به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ عاشورا عالیترین حماسه جاویدانی است که در زمان محدود و با فداکاری افراد معدودی به وقوع پیوست. اما همواره به عنوان «انقلاب بزرگ» بر تارک تاریخ بشریّت می درخشد.
شاید اما آن چه بیش از همه جریان عاشورا را پر فروغتر و جاودانه ساخته و آن را به عنوان یک مکتب معرفی میکند، بُعد سیاسی آن است که بسیاری از انسانها را متحوّل کرده و عامل تحرکی قدرتمند برای جوامعِ مظلوم، جهت ایجاد حرکتی انقلابی علیه خودکامگی بسیاری از زمامداران فاسد بوده است.
حتی میتوان ادعا کرد، اگر حماسه عاشورا رخ نمی داد، بدون شک هیچ نهضت اسلامی دیگری به وقوع نمیپیوست؛ در نتیجه رشد جوامع اسلامی با خطرات جدّی روبه رو شده و در نهایت مکتب «انسان ساز» اسلام تعطیل میشد.
اولین مولّفه سیاسی قیام امام حسین(ع)، داعیه حضرت برای تشکیل حکومت اسلامی بود و به صراحت بیان میفرمود آل ابوسفیان لیاقت حکومت را ندارند(۱) و از جدّم رسول خدا(ص) شنیدم که فرمود: «خلافت بر خاندان ابوسفیان حرام است و اگر روزی معاویه را در بالای منبر من دیدید او را بکشید، ولی مردم مدینه او را بالای منبر دیدند و نکشتند و اینک خداوند آنان را به یزید فاسق (بدتر از معاویه) گرفتار نموده است.»(۲)
ودر همان حال هرجا مناسب می دید، شایستگی خود را برای تشکیل حکومت اعلام می نمود و مردم را به پذیرش حکومت و رهبری عادل دعوت می کرد؛ ازجمله در نامه ای به مردم بصره نوشت: «و نحن نعلم انّا احقّ بذلک الحقّ»؛ ما یقین داریم که در مسئله حکومت و خلافت از همه شایسته تر هستیم.(۳)
البته حضرت اباعبدالله(علیهالسلام) حق حکومت را از آن رو مطالبه میفرمود که هدف ایشان از تشکیل حکومت، تنها اجرای احکام دین و جاری شدن حاکمیت الهی بود. این نگاه به حکومت، دقیقاً نقطهی مقابل تفکر بنیامیه بود؛ چه اینکه معاویه و یزید عملاً تفکر «سکولاریستی» را رواج می دادند.
این مدعا را میتوان با سخنان شخص معاویه اثبات کرد؛ آنجا که او پس از صلح با امامحسن(علیهالسلام)، بلافاصله به کوفه آمد و در سخنرانی خود به مردم صراحتاً گفت: «من با شما سر نماز و روزه نمی جنگیدم، بلکه می خواستم بر شما حکومت کنم و به مقصود خود رسیدم.»(۴)
مرحوم علّامه طباطبایی(ره) در توضیح این سخن معاویه میفرماید: «معاویه با این سخن اشاره می کرد که سیاست را از دیانت جدا خواهد کرد و نسبت به مقرّرات دینی ضمانتی نخواهد داشت و همه نیروی خود را در زنده نگه داشتن حکومت خود به کار خواهد بست و البته روشن است که چنین حکومتی سلطنت و پادشاهی است نه خلافت و جانشینی پیامبر خدا(ص).»(۵)
امام حسین(علیهالسلام) با طرح ریزی و بیان علل قیام خود علیه حکومتی که خود را در قبال اجرای احکام اسلام بیتفاوت نشان میدهد و حتی بالاتر علناً حاکمش احکام مسلم اسلام را نقض میکرد، حداقل دو هدف را به ثمر نشاند؛
اول در بُعد رفتار حاکمان؛ پس از واقعه عاشورا حاکمانی که به نام اسلام برمردم حکومت میکردند، جرأت انجام فسق علنی را نداشتند و حداقل ظواهر احکام اسلام را رعایت مینمودند.
دوم در بُعد اثر اجتماعی؛ جامعه این جرأت را به خود داد که میتواند علیه ظلم و فساد حکومت اظهارنظر و حتی قیام کند؛ شاهد این مدعا، خیزش مردم در قیامهای مختار، زید و حتی قیام عباسیان علیه بنیامیه برای سرنگونی حکومت نیز ابتدا با تاسی از حرکت اباعبدالله بود.
پینوشت:
۱. تحت العقول، ابى شعبه حرّانى، ص ۱۷۲، اعلمى بيروت
۲. الفتوح ج ۵، ص ۲۴ - حياة الامام الحسين ج ۲، ص ۲۵۶
۳. تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ج ۷، ص ۲۴۰
۴. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج ۴، ص۱۶۰
۵. شیعه در اسلام، محمد حسین طباطبایی، ص ۴۴
..............................
پایان پیام/ ۲۶۸