به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ در آستانه اربعین سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و حضور میلیونی زائران سیدالشهداء(ع) در پیادهروی اربعین، خبرگزاری ابنا سلسله گفتوگوهایی با علما و برخی شخصیتها درباره اهمیت این آئین انجام داده است.
گفتوگوی زیر با آیتالله «محمدهادی یوسفی غروی» محقق و مورخ معاصر و از اساتید حوزه علمیه قم درباره جایگاه و اهمیت اربعین در مکتب شیعه و تاریخچهی پیادهروی اربعین در عراق است که در پی میآید:
*به عنوان اولین سؤال بفرمایید که ریشه و تاریخچهی پیادهروی اربعین در عراق که یک سنت اصیل عراقی است به کجا برمیگردد؟ مردم عراق چه زمانی پیادهروی اربعین را شروع کردند که به عظمت امروزی رسیده است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
اخبار ائمهی اطهار(ع) در فضیلت زیارت ائمه(ع) و به خصوص ابیعبدالله، سیدالشهداء(ع) متعدد است که مرحوم محدث قمی در مفاتیح الجنان، کتاب دعا و زیارتشان نمونههای خوبی را آوردهاند. ایشان در مقدمهی کتاب نوشتهاند که قبلاً یک کتاب مفتاح الجنانی از عدهای بوده است که چند نفر را نام بردند، اما مشهورشان شیخ رحمتالله کرمانی بوده است که مفتاح الجنان را نوشته بود و بعد از اینکه مرحوم محدث قمی از نجف اشرف از تتلمذ و شاگردی نزد مرحوم شیخ المحدثین حاج میرزا حسین نوری صاحب مستدرک الوسائل و بعد از فوت ایشان به ایران و قم رسیدند و مبتلا به تنگی نفس شده بودند، حکیمان آن زمان به ایشان پیشنهاد کرده بودند که اگر به مشهد برود، هوای این شهر برای ایشان مناسبتر است. لذا ایشان به مشهد مشرف شدند و در این شهر مقیم شدند. مشهد که شهر زیارتی و به خصوص زیارت امام رضا(ع) است، کتابفروشهای مشهد شنیده بودند که کتاب مفتاح الجنان از نظر روایتی اشکالاتی دارد به همین دلیل خدمت محدث قمی رسیدند و پیشنهاد کردند که اگر نظر شما هم همین است که کتاب مفتاح الجنان احتیاج به اعاده نظر در ترتیب روایاتش دارد، شما این کار را برای ما انجام دهید، خدا به شما اجر دهد. البته من مقداری بیشتر از آنچه که در مقدمهی کتاب مفاتیح الجنان آمده بیان میکنم. ایشان در آنجا در حد نیم صفحه این معنا را ذکر کردهاند و من تفصیل بیشتری میدهم.
بالأخره ایشان دست به کار شدند و البته باز بنا به توصیه و سفارش خود کتابفروشها گفتند که تغییرات به نحوی باشد که بتوان روی همان چاپ قبلی مفتاح الجنان تغییراتی که مرحوم محدث قمی میدهند، انجام شود؛ یعنی نزدیک به همان چارچوب باشد تا کلیشهی کتاب تغییرات زیادی نداشته باشد. لذا مرحوم محدث قمی این کار را انجام دادند و به این مقدمه در اول کتابشان اشاره کردند. محدث قمی وقتی به قسمت زیارات امام حسین(ع) رسیدند ... خب، زیارات ائمه(ع) به دو قسمت زیارات مخصوصه و زیارات مطلقه تقسیم میشوند: مطلقه یعنی مخصوص به روز خاصی نیست، اما مخصوصه مربوط به ایام خاصی است. برای نمونه، امیرالمؤمنین(ع) 3 زیارت مخصوصه و 7 زیارت مطلقه دارد، امام حسین(ع) هم نزدیک به 7 زیارت مطلقه و 7 زیارت مخصوصه دارد. زیارت اول رجب، نیمهی رجب، نیمهی شعبان، شبهای قدر ماه مبارک رمضان، عید فطر، عید قربان، روز عرفه، روز عاشورا، روز اربعین و شبهای جمعه به طور کلی، زیارات مخصوصهی امام حسین(ع) هستند که میبینید زیارات امام حسین(ع) از زیارات پدر بزرگوارشان امیرالمؤمنین(ع) بیشتر است و بیشترِ زیارات مخصوصه مخصوص به امام حسین(ع) است. یکی از زیارات مخصوصهی امام حسین(ع) همانطور که عرض کردم زیارت اربعین است، یعنی زیارت 40 روز پس از سالروز شهادت امام حسین(ع)، یعنی 40 روز بعد از روز عاشورا است که مطابق با روز 20 ماه صفر میشود.
