به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ در مبانی دین اسلام و مکتب اهلبیت(ع)، دفاع از مظلوم با هر مذهب، مسلک و مرامی جایگاه ویژهای دارد و مظلوم اگر مسلمان باشد به طریق اولی باید از آن دفاع کرد.
با توجه به ضرورت این مسئله و مظلوم واقع شدن مردم مسلمان غزه در پی حملات وحشیانه نظامیان صهیونیست، نشست تخصصی «دفاع از مظلوم در مکتب اهل بیت(ع)» به همت خبرگزاری ابنا روز سهشنبه ۱ اسفند 1402 در نمایشگاه رسانههای ایران برگزار شد.
در این نشست حجت الاسلام دکتر «امیرعباس اکبری» استاد حوزه و دانشگاه و حجتالاسلام دکتر «فرامرز فیاضی» استاد حوزه و دانشگاه به ارائه دیدگاههای خود پرداختند که متن کامل آن در پی میآید:
حجت الاسلام دکتر «امیرعباس اکبری»: موضوع بحثی که در خدمت عزیزان هستیم درباره «دفاع از مظلوم از نگاه اهل بیت(ع)» است. فراتر از نگاه خاص اهل بیت(ع) به این موضوع، مسئلهی دفاع از مظلوم، فطری و به تعبیری عقلی است. اساساً اخلاق و مسائل اخلاقی فطری و جهانی است و کسبی و منطقهای نیست. این موضوع جزء حسن و قبح عقلی است. دفاع از مظلوم مثل عدل خوب است و ظلم ظالم بد است. این موضوع جهانی است، اینگونه نیست که باید دین و شریعتی باشد تا به ما بگوید که عدل خوب و ظلم بد است، بلکه بر اساس حسن و قبح عقلی است. از عامترین موضوعاتی که در بحث حسن و قبح عقلی ذکر میکنند، عدل و ظلم است؛ عدل خوب و ظلم بد است.
*آیات و روایات درباره لزوم دفاع از مظلوم
ما از اهل بیت(ع) در مجموعهی شریعت، احکام و اخلاقیات پیرامون این موضوع، مباحث زیادی داریم. امیرالمؤمنین(ع) در آخرین سفارشات و وصیت خود خطاب به امام حسن(ع) و امام حسین(ع) میفرمایند: «کونوا لِلظَّالِمِ خَصْماً وَ لِلْمَظْلُومِ عَوْناً»؛ نسبت به ظالم دشمن باشید و نسبت به مظلوم اعانه داشته باشید، یعنی به مظلوم کمک کنید. یکی از کمکها دفاع از مظلوم است. دفاع خیلی عام است، زمانی باید شرایط را به گونهای فراهم کنیم که اساساً ظلمی صورت نگیرد، این خودش دفاع است. باید جامعه را به گونهای داشته باشیم که مظلومی درست نشود، چون همانطور که ظلم بد است، مظلوم واقع شدن هم بد است. یعنی وقتی از مظلوم واقع شدن میگوییم، یعنی انسان با اختیار خودش مظلوم واقع شود.
قرآن میگوید: «وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ» (الانفال: 60)؛ تا میتوانید خودتان را در مقابل دشمن قوی کنید و قوای خودتان را بالا ببرید. حمایت از مردم فلسطین و حمایت از مردم مظلوم منطقه، قدرت دادن به مستضعفین و مظلومین است. راهکار پیشگیری از آن هم این است که ما کاری کنیم که ظالم جرأت نکند ظلم کند و مظلومی باشد. اعانه این نیست که صبر کنیم تا ظلمی صورت گیرد، گربهای را میزنند و شما نگاه میکنید و چیزی نمیگویید. اینکه بعد از عمل است، ما باید در جامعه کاری کنیم که کار به اینجا نرسد.
روایت دیگری از پیامبر اکرم(ص) داریم که خیلی عجیب است. ایشان فرمود: «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهُمُّ بِظُلْمِ أَحَدٍ»؛ یک کسی روز را بگذراند و این اهتمام را داشته باشد که به کسی ظلم نکند، «غَفَرَ اللَّهُ مَا اجْتَرَمَ»، جرایم دیگر او را هم میبخشد.
آیهی قرآن آمده که از دعاهای قرآنی است. این آیه میگوید خدایا! ما را از قوم ظالم قرار نده. «رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمينَ» (الاعراف: 47). ما همیشه گفتهایم: خدایا! ظالمین را بکش. مرگ بر ظالم! ظالم را ریشهکن کن. اما کم پیش آمده که بگوییم: خدایا! ما را از قوم ظالم قرار نده. ممکن است بگویید که ما از قوم ظالم نیستیم. مصداق قوم ظالم بودن فقط این نیست که ما چوب بگیریم و بر سر مظلوم بزنیم و بعد بگویند که این آقا ظالم است. گناه هم ظلم به نفس است. یعنی این توسعه در مسئلهی ظلم است. گاهی انسان خودش ظالم است و گاهی به ظالم کمک میکند.
