایی دیگری هم برای عزاداری وجود دارد و بهترین راه در ایام دهه محرم و شب شهادت اباعبدالله الحسین(ع)، افزایش معرفت خودمان است.

مرحوم علامه عسکری می‌فرمودند: هر سال باید به گونه‌ای باشیم که بعد از اتمام عاشورا، مطلب جدیدی نسبت به اقیانوس بدون ساحل ابعاد وجودی اباعبدالله الحسین(ع) را بشناسیم که اگر این اتفاق نیافتد، در جا زدیم. اگر ما به طور دقیق، قیام اباعبدالله الحسین(ع) را شناخته بودیم و آن طوری که باید و شاید نسبت به عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین(ع) اقدام می‌کردیم، شاید غیبت اینقدر طول نمی‌کشید و این خیلی مهم است. مقام معظم رهبری هم در آخرین دیدارشان که با مبلغین داشتند، فرمودند: «من نسبت به امر تبلیغ نگرانم»؛ به نظرم طلاب، روحانیون و اساتید حوزه باید به این کلام رهبری دقت کنند که باید با پیشرفت زمان، روش تبلیغ نیز متناسب با شرایط روز باشد تا جهاد تبیین محقق شود.

ابنا: به برخی روش‌ها در عزاداری‌ها و اهمیت کسب معارف عاشورا اشاره کردید. از عبارت «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع)  اینگونه بر می‌آید که حضرت، در هنگامه کربلا و عاشورا، یارانی داشتند و الان هم یارانی دارند. به نظر شما یاران امروز حضرت چه کسانی می‌توانند باشند؟

- در این کلام امام حسین(ع) نمایان است که آنجا کسی نبود تا به ایشان کمک کند و تلنگری برای حاضران بود که این مصیبت را درک کنند. نباید امام حسین(ع) و واقعه کربلا به فراموشی سپرده شود، در هر عصر و زمانی باید در مقابل ظلم و فساد علنی ایستاد و امر به معروف و نهی از منکر را احیا کرد، اگر این امر تعطیل شود، جامعه اسلامی به انحراف می‌رود و حضرت اباعبدالله الحسین(ع) نیز برای همین جان خودشان را دادند. باید ببینیم در هر عصر و زمان، کجا هستیم و باید جبهه کفر را در هر عصری بشناسیم.

در زمان حضرت ابراهیم(ع)، ایشان جبهه حق بود و نمرود جبهه باطل، در زمان حضرت موسی(ع) ایشان جبهه حق بود و فرعون در مقابل او و همینطور در مدت حیات تمام پیامبران، می‌توان جبهه حق و باطل را یافت. الان جبهه کفر آن جایی است که در مقابل اسلام جبهه می‌گیرد و علناً نسبت به مظاهر الهی مقابله می‌کند، همین داستان قرآن‌سوزی را  در کشور سوئد دیدید که در قالب دموکراسی و آزادی به مسلمانان توهین شد. آزادی چه تعریفی دارد؟ آیا آزادی معنایش این است هرکاری که دلم می‌خواهد بکنم؟ بالاخره یک چیزهایی بد است، یک چیزهایی خوب، طبیعتاً آزادی هم محدوده‌ای دارد.

 باید ببینیم الان آن جبهه کفر در عصر حاضر کدام جبهه است؟ چه کسانی و چه دیدگاه‌هایی و چه دولت‌هایی به دنبال این هستند که با خدا بجنگند؟ این جبهه‌هایی که من می‌گویم، جبهه جغرافیایی نیست، بلکه جبهه تفکر باطل است و ما نمادش را در دولت آمریکا، رژیم تقلبی اشغالگر صهیونیست و همدستان آنان می‌دانیم.

بعضی دشمنان به سراغ روایات‌های پیغمبر(ص) رفته‌اند و آنچه پیامبر امر به انجامش را داده، دارند برعکس انجام می‌دهند، مثلا یک جاهایی قبح عمل باطل در حال از بین رفتن است مانند: بی‌حجابی یا شل‌حجابی که فرد در حین انجام عمل می‌داند که مرتکب حرام می‌شود؛ اما اگر یک مسلمانی هستم که برای اباعبدالله الحسین(ع) عزاداری می‌کنم و معتقد هستم از محبّان حضرت هستم، باید در ظاهر و باطن یکدست باشم و باید جایگاهم مشخص باشد.

