به گزارش خبرگزاری بینالمللی اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ علی در کنار یکی از موکب های خدمت به زائران امام حسین (علیه السلام) ایستاد. او در نزدیک شدن به صاحب موکب برای درخواست از وی جهت توزیع آب بین رهگذران، تردید داشت و به دنبال فرد نیازمندی می گشت تا به هر نحوی به او، کمک کند. علی سی و چند ساله (به درخواست او، نام واقعی اش فاش نشد) پس از از دست دادن پدرش در سال های گذشته در خانه ای با سقف حلبی در شهر مقدس کربلا به همراه مادر بیمارش زندگی می کند. این وضعیت او را وادار به ترک تحصیل درس دانشگاهی و رفتن به سمت یک شغل معمولی کرد که درآمد این این شغل برای تامین هزینه های خانواده اش، کافی نبود.
ندایی از قلب
علی می گوید: با نزدیک شدن به ایام عاشورای سال ۱۴۴۳ هجری قمری، احساس اشتیاق زیادی برای خدمت به زائرین امام حسین(ع) پیدا کردم، بعد از این که به یاد صحبت های پدرم درباره فضیلت خدمت به زائرین، افتادم. پدرم آرزوی خدمت به زائرین در یکی از موکب های حسینی را داشت، اما بیماری اش مانع از تحقق این آرزو شد و من تصمیم گرفتم که روزهایم را وقف خدمت به زائرین امام حسین(ع) کنم.
علی با ترک کردن کارش به سمت موکب های خدمت رسانی به زائرین رفت و نزدیک این موکب ها شد و با تردید خودش را به عنوان خادم به یکی از موکب های خدمت رسانی به زائرین، معرفی کرد. به محض این که صحبت را با صاحب موکب شروع کرد، صاحب موکب ضمن خوش آمد به علی گفت: خدمت به امام حسین(ع) برای همه است، پس بفرما!
عطای بدون مرز
فقر مانع از آن نشد که علی هر چه در اختیار دارد را تقدیم نکند، او می گوید: من در کارهای داوطلبانه مختلفی که در موکب انجام می شد، از جمله توزیع غذا و نوشیدنی تا نظافت خیابان و مکان موکب و آماده سازی مکان های استراحت برای زائرین و کمک کردن به افراد مسن و بیمار و کودکان، مشارکت می کردم. آرزو داشتم که برای خودم یک موکب داشته باشم، اما شرایط مالی ام، اجازه چنین کاری را نمی داد.
لحظات فراموش نشدنی
هر بار که علی به زائری کمک می کند، احساس شادی و نشاط، قلبش را فرا می گرفت. او با اشک از این لحظات تاثیرگذار یاد می کند، مثل کمک به پیرمرد خسته ای که به او، آب و غذا تقدیم کرد یا آرام کردن دختربچه ای که مادرش را در میان ازدحام جمعیت، گم کرد و دیگر موقعیت های متعارفی که در موکب حسینی ما رخ می دهد.
برکتی از امام حسین (علیه السلام)
علی بعد از پایان مراسم زیارت عاشورا در سال ۱۴۴۳ هجری قمری، خلاء بزرگی در قلب خود احساس کرد و به کارش بازگشت، اما صاحب کارش دیگر، او را نپذیرفت، چون در اوج حضور زائرین یعنی دهه اول محرم که میلیون ها زائر می آیند، کار را ترک کرده بود. علی با دغدغه معیشت به حرم امام حسین(ع) رفت تا به این امام معصوم، شکایت کند. اما به محض این که از بین الحرمین به درب قاضی الحاجات حرم امام حسین(ع) رسید تا اشک ریزان وارد صحن شریف شود، با پیرمردی مواجه شد که انگار سال هاست او را می شناخت. با او درباره زندگی ام و هزینه های درمان مادرم که مثل هربار منتظر است با دست پر به نزدش برگردم، صحبت کردم. آن پیرمرد در مقابل به من پیشنهاد کار در شرکتش با حقوق خوب را داد. علی می گوید که بعد از این تجربه، یقین کردم که امام حسین(ع) هیچ کس را رها نمی کند و این از برکات این امام معصوم است.
زندگی جدید
علی آنچه که اتفاق افتاده بود را باور نمی کرد و احساس می کرد که این شغل، هدیه ای از خداوند متعال بابت خدمت به زائرین و از برکات امام حسین(ع) است. این شغل، درآمدی را برای او فراهم کرد تا توانست که مادرش را در یکی از مهم ترین و بهترین مراکز پزشکی در عراق، درمان کند. همچنین توانست بعد از سه سال کار و تلاش با افتتاح موکبش، آرزوی خودش و پدرش را محقق کند و در این موکب در عاشورای سال ۱۴۴۶ هجری قمری به زائرین خدمت رسانی کرد. موکب علی که نام آن را «موکب خادمان عترت طاهره» گذاشت، آبمیوه و آب خنک و قهوه عربی در کنار وعده های غذایی در زمان های مختلف به زائرین تقدیم می کند. راهنمایی کردن درباره مناطق خاص به زائرینی که از خارج از استان کربلا می آیند و خدمات دیگر به گفته علی در این موکب ارائه می شود.
..............................
پایان پیام/ ۲۶۸