به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ به همت انجمن ادیان و مذاهب حوزه، نشست "شنبههای ادیانی" با موضوع "مسیحیان صهیونیست آمریکا" روز شنبه ۱۸ آذرماه برگزار شد.
دکتر
احمد رضا مفتاح[1]
استادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه ادیان و مذاهب، سخنران نشست بود که متن کامل سخنان وی در پی میآید:
*تعريف مسیحیت صهيونيستی
صهیونیسم جنبشی است که به دنبال محقق ساختن آرزوی بازگشت
یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل حکومت یهودی در این سرزمین است. مسیحیت
صهیونیستی، جنبشی است که بازگشت عیسی مسیح را منوط به بازگشت یهودیان به سرزمین
فلسطین میداند. از این رو، این جنبش از دولت یهودی اسرائیل حمایت میکند. مسيحیان
صهيونيست معتقدند كه مسيحيان بايد از ايده ى تشكيل دولت يهود و از سياستهاى
آن پشتيبانى كنند. اين استدلال مبتنى بر
تفسير ظاهرى و آيندهگراى كتاب مقدس و مبتنى بر اين اعتقاد است كه پيشگويىهاى عهد
عتيق راجع به قوم يهود رفته رفته در كشور كنونى اسرائيل تحقق مىيابد.[2]
جنبش صهيونيستى اوليه با اين اعتقاد ظهور كرد كه در كتاب مقدس وعده داده است كه قبل از بازگشت حضرت عيسى، قوم يهود يك باره به مسيحيت مىگروند و بعد از آن به فلسطين برمىگردند و در كنار ديگر ملتهاى مسيحى از موجوديتى ملى برخوردار مىشوند.[3] از این رو، جنبش صهيونيستى نشانهى بازگشت قريب الوقوع مسيح دانسته شد.[4]
حمایت برخی مسیحیان از یهودیان ابتدا در انگلستان به وجود آمد، اما در ایالات متحده آمریکا رشد و توسعه پیدا کرد.
اوضاع و احوال نامناسب آمریکا در اواخر قرن هجدهم و اوايل قرن نوزدهم باعث افزايش ناگهانى فرقههاى آخرالزمانی، به ویژه مسیحیت صهیونیستی شد. لذا در قرنهای نوزدهم و بیستم کتابهای آخرالزمانی زیادی در آمریکا نوشته شد.
*باورهای مسیحیت صهیونیستییکی از باورهای مسيحيان صهيونيست مربوط به رابطه کلیسا و اسرائیل است. آنان معتقدند يهوديان "قوم برگزيده"ى خدا هستند كه جدا از همه وعدههاى داده شده به كليسا، داراى رابطه و جايگاهى منحصربهفرد و هدفهايى جاودانى در داخل سرزمين خود هستند. از نظر آنان جايگاه قوم اسرائيل برتر از كليسا است. در حالی که مسیحیان در طول تاریخ، كليسا را اسرائيل حقيقى می دانستند و معتقد بودند پيشبينى عهد عتيق در باره سلطنت در كليسا تحقق مىيابد.
نکته
ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که ادعای قوم برگزیده و نیز سرزمین موعود
مشروط به اطاعت از دستورات خدا بوده است. بنابر نقل کتاب مقدس یهودی، بارها به بنی
اسرائیل هشدار داده مىشود كه اگر آنان در برابر خدا عصيان كنند، در ميان ملتها
پراكنده خواهند شد[5]. همچنین،
اگر امتیازی در کار باشد مربوط به فرزندان حضرت ابراهیم، از جمله نسل اسماعیل است
و اختصاص به نسل اسحاق ندارد.
