به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ گفتوگو با دکتر «مجید کافی» عضو هیات علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه با عنوان «تبلیغ معارف اهلبیت(ع) در فضای مجازی؛ فرصتها و چالشها»، در سالن کنفرانس خبرگزاری ابنا برگزار شد.
متن کامل گفتوگو با دکتر کافی به شرح زیر است:
ابنا: عنوان گفتوگوی ما با حضرتعالی «تبلیغ معارف اهلبیت(ع) در فضای مجازی؛ فرصتها و چالشها» است. همانطور که مستحضرید، فضای مجازی بهجهت گستردگی و ویژگیهای منحصربهفردش، تأثیرات عمیقی بر تمام مناسبات زندگی بشر و جوامع بشری گذاشته است. بالطبع بیم برخی از کارشناسان این است که در بستر آن، تمدن جدیدی در حال شکلگیری است که نسبت به تمدنهای قبلی، پیشرفتهتر و پیچیدهتر است. یکی از ویژگیهای فضای مجازی و این پدیده این است که همزمان با توسعهٔ فزایندهاش، اندیشهٔ حاکم بر آن نیز منتشر میشود و این امر میتواند هویت کاربر را تحتتأثیر قرار دهد. به نظر جنابعالی، ما بهعنوان پیروان اهلبیت(ع)، برای مواجههٔ فعالانه با چنین پدیدهای، چه نکاتی را باید مدنظر قرار دهیم؟
بسم الله الرحمن الرحیم
به نظر میرسد بهجای عنوان «تبلیغ» که مطرح کردید، باید مفهوم عامتری به کار برد؛ چون وظیفهٔ مراکز حوزوی و دینی فقط تبلیغ نیست. آنها رسالتی عامتر از این دارند که تبلیغ تنها بخشی از آن است. شاید مهمترین وظیفهٔ مراکز دینی، از جمله مجمع جهانی اهلبیت، تبیین معارف اهلبیت(ع) باشد. وظیفهٔ دیگری هم که به نظر میرسد امروزه بسیار به آن نیاز داریم، دفاع از معارف اهل بیت(ع) است.
با در نظر گرفتن این نکته، اگر به گذشته نگاه کنیم، میبینیم در هر دورهای، از ابزارهایی برای انجام این سه وظیفه استفاده میکردهایم: زمانی علمی بهنام کلام را به وجود آوردیم که رسالتش تبیین، تبلیغ و دفاع بود؛ چون کار اصلی کلام دفاع از آموزههای دینی و اهلبیت(ع) است. زمانی افرادی که به معارف اهل بیت(ع) آشنا بودند، روستابهروستا میرفتند و با افراد، بهصورت چهرهبهچهره مواجه میشدند و یکیدو حدیث از معارف اهلبیت(ع) و اسلام را به آنان میآموختند. چند روزی در آن روستا بودند و بعد به روستا و شهر دیگری میرفتند. پس از این، مساجد و ائمهٔ جماعات و روحانی مستقر شکل گرفت و ابزار هم تبدیل شد به منبر و سخنرانی. در دورهای دیگر، از کتاب، نوشته، جراید و روزنامهها برای رساندن مفاهیم دینی استفاده کردیم. اکنون به فضای مجازی رسیدهایم و امروزه فضای مجازی ابزاری برای تبیین، تبلیغ و دفاع از دین شده است.
دورهٔ کنونی دو ویژگی دارد که انجام این رسالت را دشوار میکند: یکی تغییر سریع ابزارهای رسانهای است. به یاد دارم که زمانی که یاهومسنجر آمد، ناگهان دیدیم که جهان بهسمتوسوی کاملاً متفاوتی سیر کرد. اکنون هم گوشیهای هوشمندی آمده و در اختیار همه قرار گرفته است. بنابراین ابزارهای جدید آنقدر به تغییروتحولها سرعت بخشیده که موضعگیری و سیاستگذاری را بسیار سخت کرده است.
ویژگی دیگر این است که فضای مجازی مرجعیت را از افراد و شخصیتها گرفته است. تا پیش از این، افراد و کتابها مرجع بودند. مثلاً وقتی میگفتیم: «به چه دلیل این حرف را میزنید؟» و میگفتند: «فلانی گفته است»، معمولاً در مقابل آن ساکت میشدیم. همچنین وقتی گفته میشد این مطلب در فلان کتاب آمده است، دیگر نمیپرسیدیم: «نویسندهٔ کتاب کیست و آیا درست گفته یا غلط؟». گویی همینکه آن مطلب در کتابی ثبت شده بود، برایمان حجت محسوب میشد.
این مرجعیت امروزه در اختیار فضای مجازی است؛ تنها یک تفاوت وجود دارد و آن این است که آن فرد یا کتابی که مرجع بود، از درجهای از حجیت برخوردار بود و انسانها میتوانستند به صدق اکثر مطالبشان اطمینان کنند؛ اما حجیت فضای مجازی آن صدق را ندارد؛ یعنی آنقدر تکثر دیدگاههای مختلف در آن وجود دارد و هرکسی حرفی میزند که صدق زیر سؤال رفته است؛ اما بااینحال مرجعیتش باقی مانده است. برای مثال، امروزه که بیماریهای بسیاری رواج یافته، میبینید سایتهای زیادی نسخه میپیچند و میگویند این کار را بکنید تا بیماری شما برطرف شود. شما هم کلی هزینه میکنید و بعد میبینید که هیچ اتفاقی نمیافتد. دلیلش این است که کاری تخصصی نیست و هرکسی برای اینکه فالووِرهایش را زیاد کند و صفحهاش بیشتر دیده شود، چیزهایی سرهم میکند و در فضای مجازی ارائه میدهد.
بنابراین به این دو دلیل، تبیین و تبلیغ و دفاع از معارف اهلبیت(ع) در فضای مجازی مشکل شده است. برای اینکه بتوانید اعتبار دادههایتان در فضای مجازی را برای مخاطب افزایش دهید، چه باید بکنید؟ این یک سؤال جدی است؛ چراکه کاربران و مردم عادی، با مطلبی که شما در فضای مجازی بارگذاری میکنید، همان برخوردی را دارند که مثلاً با دارویی انجام میدهند که آدمی معمولی برای درمان یک بیماری تجویز کرده است. به همین دلیل، اگر احیاناً نتوانید اعتباری نزد مخاطب به دست بیاورید، نمیگویند که فلان خبرگزاری اعتبار ندارد؛ بلکه آن را به اهلبیت(ع) نسبت میدهند. تهدید جدی این است؛ همانطور که نمیگویند یک طلبه خرابکاری کرد؛ بلکه میگویند حوزه و دین و روحانیت مشکل دارد.
در بحث از فضای مجازی و بهخصوص بحثهای دینی، همیشه گفتهام که صدق و واقعنمایی باید درجهٔ اول باشد. شایسته نیست به هر قیمتی، مطلبی را بهعنوان موضع مجمع یا یک مرکز دینی در فضای مجازی قرار دهیم. نمیتوانیم هم بگوییم حالا مطلب را بنویسیم، بعد اصلاحش میکنیم؛ چون وقتی مطلبی را در فضای مجازی گذاشتید، تا زمانی که آن را ویرایش کنید، ذهنیتهای زیادی براساس آن شکل گرفته است. بنابراین نمیتوانیم خطر کنیم و بگوییم فعلاً راندمانمان را بالا ببریم؛ چون امسال قول دادهایم که دویست مقاله بارگذاری کنیم. به نظرم نمیتوان با چنین رویکرد و روشی، به تبیین معارف اهلبیت(ع) ورود پیدا کرد.