یک نفر نزد امام موسی بن جعفر(ع) رفت و گفت: یابن رسول الله! من خیاط هستم. هارون سرباز، ارتش و لشگر دارد و من لباس برای سربازانش میدوزم. آیا من جزء اعوان الظلمه هستم؟ از کسانی که به ظالم کمک میکنند حساب میشوم؟ حضرت فرمودند: «تو خود ظالم هستی!» او در مقدمه گفت که من در دستگاه هارون نیستم. من وزیر نیستم بلکه خیاط هستم و برای اینکه زندگیام بچرخد خیاطی میکنم. او سفارش لباس میدهد و من میدوزم. حضرت فرمودند: تو خودت ظالمی. پرسید: چرا؟ فرمودند: برای اینکه اگر امثال شما اطراف اینها را نگیرند، چطور جرأت میکنند در مقابل اهل بیت(ع) بایستند؟ آن کسی که نخ و سوزن را به تو میفروشد، معین ظالم میشود و اعانه بر ظلم میکند، شما که خود ظالم هستید.
*رضایت
بر عمل قوم ظالم، انسان را جزء ظالمان قرار میدهد
پس گاهی ظلم توسط خود انسان صورت میگیرد و گاهی اعانه بر ظلم میکند. گاهی اعانه ندارد اما به عمل قوم ظالمین راضی است. قتل را دیگری انجام میدهد ولی او بر آن عمل رضایت دارد. «من رضی بعمل قومٍ فهو منهم»؛ کسی که راضی به عمل قومی باشد از همان قوم است. گربهای را میکشند، اگر شما راضی به این کار باشید، شما هم جزء آن قاتلان هستید.
رضایت بر عمل قوم ظالم باعث میشود که انسان جزء ظالمان باشند. گاهی رضایت است و گاهی هم اعانه است. گاهی این دو هم نیست ولی محبت به قوم ظالم دارد. بچهاش بیحجاب است، داماد یا پسرش در کارهای خلاف است. میگویند: حاجآقا! یعنی میگویید که آدم بچهاش را دوست نداشته باشد؟ میگویم: بچه را دوست داشته باشید ولی شما به او بفهمانید که عمل او را دوست ندارید.
بنابراین گاهی انسان قوم ظالم میشود، گاهی محب ظالم میشود، گاهی اعانه بر ظلم دارد و گاهی هم رضایت بر ظلم دارد. پس معنای ظالم توسعه دارد.
درباره مظلوم هم این توسعه وجود دارد مثل محبت به مظلوم و ... . مقام معظم رهبری صریح فرمودند: هر جایی که مظلومی باشد، ما از او دفاع میکنیم و ما در دفاع از مظلوم هیچ ابایی نداریم و صریح هم اعلام میکنیم. این نکتهی اساسی است که ما از لحاظ شریعت، از لحاظ اخلاقی و از لحاظ دینی باید اینچنین باشیم.
پس روایت دوم این بود که اگر کسی قصد داشته باشد که ظلم نکند، خداوند گناهان او را میبخشد.
روایت سوم این است که پیامبر(ص) فرمودند: «مَنْ أَخَذَ لِلْمَظْلُومِ مِنَ الظَّالِمِ كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِباً»؛ کسی حق مظلومی را از ظالم بگیرد با منِ پیامبر(ص) در بهشت همراه است «كَانَ مَعِي فِي الْجَنَّةِ مُصَاحِباً». کاری که امروز جمهوری اسلامی نسبت به مسئلهی غزه و همهی محرومان عالم دارد، همچنین مواساتی که در ایام کرونا و غیره داشتیم و به دیگران کمک میکردیم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمود: «أَحْسَنُ الْعَدْلِ نُصْرَةُ الْمَظْلُومِ»؛ نیکوترین و زیباترین عدل و بهترینِ عدالت، یاری کردن مظلوم است.
امام سجاد(ع) فرمود: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ»؛ خدایا! به تو پناه میبرم از اینکه در نزد من به مظلومی ظلم شود و من او را یاری نکنم. خدا نکند که چنین اتفاقی بیافتد. ما این را در مسائل اجتماعی میبینیم که توسعه پیدا میکند. بدحجاب یا بیحجاب، ظلم به نفس میکند. اگر جلوی من ظلم میشود و من چیزی نگویم، حضرت به خداوند پناه میبرد.
