خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
۱۸:۲۰
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
شنبه
۲۵ شهریور
۱۴۰۲
۱۳:۴۶:۰۸
منبع:
ایکنا
کد خبر:
1393902

یادداشت | توطئه‌های ناکام مأمون عباسی

«ولایتعهدی امام رضا(ع) از همان آغاز تا امروز همواره مورد پرسش بوده است. اینکه چرا امام رضا(ع) با اینکه خلافت را حق خود می‌دانست به ولایتعهدی راضی شدند؟ آیا مأمون به دلیل تشیع بوده است که امام رضا را به ولایتعهدی خود برگزید؟ آیا واقعا قصد داشت امام را پس از خود به جانشینی و خلافت برگزیند؟

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم اسلامی رضوی طی یادداشتی به بحث ولایتعهدی امام رضا(ع) و چرایی پذیرش آن اشاره و تاکید کرد: مأمون هر چند در نظر داشت جایگاه امام را نزد مردم پایین آورد، ولی با موفقیت امام در مناظرات علمی و رفتارهای بزرگوارانه، گرایش‌هایی به ایشان در خراسان شکل گرفت.

متن یادداشت دکتر «محمود ملکی» پژوهشگر و عضو هیئت علمی پژوهشکده علوم اسلامی رضوی به شرح زیر است؛

«ولایتعهدی امام رضا(ع) از همان آغاز تا امروز همواره مورد پرسش بوده است. اینکه چرا امام رضا(ع) با اینکه خلافت را حق خود می‌دانست به ولایتعهدی راضی شدند؟ آیا مأمون به دلیل تشیع بوده است که امام رضا را به ولایتعهدی خود برگزید؟ آیا واقعا قصد داشت امام را پس از خود به جانشینی و خلافت برگزیند؟

درباره اعتقاد مأمون به تشیع با توجه به اینکه در برخی متون هم آمده است این نکته مهم است که مأمون شیعه به معنای اعتقاد به تشیع امامیه نبوده است؟ در زمان مأمون، معتزله بغداد برخلاف معتزله بصره گرایشی به امیرالمومنین(ع) داشتند. آنها امیرالمومنین(ع) را بر خلفا افضل می‌دانستند، البته نه به عنوان خلیفه و جانشین رسول الله که حضرت رسول(ص) ایشان را به خلافت برگزیده باشد. به هر حال معتقد بودند که امیرالمومنین(ع) در میان خلفا از همه برتر است.

با توجه به حمایت آشکار مأمون از معتزله و برخی کلمات وی درباره امیرالمومنین علی بن ابیطالب(ع)، علی‌القاعده او نیز از همین گرایش معتزلیان متاثر بوده است. بنابر این تشیع درباره مأمون با آنچه ما امروز تشیع می‌نامیم از نظر مفهومی بسیار متفاوت است و این کلمه در طول زمان یک معنا نداشته است. برخی از اهل سنت مانند ابن حجر نیز در هدی‌الساری این معنا را آورده‌اند. آقای جعفریان هم این موضوع را به تفصیل بحث کرده‌اند. البته باید متوجه این مطلب باشیم که انتخاب امام رضا(ع) به ولایتعهدی با این گرایش مذهبی مأمون ارتباطی ندارد و امر ولایتعهدی امری سیاسی بوده است و نمی‌تواند با گرایش‌های معتزلی مأمون پیوندی داشته باشد.

سؤال دیگر این است که با توجه اینکه امامان شیعه همواره خلافت رسول خدا را حق خود می‌دانستند چرا امام رضا(ع) ولایتعهدی کسی را پذیرفت که غاصب حق اوست؟ پذیرفتن ولایتعهدی مأمون به معنای پذیرفتن مشروعیت خلافت مأمون است، چرا که اگر خلافت او مشروعیت نداشت، امام نمی‌بایست ولایتعهدی مأمون را می‌پذیرفتند؟

گزارشات تاریخی نشان می‌داد مأمون آنچه در ظاهر می‌کرد با باطن امر یکی نبود، قفطی، کلینی، صدوق، ابوالفرج اصفهانی نقل‌هایی دارند که از اصرار مأمون و تهدید وی به قتل امام(ع) در صورت نپذیرفتن ولایتعهدی حکایت می‌کند. نیز در همین گزارش‌ها اکراه امام رضا(ع) هم مرتب از زبان حضرت و دیگران آمده است. در روایتی امام رضا(ع) فرمود من در این امر وارد نشدم مگر مانند کسی که از آن خارج است. در واقع امام با وجود پذیرفتن از امور حکومتی کناره می‌گرفت همان گونه که در آغاز هم شرط کرده بود که در صورتی این ولایتعهدی را می‌پذیرم که به کسی سمتی ندهم کسی را برکنار نکنم روال و رویه‌ای را به هم نزنم فقط از دور، مشاور هستم و مشورت می‌دهم. این نشان می‌دهد که امام(ع) اگر به رضایت ولایتعهدی را پذیرفته بود، نباید از امور حکومتی کناره می‌گرفت.