برای زیارات امام حسین(ع) در اخبار ائمهی اطهار(ع) که مرحوم محدث قمی در مفاتیحشان در باب زیارات امام حسین(ع) روایاتی از ائمهی معصومین(ع) آوردند، فضیلت زیارت در روایات متعدد گاهی به هر قدم ثواب حج و عمره و گاهی بیش از ثواب یک حج و یک عمره و حتی بعضی از مرویات تا 99 بار ثواب حج و عمره برای زیارت امام حسین(ع) ذکر شده است. البته در یک نقلی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که برای عایشه ذکر کردهاند، یعنی عایشه هم حاضر بوده در آن زمانی که حضرت بنابر این خبر فضیلت زیارت امام حسین(ع) را به مناسبت خبری که پیامبر اکرم(ص) از شهادت نوهشان، امام حسین(ع) دادند، بیان کردند و بعد فرمودند: هر کسی به زیارتش برود ثواب حج و عمره دارد. او تعجب کرد و گفت: عجب! حج و عمره برای هر قدمی برای زیارت امام حسین(ع)؟ پیامبر اکرم(ص) اضافه میکردند تا بنابر این نقل به 99 حج و عمره برای هر قدمی بر زیارت امام حسین(ع) بدون ذکر وقت خاص رسیدند. یعنی این دیگر از روایات زیارات مخصوصه نیست، به طور مطلق است و پیامبر(ص) دست نگه داشتند از اینکه بیشتر از این اظهار تعجب کند. بنابر عایشه گفت: چون دیدم هر چه من اظهار تعجب میکنم شما مزید ثواب برای حج و عمره برای هر قدمی در زیارت امام حسین(ع) ذکر میکنید و لذا متوقف شدم.
حالا به سراغ این برویم که ارقام این حج و عمرهها در زیارات مختلف، مختلف آمده و جوابش این است که اعمال صالح مرتبهی واحدی ندارد، به اعتبار اینکه هر عمل صالحی از هر کسی در هر زمانی، در هر مکانی به تناسب اختلاف حال آن کسی که این عمل صالح را انجام میدهد، مراتب مختلفی دارد. ممکن است کسی با تمام حضور ذهن و حضور دل و حضور قلب، عمل صالحی را انجام دهد و با تمام اخلاص باشد اما مراتب اخلاص، توجه و حضور قلب کسی کمتر باشد. به تناسب و به اختلاف مثلا ممکن است مخارجی که در آن راه کرده است، مشوب و مشکوک باشد و یا نه، خالص باشد. فردی، بسیار عنایت کرده و به حساب شرعی مال خودش رسیده است و مخصوصاً این مالی که در راه زیارت مصرف میکند. لذا اینها موجب اختلاف مراتب ثواب میشود. به هر عمل صالحی به تناسب مراتب عمل، اجر و پاداش داده میشود. لذا جای تعجب ندارد، همین نمونه روایاتی که مرحوم محدث قمی در بخش زیارات امام حسین(ع) در مفاتیح آوردهاند، این اختلاف در لابهلای این روایات آمده است و طبیعی است که این سؤال برای افرادی مطرح میشود و جوابش هم این است که جواب خیلی سرراست و واضح است، یعنی از قبیل قضایایی است که قیاساتش با خود آن آمده است.