از پای یک زن یهودی خلخالی را درآورده بودند. حضرت علی(ع) فرمود: «فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً»؛ اگر انسانی بعد از چنین ظلمی از تأسف بمیرد، «مَا كَانَ بِهِ مَلُوماً» سرزنش ندارد. یعنی این امر آنقدر مهم است که جا دارد انسان برای آن جان دهد؛ یعنی واقعاً تأسف لازم است. چه رسد به ظلمی که بر مسلمانان شود.
درباره اصحاب اخدود، خداوند کسانی را تهدید میکند که زمینه را فراهم و بستر ظلم را ایجاد کردند و خودشان پای گودالهایی که اهل دین خدا را قرار میدادند، مینشستند و نگاه میکردند. جرم آنها چه بود؟ اینکه خداپرست و خداخواه بودند. لذا اگر ظلمی صورت گیرد و انسان هیچ کاری نکند، او هم ظالم است. «من رضی بعمل قومٍ فهو منهم»، «من أحب شیئا فقد حشره الله معه ولو حجرا»؛ اگر کسی چیزی را دوست داشته باشد، فردای قیامت با آن محشور میشود. اگر شما ظلم ظالمی مثل نتانیاهو را بپذیرید یا دوست داشته باشید، فردای قیامت با او محشور میشوید، چون «الْمَرْءُ مَعَ مَنْ أَحَبَّ»؛ انسان با آنچه که محبوبش است در قیامت محشور میشود.
بنابراین در مبانی دینی از آیات و روایات میتوانیم عموماتی را استفاده کنیم که از دل آنها درمیآید که با ظالم بودن بد است و اعانهی مظلوم عقلاً شرعا و اخلاقاً لازم است.
حجتالاسلام دکتر «فرامرز فیاضی»: قبل از اینکه وارد بحث اصلی شویم لازم است که چند مقدمه را عرض کنم.
اول اینکه ظلم به چه معنا است؟ ظلم به معنای تعدی کردن از حق و حدود است. کسی که از حدود و حق تعدی کند، به او ظالم میگویند. پس ظالم کیست؟ کسی که از حد و حقوق تعدی میکند. حال، این حد و حقوق ممکن است برای هر کسی باشد. بنابراین اگر کسی از حد و حقوق تعدی کند، ما به او ظالم میگوییم.
*مصادیق و اقسام ظالم و ظلم
خود ظالم نیز میتواند مصادیق مختلفی داشته باشد. اگر کسی حدود الهی را زیر پا بگذارد، ظالم است. حضرت موسی وقتی به کوه طور رفت، قرار بود 30 روز بماند «وَ أَتْمَمْناها بِعَشْرٍ فَتَمَّ ميقاتُ رَبِّهِ أَرْبَعينَ لَيْلَةً» (الاعراف: 142)، 10 روز اضافه ماند، وقتی برگشت دید که قوم او گوسالهپرست شدند و با آنها برخورد کرد. آنها خواستند توبه کنند. از چه چیزی؟ از اینکه بتپرست و گوسالهپرست شدند و حدود الهی را شکستند. حضرت موسی به قومش فرمود: «يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ» (البقرة: 54)، اینکه شما شرک ورزیدید، شرک شما ظلم است. پس ما اگر حدود الهی را بشکنیم، خود این شکستن حدود الهی ظلم است. یا حتی در بحث امامت بیان میکنیم که امامت به ظالمین نمیرسد «لا يَنالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ» (البقرة: 124). از مصادیق ظلم هم شرک است و کسی که شرک بورزد، ظالم است. پس اگر کسی حدود الهی را بشکند، ما به او ظالم میگوییم. اگر کسی حدود دیگری را بشکند و به حدود دیگران تعدی کند، او هم ظالم محسوب میشود. لذا در روایت هم آمده است که: «ما اخذ المظلوم من دین الظالم خیرٌ مما یأخذ الظالم من مال المظلوم»؛ آنچه که مظلوم از دین ظالم میگیرد، بهتر از آن چیزی است که ظالم از مال مظلوم میگیرد.
پس یک ظلم داریم که انسان حدود الهی را بشکند، یک ظلم هم این است که انسان حدود دیگری را بشکند، یک ظلم هم این است که انسان حدود خودش را بشکند، یعنی به نفس خودش ظلم کند. وقتی که خداوند حضرت آدم و همسرش را آفرید، فرمود: «اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَ كُلا مِنْها رَغَداً حَيْثُ شِئْتُما وَ لا تَقْرَبا هذِهِ الشَّجَرَةَ» (البقرة: 35) در بهشت باشید اما به این درخت نزدیک نشوید. اما اینها چه کردند؟ تحت تأثیر ابلیس به درخت نزدیک شدند. «فَأَزَلَّهُمَا الشَّيْطانُ» (البقرة: 36)، اینها از مقامشان نازل شدند. به خدا عرض کردند: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا» (الاعراف: 23) یعنی گفتند که این ظلم بود.
