به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قهرمان مبارزه با تروریسم در منطقه غرب آسیا بامداد ۱۳ دی ۱۳۹۸ و با دستور مستقیم رئیس جمهور آمریکا در فرودگاه بغداد هدف حمله ارتش تروریستی ایالات متحده قرار گرفت و به همراه جمعی از همراهان خود به شهادت رسید.
شهید سلیمانی در طول دوران فرماندهی خود با سازماندهی نیروهای مقاومت در منطقه غرب آسیا، محور مقاومت را در کشورهای منطقه ایجاد کرد و به تقویت آن پرداخت. دوران ۲۲ ساله فرماندهی شهید سلیمانی در نیروی قدس دوران شکوفایی این نیرو و حضور موثر آن در منطقه قلمداد میشود.
در چهارمین سالگرد شهادت سردار سلیمانی، خبرنگار ابنا با «عبدالوهاب فراتی» استاد دانشگاه و عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی درباره راز محبوبیت سردار سلیمانی و اهداف بینالمللی وی به گفتوگو نشسته است.
متن کامل گفتوگو به شرح زیر است:
ابنا: دلیل محبوبیت سردار سلیمانی در وسعت منطقه و فرامنطقه چه بود؟
سردار سلیمانی قبل از اینکه به شهادت برسد، یک شخصیت شناخته شده جهانی بود، بارها تصویر ایشان روی جلد مجلات پرمخاطب خارجی درج میشد و نام ایشان شاید دهها هزار بار در رسانههای مختلف جهانی نقش بسته بود. شهید سلیمانی سالها در کانون تحلیلهای جهانی قرار داشت و از او به عنوان موثرترین فرد نظامی در خاورمیانه یاد میشد. همه سردار سلیمانی را به اسم میشناختند، بسیاری از فرماندهان ارشد نظامی ناتو و موسسات نظامی دیگر از او به عنوان استراتژیست بیمانند یاد میکردند و درباره کارآمدی تاکتیکهایی که به ویژه در جنگ با داعش به کار میبست، اتفاق نظر داشتند.
شاید بتوان گفت که سیطره عجیبی که شهید سلیمانی بر استراتژیها و تاکتیکهای نظامی و حتی تسلطی که بر آکادمیهای نظامی و سازمانهای بینالمللی و منطقهای داشت، سبب شده بود که از او به عنوان فرمانده پر رمز و راز یاد کنند.
بسیاری درصدد بودند که راز نفوذ او در این گستره تاریخی به ویژه در غرب آسیا را بشناسند لذا عکسهای متفاوتی که روی بسیاری از مجلات چاپ میشد، بیانگر یا پیامآور نوعی اقتدار بود. این تصاویر گاهی پیامآور معنویت و گاهی پیامآور مردمداری او بود. همه معترف بودند که شناخت دقیق او یکی از محالات است و ژنرالهای نظامی باید مطالعه مستقلی درباره شخصیت شهید سلیمانی داشته باشند.
اما نکتهای که در غرب آسیا بر محبوبیت او افزوده بود یا تبدیل به شخصیت کاریزماتیک در جبهه مقاومت کرده بود، این بود که شهید سلیمانی به دنبال جهاد یا مبارزه با انحرافات دینی در قالب داعش و مبارزه با مداخلات آمریکا و اسرائیل در منطقه، بود.
او بود که جهاد را فراتر از یک موضوع فقهی یا فرضیه شخصی میدید که بخواهد بر حسب وظیفه شخصی وارد یک نبرد تمام عیار با جبهههای کفر و الحاد و انحراف شود. از نظر او جبهه مقاومت یک مکتب بود که رزمندگان در آن پیامگیرنده و پیامدهنده بودند و قرار بود همۀ رزمندگان درون این جبهه یا گفتمان، پیامی را به سطح جهان مخابره کنند و صدای مظلومین را به گوش جهانیان برسانند. لذا از نظر او جبهه مقاومت نه یک جریان سیاسی، قومیتی یا فرهنگی، بلکه جریان الهی بود که در این مسیر گام گذاشته بود و همه را دعوت می کرد تا در این جریان بزرگ تاریخی مشارکت کنند.