نکتهٔ دوم این است که فضای مجازی، فضایی مسموم است. این مسمومیت ربطی به اینکه شما از چه عنوانی استفاده میکنید، ندارد؛ چون مخاطبان، وقتی که جستوجو میکنند، ابتدا به لوگوی شما نگاه نمیکنند و مستقیم بهسراغ مقاله میروند. اتفاقاً گاهی این مسمومیت بهخاطر عنوانی که یک سایت یا خبرگزاری دارد، بیشتر هم میشود؛ یعنی بهعلت ذهنیت منفیای که به یک خبرگزاری دارند، بدون توجه به مطلب، بیشتر به آن حمله و انتقاد میکنند. برای همین است که گاهی در فضای مجازی، تبلیغ معارف به زبان غیرمستقیم اهمیت دارد. اگر گفتید که فلان روحانی این حرف را زده، دیگر هرگز بهسمت آن مطلب نمیروند. البته این هم بهخاطر جوّ مسمومی است که بر فضای مجازی حاکم شده است.
حتی خود ما هم وقتی حرفی را از یک متفکر و اندیشمند غربی میشنویم، بیشتر برایمان جلبتوجه میکند تا اینکه بگویند فلان عالم شیعه آن را گفته است. هرچند همان حرف است؛ ولی گویی آنیکی متفاوت است. در دورهای که ما به دبیرستان و مدرسه میرفتیم، اگر دبیر دینی حرفی میزد، خیلی آن را جدی نمیگرفتیم؛ اما اگر همان حرف را دبیر ریاضی، فیزیک و شیمی میگفت، گویی دلنشین بود.
به نظر من، این تکنیک روانیِ بسیار تأثیرگذاری است که شما باید بتوانید بهخوبی در فضای مجازی و خبرگزاریتان از آن استفاده کنید. پس میبینیم که تبلیغ، تبیین و دفاع از معارف اهلبیت(ع) لزوماً نباید مستقیم و به زبان دینی باشد یا از زبان دینداران بیان شود؛ بلکه میتوان این معارف را با شگردها و شیوههای مختلف بیان کرد.
من گاهی دیدهام که شما در ویکیشیعه یا دیگر فضاهای مجازی، به تنوع و تکثر قومیتها توجه میکنید؛ اما به تکثر ردههای سنی توجه نمیکنید. برای نمونه، اگر دانشآموز راهنمایی بخواهد دربارهٔ یکی از آموزههای اهلبیت(ع) مطالعه کند، باید مقالههای ویکیشیعه را مطالعه کند که برای او سنگین، طولانی و خستهکننده است. جنسیتها و ردههای سنی مختلفی داریم و جوانان و نوجوانان و کودکان هم در جامعه وجود دارند؛ چرا ما نباید ویکیشیعهٔ کودکان داشته باشیم؟ چرا نباید ویکیشیعهٔ دختران داشته باشیم؟
امروزه، در دنیا، در قلمرو فلسفه، به ردههای سنی و جنسیت توجه شده است. معارف ما هم باید چنین دستهبندی شود. این امر شاید بر سازماندهی مطالب و دادههای شما هم خیلی تأثیر داشته باشد. امروز مطالب باید براساس جدولهای ماتریسی تنظیم شود که در آنها، برای نمونه، یک طرف ملیتهای مختلف هستند و طرف دیگر ردههای سنی و جنسیت و حتی زبانهای مختلف. اکنون شما برای تمام ایرانیان، به زبان فارسی مطلب میگذارید؛ اما باید توجه داشته باشید که حتی زبانهای محلی هم تأثیرگذار هستند. بنابراین باید یکزجدول ماتریسی درست شود که در آن مثلاً برای کودک عراقی، جوان عراقی و زن افغانی برنامهریزی کنیم.
این جدول نیاز به اولویتبندی هم دارد. الان سرمایهٔ اصلی تولیدِ داده یا انتشارِ داده و تبلیغمان برای کدامیک از جداول ماتریس است؟ ما همه را در افراد مدنظرمان آوردهایم. شاید شما این حرف را بیان نکنید؛ ولی پشت لایهٔ مطالب ویکی، یک مرد میانسال است؛ یعنی گویی مخاطب و ذینفع ما یک مرد میانسال است. چرا ما باید از این مسئله غفلت کنیم که اولویت ما مرد میانسال نیست؟ فرهنگ، زندگی، مسلمانبودن و مؤمنبودن یا نبودن یک فرد میانسال دیگر شکل گرفته است. ما باید روی کودک و نوجوان و جوان سرمایهگذاری کنیم.
غفلت از همین نکته باعث شده است ردهٔ سنی نوجوان و جوان بر جامعهٔ ما تأثیرگذار باشد. شما نتوانستهاید جلوی دخترها را بگیرید که به ورزشگاه نروند. پیرزنها و میانسالان که نبودند. اینها همین ردههای سنی هستند؛ اما ما از آنها غفلت کردیم. از مقام معظم رهبری گرفته تا لایههای پایین طلبهها و منبریها، وقتی صحبت میکنند، مخاطبشان مرد میانسال است؛ مگر اینکه مناسبتی در کار باشد؛ مثلاً روز دختر باشد تا مخاطبمان را دختران قرار دهیم.
به نظر من، جایی مثل اینجا، باید اولویتِ تبلیغِ معارف اهلبیت(ع) معین شود. الان نمیخواهم تعیین کنم؛ ولی شما باید دربارهٔ آن فکر کنید. چرا اولویت را روی دانشجویان نگذاریم؟ دانشجویان دکتری و ارشد نه؛ بلکه دانشجویان کارشناسی؛ چون اینها در آیندهٔ جامعه بسیار تأثیرگذار هستند. باید به نویسنده بگویید که در ذهنش این باشد که مخاطبِ فلان مقالهٔ ویکی، یک دختر جوان یا یک پسر جوان است. البته این بهصراحت در نوشتهٔ شما بیان نمیشود؛ ولی روح حاکم بر آن نوشته این است. حالا اگر یک مرد میانسال هم آن را خواند، بهاندازهای که نیاز دارد استفاده خواهد کرد؛ اما ذینفع و کاربر شما میداند که در آنجا سرمایهگذاری میکند.
من خیلی به ویکی سر نزدهام؛ ولی در همان اندازهای که مراجعه کردهام، این روح را ندیدهام؛ یعنی برداشتم این بوده که مخاطب یک مرد میانسال است و برای او مطلب نوشته میشود.