بنابراین ظلم سه بخش است: انسان به حدود خدا تعدی کند، به حدود دیگران تعدی کند و به حدود خودش تعدی کند. بازگشت این ظلمها به خود شخص است. لذا ما میبینیم که حضرت موسی(ع) به قومش فرمود: «يا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخاذِكُمُ الْعِجْلَ». شما به دلیل گوسالهپرستی ظلم کردید، اما به چه کسی ظلم کردید؟ به خودتان ظلم کردید.
امام حسین(ع) میفرماید: «ما اخذ المظلوم من دین الظالم خیرٌ مما یأخذ الظالم من مال المظلوم»؛ ظالم به دیگری ظلم کرد، در حالی که به خودش ظلم کرد. چرا؟ چون مظلوم دینش را از او میگیرد.
سوم اینکه انسان حدود خودش را نگه نداشت و به نفس خود تعدی کرد. این هم ظلم به نفس است. خب وقتی که آدم ابوالبشر در بهشت بود و متعرض شجرهی ممنوعه شد، به خودش ظلم کرد و گفت: «رَبَّنا ظَلَمْنا أَنْفُسَنا». ما از آن درخت خوردیم اما به خودمان ظلم کردیم. پس بازگشت تمام ظلمها و یا سه قسم ظلم به خود انسان است. این مقدمهی دوم بود.
*مراتب ظلم
مقدمهی سوم این است که «ظلم دارای مراتبی است»، یعنی چه؟ یعنی کسی که ظلم میکند، گاهی خود شخص ظلم میکند، یعنی به حدود دیگران تعدی میکند. گاهی هم به دیگران اعانه میکند و خودش مستقیماً ظلم نمیکند، برای نمونه عصا را به دست ظالم میدهد تا شخصی را بزند. لذا کسی که عصا داده، در آن ظلم شریک است. در روایتی آمده است: «مَنْ أَعَانَ عَلَى قَتْلِ مُسْلِمٍ وَ لَوْ بِشَطْرِ كَلِمَةٍ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مَكْتُوباً بَيْنَ عَيْنَيْهِ آيِسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ». اگر کسی بر قتل دیگری اعانه کند ولو به نوشتن کلمه یا به دادن وسیلهای و یا اقدامی که به دیگری ظلم کند، روز قیامت میآید در حالی که بین دو چشمش نوشته است «از رحمت خدا مأیوس است».
پس کسی که ظلم کند، ظالم است، کسی هم که به ظالم اعانه کند، خودش در آن ظلم شریک است. سوم هم کسی است که دوست داشته باشد آن شخص ظلم کند، یعنی ظلم او را دوست داشته باشد. لذا در روایت هم آمده است که «من رضی بفعل قومٍ فهو منهم». شخص ظالم نیست، اعانه بر اثم نمیکند، اما دوست دارد که ظالم، ظلم میکند. میفرماید که او هم چون به آن فعل راضی است، جزء ظالمین محسوب میشود.
چهارم هم کسی است که ظالم نیست، اعانه بر اثم نمیکند و راضی به ظلم هم نیست، اما ظالم را دوست دارد. میفرماید: «من احب حجراً حشره الله معه». انسان هر چه را که دوست داشته باشد، خداوند در روز قیامت او را با آن محشور میکند. این مقدمهی سوم است.
مقدمهی چهارم هم در باب ظلم است و اینکه حسن عدل و قبح ظلم به چه معنی است؟ ما در یک تقسیمبندی بیان میکنیم که حسن و قبح بعضی از امور ذاتی است. یعنی تمام انسانها و تمام عقلای عالم آن را درک میکنند. به این حسن و قبح ذاتی میگوییم، مثل ظلم و عدل که قبح ظلم و حسن عدل ذاتی است. یعنی ظلم در همه حال بد است، نه اینکه بگوییم فقط خداوند فرموده که ظلم بد است و ما هم بگوییم که ظلم بد است، نه، اگر خدا هم العیاذ بالله نباشد و یا خدا هم نفرموده باشد، عقل ما حکم میکند که تعدی به حقوق دیگران جایز نیست. لذا میگوییم که حسن عدل و قبح ظلم ذاتی است.