 باید ببینیم که در عصر خودمان، کجا قرار گرفته‌ایم؟ در جبهه باطل یا جبهه حق؟ گاهی ممکن است حرف حقّ بزنیم، ولی در جبهه باطل قرار بگیریم، گاهی باطن را رها می‌کنیم و به ظواهر می‌چسبیم.

متأسفانه در شبکه‌های اجتماعی می‌بینم بحث شوی حجاب را افتاده که با هر نوع آرایشی می‌آیند و مانور می‌دهند که مذهبی‌صورتی نام گرفته‌اند، درحالی که معنای حجاب، صرف پوشاندن مو نیست! آیا واقعا دارید به آنچه که امام حسین(ع) فرمودند عمل می‌کنید؟ حضرت زینب(س) که پیام‌آور قیام عاشورا است، با آن همه مصیبت و اسارت، اما آنچه که در آن وضعیت فجیع برای حضرت اهمیت ویژه‌ای دارد، حجاب است که حتی وقتی خیمه‌ها را آتش می‌زدند، ایشان مراقب حجاب خودشان و دیگران بودند.

 باید حواسمان باشد در هر عصری، تکلیف‌مان چیست و در چه جبهه‌ای قرار گرفته‌ایم و این میسر نمی‌شود، مگر با معرفت. توجه به این نکته نیز ضرورت دارد که تکلیف‌مان هنگامی روشن می‌شود که شناخت به وجود بیاید.

ابنا: اگر شما بخواهید برای افرادی که امام حسین(ع) را نمی‌شناسند، عباراتی بگویید، آن عبارات چیست؟ تعریف شما از امام حسین(ع) برای شناساندن ایشان به پیروان دیگر ادیان و مذاهب چیست؟

- حضرت اباعبدالله الحسین(ع) در لحظات آخر که دیدند به خیمه‌ها حمله شده فرمودند: «اِن لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعادَ کونوا احراراً فی دنیاکم»؛ اگر دین ندارید، اگر اعتقادی به قیامت و معاد ندارید، حداقل در دنیای خودتان آزاده باشید. این حرف برای همه است و فرقی بین پیروان ادیان آسمانی و لائیک‌ها نیست، بلکه این جمله برای انسانیت است. اعتقاد ما این است که ائمه معصومین(ع) برای همه انسان‌ها هستند، همانطور که «جورج جرداق» مسیحی در کتاب «الامام علی(ع) صوت العداله الانسانیه» می‌گوید: امیرالمؤمنین(ع) برای بشریت است و فقط برای شیعه نیست، برای اسلام نیست، بلکه الگوی بشر است. طبیعتاً امام حسین(ع) نیز چنین هستند، ایشان در آن لحظات آخر عمر شریف، هشدار می‌دهند که آزادگی و آزادمنشی را مبنای خودتان قرار دهید و بیان می‌کنند که هر انسان عاقلی که فطرت دارد، آن را می‌فهمد و درک می‌کند.

جورج جرداق مسیحی با اینکه مسیحی بود، اما شناخت خوبی نسبت به امام علی(ع) داشت و جمله خیلی جالبی در این راستا می‌گوید: «من در این دنیا هیچ آرزویی ندارم، جز اینکه خدا تمام نعمت‌های این دنیا را از ما بگیرد و یک علی بن ابی‌طالب(ع) دیگر به ما بدهد»؛ گرچه ما یک امام علی(ع) در این عصر داریم و آن حضرت صاحب امر(عج) هستند.

ابنا: استاد گرامی، سپاسگزاریم که وقتتان را در اختیار خبرگزاری اهل‌بیت(ع) – ابنا – قرار دادید، ان‌شاء‌الله سلامت باشید

- بنده هم از شما ممنونم، موفق باشید

........................................

پایان پیام