ابنا: دین اسلام یک دین جهانشمول است و شاهد آن هم این است که معارف ما با بافتهای متفاوت فرهنگی سازگاری دارد. آیا ما این سازگاری را با فضای مجازی با آن مختصات ویژهای که دارد و بهعنوان بسترساز تمدن ذکر میشود هم داریم؟ یا دربارهٔ دین اگر بخواهیم معارفمان را ویژهٔ فضای مجازی بازآرایی، بازتولید و فرآوری کنیم، به چه ملاحظاتی باید توجه داشته باشیم؟
ابتدا یک نکته در خصوص دین جهانی و یک نکته هم دربارهٔ تمدن بگویم. ببینید اینکه دین جهانی است یا خیر، برچسبی نیست که یک دین به خود بزند و بگوید من جهانی هستم. جهانیبودن و نبودن دین به من و شما برمیگردد که در حیطهٔ تبلیغ معارف اهلبیت(ع) و دفاع و تبیین آنها، مخاطبمان را چه قرار میدهیم؛ وگرنه اگر شما آیات قرآن و روایات را بردارید، هیچ نگاه جهانیای در آن نیست. بله، محدودیت مکانی را برداشته است. مثلاً بعضی دینها را اصطلاحاً لوکال یا محلی و قومی مینامیم؛ مثل یهودیت یا هندوئیسم که میگویند که شما اساساً به طرف دیگران نروید. اینها مبتنی بر یک فرهنگ یا زبان یا ملیت خاص هستند. هر دینی که محدودیتهای لوکال و محلی را نداشته باشد، به آن دین جهانی میگوییم؛ یعنی ظرفیت جهانیشدن و جذب پیرو از کل فرهنگها، زبانها و محلهای جغرافیایی را دارد. لذا امروزه فقط اسلام نیست که این ادعا را دارد؛ مسیحیت هم این ادعا را دارد و بودیسم هم امروز کار جهانی میکند.
در این صحنهٔ جهانیبودن و ورود ادیان مختلف به صحنهٔ جهانی و بینالملل، آن دینی پیشرو است که بتواند بهتر کار کند و از زبانها و قومیتهای مختلف و ابزارهایی مثل فضای مجازی و هوشمصنوعیها استفاده کند. در این شکی نیست. پس جهانیبودن به تلاش من و شما برمیگردد که ما فقط در تبلیغ و تبیین و دفاع از دینمان، به مردان یا ایرانیان و فارسیزبانان توجه نکنیم.
من گاهی میگویم که یک مشکل ما در زمینهٔ تبلیغ و دفاع این است که همیشه پسینی عمل میکنیم؛ یعنی صبر میکنیم تا چیزی از مردم خراب شود، بعد آن را بیان میکنیم و میگوییم که درستش این است. من میگویم که شما زمانی میتوانید جهانی فکر کنید که الان برای آدمهایی تبلیغ کنید که دَه سال دیگر هستند؛ یعنی با نگاه به جلو. به تعبیر دیگر باید پیشینی کار کنیم و با توجه به آینده بنویسیم و تبلیغ کنیم. این یک کار سخت است.
نکتهٔ دوم دربارهٔ تمدن است. این تمدن قبلاً مؤلفههایی داشته است؛ مثل مباحث فرهنگی، مباحث معماری و هنر. همهٔ اینها هم امروزه هستند، بهعلاوهٔ چیزی بهنام فضای مجازی. فضای مجازی امروزه تمدنساز است یا میتوان گفت که یکی از مؤلفههای تمدن در آینده است. بنابراین هرچه بهتر بتوانیم در فضای مجازی اعم از تبلیغ، دفاع و تبیین کار کنیم، جزو تمدن نوین میشود.
در گذشته، وقتی میخواستیم مفهوم یا معرفتی دینی را به نسل آینده منتقل کنیم، کتابی مینوشتیم یا نقاشی میکردیم یا ساختمانی درست میکردیم که با آن معرفت دینی متناسب بود و برای نسلهای آینده باقی میماند. امروزه یکی از مؤلفههایی که میتواند این ماندگاری را برای آینده قرار دهد و تأمینکنندهٔ آن مؤلفهٔ تمدنی باشد، فضای مجازی است؛ چون با سیستمهایی که امروزه پیش میرود، دادهها در فضای مجازی از بین نمیروند؛ شاید به لایههای زیرین بروند؛ اما اگر کسی بخواهد، میتواند با کامپیوتر و گوشی، اطلاعات و لایههای زیرین را بیرون بکشد. اطلاعات دَه، بیست یا پنجاه سال پیش را بیاورد و از آنها استفاده کند؛ حتی آمارها هم اینطور هستند. قطعاً یکی از شاخصههای تمدن که در سالهای آینده با آن سنجیده میشود، دادههای فضاهای مجازی است که توانسته پایههای خودش را بسیار تثبیت و به تعبیری متصلب کند. لذا شاخصی برای سنجش در رقابتهای بین تمدنهاست.
بنابراین به نظر میرسد فضای مجازی و بانکهای اطلاعاتی که امروزه سخن از سِروِرها و دادههای بزرگ است، در شکلگیری تمدن و رقابت تمدنی اهمیت دارند. میدانید که همهٔ اینها در دست آمریکاست و اگر ما نجنبیم، ضرر میکنیم. به نظر من، نگاه به تبلیغ معارف اهلبیت(ع) در فضای مجازی با هدف تمدنسازی است و تمدنسازی هم با هدف تثبیت در آینده است.
به همین دلیل، شما حتماً باید آیندهپژوهی را در کارتان جدی بگیرید. افرادی هستند که برای ما سناریو مینویسند و گاهی اوقات برنامهریزی میکنند که آیندهٔ کارهای تبلیغی و تمدنی در چه ریلی پیش برود. تعریف میکنند و میگویند که در دو سال آینده، ایستگاه ما کجاست و چهار سال آینده کجا. البته قبلاً هم گفتهام که بهخاطر تغییرات بسیار سریعی که در ابزارها اتفاق میافتد، شاید خیلی دقیق نتوان به آن مسیری که ترسیم میکنیم برسیم؛ اما اینطور هم نیست که هیچ کاری نتوان انجام داد.
من حدود دهپانزده سال پیش، سوپروایزر یک دکتر و خانم دکتر بودم که از ژاپن به ایران آمده بودند و روی قمهزدن شیعه کار میکردند. با هم به چند جا رفتیم و صحبت کردیم. استاد دانشگاه ژاپن میگفت که ما برنامهٔ سیصدساله میریزیم و 60-70درصد توفیق داریم. ببینید که ما کجا هستیم و آنها کجا هستند. میگفت که ما تعیین میکنیم که بچههای سیصد سال آیندهٔ ژاپن باید به فلان نوع موسیقی علاقه داشته باشند و فلان نوع غذا را دوست داشته باشند. اینها اینقدر با دقت کار میکنند.
در هر صورت، میتوان برای آینده در فضاهای مجازی برنامهریزی کرد؛ اما متخصص خودش را میخواهد و باید سناریوهای مختلفی را که امکان تحقق در آینده دارند بهخوبی شناسایی کنیم، بعضی از آن سناریوها را مسدود کنیم، راه بعضی سناریوها را که با فرهنگ، بوم و آموزههای دینی ما هماهنگ هستند باز و آنها را تقویت کنیم تا محقق شوند.