اما بعضی از امور اقتضایی است، یعنی لولا المانع، متصف به حسن یا متصف به قبح میشوند. مثل صدق و کذب که صدق لولا المانع متصف به حسن است و کذب لولا المانع متصف به قبح است. یعنی اگر کذبی مصلحت داشته باشد، آن کذب دیگر قبیح نیست و اگر صدقی مفسده داشته باشد، آن صدق دیگر حسَن نیست. لذا در مثَل هم داریم که میگوییم «دروغ مصلحتآمیز به ز راست فتنهانگیز». لذا میگوییم که این اقتضایی است و اگر مانع نباشد، صدق متصف به حسن است، کذب هم متصف به قبح است. بعضی امور هم هیچ اقتضایی ندارند که به آنها لااقتضایی میگویند، مثل زدن یتیم گاهی برای تشفی است که دلش از جای دیگر تنگ است و میگوید که حالا او کسی را ندارد و او را بزنم. این درست نیست و قبیح است. گاهی هم میگوید که من میخواهم با زدن او را تأدیب کنم. لذا اگر برای ادب کردن یتیم باشد، حسَن است. بنابراین میگوییم حسن و قبح یا ذاتی است، یا اقتضایی است و یا لااقتضایی است. حال، ظلم از کدامیک از این مصادیق است؟ ظلم از مصادیق حسن و قبح ذاتی است. یعنی ظلم در هر زمان و در هر مکان قبیح است. یعنی گذشته از اینکه خداوند آن را حرام میداند، عقل انسان هم آن را قبیح میداند. اینها چهار مقدمهای بود که نیاز بود به آن اشاره کنم.
*سه دیدگاه پیرامون عدل و ظلم
بعد از بیان این مقدمات سه دیدگاه در میان مسلمین پیرامون عدل و ظلم وجود دارد که این را خدمتتان عرض میکنم.
اولین مورد دیدگاه عرفا است. عرفا ظلم را قبیح نمیدانند. نگاه عرفا به عالم این است که عالم مظهر خداوند تبارک و تعالی است:
هر طرف مینگرم جلوه کند طلعت دوست / حاشا لله طرفی نیست سراسر همه اوست
اختلاف در صور و نام بوَد در معنا / کاکل و زلف و خط و ابرو و مژگان همه موست
ریز در جوی سبو تا که شود معلومت / که تغیّر نه ز آب است ز جوی است و سبو است
یک عارف وقتی به عالم نگاه میکند، میگوید که عالم مظهر خداوند است. هیچ تمایزی هم بین مظاهر قائل نیست، «فَأَيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ» (البقرة: 115)، میگوید: تمام عالم مظهر خداوند است. لذا شاعر میگوید:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست / عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
بنابراین یک عارف وقتی به عالم نگاه میکند بدون اینکه بین اجزای عالم تمایز قائل شود، میگوید که تمام عالم مظهر خداوند است و خداوند در تمام عالم تجلی میکند. عارف که این دیدگاه را دارد دیگر ظلم و عدل خیلی برای او معنا ندارد. چرا؟ چون میگوید اگر کسی هم در جایی ظلم میکند، صفت قهاریت خداوند است که ظهور میکند. کسی بر سر ابراهیم ادهم کوبید و سر او شکست. کسی به او گفت: ای ابراهیم ادهم! چرا با او مقابله نمیکنی؟ گفت: چطور مقابله کنم؟ او مظهر صفت قهاریت خداوند است. گفت: حداقل او را نفرین کن. گفت: نفرین هم نمیتوانم کنم. لذا مولوی در علت درگیری حضرت موسی(ع) با فرعون بیان میکند:
چون که بیرنگی اسیر رنگ شد / موسَیای با موسَیای در جنگ شد
مولوی میگوید که اگر موسی در مقابل فرعون ایستاد، چون نگاه عرفانی نداشت و اسیر دنیا بود. «چون به بیرنگی رسید کان داشتی / موسی و فرعون دارند آشتی
میگوید که اگر به آن مرتبهی بالا برسی و دید دقیق داشته باشی، میبینی که فرعون هم مظهر خداوند است، ابلیس هم مظهر خداوند است، ظالم هم مظهر خداوند است. اگر ظالم نباشد، صفت قهاریت خداوند ظهور نمیکند. اگر ابلیس نباشد، صفت مضلّ بودن خداوند ظهور پیدا نمیکند. این دیدگاه، دیدگاه عرفا است. مولوی در ماجرای شهادت حضرت علی(ع) میگوید: حضرت علی(ع) ابن ملجم را بیدار کرد و به او گفت: تو من را خواهی کشت. وی به حضرت علی(ع) عرض کرد: اگر این کار را میکنم، حالا من را بکش. حضرت علی(ع) گفت:
آلت حقی و فاعل دست حق / چون زنم بر آلت حق طعن و دق
حضرت به ابنملجم گفت که تو آلت خداوند هستی. بنابراین دیدگاه عرفا این است که عالم مظهر خداوند است و تمام کسانی هم که در عالم هستند مظاهر خدا هستند؛ چه اینها هادی باشند، مثل پیامبر(ص) که مظهر صفت هادی بودند، چه مضلّ باشند، مثل ابلیس که مظهر صفت مضلّ است. یا ظالم باشد، مثل فرعون و امثالهم که اینها مظهر صفت قهاریت خداوند هستند. لذا خداوند از همهی اینها راضی است و من هم باید به مظاهر راضی باشم. این دید عرفانی است.
