به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ جناب علیاکبر، بزرگترین پسر امام حسین(ع) و مادرش لیلا است. او راوی حدیث، مردی رشید، شجاع، راستگو، پاک، درستکار و از جهت اخلاق و قیافه، شبیهترین فرد به رسول خدا(ص) بود. جناب علیاکبر، اماننامه سپاه ابن زیاد را رد کرد.
اگرچه اقوال زیادی درباره سن جناب علیاکبر وجود دارد، اما به نظر میرسد که سن ایشان بین ۲۳ تا ۲۷ سال بود. طبق زیارتنامهای که برای ایشان توسط اهلبیت(ع) بیان شده، علیاکبر دارای همسر و احتمالا ۲ فرزند بوده که اسم یکی از آنان حسن است.
ایشان اولین شهید بنی هاشم در کربلا بود.
علیاکبر هنگام ورود به میدان فرمود: منم علی، فرزند حسینبنعلی(ع)، به خدا سوگند، ما به جانشینی پیامبر(ص) سزاواریم. شما (دشمنان) را با نیزه و شمشیر آنقدر میزنیم، تا نیزه خم گردد و شمشیر درهم پیچد.
جناب علیاکبر پس از آن که جنگ سختی کرد و عده زیادی را به هلاکت رساند، نزد پدر برگشت و گفت: پدرجان! تشنگی من را کشت و سنگينی آهن (زره) بیتابم کرد. آيا آبی هست؟ امام گريست و فرمود: «پسرجان! از کجا آب بياورم؟ اندکی ديگر بجنگ، بزودی جدّت رسولخدا را ملاقات میکنی و از جام سرشار او سيراب میشوی که ديگر پس از آن تشنه نگردی!»
«مرهبنمنْقذبننعمان عبدی ليثی» او را ديد و گفت: گناه عرب بر گردن من باشد اگر اين جوان از كنار من بگذرد و اين كار را تكرار كند و من پدرش را به عزايش ننشانم. علیاكبر بار ديگر به دشمن حمله كرد و با شمشيرش آنها را میزد تا آنكه مرهبنمنْقذ ضربتی بر او زد و او را نقش زمين کرد و آن گروه او را محاصره کرده و پيکر مطهّرش را با شمشير قطعه قطعه کردند.
علیاکبر در آخرين لحظات عمر، ندا داد:
«پدرجان! خداحافظ، اين جدّم رسول خداست كه تو را سلام میرساند و میگويد: سريعتر به ما ملحق شو». آنگاه علی فریادی زد و جان داد.
امام حسین(ع) هنگام شهادت علیاکبر، خود را به او رساند و صورت خود را به صورت او گذاشت و خون گلوی او را به آسمان پرتاب کرد و قطرهای از ان به زمین برنگشت.
طبری به نقل از ابومخنف در پایان گزارش شهادت حضرت علی اکبر چنین مینویسد:
اقبل الحسين الى ابنه و اقبل فتيانه اليه فقال: احملوا أخاكم؛ جوانان بنیهاشم بیایید علی را بر درِ خیمه رسانید.
در زیارتنامه علیاکبر آمده است: صلی الله علیک و علی عترتک و اهل بیتک و آبائک و ابنائک.
پینوشت:
ابن قولویه، کامل الزیارت، ص۴۱۶، ۲۳۹
ابن سعد، طبقات الکبری، ج۵، ص۲۱۲؛
یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۴۶؛
ابن اعثم، الفتوح، ج۵، ص۱۱۴؛
شيخ مفيد، الارشاد، ج۲، ص۱۰۶
طبري، تاريخ الامم و الملوک، ج۵، ص۴۴۶
خوارزمی، مقتل الحسین، ج۲، ص۳۰.
................................
پایان پیام | 348