خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

چهارشنبه ۶ تیر ۱۴۰۳
۶:۲۸
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
جمعه
۴ خرداد
۱۴۰۳
۱۳:۴۲:۴۲
منبع:
تسنیم
کد خبر:
1460885

شاعر پاکستانی؛

ای مرد، چقدر حاج قاسم شده‌ای....

شاعران فارسی‌زبان پاکستانی و افغانستانی با انتشار تازه‌ترین سروده‌های خود، با شهیدان خدمت وداع کردند.

آآ

به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ نشست ادبی «شهیدان خدمت»، شامگاه چهارشنبه ـ دوم خردادماه ـ در شب تشییع میلیونی شهید آیت‌الله سید‌ابراهیم رئیسی و هیئت همراه ایشان با حضور شاعران کشورهای مختلف حوزه ایران فرهنگی با مدیریت «علیرضا قزوه» و اجرای «سیدمسعود علوی‌تبار» به‌میزبانی گروه بین‌المللی هندیران برگزار شد.

متن اشعار شاعر پاکستانی و دو شاعر افغانستانی حاضر در نشست، در ادامه خواهد آمد:

 

احمد شهریار از پاکستان

سوی تب و تابِ عشق عازم شده‌ای

پروانه‌ترینِ آلِ هاشم شده‌ای

در یک آتش چرا دو تا ابراهیم؟

ای مرد، چقدر حاج قاسم شده‌ای


عاطفه جعفری  از افغانستان

مه بود و آه رنگ خبرها پریده بود

مه بود و ماه قامتش از غم خمیده بود

 مه بود و باد بین درختان سوگوار

دنبال بالگرد تو، هرسو دویده بود

 بعد از شبی دقیقه دقیقه رجا و خوف

ساعت به هشتِ صبحِ شهادت رسیده بود

گل داده بود زخم تو در شیب دیزمار

آتش تمام راه گل لاله چیده بود

با جان هنوز می‌شنود مشکل مرا

آن گوش‌ها که زخم‌زبان‌ها شنیده بود

عطر حضور تو چقدر حرف تازه داشت

با نسل نورسی که بهشتی ندیده بود

ای دیده در رضایت مردم رضای او

ای خادمی که مشی و مرامت پدیده بود

دست تو مزد خدمت خود را چنین گرفت

از دست‌های حق که تو را برگزیده بود

چون حاج قاسم، آن شبِ بی بازگشتِ سرخ

انگشتر عقیق تو در خون تپیده بود


سیده کبری حسینی بلخی از افغانستان

چرا این قدر امشب صورت این ماه غمگین است؟

نه منزل می دهد راهم نه بیرون جای تسکین است

 دلم از صبح دارد مثل سیر و سرکه میجوشد

دل آیینه هم تب دار و پر تشویش و چرکین است

سر گلدسته‌ها نقاره بی‌هنگام میکوبد

حرم پر نغمه‌های سوره رحمان و یاسین است

سحر شد، شب گذشت و خواب راه چشم را گم کرد

کنار حوض رفتم آب و کاشی نیز چین چین است

خبر از اول شب با دلم انگار لج کرده

چرا در قصد آزار دل این زار مسکین است؟

یکی‌ می‌پرسد اینگونه چرا بی‌تابی ای شاعر

عزیزی در سفر دارم چه جای صبر و تمکین است

بیا سید‌ به سمت خانه امیدمان خندان

که آیین تو لبخند است و سوغات سفر این است

ز قربانگاه خود این قوم‌ با پا بر نمی‌گردند

که ابراهیم ما را راه و  رسم عاشقی این است

..............................

پایان پیام/348