خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳
۵:۱۱
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
جمعه
۱۵ دی
۱۴۰۲
۱۰:۱۳:۴۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
1426855

سروده جدید «سیدعبدالله حسینی» در رثای سردار سلیمانی

حجت الاسلام «حسینی»، ارادت خود به حاج قاسم سلیمانی را در قالب شعر ابراز کرد.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ همزمان با چهارمین سالگرد شهادت سردار «قاسم سلیمانی»، حجت الاسلام «سیدعبدالله حسینی» در رثای این شهید والامقام شعری سرود.

متن این سروده به شرح زیر است:

بریز امشب مرا ساقی، شرابی تلخ در ساغر

که میخواهم گشایم لب به ذکر یک گل پر پر


بیا روح القدس امشب، بیاری تا که از هجران

کنم با این قصیدت لب، به ذکر حاج قاسم، تر


بذکر آن سلیمانی، که حاکم بود بر دلها

بذکر سبز سربازی، که دل میبرد از رهبر


بذکر آرشی از جنس سرداران ایرانی

بنام نامی قاسم که نامش بود یک لشکر


کمانگیری که بُردِ موشک او میکند تعیین

کدامین نقطه باشد مرز های خاکی کشور


گذشته مرز ایران در جنوب از قدس تا صنعا

و در غرب جهان رفته ز  “کاراکاس“ آنسوتر


سلیمانی، که با شلیک موشک های سجیلش

شده ایرانِ قدرتمند بیش از پیش پهناور


بذکر رستم کرمان که رانده رخش تا کابل

بذکر نادر دوران که نادر بود و نام آور


ملایک آمدند آنشب به استقبال سرداری

که دل میکند از دنیا و دل می برد از داور


کجایی آی فردوسی که در صد سال بنویسی

بنام قهرمان قاسم شهادتنامه را از سر


کجایند آن قلمداران که بنویسند با حیرت

برای شهر زاد ما هزار و یکشب دیگر


بخوان شعر تری حافظ بگو شاه شجاعان را

که سر تا پای حافظ را نمیگیرد چرا در زر


چه کردی تو که دشمن را به کرنش کرده ای وادار

که “پترائوس“ بردارد به تعظیمت کلاه از سر


که بودی تو که داعش را زمین‌گیر زمان کردی

نشاندی کاخ رویای خلافت را به خاکستر


که بودی آی سر لشکر که بستی بند “پوتین“ را

و آوردی بلوک شرق را یکباره زیر پر


به دشمن از رگ گردن چو تو نزدیکتر بودی

گزند انگشت از حیرت تمام دشمنان یکسر


بریدند از حسین انگشت اما از تو دستت را

هدف از دستهای یک سلیمان چیست، انگشتر


تو یک سلمان سر مستی نماند از تو بجز دستی

تو هم ماننداو هستی ز آل بیت پیغمبر


تن تو اربا اربا شد و با تو عشق معنا شد

که چون مولای مظلومت شوی محشور در محشر


چه بشکوه آسمان رفتی بسوی دوستان رفتی

شهید قدس، کوچک بود برایت مرگ در بستر


فلسطین را چه گوارا جهان گیر جهان آرا

نخواهی گشت تکرار و نزاید مثل تو مادر


برای قدس پشتیبان حریف قدرت شیطان

به زخم دوستان مرحم به قلب دشمنان خنجر


خدا پوی  و خدا جوی و خدا خوی و خدا مشرب

خدا خواه و خدا راه و خدا ترس و خدا باور


چه بشکوه است پروازش سر انجامش سر آغازش

شهادت آرزو کرد و کشیدش مثل جان در بر


سلیمانی که بود از دل رسول الله را حمزه

شهید عشق را عباس، علی را مالک اشتر


ولی این قصه را پایان، افول نجم داود است

بله شهنامه را ایدوست باید خواند تا آخر


سید عبدالله حسینی    

.................................

پایان پیام | 348