به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ حجتالاسلام دکتر «یحیی جهانگیری سهروردی» عضو هیئت مدیره انجمن ترجمه حوزه، عصر دیروز در نشستی که به همت مجموعه ترجمه و نشر مرکز مدیریت حوزه علیمه قم و انجمن ترجمه حوزه با موضوع «اقتضائات بینالمللی ترجمه متون دینی» برگزار شد، با اشاره به موضوع چرایی ترجمه متون دینی و چگونگی ترجمه گفت: «چگونگی ترجمه» بسیار مهم است، چون برخی به دلیل «چگونگی» گفتهاند که اساساً نباید ترجمهای اتفاق بیفتد. میدانید که در تاریخ کلیسا، مقاومتهای جدی در مقابل ترجمه متن مقدس وجود داشته است و حتی برخی از مترجمان را سوزاندند و برخی از آنها را نبش قبر کردند و گفتند که دوباره باید با کتابهایشان سوزانده شوند.
به گفته رییس نمایندگی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در قم، بحث ترجمه متون دینی بدون حل شدن موضوع چرایی و چگونگی ترجمه و صعوبت و غیرممکن بودن ترجمه حقیقی، معنا پیدا نخواهد کرد.
وی در بیان دلیل اول صعوبت ترجمه متون دینی به خصوص قرآن گفت: فاصله زمانی و تاریخی که مترجم از مصنف دارد، کار ترجمه را بسیار سخت میکند. در واقع فاصله بین تولید متنی مانند قرآن با عصری که بنده به عنوان مترجم زیست میکنم ۱۴۰۰ سال است . مترجم باید خود را به جای مصنف بگذارد تا بتواند ترجمه درستی انجام دهد و این بازه زمانی باید توسط مترجم پُر شود.
این محقق بینالمللی اسلام در بیان دلیل دوم گفت: دلیل بعدی اینست که مترجم، متنی را ترجمه میکند که در یک بافتار و ساختار فکری خاص اتفاق افتاده است که با بافتار و ساختار فکری که قرار است از ترجمه استفاده کند، متفاوت است و نمیتواند آن را بپذیرد.
دکتر جهانگیری با بیان مثال عینی در این مورد گفت: یکی از مبلغین ما که برای سخنرانی به یک کشور خارجی رفته بود و گفته که اگر کسی شراب مصرف کند مانند یک black dog (سگ سیاه) محشور میشود، دچار مشکلاتی در کشور محل تبلیغ خود شده بود. چون این در فرهنگ ما قابل قبول است ولی در آن کشور خارجی میگویند که اصلا سگ چیز بدی نیست! ضمن اینکه وقتی از واژه black به معنای سیاه استفاده میکنید، مخاطبان سیاهپوست میگویند که آیا پیامبر شما یک فرد نژادپرست بوده و اینگونه حرف زده است؟ بنابراین این حدیث در جامعهای با ساختار فکری شبه جزیره عربستان معنا پیدا میکند ولی وقتی که افزون بر گذر زمانی، یک فاصله زمینی هم اتفاق میافتد و قرار است که پیام مورد نظر به آنجا منتقل شود، کار ترجمه به کار سختی تبدیل میشود.
تفاوت ماهیت مصنف و مترجم، دلیل اصلی عدم امکان ترجمه حقیقی قرآن
پژوهشگر ارشد مطالعات اسلامی در عرصه بینالملل، در بیان دلیل سوم صعوبت و عدم امکان ترجمه حقیقی متون دینی به ویژه قرآن به نکته جدیدی اشاره نمود و گفت: در هرمنوتیک بحثی مطرح هست که چگونه مترجم خود را جای مصنف و مؤلف بگذارد تا بتواند پیام را انتقال بدهد. در واقع شاید شما بتوانید مسیحیت را از طریق ترجمه مسیحیت از کتاب مقدس یاد بگیرید ولی اینکه این کار را برای قرآن هم انجام دهید، محل خدشه جدی است.
