به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ رسالت تشيع در دنياى امروز (گفتوگويى ديگر با هانرى كربن)، شامل گفتوگوى علامه طباطبائى با پروفسور «هانرى كربن» در سال 1340ش، است كه به كوشش استاد سيد هادى خسروشاهى در سال 1370ش، براى چاپ آماده و منتشر شد.
این كتاب ارزشمند، در راستاى اصل وحدت اسلامى و براى معرفى جامعه تشيع به جهان تسنن و تمامى انسانهاى خواهان حقيقت مىباشد.
ساختار
رسالت تشيع در دنياى امروز، با دو مقدمه از آقاى خسروشاهى و پروفسور هانرى كربن آغاز و مطالب در دو بخش ارائه شده است.
این كتاب، دنباله مذاكرات علامه طباطبائى با پروفسور هانرى كربن مىباشد كه بخش اول آن، در سال 1338ش، انجام شده و براى نخستين بار در سال 1339ش، تحت عنوان «مكتب تشيع» منتشر گرديد و در سال 1357ش، براى بار دوم، پس از تجديد نظر كلى، اضافات و اصلاحات، تحت عنوان «شيعه: مجموعه مذاكرات با پروفسور كربن» منتشر شد.
در واقع چاپ دوم، داراى مزايا و ويژگىهايى شد كه چاپ اول فاقد آنها بود و از نظر اتقان عبارات و اضافه پارهاى مطالب و مدارك، بر چاپ قبلى برترىهايى داشت.
بخش دوم مذاكرات كه در سال 1340ش، انجام يافته است، متن كتاب حاضر را تشكيل مىدهد و شامل مباحث ديگرى است كه تحت عنوان «رسالت تشيع در دنياى امروز» منتشر شده است.
گزارش محتوا
در مقدمه آقاى خسروشاهى، پس از ارائه توضيحاتى پيرامون چاپهاى متعدد كتاب، به تلاشهايى كه در راه تقريب مذاهب انجام گرفته اشاره شده است.
مقدمه پروفسور كربن، بشارت مذهب تشيع براى بشريت را مورد بررسى قرار داده و از رسالت اين مكتب در مقابل جهان امروز، بحث كرده است.
در بخش اول، رسالت تشيع تبيين گرديده است. علامه طباطبائى، يكى از زيبايىهاى دين اسلام را قابل هضم بودن تعليمات آن براى جامعه بشرى دانسته و معتقد است كه درك مفهوم اين مسئله و نتايج آن، محتاج تأمل و تعمق زيادى است.
ايشان «ارشاد مولوى»، «استدلال و بيان منطقى» و «ولايت و كشف» را سه راهى معرفى كرده است كه اسلام آنها را براى گسترش تعليمات عاليه خود، ارائه داده است.
علامه در ادامه، آثار و نتايج نظريه «حلول» در كليسا را بررسى نموده و معتقد است علىرغم اينكه اسلام تمام مساعى خود را در راه دفاع از توحيد الوهيت و نامتناهى بودن و احاطه آن به جهان آفرينش به كار برده و هيچگونه استقلالى در وجود و در مصدريت و مطاعيت حكم به عالم انسان نداده است، كليسا از همان روزى كه قدرت به دست آورد، آستانه خود را پناهگاه عالم مسيحيت قرار داد و تعليمات خود را روى اساس حلول بنا كرد.
ایشان ضمن بحث از «آثار و نتايج حلول كليسا» در ميان مسلمين، مسير خلافت پس از پيامبر(ص) را بررسى نموده و در تتميم استقلال مقام خلافت، چنين نتيجه گرفته است كه خلافت آن روز، به تمام معنا، مصدريت حكم داشته و نقيصهاى كه اين استقلال داشت و نيازمند تتميم و ترميم بود، مصونيت اولياى امور و مصادر اجرا؛ يعنى مقام خلافت و ايادى كارگزار او بود و نتيجه مستقيم اين استقلال و مصونيت، اين شد كه امور دين و دنياى جامعه اسلامى، به دست مقام خلافت سپرده شد.
به اعتقاد او، اين ترتيبى بود كه به واسطه آن، حيات معنوى اسلام از مقام عالى و موقعيت واقعى خود تنزل كرده و وارد مرحله اجتماع شد و در حصار ماده، محصور گرديد.
علامه طباطبایی در بررسى نتايج مستقيم استقلال خلافت در نظر و حكم، «اجراى احكام و قوانين اسلام، بهنحوى كه اجتهاد و رأى، هدايت كند» را برنامه عمومى و روش عملى مقام خلافت دانسته و نتيجه گرفته است كه اين معنا، معنويت اسلام واقعى مبرا و منزه از ماديت را به قالب يك رژيم اجتماعى مادى حلول مىداد.
