خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

یکشنبه ۲ دی ۱۴۰۳
۱۵:۴۴
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
چهارشنبه
۲۲ فروردین
۱۴۰۳
۱۹:۰۱:۱۹
منبع:
ابنا
کد خبر:
1450523

سروده حجت‌الاسلام سید عبدالله حسینی در فراق ماه مبارک رمضان

رئیس مرکز اسلامی آفریقای جنوبی، قطعه شعری به مناسبت عید سعید فطر سروده است.

آآ

خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا / سرویس صفحات فرهنگی:

امروز چهارشنبه ۲۲ فروردین ۱۴۰۳ و اول شوّال مصادف با فرا رسیدن عید سعید فطر و پایان ماه مبارک رمضان است. عید فطر در روایات اسلامی، روز جایزه‌های خدا، روز پاداش نیکوکاران و روز آمرزش گناهان معرفی شده است. بنابر روایتی که از امام علی(ع) نقل شده، عید فطر عید کسی است که خداوند روزه او را پذیرفته و عبادتش را قبول کرده است.

«حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالله حسینی» رئیس مرکز اسلامی آفریقای جنوبی، قطعه شعری به مناسبت پایان ماه مبارک رمضان و فرارسیدن عید سعید فطر سروده است که به خوانندگان ابنا تقدیم می شود:

**فرصت مستی*

عيد صيام آمد و ماه صيام شد

شكر خدا كه روزه گرفتن حرام شد

خورشيد مي از آينه دل طلوع كرد

مثل شراب رنگ افق سرخفام شد

يكماه ميگساری و يكماه سرخوشي

من چشم باز كردم و ديدم تمام شد

بازار زهد و سبحه و سالوس گرم گشت

بار دگر دوباره موذن ببام شد

ايكاش بود يكسره در عين و شين وقاف

عمری كه صرف در الف وميم و لام شد

شادی كنيد و هلهله ، مستی زحد گذشت

از دل كشيد عربده چون عقل خام شد

بنشين كنار ساغر و از جام كام گير

روز قعود آمد و ماه قيام شد

ماهی كه شرب ، منزلت و قرب داشت رفت

وآن كس نگشت مست اَلَدُّ الْخِصَامْ شد

هركس نخورد می زجهان ماند بی خبر

هر كس كه فيض برد جهانش بكام شد

مستی عيار روشن تقواست پيش ما

هركس كه مست تر زهمه بود، امام شد

من اقتدا به ساقی ميخانه كرده ام

كو را كنار ميكده جاي و مقام شد

ماهی كه روح تشنه عشاق صبح وشام

مست از شراب عشق عليه السلام شد

تا رايت رهايی و رحمت بلند گشت

شمشير خشم حضرت حق در نيام شد

ابروی تو هلال فرحبخش زندگيست

هرماه حسن مطلع و حسن ختام شد

من بعد ازين مجاور ميخانه ميشوم

كارم بدون واهمه شرب مدام شد

با جام مي عبا و قبا را فروختم

زُنّار و دلق و سَبحه و سجاده وام شد

فرمود پير ميكده شهر دل، شقی است

محروم هر كسي كه ازين بار عام شد

هر تار موي زلف سياه تو اي حبييب

در راه عاشقان نگون بخت دام شد

شبهای قدر و هرچه قيام وقعود بود

قربانی قساوت چشم قُطام شد

افسوس بی حساب كه فصل طرب گذشت

اندوه بی شمار كه سنگم بجام شد

تنها نه من اسير نگاه تو گشته ام

هر كس كه چشم های تو را ديد خام شد

دل در نگاه او به طمئنينه دست يافت

مست و خراب دلبرك خوشخرام شد

تا كوی دوست فاصله دل زياد بود

جامی رسيد و فاصله ام نيم گام شد

ماندم خمار تا در ميخانه بسته شد

ماندم خمار و فرصت مستی تمام شد

.........................................

پایان پیام/  ۲۶۸