وی افزود: نکتهای که در مورد قرآن مطرح میباشد اینست که در مورد قرآن، هرگز مترجم نمیتواند جای مؤلف و مصنف را بگیرد. چون در کتب مقدس مربوط به مسیحیت مولف (Author) یک انسان بوده است ولی در مورد قرآن که کلام خداست، مؤلف یک تفاوت هویتی با نویسنده دارد. در واقع مترجم قرآن که اساساً از لحاظ هویتی با خداوند متفاوت است، نمیتواند خود را جای مؤلف یا همان خدا بگذارد.
جهانگیری ادامه داد: بنابراین حتی ترجمه در میان متون اسلامی را هم باید تفکیک کرد، در این متون شاید ترجمه احادیث، آسان باشد چون مؤلف آن یک انسان است؛ یا پیامبر است یا ائمه و یا صحابه. ولی این موضوع در مورد قرآن صادق نیست. بنابراین ترجمه قرآن با سه مشکل جدی فاصله زمانی، فاصله زمینی و عدم تقارب ماهیتی نویسنده و مترجم مواجه است.
عضو هیئت مدیره انجمن ترجمه حوزه گفت: «عایشه بنتشاطی» پژوهشگر مصری، برخلاف مفسران اهل سنت که میگویند : «القرآن یفسره الزمان» یعنی قران را زمان تفسیر میکند و اگر میخواهید قرآن را بفهمید باید قرآن را به زمان روز بیاورید و با طرز فکر (mindset) روز خود بفهمید، میگوید: برای فهم قرآن باید خودتان به تاریخ و گذشته برگردید. در واقع اگر در کوچههای مدینه و سنتهای قدیمی مدینه زیست نکنید و عرب عربستان را نفهمید، نمیتوانید قرآن را بفهمید. این محقق قرآن میگوید شما با بازگشت به زمان گذشته میتوانید فاصله زمانی را حل کنید.
وی ادامه داد: بن شاطی، فاصله زمینی را هم با یافتن فرهنگ و دیدن ساختاری که متن در آن تألیف شده است، پر میکند. برای مثال با رفتن و دیدن فرهنگ استرالیا میتوان متن را برای استرالیاییها ترجمه کرد. با این حال مسئله سوم که تفاوت ماهیت مصنف و مترجم است، باقی میماند؛ تفاوتی که میگوید او نه جوهر است و نه عرض! لا مکان و لازمان است در حالی که ما، هم جوهر هستیم و هم عرض و هم در مکان و زمان قرار داریم!
نظریه اپیستمه فوکو و عدم امکان ترجمه حقیقی قرآن
این مترجم انگلیسی مطالعات اسلامی افزود: فوکو با طرح نظریه اپیستمه میگوید که انسانها نمیفهمند، بلکه زمانه و زمینه (اپیستمه) است که انسان را میفهماند. یعنی منِ جهانگیری را اگر به قرن هفتم ببرند طور دیگری زیست میکردم. در نگاه فوکو، انسانها در اپیستمهها زیست میکنند و انسانها از زمینه و زمانه ایزوله نیستند و زمینه و زمانه است که انسانها را به فکر وا میدارند و انسانها را میفهمانند. انسانها خیال میکنند که میفهمند. اگر افراد را از زمینه و زمانه خود بردارند و به زمانه و زمینه دیگر ببرند نه تنها جور دیگر لباس میپوشند یا غذا میخورند، بلکه طور دیگر هم فکر خواهند کرد. بنابراین مترجمی که محاط در اپیستمهها است و مکانمند و زمانمند است، چگونه میتواند مترجم متن نویسندهای باشد که لازمان و لامکان است؟ اینجاست که ترجمه متون اسلامی به ویژه قرآن با یک عدم امکان به معنای مطلق مواجه است.
