به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ حضرت ابوالفضل العباس(ع)، خورشیدی است در آسمان کرامت و آزادگی که در پاسداری از ارزشها و اعتقادات، از همه چیز خود گذشت و تا پای جان در راه دین و ولایت ایستادگی کرد.
حضرت عباس(س) مظهر فداکاری، شهامت، نجابت، بلندمنشى، وفادارى و نمونه كامل صفات عالی و گرايشهاى بزرگ بود.
یکی از مهم ترین ارکان
اصول اسلامی، پذیرش ولایت و رهبری پیشوای الهی است که حضرت عباس(ع)، بالاترین جلوههای ولایتپذیری و تبعیت از امام زمان(عج) را به نمایش گذاشت.
نگاه و برخورد ابوالفضل العباس(ع) با امام خود، صرف ارتباط برادرانه نبود؛ بلکه او با نگاه امام زمان و ولیّخود با حضرت رفتار مینمود و در تمام مراحل زندگی، نهایت احسان و ادب را در حق برادر خود رعایت میکرد. ایشان همیشه در اندیشهی حمایت و دفاع از امام زمان خویش و یاری سیدالشهدا عليهالسّلام بود تا جایی که در زیارتنامه آن حضرت میخوانیم: «فَنِعمَ الصابِرُ المُجاهِدُ الحامیُ الناصِر؛ چه خوب صابر، مجاهد، حمایتکننده و یاریکنندهای بودی»(1)
رهبر معظم انقلاب در سخنانی به بصیرت اباالفضل العبّاس(ع) اشاره کرده و فرمودند: «بصیرت اباالفضل العبّاس(ع) کجاست؟ همه یاران حسینی، صاحبان بصیـرت بـودنـد؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از ایـن بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیـم و امـاننامـه کـردنـد و گفتنـد که ما تــو را امـان مــیدهیـم؛ چنـان بـرخــورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان کرد، گفت: من از حسین جدا شوم؟! وای بر شما! اُف بر شما و اماننامه شما».
سقای حرم، فریاد العطش کودکان را شنید
در بحارالانوار، پیرامون وقایع روز تاسوعا چنین نقل شده که وقتی ابالفضل العباس(ع)، تنهایى برادر و امام خود را ديد، خدمت امام حسین(ع) آمد و گفت: ای برادر! آيا رخصت جهاد به من میدهى؟
امام حسين عليهالسلام گريه شديدى كرد و فرمود: اى برادر! تو پرچمدار منى، اگه شهيد شوی، لشكر من از هم میپاشد.
حضرت عباس علیهالسلام عرضه داشت: آقا، سينهام به تنگ آمده و از زندگى خسته شدهام. میخواهم از اين منافقین خونخواهى كنم.
امام حسين عليهالسلام فرمود: مقدارى آب براى اين كودكان تشنه طلب كن.
حضرت اباالفضل(ع) رفت و آن مردم گمراه را موعظه نمود و از اين جنايت برحذر داشت، ولى اثرى نكرد.
زمانی که سقای کربلا به سوى امام حسين(ع) مراجعت کرد؛ فرياد العطش كودكان حرم را شنید.
ایشان بر اسب خود سوار شد و نيزه و مشك را برداشت و متوجه فرات گرديد.
تعداد چهار هزار نفر كه موكل آب فرات بودند، آن بزرگوار را محاصره كرده و تيرباران نمودند، ولى او لشكر را شكافت.
وقتى خواست تا قدری آب بياشامد، به ياد تشنگى امام حسين(ع) و اهلبيت آن حضرت افتاد و آب را روی آب ريخت.
پس از اينكه مشک را پر از آب كرد و روانه خيمهها گرديد، دشمنان جلوی مسیر آن حضرت را گرفتند و از هر طرفى او را محاصره نمودند.
حضرت عباس عليهالسلام با آنان جنگید تا اينكه «نوفل بن ازرق»، ابتدا دست راست و سپس دست چپ آن حضرت را قطع كرد.
سقای حرم، مشك را به دندان گرفت که ناگهان تيرى به طرف آن بزرگوار آمد و به مشک آب اصابت نمود. سپس تير ديگرى آمد و بر سينه مباركش جاى گرفت.
پس از اين جريان بود كه از بالاى اسب خود به زمين اُفتاد و فرياد زد: ای برادر، به فریادم برس!
امام حسين(ع) که بالای پیکر حضرت اباالفضل(ع) رسید، گريان شد و فرمود: «الآن انکسر ظهری و قلت حیلتی؛ اکنون پشت من شکست و چارهی من کم شد».(2)
پی نوشت:
(1) مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس ،ص434
(2) بحار الأنوار، ج45، ص 41
................................
پایان پیام | 348