از نظر بسيارى از صهيونيستهاى مسيحى، مرزهاى كنونى اسرائيل، حتى با انضمام مناطق اشغالى مورد مناقشه، فقط بخشى از زمينهايى است كه خدا به قوم يهود اختصاص داده است. ادعای آنان این است كه مرزهاى موردنظر، "از رود مصر تا رود فرات" است. مرزها بخشى از مصر، لبنان، سوريه و نيز كرانه غربى را در برمىگيرد. يهوديان هيچگاه در تاريخ حتى در دوره پادشاهى داوود و سليمان، مالک همه سرزمين مقدس نبودهاند. لذا مسیحیان صهیونیست، اسرائيل را به اشغال اين سرزمين از طريق زور تشويق مىكنند.
از جمله مسایلی که برای مسیحیان صهیونیست اهمیت دارد جایگاه معبد سلیمان است. بسيارى از مسیحیان صهيونيست امروزه معتقدند كه بناى معبد يهودى ديگر نه تنها در كتاب مقدس دستور داده شده است، بلكه تجديد بناى آن قريب الوقوع است. از اين رو، آنان از كسانى كه در جهت نيل به اين امر اقدام كردهاند، فعالانه حمايت مىكنند. از نظر آنان تجدید بنای معبد سلیمان، مهمترين نشانه بازگشت نزديك عيسى مسيح است. صهيونيستهاى مسيحى و يهودى در اين عقيده مشتركند كه مسجدالصخره مسلمانان بايد از بين برود. آنان گمان میکنند سومين معبد يهود بنا خواهد شد، كاهنان تقديس مىشوند و قربانىها بار ديگر براى تحقق پيشگويى كتاب مقدس و تسريع آمدن عيسى مسيح برقرار مىشود.[6]
اما حمايت مسيحيان از تجديد بناى معبد يهوديان همواره با اعتقاد به جنگ قريب الوقوع آخرالزمان كه در تاريخ بشر بىسابقه است، پيوند داشته است. از اين رو، صهيونيستهاى مسيحى، به تعبير دان واگنر[7]، حقيقتاً «مشتاق آرماگدون» هستند.[8] آنان بر این عقیده اند که در منطقه فلسطین میان دو جبهه خیر و شر، جنگی درخواهد گرفت. آنان در این میان خود را جبهه خیر و دشمنان خود را شر میدانند! آنان گمان می کنند در این نبرد نيروهاى اهريمنى در برابر خدا و نيز قوم اسرائيل شكست خواهند خورد. عيسى در آن هنگام به عنوان مسيحا و پادشاه يهوديان بازخواهد گشت تا به مدت هزار سال در بيت المقدس سلطنت كند و يهوديان از جايگاه و نقش ممتازى در دنيا برخوردار خواهند شد.
*نفوذ مسیحیت صهیونیستی در دولت آمریکا
بسیاری
از روسای جمهور ایالات متحده آمریکا از جمله کارتر، ریگان، جورج بوش و ترامپ دارای
تفکر مسیحیت صهیونیستی بوده و هستند.