منزهبودگی قرآن از ترجمه را باید به عنوان اصل مطرح کرد
عضو هیئت مدیره انجمن ترجمه حوزه اظهار داشت: به همین دلایل است که ترجمه متون دینی در طی تاریخ با یک تراژدی سنگینی مواجه است چون با یک متن معمولی مواجه نیستید، بلکه با یک متن مقدس مواجه هستید که توسط موجودی تولید شده است که طبیعت (Nature) آن با مترجم متفاوت است. اینجاست که اگر در ترجمه متون دیگر، مقدس بودن مطرح باشد، در ترجمه قرآن منزهبودگی را باید مطرح کرد و قرآن فراتر از چیزی است که بتوان آن را ترجمه کرد. به نظر میرسد که در ترجمه قرآن به الهیات تنزیهی نزدیک میشویم نه الهیات تعطیلی. الهیات تعطیلی که باعث شد در قرن ۱۴، «جان ویکلیف» که مترجم کتاب مقدس بود را بعد از ۴۴ سال از مرگش، از قبر خارج کنند و همراه با کتابهایش دوباره به آتش بکشند؛ چون الهیات تعطیلی میگفت که اساساً نباید کتاب مقدس را ترجمه کنید، بنابراین ما نمیگوییم که قرآن نباید ترجمه شود ولی اگر قرار است که ترجمه شود، این ترجمه باید تنزیهی باشد.
وی گفت: میدانید که تا قرن ۱۴ میلادی، ترجمه انگلیسی کتاب مقدس را نداریم چون تا ۲۰۰ سال هرکس را که اقدام به این کار میکرد، میکشتند و قرن ۱۶ بود که مسیحیت به ترجمه کتاب مقدس تن داد. آراسموس وقتی ترجمه لاتین کتاب مقدس را دید گفت: یا این کتاب مقدس نیست و یا اگر این کتاب مقدس باشد، من یک مسیحی نیستم! البته ما هم اگر بعضی از ترجمههای قرآن را ببینیم باید بگوییم یا این قرآن نیست و یا من، مسلمان به این قرآن نیستم! البته باید بگوییم که دلیلی که سبب شد به مترجمین متون دینی سخت گرفته شود، خطاها در ترجمه بود که مسیحیت تجربه تلختری در این زمینه دارد ولی ما هم در جهان اسلام در حال آزمایش آن هستیم.
حجتالاسلام جهانگیری ادامه داد: در واقع اگر همین مسیر ادامه پیدا کند، ممکن است به جایی برسیم که برخی سخن آراسموس را در مورد قرآن بگویند؛ البته باید بگوییم که ناگزیر از ترجمه هستیم و هیچیک از این عوامل بالا، مانع از ترجمه نیست؛ چون حتی اگر ما ترجمه نکنیم امثال حامد آلگار یا ویلیام چیتیک این کار را خواهند کرد. در واقع وقتی با دینی مواجه هستیم که رویکرد تبلیغی و تبشیری دارد و معتقد هستید که دین شما باید از بومزیست و مرز شما فراتر برود، مجبور به ترجمه هستید حتی ترجمه غلط. عدم ترجمه برای آیینی مانند زرتشت یا یهودیت که معتقد به افزایش پیروان و بسط گفتمانی نیست، قابل قبول است ولی آیینی که معتقد است که دنیا به مفاهیم آن نیازمند است حتی اگر رویکرد تبشیری و تبلیغی نداشته باشد، مجبور به ترجمه است هر چند با موانع سه گانه بالا روبرو باشد.