ابنا: در سطح کلان، وضعیت پیروان اهلبیت(ع) در حوزهٔ فضای مجازی در زمینهٔ زیرساختها و تولید محتوا را چگونه ارزیابی میکنید؟ در این مختصاتی که فرمودید که دنیا به چه صورتی در حال پیشرفت است، الان ما کجای این پازل هستیم؟
ما در فضای مجازی دو مشکل عمده داریم: یکی مشکل ابزاری است. فکر میکنم ابزارهای ما دهپانزده سال یا بیشتر، از دنیا عقب است و بیشتر جنبهٔ نمایشی و پزدادن دارند. مثلاً در همین بحث هوش مصنوعی، دنیا تحول ایجاد میکند. هوش مصنوعی نزدیک به پنجاهشصت سال است که در دنیا کار میکند؛ اما ما تازه وارد شدهایم که بگوییم هوش مصنوعی باشد یا نباشد. حالا اگر باشد، فقط حرف میزنیم و نشست برگزار میکنیم. یکیدو نفر از مهندسان و کسانی که مقداری از هوش مصنوعی سر در میآورند هم یکسری اطلاعات به من و شما میدهند. اما این هوش مصنوعی در کجا کار میکند؟ چه استفادهای میکنیم؟ هیچ استفادهای نمیکنیم.
من حدود هشت سال پیش، وارد هوش مصنوعی شدم و کتابی بهنام خانوادهٔ فناورانه دارم. دو کار با آن انجام دادم: یکی اینکه از هوش مصنوعی برای روش تحقیقم استفاده کردم. البته آن زمان نمیدانستم که بعدها اینقدر سروصدا به پا میکند. من از تکنیک شبکهٔ عصبی مصنوعی در آنجا استفاده کردم. گفتم خانوادههایی که N فاکتور از فضای مجازی استفاده میکنند، دَه سال آینده به یکی از فلان اَشکال درمیآیند. این کتاب چاپ شده و امسال هم در جشنوارهٔ فرهنگی رتبه آورد.
همین کاری که در اینجا میگویم، در آن کتاب انجام دادهام؛ ولی الان شما غیر از این کار من و یکیدو کار دیگری که با هوش مصنوعی اتفاق میافتد، دیگر چه کردهاید؟ فقط ببینید که در فضای مجازی چقدر جلسه برای هوش مصنوعی و آموزش هوش مصنوعی میگذارند. خب دو تا کار ارائه دهید. شاید الان چهلپنجاه سال است که عقب هستیم. بیستسی سال دیگر هم عقب میافتیم.
الان هوش مصنوعی تاریخسازی میکند. مثلاً کاراکتر، مطالب، محتوا و شکل و شمایل هیتلر را میدهند و دربارهٔ او فیلم درست میکنند؛آن هم از فلان جلسه که اصلاً هیچ عکاس و فیلمبرداری وجود نداشته است. همان صحبتهای هیتلر را هم روی او میگذارند و کاملاً عین او، تن صدایش را درست میکنند. تاریخ را کاملاً بازسازی میکنند. ما اینهمه دربارهٔ معارف اهلبیت(ع) دعوا میکنیم؛ اما نمیتوانیم صحبتهای امام رضا(ع) را اینطور بازسازی کنیم و بهجای اینکه دائم کتاب و نوشته به دست افراد بدهیم، از امام رضا(ع) کلیپ درست کنیم و معارف رضوی را روی آن کلیپها که جذابتر است و مخاطب بهتر میپذیرد، ارائه کنیم. البته نشاندادن چهره و مسائلی مثل آن بحثهایی حوزوی است و من نمیخواهم وارد آنها شوم که بگویم درست است یا غلط؛ بلکه تنها میخواهم ظرفیتی از هوش مصنوعی را معرفی کنم که بهراحتی میتوانیم از آن استفاده کنیم. ما میتوانیم بسیاری از جنگهای پیامبر(ص) را براساس همین اطلاعاتی که داریم با هوش مصنوعی بازسازی کنیم و اساساً فیلمش را بسازیم.
امروزه بزرگترین کاربرد هوش مصنوعی در فیلمهای سینمایی است. فیلمهایی را که الان در دنیا خیلی معروف میشوند با هوش مصنوعی میسازند. دیگر اینطور نیست که آمریکاییها وقتی میخواهند در هند فیلم بسازند، به هند بروند؛ همان را با هوش مصنوعی تهیه میکنند که هم هزینهٔ کمتری دارد و هم جذابتر است. خب ما چرا نمیتوانیم از اینها استفاده کنیم؟ شما چقدر میخواهید کتاب بنویسید و آنطور که آن مطلب معارفی و تاریخی باید در ذهن مخاطب شما قرار بگیرد، قرار نگیرد و به آن انتقاد شود؟ اما فیلم سینمایی محمد رسولالله(ص) را با آن تکنیکهای ظریف ببینید که چقدر تأثیرگذار بود.
الان همین را با هوش مصنوعی انجام دهید. خیلی از این کارها را در بحث معارف میتوان انجام داد. برخی فقط به این فکر میکنند که یک بیگدیتا درست کنتد تا اگر کسی احیاناً در جایی دربارهٔ معارف اهلبیت(ع) سؤال کرد، آن سؤال را این بیگدیتا را تحلیل کند و به او جواب دهد. بزرگترین فکر ما الان در حوزه، همین است. اما به فکر این نیستیم که تصویرسازی و فیلمسازی کنیم یا برنامهریزی کنیم که دادههای هوش مصنوعی ما خودش برود مخاطبش را پیدا کند و به او آلارم بدهد. ما این کارها را نمیکنیم؛ نشستهایم و نهایت فکری که در هوش مصنوعی میکنیم متأسفانه همین است.
به نظرم میرسد مجمع جهانی اهل بیت(ع) میتواند اینها را برنامهریزی کند. البته شاید تأمین هزینه و امکاناتش کمی مشکل باشد. مجمع میتواند در این مسائل ورود پیدا کند و فیلم بسازد. میتوانیم خیلی هم وارد بحث ائمه(ع) نشویم؛ میتوان دوران غیبت را با اطلاعاتی که از روایات و تفاسیر روایی داریم، به فیلم تبدیل کنیم. اینها را بیاوریم و به هوش مصنوعی بگوییم که دورهٔ غیبت صغرا را برای ما فیلم کن. البته در زمینهٔ تخصص هم حرفهایی هست؛ ولی ببینیم که چهچیزی درمیآید. چند نمونه از اینها درست کنیم و به مراجع و مسئولان بدهیم و بگوییم: «ما این کار را کردهایم؛ حالا به این سمت برویم که معارف اهلبیت(ع) را به وسیلهٔ این ابزارها تبلیغ کنیم یا نرویم؟» البته شاید در ابتدا مخالفتهایی باشد؛ ولی در نهایت مجبور هستند تن دهند؛ مثل ماهواره، ویدئو و خیلی از چیزهایی که ما بالاخره به آنها تن دادیم؛ حتی به حضور دختران در ورزشگاه تن دادهایم، چون دیگر نمیتوانیم جلوی امواج جهانی مقاومت کنیم.