در سال 1978، جيمى كارتر در یک سخنرانى، كشور اسرائيل را اين گونه توصيف كرد: «كشور اسرائيل نهايتاً بازگشت به سرزمين كتاب مقدس است كه يهوديان بيش از صدها سال پيش، از آن رانده شدند... شكل گيرى ملت يهود، تحقق پيشگويى كتاب مقدس است.»[9] البته جیمی کارتر که از حامیان صهیونیستها بود و مصالحه کمپ دیوید را پایهگذاری کرد، بعد از دوره ریاست جمهوری اش در کتاب خود با عنوان فلسطین صلح نه، تبعیض[10]، به عهدشکنیهای سران اسرائیل اشاره می کند. نکته جالب توجه این است که کارتر از سیاستهای دوگانه آمریکا در زمینه صلح انتقاد میکند.[11] اخیرا در یک مصاحبه ضمن اذعان به کشتار مردم غزه میگوید: این یک آزار و اذیت حقوق بشری وحشتناک است و در آمریکا سخن گفتن از وضعیت اسفبار فلسطینیان یک تابو است. کسی جرات نمیکند در این باره سخن بگوید. در ادامه میگوید یک تعهد ذاتی در آمریکا وجود دارد که من به عنوان یک مسیحی در آن شریک هستم و آن تعهد کامل برای اطمینان از امنیت اسرائیل است و گروه آمریکایی اسرائیلی وظیفه خود میدانند که آمریکاییها را برای حمایت از سیاستهای دولت اسرائیل متقاعد کنند. آنها در کاخ سفید، کنگره و رسانههای عمومی از هر سیاستی که دولت اسرائیل اتخاذ میکند حمایت حداکثری و موثر میکنند. به عنوان نمونه اخیرا در جریان اعتراضات دانشجویان امریکا به کشتار وحشیانه مردم غزه، مجلس نمایندگان آمریکا روسای سه دانشگاه هاروارد، پنسیلوانیا و ام آی تی را بازجویی و مواخذه میکند، نام این اعتراضات را فراخوان برای نسلکشی یهودیان میگذارد، آن را نقض قوانین آن دانشگاه میداند و همه آنها را مجبور به استعفا میکند. جالب اینکه هیچکدام جرات نمیکنند بگویند اعتراضات مربوط به نسلکشی فلسطینیهاست نه نسلکشی یهودیان!
رونالد ريگان نیز براساس قرائت خود از کتاب مقدس[12] تأكيد مىكرد كه زمان آرماگدون نزدیک است و اسرائيل به زودى مورد حمله كشورهاى تبهكارى همچون ليبى و اتيوپى قرار خواهد گرفت. در یک مصاحبه تلویزیونی از ريگان پرسيدند، اگر روزى روزگارى در آينده، اسرائيل در اثر حمله ى كشورهاى دشمن در معرض نابودى قرار گيرد، به نظر شما آمريكا چه بايد كند؟ ريگان جواب داد: ما به اسرائيل قول دادهايم كه از اين كشور حفاظت كنيم ... ما داراى وظيفه و مسئوليت هستيم.[13] لذا انتخاب ريگان به عنوان رييس جمهور باعث پيشبرد چشمگير آرمان صهيونيسم مسيحى شد. انتخاب رونالد ريگان نه تنها به معناى آغاز كار سرسختترين دولت طرفدار اسرائيل در طول تاريخ بود، بلكه مناصب مهم سياسى را هم به چند تن ازصهيونيستهاى مسيحى سپرد.
در حالى كه به نظر نمىرسيد جورج بوش پدر، بيل كلينتون و جورج بوش پسر همان نظرات جيمى كارتر يا رونالد ريگان را داشته باشند، ولى با اين وصف، موضع سرسختانه ى اسلاف خود را در حمايت از صهيونيسم ادامه دادند. سياستمداران نظرات رأى دهندگان و يا حداقل نظرات گروههاى فشار را منعكس مىكنند و بسيارى از افراد، گروههاى فشار صهيونيست را قدرتمندترين گروهها در آمريكا مىدانند. به خصوص سه نفر از رهبران مسيحى كه هر یک، تريبون كاخ سفيد را از ريگان دريافت كردند، احتمالاً بيش از هر كس ديگر در چهل- پنجاه سال گذشته توانستهاند تضمين كننده آن باشند كه سياست خارجى آمريكا قاطعانه طرفدار صهيونيست باقى بماند. اين افراد، جرى فالول، پت رابرتسون و هال ليندزى هستند. هر یک از اینها نقشى بىنظير در رشد صهيونيسم مسيحى ايفا كردهاند.[14]
جرى فالول نخستین سیاستمدار افراطی آمریکایی است که معتقد است حمایت ایالات متحده آمریکا از اسرائیل به دلیل مصالح اسرائیل نیست، بلکه به لحاظ تأمین منافع آمریکاست.[15] او حمایت بیچون و چرای مسیحیان از اسرائیل را تکلیف مذهبی میداند و آن را در جهت تحقق پیشگوییهای کتاب مقدس میداند.[16]
کریس هالسل به نقل از یک مسیحی آمریکایی که زندگی در آمریکا را رها کرده تا در وطن اصلی اش، فلسطین زندگی کند درباره فالول میگوید: « مسیحیانی مانند فالول عامل تحریک کننده اسرائیل در گسترش سرزمینها و سرکوب کردن مردم هستند. اسرائیلیها به خوبی میدانند هر کاری کنند مسیحیان تندی مانند فالول تا آخر راه با آنها خواهند بود».[17]
پت رابرتسون[18]، در كنار جرى فالول، يكى از قدرتمندترين مردان محافل سياسى ودينى آمريكا است. او اولين و با نفوذترين شبكه تلويزيونى ماهوارهاى مسيحى دنيا را با عنوان شبكه راديو تلويزيونى مسيحى (CBN) در سال 1960 تأسيس كرد.
