به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ خانم دکتر «سمیه یونس» از اندیشمندان مسلمان در کشور آرژانتین است. این بانوی آرژانتینی که سال ها در حوزه علمیه قم به تحصیل علوم دینی مشغول بود، کتاب هایی همچون "تاریخ شیعه" و "شخصیت زن از منظر امام خمینی(ره)" را به زبان اسپانیایی ترجمه کرده است.
این بانوی آرژانتینی حکایت جالبی از آشنایی خود در سن نوجوانی با امام خمینی(ره) از طریق کشیدن نقاشی چهره ایشان دارد. نقاشی که هنوز به یادگار در اختیار خانم سمیه یونس باقی مانده است.
وی در توضیح خاطره خود از کشیدن نقاشی چهره امام خمینی(ره) گفت: این نقاشی را من ۴۰ سال پیش در سال ۱۹۸۴ میلادی کشیدم، آن زمان تازه انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسیده بود و من شناخت زیادی نسبت به امام خمینی(ره) نداشتم. پدرم روزنامه ای خریده بود و در آن روزنامه عکس کوچکی از امام راحل به چاپ رسید که عمامه ایشان در آن عکس، توجه من را به خودش، جلب کرد و با آن عکس، چهره امام راحل را نقاشی کردم. نقاشی ام از امام خمینی(ره) را به پدرم، نشان دادم و وی با دیدن آن نقاشی، لبخندی زد، اما من نمی دانستم که پدرم، نقاشی ام از امام خمینی(ره) را نگه داشته است.
سمیه یونس ادامه داد: زمانی که ۱۸ سال، سن داشتم، برای نخستین بار به مسجدی که در شهرم توکومان بود، رفتم و کم کم با امام خمینی(ره) آشنا شدم. در آنجا بود که بیشتر درباره امام راحل شنیدم و وشروع به خواندن رساله ایشان که تازه به زبان اسپانیایی ترجمه شده بود، کردم و علاقه ام به کتاب های اسلامی ترجمه شده به زبان اسپانیایی از جمله کتاب های شهید مطهری و شهید باهنر، بیشتر شد. در سن ۲۰ سالگی ازدواج کردم و در سن ۲۱ سالگی همراه با همسرم برای تحصیل علوم دینی به حوزه علمیه قم رفتم. زمانی که پیش از سفر به ایران برای خداحافظی به خانه پدری رفتم، پدرم که موافق شیعه شدن من نبود و از رفتن من به ایران ناراحت بود، یک لحظه به اتاق کارش رفت و با نقاشی که من در سن نوجوانی از امام خمینی(ره) کشیده بودم، برگشت و به من گفت: بفرمایید خمینی تو!
بانوی مبلغ شیعه آرژانتینی افزود: وقتی که دوباره نقاشی ام را در دست پدرم دیدم، فهمیدم آن کسی که در ۱۴ سالگی، نقاشی او را کشیدم، امام خمینی(ره) بود و من نمی دانستم که پدرم آن نقاشی را نگه داشته بود. زمانی که من به ایران برای تحصیل علوم حوزوی رفتم، آن نقاشی را دوباره در خانه پدری گذاشتم و رفتم، به مرور هم آن نقاشی را دوباره فراموش کردم و دیگر آن را ندیدم تا این که چند سال پیش بعد از این که پدر و مادرم فوت کردند، برادرم آن نقاشی را در خانه پدر مرحومم پیدا کرد و به من داد، یعنی پدرم باز هم دوباره نقاشی من از امام خمینی(ره) را نگه داشته بود که موجب شگفتی من شد. چند ماه پیش این نقاشی را قاب کردم تا بتوانم بهتر از آن نگهداری کنم.
...............
پایان پیام/ ۲۱۸