خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳
۱۸:۴۶
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۲۳ مرداد
۱۴۰۲
۷:۵۷:۵۸
منبع:
ابنا
کد خبر:
1386921

حجت الاسلام جباری به شبهه شهادت امام حسین(ع) به دست شیعیان پاسخ داد

عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) گفت: این سخن که شیعیان خودشان امام حسین(ع) را کشتند و خودشان هم گریه و زاری می‌کنند سخن درستی نیست زیرا شیعه واقعی کسی است که اعتقاد به امامت و عصمت اهل بیت(ع) دارد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ حجت‌الاسلام و المسلمین "محمدرضا جباری" عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)، ۲۲ مردادماه در پاسخ به برخی شبهات مرتبط با عاشورا و قیام امام حسین(ع) که در قالب فایل صوتی منتشر شده است، به پاسخ چند پرسش از جمله اینکه آیا امام حسین(ع) را شیعیان کشتند؟ پرداخت.

متن سخنان ایشان به شرح زیر است:

یکی از شبهات مطرح این است که گفته می‌شود، شیعیان که مرکز تجمع آنها در کوفه بود به لشکر عبیدالله بن زیاد و شمر و عمرسعد پیوستند و نقش اصلی را در کشتار روز عاشورا بر عهده داشتند. به تعبیر دیگر اینکه شما شیعیان حسین بن علی(ع) را کشته‌اید و حالا برای او و خاندانش عزاداری می‌کنید.

پاسخ این است که خیر چه کسی گفته است امام حسین(ع) را شیعیان کشته‌اند و اصلا چه کسی گفته است که مردم کوفه، شیعه بوده‌اند؛ در اینجا نوعی تسامح در تعابیر به کار رفته است.

برخی شیعیان را به چند دسته تقسیم می‌کنند؛ تشیع محبتی، اعتقادی و سیاسی؛ کسی صرفا ادعای محبت به اهل بیت(ع) را دارد که وهابیت هم چنین مدعی هستند ولی آیا واقعا می‌توان آنها را شیعه نامگذاری کرد؟ مسلمانی است که اهل بیت(ع) را دوست دارد.

تشیع سیاسی هم کسانی بودند که در حالی که ابوبکر و عمر را قبول داشتند با علی(ع) هم به عنوان زعیم و رهبر جامعه اسلامی بیعت کردند و امام علی(ع) را سومین خلیفه می‌دانستند و عثمان را قبول نداشتند. تعداد زیادی از کوفیان این منش و روش را داشتند و در جنگ‌های دوره حضرت علی(ع) هم همراه ایشان بودند ولی شیعه اعتقادی مانند مالک و عمار و خزیمة بن ثابت نبودند لذا وقتی قرآن توسط عمروعاص بر سر نیزه رفت دچار تردید شدند و به حکمیت پیوستند و فریب معاویه را خوردند و خوارج از دل اینها بیرون آمد.

در دوره ۲۰ ساله حکومت معاویه، چنین شیعیانی در کوفه نه تنها وجود داشتند بلکه رشد هم کرده‌ بودند لذا درصد کمی از شیعیان کوفه واقعا شیعه اعتقادی و واقعی بودند؛ شمر که در دوران امیرالمؤمنین(ع) به نفع آن حضرت شمشیر زد و در لشکر امام(ع) جنگید و جانباز شد در جریان قیام عاشورا به دشمن خونین امیرالمؤمنین(ع) و امام حسین(ع) تبدیل شد و محور اصلی جرم و جنایت در عاشورا قرار گرفت.

بنابراین جریان شیعه سیاسی به جریان همراه معاویه تبدیل شد؛ اینها فقط امیرالمؤمنین(ع) را به عنوان یک حاکم اسلامی که براساس بیعت مشروعیت پیدا کرده است همانند ابوبکر و عمر مورد بیعت قرار دادند و چنین اعتقادی به امام(ع) داشتند.

همچنین وی در پاسخ به این پرسش که آیا سر همه شهدای کربلا از تن جدا شد یا فقط سرهای مطهر شهدای بنی‌هاشم؟ گفت: براساس مقاتل، همه سرهای مطهر را از ابدان جدا کردند زیرا برای هر قبلیه افتخار بود که سرهای بیشتری را به کوفه ببرد و پاداش و جایزه بیشتری از ابن زیاد بگیرند و یا نقش بیشتری در قدرت و حاکمیت داشته باشند و از صله و عطایای بیشتری بهره‌مند شوند.  لذا سرها در بین قبایل تقسیم شد و حتی گزارش داریم که سر حبیب بن مظاهر همراه شهدا به کوفه رفت و فرزند حبیب در تلاش بود تا سر پدر را از دست سپاه ابن زیاد بگیرد. این سرها به دستور عبیدالله به شام فرستاده شد و از طرفی حمل سرها در شهرها نماد موفقیت یک لشکر و پیروزی آنها بود.