در خصوص اربعین، اصل زیارت مخصوصهی اربعین در دو روایت رسیده است، یکی از امام صادق(ع) از شخصی به نام صفوان بن مهران جمال؛ که از اسم او پیدا است که فارس و از موالی بود. موالی یعنی ایرانیانی که در لابهلای عربها زندگی میکردند. بعد از اینکه اعراب مسلمان به سرزمین ایران وارد شدند، عدهای از ایرانیان متقابلاً به کوفه منتقل شدند و در کوفه زندگانی میکردند. بعد که بغداد ساخته شد، عدهای از ایرانیان ساکن بغداد شدند و .... لذا یکی از اینها شخصی است که در کوفه بوده و اتفاقاً مالدار شده بود، شترهای زیادی داشت و غالباً شترانش را در راه حج و عمره کرایه میداد. لذا روایتی دارد که چون هارون الرشید هزار شتر از صفوان بن مهران جمال را برای سفر حج خود و اصحابش کرایه کرده بود، امام صادق(ع) اظهار کراهت کردند و صفوان گفت که آخر در راه حج خانهی خدا بوده است! حضرت فرمودند: مگر دلت نمیخواست که او زنده بماند، برگردد و باقیماندهی پسکرایه را به تو بپردازد؟ همین اندازه که تو مایل باشی که یک ظالمی مثل هارون الرشید دوام بقاء و دوام عمر پیدا کند، خود این طرفداری از ظلمه شمرده میشود و لذا امام اظهار کراهت فرمودند. البته علما این روایت را حمل بر مورد خاص کردند، نه اینکه هر کسی در هر زمانی برای هر ظالمی اینطور به حرمت عمل مورد عنایت باشد، اما در آن زمان امام صادق(ع) نسبت به شخص هارون الرشید این اظهار را فرمودند. به عنوان مثال یکی از مواردی که شنیدم عالم مجتهد و فقیه مطلقی این اظهارنظر را کرده باشد مرحوم امام خمینی(ره) در نجف اشرف در مجالس استفتاءشان بود که اول شب، مجلس نیم ساعتهی جواب استفتائات داشتند که استفتاء مطرح میشد و مرحوم امام جواب میدادند و بعد هر شب به زیارت حرم امیرالمؤمنین(ع) میرفتند و برمیگشتند.
صفوان بن مهران جمال از امام صادق(ع) نقل میکند که حضرت به من فرمودند که در زیارت اربعین امام حسین(ع)، وقتی که چاشت بلند میشود، (یعنی یکی، دو ساعت از آفتاب برآید،) در زیارت امام حسین(ع) فلان مضامین را بگو. این روایت از روایاتی است که امام صادق(ع) متن زیارت را به صفوان بن مهران جمال تعلیم کرده است. از همینجا معلوم میشود که صفوان آدم نسبتاً باسوادی بوده که امام متن زیارت را به او املاء و دیکته میکنند. البته تمام اخبار فضیلت زیارت امام حسین(ع) متن زیارت ندارد، مختلف است. بعضیها با متن زیارت است، بعضیها هم نسبتاً مفصل و بعضیها هم مختصر است و بعضیها هم متوسط است. خیلی از آنها متن زیارت ندارد و فقط خبر در فضیلت زیارت است. لذا بعضی از علما گرفتهی از مرحوم شیخ مفید در مزار ایشان و همچنین مرحوم شهید در مزار ایشان، علمای متعددی متن زیارت را نسبت به آن زیارتهایی که ثواب فضیلت زیارت در روایت معصوم آمده اما متنی برای زیارت نیامده است، علما پیشنهاد کردند و مانعی هم ندارد. همین اندازه که متن آن رها شده، به این معنا است که هر متنی که مناسب میبیند می آورد. برای نمونه عالمی آشنا به مراتب فضل ائمه(ع) است و میتواند متناسب با مقامات آنها مضامینی در زیارت به کار ببرد و زائر در مقام عرض زیارت نسبت به معصوم آن کلمات را ادا کند، اینها را علما پیشنهاد کردهاند. اینها در متن زیارتهایی که مرحوم محدث قمی در مفاتیح الجنان آورده، آمده است که البته خیلی از آنها قبلاً در همان مفتاح الجنان بوده، اما مرحوم محدث قمی، متن زیارتها و هم روایاتی که در این زمینه آمده را پالایش کرده است. بعضی همانهایی است که در مفتاح الجنان قبلی آمده و بعضی هم غیر از آنها است، با آنها تفاوت دارد و یا نسخههایش تفاوت دارد.