استاد حوزه و دانشگاه در ادامه افزود: ترجمه، منافع و مضرات زیادی برای جهان اسلام داشته است. دوره عباسیان را میتوان دوره ورود جهان اسلام به ترجمه دانست که «ترجمه از» و «ترجمه به» در این دوران شکل گرفت. عصر عباسیان را اساساً عصر ترجمه میدانند که برای اولین بار مباحث نظری وارد جهان اسلام میشود و اولین بحث اینست که قرآن، قدیم است یا حادث؟ اینگونه مباحث اساساً متعلق به جهان اسلام نبود و عصر ترجمه، این مباحث را آورد و به بیرون هم برد. ترجمه سبب آشنایی افکار ما و دیگران با یکدیگر میشود، اما اگر این کار در قالب و فرمت درستی اتفاق نیفتد، چالشهای زیادی ایجاد میشود.
عضو هیئت مدیره انجمن ترجمه حوزه خاطرنشان کرد: در حوزه ترجمه متون اسلامی، افرادی که زبان انگیسی بلد بودند بیشترین حضور و تأثیرگذاری را در دنیا دارند. در حال حاضر آقای دکتر «سیدحسین نصر» طبق آمارهای موسسه اردنی، با نفوذترین ایرانی در سطح جهان در حوزه فکری و اندیشه است و از بسیاری از متفکرین مانند علامه طباطبایی و شهید مطهری و حتی از معاصرینی مانند آیتالله جوادی آملی رتبه بالاتری را کسب کرده است. دلیل اصلی آن اینست که او با زیان دنیا مینویسد، ترجمه میکند و گفتگو مینماید. نفر دوم در این رتبهبندی داریوش شایگان است که به زبان فرانسه مسلط بود. اینها توانستهاند با تسلط به زبان مبدأ و زبان مقصد، اندیشههای اسلامی را به دنیا به اشتراک بگذارند؛ بنابراین با تمام عواملی که مانع ترجمه حقیقی میشود، افرادی که آشنایی درستی با زبان مبدأ و مقصد داشتهاند، حضوری اثربخش در جامعه جهانی دارند، لذا از سویی با عدم امکان ترجمه مواجهیم و از سوی دیگر باید ترجمه کنیم.
سه دوره ترجمه متون دینی پس از انقلاب اسلامی / دو خلأ مهم اکنون
پژوهشگر ارشد مطالعات اسلامی در عرصه بینالملل افزود: پس از انقلاب اسلامی، ما سه دوره ترجمه داشتهایم. گروه اول مانند انتشارات انصاریان، کتاب بزرگانی مانند شهید مطهری را به افرادی برای ترجمه میدادند که فقط مترجم بودند و اسلامشناس یا محقق دینی نبودند. اینها بدون اینکه بررسی کنند که آیا ترجمه کتاب برای محل مقصد مناسب است و یا مخاطب آن را میفهمد یا خیر؟ آن را به مترجم میدادند. این دوره در کنار خوبیهایی که داشت، دچار چالش عدم شناخت مبدأ و مقصد بود و اساساً برای مقصد نوشته نشده بود. مثلاً کتاب با مثالهای ایرانی نوشته شده بود که برای مخاطب مقصد، معنا تولید نمیکرد و نمیتوانست به خوبی با مخاطب ارتباط برقرار کند. خیلی از مخاطبان خارجی میگفتند با اینکه کتاب به زبان انگلیسی ترجمه شده است ولی برای ما قابل فهم نیست.
جهانگیری ادامه داد: دوره دوم با مترجمینی که از اوگاندا، هند و ... در جامعهالمصطفی درس میخواندند شروع شد که به زبان محلی و زبان مقصد سخن میگفتند و مدتی هم با مطالعات اسلامی آشنا بودند. این دوره گامی رو به جلو بود ولی آن عمق دانشی که باید در حوزه مطالعات اسلامی برای آنها اتفاق میافتاد، به دلایل متعددی وجود نداشت. دوره سوم که فاخرترین ترجمهها را داشتند، محققان اسلامپژوه غربی بودند که وارد حوزه ترجمه شدند که نمونه آن حامد الگار و ویلیام چیتیک، والدمن به زبان آلمانی و هانری کربن به زبان فرانسوی است که آثار آنها با قبلیها فاصله زیادی دارد و اساساً ادبیاتی جدید تولید کردهاند.