سردار سلیمانی مثل فرماندهان کلاسیک نظامی نبود که عقب بایستد و با بیسیم به نیروهایش فرماندهی کند و تاکتیکها را توضیح دهد، بلکه معتقد بود که در رأس این جبهه و جریان، همانند امامی است که جلو میافتد و دیگران باید پشت سر او راه بیفتند. لذا او با جریان جدیدی که در جبهه مقاومت باز کرد، جهان جدیدی ساخت که در جهانی که در ذهنش بود انسان، انسان دیگری بود و مناسبات میان انسانها مناسبات دیگری بود.
آنچه او بر زبان جاری می کرد یا بر دیگر رزمندگان تلقین میکرد یک نوع الهام و تکلم میان انسان و خداوند بود. به همین دلیل سلیمانی با خلق یک جریان و جهان جدید، فضایی را باز کرد به همین دلیل بسیاری که تصور میکردند مسیری از سیر و سلوک را طی کردهاند درمانده شدند که ایشان چگونه این مسیر را با تعدادی از افراد عادی سپری کرده بود و مسیر را به گونه ای رفته بود که خطایی در آن صورت نمیگرفت و کاملا خالصانه و لله بود.
ابنا: خط و مشی و اهداف شهید قاسم سلیمانی در عرصه بینالملل چه بود و نسل جدید کدام ویژگیهای ایشان را میتوانند چراغ راه و الگوی خود قرار دهند؟
گفته شد که او به دنبال ساختن جهان جدیدی بود که انسان با انسانهای دیگر متفاوت میشد؛ انسان، انسان دیگری میشد، مناسبات میان انسانها تغییر میکرد و واجد مناسبات جدیدی میشد. فکر میکنم که فهم آن انسان و فهم مناسباتی که بین انسانها در درون جهان جدیدی که او خلق کرد، برای نسل جدید درسآموز و مهم باشد. او نگاهی به ماندن در جهان و رفتن از این جهان داشت که برای کسانی که میخواهند از منظر معنوی و عرفانی به زندگی نگاه کنند، ایشان میتواند الگوی مناسبی باشد.
در جهان جدید سردار سلیمانی کلمه شهادت مهم بود. ایشان معتقد بود که اگر کسی در پایان زندگی، سر از شهادت درنیاورد شاید دچار خسران شود. همواره می گفت که شهیدان زرنگترین شخصیتهایی هستند که توانستند بار خودشان را از این دنیا ببندند و همیشه به حال آنها غبطه میخورد.
مسئله بعدی که در جهانِ مورد علاقه شهید سلیمانی اهمیت داشت، اصلاح رابطه انسان با مردم بود. از منظر وی هیچ چیز به اندازه خاکساری در برابر مردم گرفتار و انجام کار برای آنها، خداوند را خشنود نمیکند و هیچ چیزی به اندازه بیتوجهی به وضع گرفتاران، خداوند را به غضب نمیآورد. از این رو، او در تمام دوره مسئولیتهای مختلف نظامی، خود را بیخبر از آنچه که بر جامعه میگذشت نمیدید یا بیعمل از کنار آنها عبور نمیکرد. به رغم اینکه تمکن مالی زیادی در اختیار او نبود و ثروتی نداشت، هر چه که داشت مثل وقت، سرمایه، پول و زندگی خود را نثار و مصروف مردم میکرد. این الگوی بسیار عجیبی بود که میتوانست جلوههای زیباشناختی را از یک فرد نظامی به مردم نشان دهد. سردار سلیمانی نظامی بود، درجه بر شانه داشت، کلاه نظامی بر سر داشت، چکمه نظامی به پا داشت اما در عین حال یک انسان متواضع و مردمی بود که برای همه فکر میکرد حتی برای حیوانهایی که در بلندیهای تهران بدون علف میماندند، از وسط درگیری تماس میگرفت که علوفه بزها یا آهوهای کوهی را بدهند.
فکر میکنم این الگوی خاصی بود که از درون یک تفکر نظامی به راحتی استخراج نمیشود لذا ایشان هم برای نظامیان و غیرنظامیان میتواند برای همه درسآموز شود و علت اینکه مردم در فراق او این همه متأثر شدند این بود که مردم تصور میکردند با وجود سلیمانی که در این مسیر پا گذاشت و به شهادت رسید، آنها عملاً کار مهمی در زندگی انجام ندادند و نسبت به کارهای بزرگ او غبطه میخوردند.
.........................................
پایان پیام/ 167