صهيونيسم مسيحى به دليل تأثير زندگى خبرساز رهبران مسيحى بنيادگرايى همچون جرى فالول و پت رابرتسون تا پايان دهه 1970، چنان تأثیری در آمریکا داشته اند كه نمى توان یک نفر سياستمدار يا سناتور كنگره را يافت كه مايل به انتقاد علنى درباره دولت اسرائيل باشد و ائتلاف حمايت مذهبى و سياسى از اسرائيل در آمريكا به وجود آمده است.[19] کارتر در مصاحبه اخیرش میگوید که از نمایندگان کنگره کسی را نمیشناسد که جرات کند برخلاف سیاستهای دولت اسرائیل سخن بگوید. اگر سخن بگوید بار دیگر به کنگره بازنخواهد گشت!
هاللیندزی نویسنده کتاب پرفروش فرجام سیاره بزرگ زمین[20] که بیش از 100 بار چاپ شده، بانفوذترین مسیحی صهیونیست قرن بیستم آمریکاست. وی قرائتی نژادپرستانه و ستیزهجویانه از کتاب مقدس دارد و کشورهایی مثل روسیه، چین و جهان اسلام را شیطانی قلمداد میکند و تامین مداوم بودجه نظامی و اقتصادی دولت اسرائیل توسط آمریکا را تشویق میکند.
لیندزی چون میخواهد برداشتی آیندهگرا از کتاب مکاشفه یوحنا داشته باشد، در حالیکه بسیاری مسیحیان پیشگوییهای مکاشفه یوحنا را مربوط به گذشته میدانند، عبارات مکاشفه را توجیه میکند. وی اسم کتاب خود را رمز مکاشفات یوحنا گذاشت. او میگوید مراد از ملخها بالگردهاست و مراد از عبارت اسبها برای نبرد آماده شدند بالگردهای تهاجمی هستند و مراد از کمان موشکهای قارهپیماست! به هر حال، در عین حالی که تفسیری ظاهرگرا از مکاشفه دارند، نظریهپردازیهای دلبخواهی از کتاب مقدس ارائه میکنند. او از کشورهای چین، روسیه، ترکیه، پاکستان، لیبی، مصر، ایران و عراق به عنوان ملتهای بزرگی که در کتاب مقدس آمده و در جنگ بزرگ نهایی حضور دارند نام میبرد.
علاوه بر اینها، بيش از 250 سازمان صهیونیستی طرفدار اسرائيل در آمريكا فعال هستند. این سازمانها توانستهاند حمايتهاى تبليغى و سياسى را به نفع اسرائيل برانگيزانند.
*ارتباط مسیحیت صهيونيستی با اسرائیل
ارتباط مسیحیت صهیونیستی از اسرائیل را در چند مورد میتوان بیان کرد: حمايت از اسرائيل؛ تسهيل مهاجرت يهوديان؛ حمايت از برنامه شهرکسازى؛ اعمال فشار براى شناسايى بينالمللى اورشليم به عنوان پايتخت اسرائيل؛ تأمين بودجه بازسازى معبد سليمان و مخالفت با روند صلح، و تشديد وخامت روابط با جهان عرب و تسريع آرماگدون.