در مبحث «معادشناسى از نظر شيعه»، ايشان معتقدند كه استقلال مقام خلافت در مصدريت احكام و امتياز اجتهاد كه صحابه همان روزها به دست آوردند، تأثيرات بسزايى در نمود معارف و احكام اسلام گذاشت و نتايج مستقيمى در راههاى سهگانه (وحى مجرد، تعقل و استدلال منطقى و ولايت و معادشناسى) داشت و طبعا هر سه راه را بهنحوى كه با وضع موجود وفق دهد، هموار كرد.
اين تأثيرات عبارتند از تأثير در:
1. معارف و قوانين شريعت؛
2. طريق بحث و استدلال منطقى؛
3. سير معنوى و معادشناسى.
ايشان نتيجه اين تأثيرات را عدم وجود روش باطنى و سير و سلوك معنوى در صدر اسلام و معروف بودن عدهاى از زهاد و عباد تنها با عمل صالح و تظاهر نكردن به عنوان ديگر تا اوايل سلطنت عباسىها عنوان كرده است.
نویسنده در ادامه مباحث، «پيدايش سير معنوى و عرفان» در ميان مسلمين را بررسى نموده و منشأ پيدايش آن را در ميان اقليت شيعه جستجو كرده است. به اعتقاد ايشان، اين گروه كه از همان روزهاى نخستين به مخالفت با رويه اكثريت، قد علم كرده بود، چون نيروى كافى براى درهمشكستن وضع موجود نداشت و اعاده وضع عمومى زمان رسول اكرم(ص) برایشان ممكن به نظر نمىرسيد، ناگزير از مقاومت كلى و مثبت دست برداشته و از راه ديگر دست به كار شدند و تا توانستند، معارف اعتقادى و عملى اسلام را حفظ و ضبط نموده و راههاى مشروع آن را كه همان راه بحث آزاد و سير معنوى باشد، زنده نگاه داشتند.
علامه طباطبایی «ظهور روش معنوى و سير و سلوك باطنى» را معلول مجموعهاى از عوامل همچون: 1. نفوذ و سرايت تعليمات معنوى اهلبيت(ع) كه در رأس آن بيانات علمى و تربيت عملى اميرالمؤمنين(ع) قرار گرفته بود؛ 2. مساعدتى كه گرفتارىهاى عمومى طبعا نسبت به اين مقصد داشت و 3. اين مسئله كه پيوسته جمعى از مردان خدا كه تربيتيافتگان اين مكتب بودند و در حال گمنامى زندگى میكردند، در ميان مردم بودند و در مورد مناسب، از حق و حقيقت گوشههايى مىزدند، دانسته و معتقد است كه اين عوامل، موجب شد تا عدهاى در قرن دوم هجرى از همان اكثريت، به مجاهدتهاى باطنى و تصفيه نفس تمايل نموده و در خط «سير و سلوك» افتادند و جمعى ديگر، از عامه مردم به ارادت آنها برخاستند.
ایشان يكى از بهترين شواهدى كه دلالت بر سرچشمه گرفتن ظهور اين طايفه از تربيت ائمه شيعه(ع) دارد را اين دانسته كه همه اين طوايف، به استثناى يك طايفه، سلسله طريقت و ارشاد خود را به پيشواى اول شيعه منتسب مىسازند.
علامه به فهم اين نكته نيز تأكيد دارد كه فساد و اختلالات موجود در روش و اعمال طايفهاى كه از يك مشرب و مسلك عمومى كلى منشعب شدهاند، دلالت بر فساد و بطلان اصول اولى آن طايفه نداشته و به همين سبب، بحث و كنجكاوى از چگونگى اصول اولى آنها را نبايد در روش و اعمال فرعى از آنها انجام داد، بلكه بايد به سراغ مواد اولى اصول آنها رفت.
علامه در پايان مباحث خويش، بهعنوان جمعبندى نهايى از فرمايشات خود، به نكاتى اشاره كرده است، از جمله اينكه:
1. وراى عالم ماده، حقايق اصيلى است كه ضرورتا روزى براى انسان مكشوف خواهد شد؛
2. براى انسان يك راه اختيارى و اكتسابى نيز وجود دارد كه با پيمودن آن در همين دنيا نيز، حقيقت امر را كشف و مشاهده مىنمايد؛
3. اين راه همان راه اخلاص در بندگى حق است؛
4. راه وصول به حق و حقيقت و طريق براى حيازت سعادت حقيقى، اتباع كامل از شريعت اسلامى مىباشد؛
5. مسئلهاى كه حياتبخش چهار مسئله گذشته است، «امامت» بوده كه نظريه اختصاصى شيعه است و...
بخش دوم، توضيحاتى از آيتالله على احمدى ميانجى و سيد هادى خسروشاهى مىباشد كه برخى از مسائل و غوامض متن كه با اعداد مشخص شدهاند را توضيح و تشريح كرده است.
............................
پایان پیام