اما باید بهجای موضع تدافعی، برنامهریزی کنیم. امروزه اصطلاحی در مدیریت وجود دارد که تهدیدها را تبدیل به فرصت کنید. شاید برای ما، حضور دختران در ورزشگاه تهدید باشد؛ ولی میتوان از آن فرصت درست کرد. شاید فضای مجازی یک تهدید باشد؛ ولی میتوان آن را به فرصت تبدیل کرد که به نظرم، ما در سه دههٔ گذشته، این کار را کردهایم. مرکز نور یکی از افتخارات آن دوره است. تا قبل از اینکه کامپیوتر به دست طلبهها برسد و در جامعهٔ ما شایع شود، اینها ورود پیدا کردند و خیلی خوب هم کار کردند. به یاد دارم که در آن زمان، وقتی یک نفر کامپیوتری میخرید، همه در خانهٔ او جمع میشدند که آن را ببینند و نهایت کاری هم که میکردند این بود که برنامهای مثل قرآن یا برنامههای روایی را جستوجو کنند و این برنامه بهطور ناقص، به آنها چند روایت بدهد. مجموعهٔ مرکز کامپیوتری نور ورود خوبی کرد. ما چرا نباید امروزه همین ورود را در زمینهٔ هوش مصنوعی در ابزارهای جدید داشته باشیم؟
من یک سؤال میکنم: ما از متاورس چه استفادهای میتوانیم در تبلیغ معارف اهلبیت(ع) بکنیم؟ اصلاً کسی تاکنون این سؤال را کرده است؟ طلبهها متاورس را میشناسند؟ آیا الان طلبهای که به یک روستا میرود، حتماً باید بالای منبر بنشیند و از آن بالا نگاه کند و یک سری اطلاعات بگوید؟ نمیتواند از فضای متاورس برای تبلیغ استفاده کند و جوانان و بچهها را جذب کند؟
اینها ابزارهایی است که میتوان از آنها استفاده کرد. گرچه امروزه نسبت به بعضی از اینها تلقی تهدید وجود دارد؛ اما تهدیدها را میتوان با برنامه، به فرصت تبدیل کرد. نمیتوانیم جلوی ابزارهایی را که شما آنها را تهدید تلقی میکنید بگیریم. چند روز تهدید میکنیم، با قوّهٔ قهریه، دیشها را از بالا پایین میریزیم، میزنیم، میبندیم و میشکنیم؛ اما بعدها مجبور هستیم دستمان را بالا ببریم و بگوییم که تسلیم شدهایم. خب کمی عالمانهتر، آگاهانهتر و شناختهشدهتر موضع بگیریم. تهدیدهایش را شناسایی کنیم، فرصتهایش را پیدا کنیم، برنامهریزی کنیم و تهدیدها را به فرصت تبدیل کنیم.
آیندهپژوهی تبدیل تهدیدها به فرصتها و نگاه تمدنی است. اینها از مواردی است که امروزه باید در تبلیغ، تبیین و دفاع از معارف اهلبیت(ع) استفاده شود. من مطمئن هستم بسیاری از کشورهای اهلسنت، از جمله امارات و عربستان به این مباحث ورود کردهاند و وزارت هوش مصنوعی دارند. بودجههای آنچنانی در آنجا گذاشتهاند و کار میکنند و جلوتر از ما هستند، غربیها هم که جای خود دارند.
ابنا: ما میتوانیم با مباحثی که کمتر حساسیتبرانگیز است شروع کنیم؛ مثل مباحث آموزشی یا احکامی که میخواهیم آموزش دهیم یا معرفی شخصیتی در سطح پایینتر از ائمه(ع) را آغاز کنیم.
بله، آن اولویتبندیها را میتوان داشت؛ اما باید بهسمت ساختن چنین چیزهایی برویم. تلویزیون کلیپهای یکدقیقهای ساخته و برخی احکام را بهصورت کاریکاتوری و کارتونی بیان میکند. هنر ما الان در فضای مجازی و هوش مصنوعی این شده است. ببینید ما چقدر عقب هستیم. این کار مربوط به صد سال گذشتهٔ رسانههاست. الان دل ما خوش است که دستی به آنجا میآید و نقاشیای میکشد و گویندهای هم یکی از احکام ما را بیان میکند. به نظر من، اینها خیلی عقب است. شما همین را به هوش مصنوعی بدهید و ببینید که برای شما چطور درست میکند.
ابنا: یکی از اقتضائات ضروری برای کنشگری در فضای مجازی، بحث محتوا است. تولید محتوا بهعنوان یکی از بسترهای اصلی برای بحث حکمرانی در فضای مجازی مطرح میشود. از دیدگاه شما برای معرفی مکتب اهلبیت(ع) در این زمینه چه ملاحظاتی باید داشته باشیم؟ البته یکسری از نکات را مطرح فرمودید. حالا در عرصهٔ زبان، باید این حوزه را گسترش دهیم؛ چون ما شاید غیر از زبان فارسی یا عربی، زبان محتوایی دیگری به آن شکل نداریم که برای معرفی مکتب اهل بیت(ع) باشد.
همانطور که قبلاً گفتم، فقط مرد میانسال به ذهن ما میرسد. اینجا هم فقط زبان فارسی و عربی به ذهن ما میآید. امروز دنیای نوشته فقط دنیای زبان نیست. اینکه شما علائم حروف را به کار میبرید، فقط برای انتقال معناست. در منطق قدیم هم به ما میگفتند که «منطقی در بند بحث از لفظ نیست». من اگر میتوانستم محتوایی که در ذهنم هست را بدون نوشتن و گفتن، به مخاطب خودم منتقل کنم، قطعاً از آن استفاده میکردم. نمیآمدم واسطهای بهنام زبان یا نوشته ایجاد کنم که باعث کجفهمیها هم میشود. به عبارت دیگر، تبدیل چیزی که در ذهن من است به حرف یا نوشته سخت است. خیلی اوقات چیزی در ذهن شما هست که هرچه میخواهید بنویسید، میبینید که نمیشود. نوشتهتان با آنچه در ذهنتان است متفاوت است. برای همین است که امروزه علاوه بر علائم گفتاری و نوشتاری، از تکنیکهای دیگری هم باید در نوشتهمان استفاده کنیم. امروزه نمیگویند که این نوشته، یک نوشتهٔ فارسی یا عربی است؛ بلکه میگویند این نوشته، نوشتهٔ روانشناختی، تربیتی و اجتماعی هم است؛ یعنی روحهایی بر این گفتار و نوشتار حاکم میشود که از اِلمانهای روانشناختی هم استفاده میکند. پس شما نباید نوشتهٔ امروز را فقط به دست محققی بدهید که اطلاعات تاریخی یا اهلبیتی(ع) خوبی دارد و بگویید بنویس. بعد هم که نوشت ویرایش زبانی کنید و روی سایت بگذارید. کدام روانشناس این را خوانده که بگوید این متن به روان آدمها ضربه میزند یا روان آدمها را تقویت میکند؟ لذا امروزه نوشتارها باید محصول مولتیدیسیپلینری یا چندرشتهای باشند، نه اینتردیسیپلینری.
من فکر میکنم در آینده شما مجبورید وقتی نوشتهای را میخواهید در ویکی و خبرگزاری بارگذاری کنید، حتماً از یک روانشناس هم استفاده کنید تا مطالب را ببیند؛ روانشناسی که خودش به معارف اهلبیت(ع) تسلط داشته باشد.