روسای جمهور آمریکا، از روزولت تا ترومن و آیزنهاور و سپس کندی، جانسون، نیکسون و نیز کارتر، ریگان، بوش، کلینتون و جورج بوش و ترامپ همگی تحت تاثیر فشارهای لابی یهودی- صهیونیستی آمریکا قرار داشتهاند.[21] گروه فشار حامى اسرائيل در انتخاب، انتصاب و بركنارى مقامات و منصوبان دولتى ايالات متحده دخالت دارد.[22]
نقش مسيحيان در تحقق عينى سرزمين اسرائيل عبارت است از: توجيه نظامى مرزهاى گسترده؛ پذيرش سياسى برنامه شهرکسازى در بيت المقدس شرقى عربى و شهر كهن بيت المقدس؛ و حمايت اقتصادى از جنبش مهاجران. تأثير گروه فشار حامى اسرائيل بر سياست خارجى آمريكا درباره شهرکها ادامه دارد.[23] در هسته حمايت صهيونيستهاى مسيحى از ادعاى اسرائيل بر مناطق اشغالى، اين عقيده نهفته است كه بيت المقدس پايتخت انحصارى و يكپارچه يهوديان است و بايد پس از اين نيز باشد. تلاشها براى نيل به توافق در منازعه گستردهتر اعراب و اسرائيل تاكنون در خصوص جايگاه نهايى بيت المقدس بوده است. صهيونيستهاى مسيحى با هرگونه پيشنهاد حاكميت مشترک يا ايجاد پايتخت فلسطينى در بيت المقدس شرقى به شدت مخالفند. از نظر صهيونيسم، هيچ مصالحهاى نمىتواند صورت گيرد.
صهيونيستهاى مسيحى تلاش میکردند با ترغيب دولتهاى غربى و در درجه اول دولت ايالات متحده به انتقال سفارتخانههايشان به بيت المقدس، بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل به رسمیت شناخته شود.
سرانجام با فشارهای لابیهای صهیونیستی یهودی و مسیحی در تاریخ 14 می 2018 (24 اردیبهشت 1397) به دستور دونالد ترامپ، سفارت ایالات متحده آمریکا به بیت المقدس انتقال یافت. ترامپ در سخنان خود گفت: این اتفاق باید سالها پیش رخ میداد. عجیب آن است که وی ادعا کرد: انتقال سفارت، بزرگترین امید ما برای برقراری صلح در منطقه است!
آنچه از نظر صهيونيست هاى یهودی حياتى است، اين است كه معبد آينده يهود در همان مكان معبد سليمان ساخته شود. رايجترين نظريه مورد پذيرش، كه از حمايت سنّتى و نيز اتفاق نظر باستانشناسان كنونى اسرائيل برخوردار است، اين است كه مكان معبد همان مكان مسجد صخره است. اکثر یهودیان ارتدکس بر این اعتقادند که مسجد صخره باید پیش از تجدید بنای معبد بزرگ از بین برود.
صهيونيستهاى مسيحى دشمن روند صلح خاورميانه هستند و همواره از اسرائيل حمايت می كنند. از نظر صهيونيست هاى مسيحى دو ملت آمريكا و اسرائيل مانند دوقلو هستند، آنان نه تنها به واسطه منافع شخصى مشترک، بلكه مهمتر از آن به واسطه بنيانهاى دينى همانند به يكديگر مرتبط هستند. آمريكا و اسرائيل خود را متحد با يكديگر بر عليه جهان شيطانى می دانند! مسیحیان صهیونیست خیال میکنند به جنگ دنياى اهريمنى تحت حاكميت رژيمهاى استبدادى كمونيستى و اسلامى رفتهاند كه مخالف ارزشهاى دموكراتیک يهودى- مسيحى آمريكا و اسرائيل هستند.