وی اظهار داشت: پیشنهاد بنده برای مرکز ترجمه اینست که تجربه دانشی افراد دوره سوم، میتواند برای ما یک مسیر مناسبی برای رسیدن به مسیر مطلوب ترجمه تولید کند و به ما کمک کند. در ادامه به دو خلأ اصلی در ترجمه متون دینی که حتی در ترجمه در دوره سوم نیز وارد هست، اشاره خواهم داد.
خلأ اول: هنوز اسلام را به مسیحیت انگلیسی ترجمه میکنیم نه به اسلام انگلیسی!
حجتالاسلام جهانگیری تصریح کرد: متأسفانه ما هنوز اسلام را به انگلیسی ترجمه نمیکنیم. در توضیح این مطلب باید گفت که هنوز Theology یا الهیات مسیحی در ترجمه انگلیسی ما از اسلام، تأثیر میگذارد. در واقع هنوز وقتی میخواهیم رستاخیز را ترجمه کنیم میگوییم: resurrection ، در حالی که این واژه در الهیات مسیحی معنا پیدا میکند.
وی افزود: دلیل این وضعیت آن است که هنگام تهیه فرهنگنامه ترجمه متون اسلامی برای ترجمه یک واژه، بررسی میشود که مسیحیت در مورد آن واژه چه میگوید و در نتیجه مترجمین هم اسلام را در چارچوب همین قالبهای مسیحی، ترجمه میکنند. بنابراین اتفاقی که میافتد اینست که مخاطب ما اسلام را با نگاه مسیحیت درک میکند، البته بنده پلی غیر از این سراغ ندارم ولی باور دارم که این پل، پل دقیقی نیست.
وقتی باید امام قائم را به امام پنهان ترجمه کرد!
عضو هیئت مدیره انجمن ترجمه حوزه ادامه داد: هانری کربن یکی از اولین مترجمان شیعی است که پیش علامه طباطبایی هم درس خوانده است. با این حال او هم اسلام و شیعه را با طرز فکر(mindset) الهیات مسیحیت، به مخاطب منتقل کرده است. برای درک این موضوه بهتر است مثالی بزنیم: آقای بایدن یک سخنرانی کرد و گفت که «I hired a full professor about hidden imam of shia» یعنی من یک استادتمام استخدام کردم که در مورد امام پنهان(قایم) شیعه به من درس دهد. بعد از این سخنان، دانشگاه هاروارد بیانیهای داد و گفت که شیعیان در مورد امام پنهان مقاله بدهند. الآن اگر بخواهید در مورد امام مهدی در غرب صحبت کنید باید ایشان را با hidden imam نام ببرید؛ در حالی که در متون دینی ما امام زمان، امام پنهانی نیست بلکه امام غائب (unseen) است.
پژوهشگر ارشد مطالعات اسلامی در عرصه بینالملل افزود: البته حتی واژه غائب در کانتکس اسماعیلیه معنا پیدا کرده و از نظر شیعه، امام مهدی قائم است (he is standing). تفاوت وقتی مشخص میشود که وقتی امام شما پنهان باشد، طرفداران او هم باید پنهان باشد لذا دنیا نمیفهمد و از ما میپرسد که چطور امام شما پنهان است و شما در حال قیام هستید؟ دلیل این اتفاق آن هست که وقتی کربن هم میخواهد اسلام را به زبان مقصد ترجمه کند، با اینکه در بین گروه سوم محسوب میشود، منتهی از پل الهیات مسیحی رد میشود؛ بنابراین تازه اگر با تلاش زیاد در گروه سوم که گروه چیتیک و کربن و... است هم قرار بگیریم باز هم یک فاصله و ضعف بزرگ با حالت ایدئال داریم. متأسفانه ما هنوز اسلام را به مسیحیت انگلیسی ترجمه میکنیم نه به اسلام انگلیسی! لذا ما خیال میکنیم که فرد اسلام را پذیرفته است ولی در واقع کریسلام (christian islam) را پذیرفته است.