به عبارت دیگر، نویسندهٔ شما صرفاً نباید یک طلبه یا کسی باشد که ذوق ادبی و نوشتنیِ خوبی دارد. او باید یک روانشناس و جامعهشناس هم باشد. باید عالمی باشد که دستی در مباحث تربیتی هم دارد. شما میخواهید تربیت کنید؛ نمیخواهید که فقط دیتا در فضای مجازی بارگذاری کنید. این نوشتهٔ شما قرار است تأثیر روانی و تربیتی هم داشته باشد. لذا باید این را در فضای مجازی و دادههایی که تولید میکنیم، مدنظر بگیریم.
ما هنوز فقط تولید داده میکنیم؛ آن هم به زبان خشک و متصلب همان زبان. واژههایمان عوض شده است؛ ولی ساختار و تأثیرمان نسبت به گذشته تغییری نکرده است. مطالبی را که در فضای مجازی هست، با مقداری تغییر واژه، با متن کتاب مکاسب شیخ مرتضی انصاری که مربوط به دویست سال پیش بوده مقایسه کنید. چه اِلِمانهای روانشناختیای در این آمده که در آن نیست؟ چه کاری در اینجا کرده که آنجا نکرده است؟ البته همانطور که گفتم، اخیرا بحث پاراگرافبندی و حاشیه را آوردهاند؛ ولی از رنگ و فونت استفاده نمیکنیم. از آن چیزی که وقتی آدم صفحه را باز میکند، بهلحاظ روانی یکدفعه وارد ذهن او میشود، استفاده نمیکنیم.
به نظر من نهادی که تبلیغ، تبیین و دفاع از معارف اهلبیت(ع) میکند، باید بتواند از این فاکتورها خوب استفاده کند. اگر ما بخواهیم این را بیاوریم، بهقول آن حدیث معروف، «الطرق إلی الله بعدد الأنفس الخلائق»؛ یعنی هرکسی راه خودش را بهسمت خدا دارد. آیا شما با یک مقالهٔ سنگینِ پرواژهٔ طولانی میتوانید همهٔ این آدمها را که راه خاص خودشان را بهسمت خدا دارند، همه را یک جور به خدا برسانید؟! آیا نباید تکثر عبارت، تکثر اِلِمانهای مختلف روانشناختی را در تبلیغ خودمان دخیل کنیم؟
همانطور که گفتم، ما سنتی کار میکنیم. قبلاً روحانی در مسجد بالای منبر میرفت و برای زن، مرد، جوان، پیر و غیره سخنرانی میکرد و آنها هم گوش میکردند یا گوش نمیکردند. در قدیم به سیگار و قلیان و چاییشان میرسیدند و الان به گوشیهایشان مشغول میشوند. به نظرم این روش، عقبماندگی در بحث تبلیغ و تبیین است. ما میتوانیم از خیلی از این دستاوردها استفاده کنیم؛ اما متأسفانه یا به آنها ورود پیدا نکردهایم یا اساساً در مقابلشان موضع میگیریم.
برای نمونه، رشتهٔ من جامعهشناسی است؛ اما در حوزه خیلی به آن توجه نمیشود و حتی گاهی به ما تهمت میزنند. ولی اگر میگویید که جامعهشناسی و علوم انسانی در بین طلبهها و حوزه، یک تهدید است (که به نظر من درست نیست)، خب آن را به فرصت تبدیل کنید. الان طلبهای داریم که تحصیلکردهٔ جامعهشناسی، روانشناسی، اقتصاد یا علوم سیاسی است؛ این را به فرصت تبدیل کنید و از آن برای تبلیغ معارف اهلبیت(ع) استفاده کنید. چه اشکالی دارد؟ نمیشود؟ خیلی خوب هم میشود.
ابنا: در بحث هوش مصنوعی که فرمودید، کارشناسان این حوزه یک سری الزامات را برای ورود به این عرصه مطرح میکنند. اگر از مباحث سختافزاری فاکتور بگیریم، در بحث محتوا یکی این مورد عنوان میشود که دادههایی که ما در بحث معارف داریم، ساختارمند نیستند؛ به عبارتی، اینها برای ماشین قابلفهم نیستند یا آن بستری که استفاده شده استاندارد ندارد و یا استانداردهایی هستند که عموماً در دنیا از رده خارج شدهاند. یکی این است که دادههای ما ساختارمند نیستند که برای ابزارهای هوش مصنوعی بتوانیم ارائه دهیم. نکتهٔ دومی که در بحث محتوا مطرح میکنند این است که برای دوران هوش مصنوعی نیاز به دادههای انبوه داریم و در این زمینه هم، مشکلْ پراکندگی در دادههای ما است که نتوانستهایم آنها را در پایگاههای جامع و یکپارچه جمع کنیم. نتیجهگیری میکنیم که ما در حوزهٔ محتوا برای دوران هوش مصنوعی آماده نیستیم و تعبیری هم میشود که هوش مصنوعی بهعنوان یک نوزاد است و باید غذای خوب به نوزاد بدهیم. الان در بحث هوش مصنوعی، محتوا خیلی مهم است. نظر جنابعالی در این زمینه چیست؟
اول این را هم بگویم که مسئلهٔ ساختارمندی یک بحث تخصصی است. شما باید آدمهایی را بیاورید که بگویند چطور محتوایتان را ساختاربندی کنید که البته من خیلی سر در نمیآورم. زمانی شما میگویید که من خودم میخواهم از هوش مصنوعی استفاده کنم. پس نیاز به بیگدیتا دارم و بیگدیتا نیازمند فلان نوع سِرور است که باید در فلانجا مستقر شود. بحثهای امنیتی آن هم جداگانه مطرح است. این یک فکر درازمدت است که به نظرم باید به طرف آن برویم؛ ولی خب شاید فعلاً محقق نشود.
اما مسئلهٔ دیگری هم هست که ما میتوانیم استفاده کنیم و آن این است که بالاخره امروزه هوش مصنوعی و بیگدیتا وجود دارد؛ چرا ما نتوانیم اطلاعات و دادههای خودمان را به زبان و ساختاری تنظیم کنیم تا به دنیای آنها ارسال کنیم؟ این هم یک کار است. اینکه من حتماً خودم سِرور و بیگدیتا داشته باشم، یک بحث ایدئال و خوب است؛ اما این سبب نمیشود که من وارد بیگدیتاها یا سِرورهای آنها نشوم. در این راستا، تولید و ساختاربندی کنید، ببینید ساختارهای آنها چگونه است. وقتی میخواهید مقالهای به یک مجلهٔ خارجی بفرستید، میگویند باید فلان فرمت را داشته باشد. اگر شما بخواهید دیتاهای خودتان را به آنجا بفرستید، خب باید ساختاری داشته باشد. پس افرادی را پیدا کنید که تخصص داشته باشند و این ساختار را تبدیل کنند.