سرنوشت حسن مثنی

حجت‌الاسلام والمسلمین جباری همچنین در پاسخ به پرسشی درباره حسن مثنی، فرزند امام حسن مجتبی(ع)، تصریح کرد: وی به این دلیل به حسن مثنی معروف است که حسن بن حسن یعنی فرزند امام حسن(ع) بود و خود ایشان هم فرزندی داشت که حسن نام داشت و به حسن مثلث معروف شد. شهید فخ در دوره امام کاظم(ع) از نسل حسن بن مثنی و حسن مثلث است؛ حسن مثنی از حاضران در کربلا و داماد امام حسین(ع) بود.

ایشان وقتی به خواستگاری یکی از دختران امام(ع) آمد، امام حسین(ع) او را بین سکینه و فاطمه مخیر کرد و او حیا و سکوت کرد و خود امام حسین(ع) ازدواج با فاطمه بنت الحسین(ع) را مطرح کرد و فرمودند که این به مادرم شبیه‌تر است. این ازدواج را برخی مانند ابن فندق صاحب انساب مربوط به سال ۶۰ هجری و حتی قبل از حرکت امام به سمت کربلا دانسته‌اند. سن وی را هم ۱۹ یا ۲۰ سال در کربلا عنوان کرده‌اند؛ او مجروح شد و بدنش در کنار شهدای کربلا افتاد ولی قبل از آن که سر از تنش جدا کنند، به دست اسماء بن خارجه از قبیله مادریش افتاد و او با اذنی که از عبیدالله بن زیاد گرفت حسن مثنی را درمان کرد و او هم بعد از حادثه کربلا به مدینه برگشت.

وی تا اواخر قرن اول در مدینه زیست و برخی سال ۸۶ هجری را سال وفات وی دانسته‌اند؛ او در قیام عبدالرحمان بن محمد بن اشعث شرکت کرد ولی او از حجاج بن یوسف شکست خورد و نقل شده است که حسن مثنی در همین جنگ یا بر اثر سم کشته شده است و بعدا جسد وی را به مدینه منتقل کردند. فرزندانی داشت که یکی از آنها عبدالله بود که به عبدالله محض معروف شد و وی با دو فرزند پسرش از جمله حسن مثلث در دوره منصور عباسی به زندان کوفه افتادند و همانجا هم شهید شدند.

امام حسن(ع) برای بعد از خودشان، حسن مثنی را متولی موقوفات امام علی(ع) کرده بود. در دوره امام سجاد(ع) و بعد از کربلا، عمربن علی که عموی حسن مثنی بود مدعی شد که من برای تولی موقوفات اولی هستم ولی حسن مثنی قبول نکرد و فرمود که امیرالمؤمنین(ع) تولیت موقوفات را به پدرم سپرده بود ولی تو(عمر بن علی) از نسل فاطمه نیستی  و حجاج هم از عمربن علی حمایت کرد. حسن مثنی به شام رفت و ماجرا را برای عبدالملک تعریف کرد و او هم نامه به حجاج نوشت که کاری به کار او نداشته باشد.

برخورد مشفقانه امام سجاد(ع) با حسن مثنی

اما با امام سجاد(ع) هم اختلاف پیدا کرد و اهانت و جسارتی به محضر آن حضرت کرد. در اینجا امام سجاد(ع) برای تولیت موقوفات اولی بود زیرا فرزند معصوم از حضرت زهرا بود؛ شیخ مفید در الارشاد خود نقل کرده است که او خدمت امام رسید و به ایشان اهانت کرد و برخی هم شاهد ماجرا بودند و توقع داشتند که حضرت هم به سبک حسن مثنی پاسخ دهد ولی حضرت آیه شریفه «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ؛ را قرائت فرمودند و همه فهمیدند که حضرت جوابی به او نخواهد داد.

حضرت نزد حسن مثنی رفت و به او فرمود: یا اخی ...؛ تو این حرف‌های نادرست را به من زدی و اگر این حرف‌ها درست بود من استغفار می‌کنم و اگر درست نبود خدا تو را بیامرزد. به تعبیر روایت شیخ مفید حسن مثنی، خجالت کشید و پیشانی امام سجاد(ع) را بوسید و گفت من سزاوار حرف‌هایی هستم که زدم و معذرت‌خواهی کرد. نقل دیگری هم وجود دارد که همین رفتار سبب شد تا او امام سجاد(ع) را هم در تولیت اموال مشارکت داد و در نهایت حسن مثنی به شهادت رسید.

.............................

پایان پیام / 348