گریه بر امام رضا(ع) در مدینه

ابوصلت هروی هم گزارش کرده است که به خدا قسم  امام رضا(ع) به رضایت و تمایل خود به این امر وارد نشد؛ وَشّاء از اصحاب امام رضا(ع) لحظه حرکت امام از مدینه‌ را به گونه‌ای توصیف کرده است که نشان می‌دهد امام از این کار خشنود نبوده است. او نقل می‌کند که امام، خانواده را گردآورد و به آن‌ها امر کرد که گریه کنند سپس میان آنها پولی تقسیم کرد و فرمود من هرگز به سوی خانواده برنمی‌گردم.

در عیون اخبارالرضا، شیخ صدوق نقل کرده است که مأمون، امام رضا(ع) را برای اقامه نماز عید فرستادند اما پس از حرکت امام و همراهی خیل عظیم مردم و حتی برخی سپاهیان با امام، مأمون ترسید و به امام دستور داد که برگردند، اگر واقعا مأمون به ولایتعهدی امام رضایت قلبی داشت معنا نداشت که ولیعهد خودش را از خواندن نماز عید باز دارد. یاسر خادم و ریان بن صَلت می‌گویند که پس از کشتن امین، مأمون از امام خواست به خراسان بیاید اما امام به او پاسخ مناسبی نداد تا اینکه آن قدر مأمون نامه نوشت تا اینکه امام دانست دیگر چاره‌ای ندارد و می‌بایست برود.

مأمون خود نیز به این حقیقت اعتراف کرده است که سپردن ولایتعهدی به امام برای چه بوده است. شخصی از مأمون می‌پرسد که چرا می‌خواهد خلافت را از بنی‌عباس به آل علی(ع) ببرد. مأمون برای او توضیح می‌دهد که امام علی بن موسی الرضا(ع) در پنهانی مردم را به خودش دعوت می‌کرد و مأمون، امام را ولی خودش قرار داد تا مردم را به سوی ما دعوت کند و به خلافت ما اعتراف کند، در ادامه می‌گوید که او در این کار می‌خواسته است کسانی که فریفته امام رضا(ع) هستند بدانند او آن چنان که ادعا می‌کند نیست، شایسته خلافت نیست و ما شایسته این خلافت هستیم.

مأمون از ترس خود از امام، پرده بر می‌دارد و بر این باور بوده است که اگر امام رضا(ع) را رها کند ممکن است مشکلی برای او پدید آوَرد که نتواند بر آن فائق آید و بر ضد او کاری کند که از توان و قدرت او خارج شود، اما امام با پذیرش ولایتعهدی خطا و خود را تباه کرد از این رو نباید سهل‌انگاری کرد. مأمون تصریح کرده است که با وجود این می‌بایست کم‌کم جایگاه امام را پایین بیاورد تا گونه‌ای در نگاه مردم جلوه کند که امام شایسته خلافت نیست.

البته مأمون، راضی‌نگهداشتن علویان هم مد نظر داشته است برای نمونه در نامه‌ای که بعدها برای برادر امام رضا(ع) یعنی عبدالله نوشته و به او وعده ولایتعهدی به جای برادر را می‌دهد اما عبدالله نمی‌پذیرد. مأمون در اینجا تعبیری دارد که بسیار مهم است او گفته است که گمان نمی‌کرده است پس از اعطای ولایتعهدی به امام رضا(ع) کسی از آل ابوطالب از او بترسد.

اهداف مأمون در سپردن ولایتعهدی

با توجه این نقل‌ها هدف مأمون از ولایتعهدی عبارت است از:

مراقبت و کنترل امام

پایین آوردن امام از جایگاه بلندش نزد مردم و شیعیان

جلب رضایت علویان

با این همه مأمون نتوانست امام رضا(ع) را تحمل کند و جالب است که به حذف دو شخص دست زد. فضل بن سهل و امام رضا(ع)؛ عباسیان در بغداد مخالف این دو بودند و مأمون هم نقشه قتل هر دو را کشید. ابتدا فضل بن سهل را در سرخس به قتل رساند و اندکی بعد امام رضا(ع) را در سناباد طوس به شهادت رساند. مأمون هر چند در نظر داشت جایگاه امام نزد مردم پایین بیاید اما به عکس با موفقیت امام در مناظرات علمی و رفتارهای بزرگوارانه امام گرایش‌هایی به امام در خراسان شکل گرفت و این اتفاق مأمون را ترساند به گونه‌ای که رفت و آمدهای امام را در مرو محدود کرد.»

..............................

پایان پیام/348