ما کمبود و کسری دیتا نداریم. دیتا داریم؛ خیلی هم داریم که بهقول شما پراکنده است؛ اما یک مرکز واحد یا دستگاه میتواند براساس آن فرمتها، بعضی از اینها را ساختاربندی کند که اگر احیاناً کاربری، از جایی از این دنیا، در زمینهای سؤال کرد، اینطور نباشد که فقط براساس نگاههای اینجهانی و مادی پاسخ دهد؛ بلکه بگوید که آدمهایی هم در جای دیگری هستند که در سبک زندگیشان اینطور میاندیشند و اینطور کار میکنند. یکیدو داده هم از ما برود و دائم از دادههای اینجهانی سخن نگوید. این کار را میتوان انجام داد. به نظر من، فقط باید ساختاربندی را انجام داد. خب این هم یک کار تخصصی است و باید انجام دهیم. مثل این است که بگویید ما برای فلانجا مقاله میفرستیم و آنجا به ما گفتهاند که ما چاپ نمیکنیم، مگر اینکه اینطور باشد. خب منِ محقق باید بنشینم و فرمت را درست کنم تا بتوانم از آن فضا استفاده کنم. به تعبیرِ ما باید رؤیتپذیری و ویزیبیلیتی خودمان را بالا ببریم و بتوانیم نشان دهیم.
بنابراین بهخصوص شما که بیشتر درگیر این فضاها هستید باید دو کار انجام دهید: یکی استفاده از همین ویکیشیعه است که دارید. کاری کنید که همین اطلاعات با هر ساختاری که میخواهد، یکی از منابع جستوجوی هوش مصنوعی شود. من خیلی سرچ میکنم و بعضی از مقالات فارسی را میآورد؛ ولی تا حالا ویکیشیعه را ندیدهام. باید تست کنید؛ نمیدانم هست یا نه. خبرگزاری ابنا هم باید همینطور باشد. هوش مصنوعی خبری در مورد کشتار کودکان غزه میآورد که الان در دنیا خیلی روی آن کار میکنند. ابنا حتماً در خصوص غزه مطلب دارد؛ هوش مصنوعی آن را میآورد یا نمیآورد؟ من نمیدانم. باید اینها را تست کنیم. اگر نمیآورد، خب درست کنید. حداقل این را میتوان درست کرد.
ما الان دفاتر و مراکز اسلامی زیادی داریم. من حتی میگویم که در بیگدیتا، ما باید تمام کارهایی را که کشورهای اهلسنت هم کردهاند در جایی تجمیع کنیم؛ یعنی یک بیگدیتای جهان اسلام داشته باشیم که بخشی از آن شیعه باشد. میدانید که این کار نیاز به یک شهر دارد؛ یعنی جایی را درست کنند و هزینهٔ آن را هم بهصورت مشترک بدهند. حضرت علی(ع) میفرمایند آنها در باطل خودشان محکم هستند و ما در حق خودمان ضعیف هستیم. در هوش مصنوعی هم اینطور است. آنها در باطل خودشان، لاابالیگری و پوچگرایی و بیمعنایی را تولید میکنند؛ درحالیکه ما در مسئلهٔ معنا و هدف و مسائل زندگی و خوبزیستن دستمان بالاست.
لذا به نظر من این دو کار را باید انجام دهیم: یکی اینکه سعی کنیم نفوذ کنیم و دادههای خودمان را در سرورهای آنها قرار دهیم (اگر بتوانیم از لفظ نفوذ استفاده کنیم). دوم اینکه برای آینده هم برنامهریزی کنیم تا بهسمت یک پایگاه قوی برویم که بتوان از هوش مصنوعی استفاده کرد.
ابنا: مسئلهٔ دیگری هم که در خصوص هوش مصنوعی مطرح میشود این است که فعالانی که در این حوزه داریم را توانمند کنیم تا برای نمونه بتوانیم در هر کشوری در حد توان، یک، دو یا سه نفر را در این حوزه توانمند کنیم. این در آینده برای ما یک مزیت راهبردی است. در این حوزه هم اگر نکاتی دارید بفرمایید.
توانمندکردن که خوب است و در این بحثی نیست؛ اما قبل از این، نیاز به یک مرکز داریم. الان هوش مصنوعی، در کشور، بیسروسامان و به تعبیری بیصاحب است. هیچ اداره و وزارتخانهای در این زمینه نداریم. هرکسی طبق ذوق و سلیقهٔ خودش بر طبل هوش مصنوعی میزند و پراکندگی و بیبرنامهبودن باعث شده که تلقیهای مختلفی از هوش مصنوعی به وجود آید که گاهی اصلاً دو آدمی که مدعی هوش مصنوعی هستند وقتی در کنار هم مینشینند و حرف میزنند، زبان هم را نمیفهمند. یعنی حتی تلقی واحدی هم از این ابزار ندارند. میدانید که همیشه همهٔ ابزارها دولبه هستند؛ یعنی هم میتوانند مفید واقع شوند و هم مضر، و ما فعلاً در مقام ضرر یا تهدید آن گام برمیداریم.
آن توانمندی که شما میفرمایید خوب است و من میگویم که باید باشد؛ اما توانمندی باید بر اساس ساختار و سازمانی اتفاق بیفتد. اولاً در کشور باید متکفل هوش مصنوعی داشته باشیم. چطور شما میگویید که ما دفتر تبلیغات یا سازمان تبلیغات داریم؟ خب این دفتر تبلیغات و سازمان تبلیغات، در واقع، برای ساماندهی بحث تبلیغ است؛ وگرنه تبلیغ که از قبل بوده است. مثل این است که شما یک سری مبلغ دارید و کار میکنید و میگویید که بهخاطر اینکه تبلیغ خوب شود، مبلغان را توانمند میکنیم. من میگویم توانمندکردن آنها باید تحت ساختاری بهنام دفتر تبلیغات یا سازمان تبلیغات اتفاق بیفتد. ما ساختاری میخواهیم که با دستورالعملها و اساسنامههایی این توانمندسازی را انجام دهد.
لذا به نظرم خوب است که این توانمندسازی ذیل یک ساختار انجام بگیرد. جایی متکفل این امر شود و پروتکلی داشته باشد که همه هم آن را بپذیرند. مثلاً حوزه و دانشگاه بپذیرد. مراکزی مثل مجمع این پروتکل هوش مصنوعی را بپذیرند و بگویند که ما با این پروتکل میخواهیم در زمینهٔ هوش مصنوعی جلو برویم و دیگر هرکسی از ظن خود یار من نشود که هرطور خواست، حرف بزنند و یکی خوب بگوید، یکی بد بگوید، یکی بگوید که این فهمید، دیگری بگوید آن نفهمید.
من مدتی وارد فضای هوش مصنوعی شدم، دیدم که ما خیلی پرت هستیم و دیگر آن را رها کردم. ما میخواستم کاری کنیم و به جایی برسیم که بتوانیم حداقل در بین طلبهها، هوش مصنوعی را به سرانجامی برسانیم؛ اما دیدیم که به فضای دیگری میروند و کارهای دیگری میکنند. آن چیزی که بهخصوص در مباحث علمی در هوش مصنوعی اتفاق میافتد، اینها اصلاً در آن فضا نیستند. من هم به تعبیری گفتم که ما کاربر هوش مصنوعی هستیم؛ شما درست کنید تا ما هم استفاده کنیم.
به هر جهت، به نظرم اگر دستتان به بالاها میرسد، بگویید که ما برای توانمندکردن آدمها در استفاده از هوش مصنوعی یا تولید هوش مصنوعی یا راهاندازی هوش مصنوعی نیاز به یک ساختار داریم و باید جایی را متکفل این کار کنیم.