دید بخشی از اهل تسنن که دیدگاه جبرگرایانه دارند این است که ظلم معنایی ندارد. چرا؟ چون میگویند که فاعل خداوند است. برای نمونه، بعد از اینکه امام حسین(ع) و یاران ایشان در کربلا شهید شدند و اسرا را به کوفه آوردند. عبیدالله بن زیاد به حضرت زینب(س) عرض کرد که فعل خدا را با اهل بیتت چطور دیدی؟ حضرت فرمود: «ما رأیتُ الّا جمیلا». فعل خدا را جز زیبایی ندیدم. از این برداشت میکنیم که آن بخش از اهل سنت که قائل به جبر هستند ظلم را قبیح نمیدانند و میگویند که فعل خداوند است. حال که فعل خداوند است، خدا هر فعلی را میتواند انجام دهد.
بنابراین در نگاه عرفانی، آن نگاهی که غالب است ظلم قبیح نیست. در میان اهل سنت، آن دستهای که قائل به جبر هستند، فاعل حقیقی را خدا و ما را آلت حق میدانند، میگویند که ظلم اشکالی ندارد.
*دیدگاه مذهب شیعه درباره ظلم
اما شیعه چه میگوید؟ شیعه نه نگاه عرفانی و صوفیانه را قبول دارد که بگوید تمام عالم مظهر خداوند است و اگر ظالم هم ظلم کند، مورد قبول است و اشکالی ندارد و نه مانند آن دسته از اهل سنت که قائل به جبر هستند که همه افعال، فعل مستقیم خدا است و ما در مقابل آن هیچ مسئولیتی نداریم و هیچ ثواب و عقابی نمیبینیم. شیعه میگوید: در عین حال که خداوند به ما قدرت داده، در عین حال، فعل هم مربوط به خود ماست. اگر به آیات قرآن کریم رجوع کنیم میبینیم که ظلم را از دو باب ذم میکند، یکی از این باب که تعدی به حقوق دیگران است و ظالم کسی است که به دیگران ستم میکند و دیگری از آن حیث که طاغوت است. یعنی کسی که تعدی میکند ظالم است. لذا در باب فرعون، خداوند به حضرت موسی میفرماید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه: 24)، فرعون طغیان کرد، یعنی از حدود خارج شد.
لذا ما بحث ظلم و طغیان را داریم. اهل بیت(ع) هم متأثر از قرآن همین دو موضوع را مطرح میکنند. یعنی در مقابل کسی که ظلم کند میفرماید که انسان نه باید ظلم کند، نه باید ظلمپذیر باشد و نه باید در مقابل ظلم سکوت کند. پس در مکتب اهل بیت(ع)، انسان علاوه بر اینکه نباید ظالم باشد، نباید ظلمپذیر هم باشد. حتی اینکه انسان اجازه دهد که دیگران به او ظلم کنند، در مکتب اهل بیت(ع) قابل قبول نیست. اینکه انسان ظلم نکند و ظلمپذیر هم نباشد، اما سکوت کند، این هم در مکتب اهل بیت(ع) قابل قبول نیست. لذا در روایت آمده است که «من سمع منادیا ینادی یا للمسلمین و لم یُجبه فلیس بمسلمٍ»؛ هر گاه کسی بشنود که منادی میگوید: یا للمسلمین! ای مسلمانان! به داد من برسید، اما به دادش نرسند، میفرماید: «فلیس بمسلمٍ». پس در مکتب اهل بیت(ع) ظلم کردن جایز نیست، ظلمپذیر بودن جایز نیست؛ در مقابل ظلم هم سکوت کردن جایز نیست.
بر همین اساس میبینیم که نگاه اهل بیت(ع) در عزاداریهای ما هم در طول تاریخ استمرار داشت، لذا نگاه ما به امام حسین(ع) نگاه ظلمستیزی و تن ندادن به ظلم بوده است. شعر معروفی است که:
«بزرگ فلسفهی قیام شاهدین حسین(ع) این است / که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است
نه ظلم کن به کسی و نه زیر بار ظلم برو / که این مرام حسین(ع) است و مکتب دین است
بنابراین ما سه مکتب داریم: مکتب متصوفه که میگویند ظالم مظهر قهاریت خداست. بخشی از اهل سنت قائل به این هستند که ما اختیاری نداریم و فاعل خداست و چون فاعل خداست، اساساً ظلم معنا ندارد. یکی هم مکتب اهل بیت(ع) است که میگوید: ما نه حق داریم ظلم کنیم، نه حق داریم ظلم بپذیریم و نه حق داریم در مقابل ظلم سکوت کنیم.