دنیا از علوم انسانی و اسلامی ما ۶۰ سال دیرتر آگاه میشود
جهانگیری اضافه کرد: پس از انقلاب اسلامی از دستاوردهای علوم فنی و مهندسی بسیار گفتهایم ولی در حوزه علوم اسلامی هم دستاوردهایی داشتهایم که در حد جوایز بینالمللی هستند ولی چون ترجمه نشده است، دنیا آنها را نمیشناسد. در جهان اسلام چند نقطه مانند شاخ آفریقا و کشورهای مصر، تونس و مراکش هستند که نخبگان علوم انسانی تولید میکنند. اینها مانند قطر و امارات کشورهای توسعه یافته نیستند ولی جایزه نوبل ادبی را هیچگاه یک قطری یا اماراتی نمیگیرد بلکه نخبگان همین کشورها هستند که میگیرند.
وی ادامه داد: در حوزه علوم انسانی هم هنوز نظریات افرادی مانند حسن حنفی و بنت شاطی را میخوانیم چون به خوبی ترجمه کردهاند و حرفشان به دنیا رسیده است. امسال بزرگترین فرد تأثیرگذار در علوم انسانی دنیا همین خانم بنت شاطی بود. دلیلش اینست که آثار خود را به خوبی ترجمه میکند. ترجمه است که نخبگان علوم انسانی را در جامعه جهانی برند میکند. در واقع نخبگان این کشورها چون به زبان انگلیسی و فرانسه مسلط هستند و زبان عربی هم زبان مادری آنها هست، توانستهاند در دنیا خودی نشان بدهند.
دکتر جهانگیری تصریح کرد: ما به خاطر ندانستن این زبانها نتوانستیم برند شویم. البته ایرانیانی مانند سیدحسین نصر و داریوش شایگان که کار ترجمه و زبان را میدانستند، برند شدهاند. بنابراین ترجمه خوب و دقیق، آوردهای دارد که آن، برندینگ در حوزه علوم انسانی و اسلامی است. متأسفانه اگر حوزه علمیه در این بخش سرمایه گذاری نکند ایران فقط با موشک و نانو در جهان شناخته خواهد شد.
خلأ دوم: بهروزترین ویرایش از اسلام به بیرون ترجمه نمیشود
پژوهشگر ارشد مطالعات اسلامی در عرصه بینالملل خاطرنشان کرد: ما پس از انقلاب دستاوردهای مهمی در حوزه علوم انسانی اسلامی داشتهایم. دو نمونه از این دستاوردها، آوردههای دانشی گسترده و عجیب آیتالله جوادی آملی و آیتالله مصباح یزدی است. بعد از پل تئولوژی یا الهیات مسیحی، باید به این ضعف اشاره کرده که بهروزترین ویرایش از اسلام به بیرون ترجمه نمیشود. مثلاً در قرآن واژه «لیل» حدود ۵۰ بار و واژه «لیله» حدود ۶ بار در سوره قدر و جاهای دیگر آمده است. مترجمین انگلیسی ما هر دو را به night ترجمه میکند و شب قدر هم به night of ghadr ترجمه میشود. البته او راهی جز این ندارد چون دیدگاههای معمول هم همین را میگویند. ولی وقتی به دیدگاه آیتالله جوادی آملی در مورد لیلۀالقدر میرسیم، میبینیم که بین لیل و لیله فرق بزرگی هست و لیله اساساً شب یا night نیست. هم مترجم فارسی و هم مترجم انگلیسی باید این را بداند؛ بنابراین بهروزی دانشی که باید در ترجمه اتفاق بیفتد، وجود ندارد و در واقع دنیا، ما و علوم انسانی ما را ۶۰ سال دیرتر و عقبتر میفهمد.
..............................
پایان پیام/348