ابنا: بهعنوان سؤال پایانی، در خصوص ارزیابی عملکرد مجمع جهانی اهل بیت(ع) در فضای مجازی و بهویژه خبرگزاری ابنا و ویکیشیعه، غیر از مطالبی که فرمودید، اگر نکتهٔ دیگری دارید، بفرمایید؟
من به یاد ندارم که به ابنا رجوع کردهام یا نه؛ ولی گاهی به ویکیشیعه رجوع میکنم. اول این را بگویم که اصل راهاندازی ویکیشیعه حرکتی بسیار مبارک و خیلی خوب بود. اما هنوز روی حرف اولم هستم که با این عنوان، مستقیم به سینهٔ مخاطب میزنیم. دلیلش این است که وقتی میگوییم: «ویکیشیعه»، لفظ «شیعه» خیلی رهزن است و باعث میشود که مخاطب آن دو گروه اقلیت باشند: گروه اول کسانیاند که میخواهند بدانند شیعه چیست و برای همین بهسراغ ویکیشیعه میآیند. ولی مگر در دنیا چند نفر میخواهند ببیند که شیعه و معارف آن چیست؟ گروه دوم هم معاندانی هستند که بهقول خودشان میخواهند از معارفشان دفاع کنند. میخواهند ببینند ما چه میگوییم که در مقابل آنهاست و آن را بزنند. این گروه بیشتر شامل وهابیهاست؛ بهخصوص وهابیهایی که در جنوب کشورمان هستند. اینها هم یک اقلیت هستند. این دو گروهاند که ویکیشیعه را میشناسند. طلبههای قم ویکیشیعه را خیلی خوب نمیشناسند؛ اما طلبهٔ وهابی سیستان و بلوچستان یا بندر لنگه، ویکیشیعه را خیلی خوب میشناسد.
حال، چرا ما کاری کردهایم که مخاطب ویکیشیعه دو تا اقلیت باشند؟ به نظر من یکی همین عنوان آن است. اگر اسم آن را چیزی میگذاشتید که مستقیم به سینهٔ مخاطب نمیزد و باعث نمیشد که دو اقلیت بیایند، خیلی میتوانست بُرد جهانی داشته باشد. اما بههرحال، اینکه شروع شده، به نظر من یکی از پیشگامیهاست که انجام دادهایم.
نکتهٔ دوم این است که در رقابت هم نتوانستهایم ورود پیدا کنیم. این را میدانم که با ویکیپدیا رقابت نداریم و خیلی پایینتر هستیم. نمیدانم اهلسنت ویکی دارند یا نه. از ویکیهایی که جنبههای دینی دارند هم خبر ندارم تا ببینیم که ما در رقابت با آنها چقدر توانستهایم بالا بیاییم. آماری که میدهیم، به نظر من، آمار روبهرشد و خیلی خوبی است؛ اما نباید ما را گول بزند. ما باید در فضای رقابت ببینیم که کجا قرار داریم. حالا شاید ویکیپدیا خیلی برای رقابت بزرگ باشد؛ ولی باید ببینیم در چه وضعی هستیم. نه اینکه بگوییم در سال اول، هزار بازدید داشتیم و الان صد هزار بازدید داریم. این خوب است. بالاخره صد هزار بازدید نسبت به هزار بازدید خیلی خوب است؛ اما این نباید ما را فریب دهد. باید ببینیم که ویکیِ یکی از ادیان در چه وضعیتی است و نسبت ما با آن چگونه است. همچنین آن ویکی چقدر توانسته مخاطب جذب کند؟
اینطور بگویم که اگر امروزه یک طلبه در همین قم، سؤالی دربارهٔ معارف اهلبیت(ع) داشت، برای مطالعهٔ آن ابتدا به کجا سر میزند؟ گوگل. چرا مستقیم بهسراغ ویکیشیعه نمیرود؟ چرا ویکیشیعه را آیکون دسکتاپش نکرده که همانجا کلیک کند و مستقیم آن را ببیند؟ اینها مهم است. اینها شاخصهای ما هستند، نه آن عدد. آن عدد خوب است. نمیگویم که بد است؛ اما معیار نیست؛ چون خیلی اوقات اینها ناخواسته یک عدد به عدد شما اضافه میکنند و هدفمند نیست. به نظرم باید اینها را لحاظ کنیم.
در مجموع، ما سی سال پیش، در زمینهٔ تولید دادههای مجازی و ورود به این صحنهها حرکت خوبی را شروع کردیم؛ ولی هرچه پیش رفتیم، شاید بهخاطر شرایط مالی و بحثهای سیاسی و امنیتی، دائم قدّ ما در این فضا نسبت به رقبای خودمان کوتاه شد. رقبای خودمان بد شروع کردند و خوب پیش رفتند؛ اما ما خوب شروع کردیم، ولی استمرارمان سرعت و شدت لازم را نداشت.
الان ببینید تولیدات اخیر مرکز کامپیوتری نور مثلاً شامل تجمیع کتابهای یک آدم درجه 2 و 3 بوده است. برای این کار هم از او پول میگیرد که ما کار تو را در مجموعهٔ دادههای نور قرار دهیم. خب قد خیلی کوتاه شده است؛ در صورتی که با همان دادهها میتوانستند شکلهای مختلفی از داده تولید کنند. از همان دادههای قبلی و منابع اولیه میتوانستند اشکال مختلف داده تولید کنند.
به نظرم ما یک پروتکل برای این مسائل در مجموعهٔ دینی خودمان نداریم. فکر نمیکنم شما الان با مرکز کامپیوتری نور خیلی هماهنگ باشید یا این مرکز خیلی با اینجا هماهنگ باشد یا اینجا و آنجا با سازمان تبلیغات هماهنگ باشند و یا این سه تا با دانشکدهٔ الهیات دانشگاه تهران هماهنگ باشند. از طرف دیگر، یک قائمیه هم در اصفهان داریم. همه برای خودمان حرف میزنیم؛ یعنی یک پروتکل و اجلاس نیست که مسئولان این مراکز سالانه بنشینند و سیاستها و خطمشیهایشان را بگویند و ببینند که در کجاها کار موازی صورت میگیرد یا در کجاها غفلت کردهاند. ما فضاهای زیادی داریم که هیچکس به آنها نمیپردازد و جاهایی هم داریم که همه به آنها میپردازند.
این پروتکل در زمینهٔ فضای مجازی و ویکی، در ایران مغفول است. در مراکزی که میخواهند کار دینی انجام دهند هم مغفول است. ما به چنین جاهایی نیاز داریم. خیلی هم دمودستگاه لازم ندارد؛ بلکه به افراد نیاز دارد. مثلاً برای پانزده تا بیست نفر که در زمینهٔ مسائل دینی در فضای مجازی تولید محتوا میکنند، کیک و ساندیسی تهیه شود و یک نشست سهچهارساعته در یکی از شهرها برگزار شود و کسی هم سخنرانی کند.
بنابراین باید کارهای کاربردی انجام دهیم. ما خیلی حرفهای انتزاعی میزنیم ولی وقتی به کار انضمامی کاربردی میرسد، هیچکدام از ما قدم جلو نمیگذاریم.
...........................................................
پایان
پیام/ 167