حجت الاسلام دکتر «امیرعباس اکبری»: نکاتی که اشاره کردم، جناب آقای فیاضی هم بخشی را با همین نکات حقیر و روایات ذیل آن تکمیل کردند. مسلماً ظلم بد است و عقلا هم فرمودند که حسن و قبح عقلی به این مسئله حکم میکند.
اما به جناب آقای فیاضی عرض میکنم که در فرصتی که وجود دارد، بحث را چنین کامل مطرح کردن و گفتن اقوال گاهی رهزن و خطرناک است. ممکن است کسی بشنود و بگوید که عجب! پس ظالم و مظلوم و همه چیز در دست خدا است!
سؤال من این است که عرفا، اهل سنت و افرادی که حرفهایی را ناظر به این موضوع گفتهاند، اینها هم با قرآن محشور بودند، اگر خدا به موسی میگوید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى»، آن کسی که میگوید: ظلم دست خدا و مظهر جلال خداست، عدل هم مظهر جمال خدا است؛ این را چطور تفسیر میکند؟ چرا موسی باید به دنبال نفی فرعون برود؟ این برای من سؤال شده است.
مطالب خود را جمعبندی میکنم. دو نکته در مسئله توسعهی ظلم وجود دارد. انسان گاهی به خود، خدا و شریعت مقدس الهی ظلم میکند که فرمودند: تعدی از حق و به طور مطلق ظلم میشود. اما گاهی آثار این ظلم، آثار عظیمی است. لذا در زیارات عاشورا آمده است: «اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»، کسی که با ظلم خود عالمی را محروم کرده و جامعهای را دگرگون کرده است، غیر از ظلم به خود، ظلم به نفس یا ظلم به شخص دیگر است. کسانی که ناخواسته و نادانسته و با اثرپذیری از شبکههای اجتماعی، جامعهای را تغییر میدهند نمیدانند که چه ظلم عظیمی میکنند. همچنین اگر یک رئیس جمهوری کشور را عقب انداخت، این ظلم است.
به دفاع از مظلوم برگردیم، همانطور که دفاع از یک شخص مظلوم، ثواب و پاداش را دارد، اگر شما حق یک جامعهای را بگیرید، جامعهای که در اختیار یک ظالم بوده و مظلوم قرار گرفته شده است، ثواب و اجر زیادی دارد. مثل انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام که ایشان پاداشی زیادی میبرد، چون دفاع از یک نفر نکرد، بلکه از یک جامعه دفاع کرد، بلکه بالاتر، امروزه با انقلاب اسلامی بیداری اسلامی ایجاد شده است و این موضوع در مسئلهی دفاع از مظلوم در مکتب اهل بیت(ع) بسیار مهم است.
به عنوان آخرین جمله میگویم که امیرالمؤمنین(ع) در قضیه حکومت میفرمایند که من طالب خلافت و حکومت بر شما نبودم. آنچه که من را به پذیرش حکومت وادار کرد تا قیام کنم این بود که «مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ». اگر نبود كه خداوند از دانايان پيمان گرفته است كه بر سيرى ستمگر و گرسنگى ستمديده رضايت ندهند، مهار شتر خلافت را بر شانهاش مىانداختم. یعنی اصل هدف من از تصدی حکومت این است.
حجتالاسلام دکتر «فرامرز فیاضی»: در ادامهی بحث دو نکته را عرض میکنم. در بخش اول عرایضم سه دیدگاه را مطرح کردم، البته مجالی برای نقد نبود، اما به اجمال پاسخ میدهم.
خود عرفا تا اینجا این دیدگاه را دارند، اما این دیدگاه به این معنا نیست که به قول خودمان بگذارند که ظالم قسر در رود. اینها قائل به این هستند که بعضی از صفات الهی بر بعضی دیگر سلطه دارند. مثلا ما میگوییم: «يَا مَنْ سَبَقَتْ رَحْمَتُهُ غَضَبَهُ»، رحمت خداوند بر غضب او پیشی دارد و یا حاکم است. صفت هادی خداوند بر صفت مضلّ بودن او حاکم است. لذا اگر خداوند از آن حیث که مضلّ است و از فعل ابلیس راضی است، در مقابل مقهور یا مبغوض صفت هادی خداوند است، لذا به دوزخ میرود.