صهيونيستهاى مسيحى، به میزانی كه علاقهمند به اسرائيل هستند، نسبت به اعراب تنفر دارند. تبعيضهاى ضد عرب و تصورات كليشهاى خاورشناسان در نوشتارهاى آنان مشترک است. از نظر خاورشناسان؛ غرب، آزادانديش، صلحجو، اهل منطق، و قادر به پذيرش ارزشهاى واقعى پنداشته مىشود، در حالىكه خاورميانه اينگونه تصور نمىشود. و حتّی گاه ملتهاى عرب را وحشى مىخوانند. به طور كلى تنفر از اعراب با نگرشهاى نژادپرستانه نسبت به فلسطينيان نيز همراه است.[24]
دفاع از امنيت اسرائيل، اغلب صهيونيستهاى مسيحى را به انكار حقوق انسانى اساسى و يكسان براى فلسطينیها سوق داده است. به نظر می رسد نژادپرستی چنان آنان را کر و کور کرده است که فلسطینیان مسلمان را که از فرزندان ابراهیم هستند با کنعانیان مشرک آن زمان یکی میگیرند! مسیحیان صهیونیست به نگرشهای نژادپرستانه اکتفا نکردند و پا را فراتر گذاشتند و مسلمانان را شیطانی خواندند!
در حالى كه صهيونيستهاى مسيحى همواره ادعاى يک جانبه اسرائيل بر مناطق اشغالى را به رسميت شناختهاند، با آرمانهاى فلسطين براى خودمختارى نيز مخالفت كردهاند. از نظر آنان نمىتوان به فلسطينيان با كشورى در قلب اسرائيل اعتماد كرد.[25]
حزب جمهوریخواه ارتباط تنگاتنگی با مسیحیان صهیونیست دارد، اما مسیحیت صهیونیستی از چنان نفوذی برخوردار است که بایدن کاتولیک که از دموکراتهاست میگوید اگر دولت اسرائیل وجود نداشت ما میبایست آن را ایجاد کنیم!
برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به: درسنامه مسیحیت صهیونیستی، احمد رضا مفتاح، پژوهشگاه علوم اسلامی امام صادق (ع)، انتشارات زمزم هدایت
منابع:
[1] دانشیار دانشگاه ادیان و مذاهب
[2]. استیون سایزر، صهیونیسم مسیحی، ترجمه حمید بخشنده و قدسیه جوانمرد، انتشارات طه و مرکز پژوهشهای صدا و سیما، 1386،ص 42-46.
[3] . همان، ص 66-71.
[4]. همان، ص.136.
[5] . کتاب مقدس، لاویان 26: 33.
[6]. استیون سایزر، ص.313.
[7] .Don Wagner
[8]. همان، ص 326 - 328.
[9] . استیون سایزر، ص. 160.
[10] .Palestine: Peace not Apartheid
[11] . جیمی کارتر، فلسطین صلح نه، تبعیض، ترجمه مهران قاسمی، تهران، نشر ثالث، 1386، ص. 10- 11.
[12] .حزقیال، باب 38
[13] . استیون سایزر، ص 160 – 162؛ محمد السماک، الصهیونیه المسیحیه، دارالنفائس، بیروت، 1413/1993، ص 79.
[14]. استیون سایزر، ص 162- 165؛
[15] . احمد کریمیان، ص 58.
[16] . فواد شعبان، به خاطر صهیون، ترجمه یاسر فرحزادی، تهران، نشر ساقی، 1390، ص 243 و 300.
[17] . گریس هال سل، ص 115.
[18] .Pat Robertson
[19]. استیون سایزر، ص 168.
[20] The late Great Planet Earth
[21] . احمد کریمیان، ص 66.
[22] . استیون سایزر، ص 404 – 406.
[23]. همان، ص 423-425.
[24] . استیون سایزر، همان، ص 447 – 450.
[25] . همان، ص 459.
.............................................
پایان پیام/ 167