ولو اینکه ما قائل به این باشیم که ظالم هم مظهر صفت قهاریت است، اما مبغوض صفت رحمت خداوند میشود. بنابراین ستمگر به دوزخ میرود. به این معنا نیست که بگوییم اگر یک صفت از مظهر راضی است، آن مظهر هر کاری میتواند انجام دهد و عقابی نخواهد داشت. میگوید: این مظهر ولو اینکه آن صفت از او راضی باشد، مقهور صفت مقابلش میشود. این مربوط به دیدگاه عرفا است.
در باب اهل سنت، کسانی که قائل به جبر هستند، امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: اگر قائل به جبر باشیم، «لَبَطَلَ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ و الحُسن و القبح وَ الْأَمْرُ وَ النَّهْيُ وَ الْوَعْدِ وَ الْوَعِيدِ و المفسده و المصلحه». اگر ما قائل به جبر باشیم، وعده و وعید، امر و نهی، حسن و قبح و مفسده و مصلحت کنار میرود و باطل میشود و این خلاف آموزههای دین است.
اما در تکمیل عرایضم این را هم عرض کنم که گفتیم عقل میتواند مصلحت و مفسدهی افعال را درک کند و نسبت به عدل و ظلم هم میگوید که حسن و قبح آن ذاتی است. یعنی عقل حکم میکند که ظلم در همه حال قبیح و عدل در همه حال حسَن است. این یک حکم کلی است. حال، مصادیق ظلم و عدل را چگونه مشخص میشود؟ ما دو ملاک داریم: هم میتوانیم دین را ملاک قرار دهیم، یعنی آموزههای دینی میتوانند مصادیق عدل و ظلم را مشخص کنند، و هم عقل انسان این قابلیت را دارد. پس علاوه بر اینکه عقل حکم میکند که ظلم قبیح است، میتواند حکم کند که مصادیق ظلم هم چیست. یعنی انسان هم از طریق آموزههای دینی و هم از طریق عقل خود میتواند مصادیق ظلم را پیدا کند و تشخیص دهد. این نکتهی اول.
نکتهی دوم؛ اگر کسی ظلم کرد و ظالم بود، حالا باید چه کنیم؟ پاسخ این است که اگر کسی ظلم کند چند مرتبه دارد. یک مرتبه این است که انسان همین که پشیمان شد کافی است. برای نمونه، اگر انسان حدود الهی را شکست، همین که توبه کرده و اظهار ندامت کند، برای ظلم او کفایت میکند. یا کسی قسم دروغ خورد، قسم دروغ کفاره ندارد، همین که از این گناهی که کرده استغفار و توبه کند، کفایت میکند و گناه و استغفار، بین خود و خداوند است. پس یک مرتبه از ظلم این است که انسان همین که توبه و استغفار کند کفایت میکند.
یک مرتبه از ظلم این است که اگر انسان به حقوق دیگران تعدی کرده است، قابل جبران نیست و فقط باید حلیّت بطلبد. برای نمونه فردی پشت سر کسی غیبت کرده است، در اینجا نمیتواند بگوید که من پولی به تو میدهم و تو راضی شو. خب این کار، کار درستی نیست «وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ» (المائدة: 2). میرود و میگوید که من گناه کردم و من را ببخش. اینجا همین که فرد، طلب بخشش کند کفایت میکند.
اما اگر در جایی هم وقتی ظلمی کرد، حقی را ضایع کرد، چه باید کند؟ باید مافات را جبران کند. در روایت آمده است که اگر کسی حق الناسی مرتکب شده باشد، اگر شهید هم شود، وارد بهشت نمیشود، تا زمانی که آن حق الناس را جبران کند. اگر جبران کرد، میتواند به بهشت برود.
خلاصهی عرایضم این شد که ظلم این است که انسان حدود را بشکند و حقوق را نادیده بگیرد؛ این حدود و حقوق حق الله باشد، یا حق الناس باشد و یا حق النفس باشد. بازگشت این ستم به خود انسان است، یعنی عواقب آن متوجه خود انسان میشود.
گفتیم که سه مکتب داریم، یکی مکتب عرفا است که میگویند ظالم، مظهر صفت قهاریت است. بخشی از اهل سنت میگوید که ظلم قبیح نیست. چرا؟ چون فعل خدا است و ما هیچ نقشی نداریم و آلت حق هستیم. شیعه میگوید: ما به این معنا مجبور نیستیم، اگر کسی ظلم کند و یا ظلم بپذیرد و یا دفاع نکند، مسئول است.
در پایان هم عرض کردیم که عقل میتواند حسن و قبح ظلم را تشخیص دهد و برای پیدا کردن مصادیق، انسان از عقل و دین میتواند استفاده کند. در نهایت هم اگر کسی ظلم کرد، اگر قابل توبه بود، توبه میکند، اگر قابل حلیّت بود، باید حلیّت بگیرد و اگر قابل جبران بود باید جبران کند.
.....................................
پایان
پیام/ 167