عرضم این است که امام صادق(ع) در زیارت اربعین، در متن زیارت که حدود یک صفحه بیشتر نیست و غیر از متن زیارت خود امام حسین(ع)، چند جملهای در زیارت حضرت ابوالفضل(ع) یا حضرت علیاکبر(ع) یا شهدا خیلی زیاد نیست، خیلی کم است، یعنی یک یا دو سطر بیشتر نیست، عمده زیارت خود حضرت سیدالشهداء أبیعبدالله الحسین(ع) است و در روایات هیچ اشارهای به پیاده رفتن در اینجا و در خصوص زیارت اربعین نیامده است. چون کسی ممکن است همانطور که شما اشاره کردید با این مظاهر باشکوهی که الان زیارت اربعین گرفته است، با کثرت جمعیتی که از همه جا و به خصوص از ایران میروند، به نظر برسد که شاید در خصوص زیارت اربعین غیر از متن زیارت فضیلت پیادهروی، روایت به خصوصی آمده باشد که نخیر، حتی یک روایت در فضیلت خصوص پیادهروی برای زیارت اربعین نداریم، بلکه مشمول کلیت فضیلت پیادهروی برای زیارت امام حسین(ع) است که اشاره کردم که مراتبش مختلف است و از یک حج عمره گرفته تا بسیار بیش از اینها است.
عرض میکردم که متن روایت برای زیارت اربعین دو تا است که یکی روایت صفوان بن مهران جمال از امام صادق(ع) است که مرحوم شیخ طوسی در کتاب تهذیب نقل کردهاند که یکی از کتب اربعه است، کتاب معتبری است و به این خبر مرحوم شیخ طوسی اعتنا کرده و در کتاب تهذیبشان آوردهاند. البته دیگران هم بعد از مرحوم شیخ طوسی آوردهاند، مثلا سید بن طاووس هم در کتاب اقبال و همچنین در کتاب مصباح الزائر آوردهاند.
روایت دیگر در فضیلت زیارت اربعین امام حسین(ع) یک جمله از حضرت امام حسن عسکری(ع) است که درباره ویژگیهای پیروان ائمهی اطهار(ع) آمده است. امام حسن عسکری(ع) 5 نشانه را بنابر این نقل و در این محدوده بیان کردهاند و الّا در کتاب هدایة الکبری حسین بن حمدان خصیبی، 10 ویژگی از نشانههای شیعیان و پیروان ایشان شمرده شده است، اما مرحوم شیخ طوسی از میان این 10 ویژگی، 5 ویژگی را انتخاب کردهاند. چرا؟ ظاهراً وجه آن این است که این 5 ویژگی منحصر به این روایت نیست و روایات دیگری مؤید دارد، اما بیش از این 5 ویژگی، بقیه آنها مؤیداتی از روایات دیگر به این صورت ندارد. لذا شیخ طوسی(ره) این 5 ویژگی را انتخاب کرده و همینها شهرت پیدا کرده است که یکی از آنها زیارت اربعین است. البته بعضی تشکیک کردهاند که شاید منظور، زیارت خصوص اربعین امام حسین(ع) نیست، چون در متن روایت اسمی از امام حسین(ع) آورده نشده و فقط گفته زیارة الاربعین آمده است. ولی نشان میدهد که اصطلاح «زیارة الاربعین» در میان شیعیان مشهور و شناخته شده بوده، به همین دلیل امام حسن عسکری(ع) نیازی ندیدند که حتماً به اسم امام حسین(ع) تصریح کنند و به زیارت اربعین اکتفا کردند.
مؤید این مطلب این است که در قرن چهارم، ابوریحان بیرونی، ریاضیدان معروف دربارهی اربعین میگوید: روز بازگشت اهل بیت(ع) و رئوس، یعنی سرهای مقدس شهدای کربلا و به خصوص سر مقدس امام حسین(ع) روز اربعین بوده است. خوارزمی در مقتلش نقل کرده است که یزید، امام سجاد(ع) را مخیر کرد که اگر مایل باشد سر مقدس امام حسین(ع) را به او واگذار کند. من تذکر میدهم به اینکه از نظر فقهی در این زمینه اختلافی نیست؛ مثل مسائلی که احیاناً اختلافی در فتوا هست، این از مسائل اختلافی نیست که هر مسلمانی، در هر زمانی، در هر مکانی هر قطعهای از جسد هر میّت مسلمانی را بداند که متعلق به میّت مسلمانی است و این قطعه از بدن او است، در حد امکان خودش واجب است که این قطعه را بردارد و به نزدیکترین نقطه به جسد برساند. قطعاً امام سجاد(ع) همین کار را کردند و سر مقدس امام حسین(ع) را که یزید رفع ید کرده، برداشته است و با خودش به کربلا رسانده است. این یکی از مؤیدات خبر برگشت اسرای اهل بیت(ع) همراه امام زین العابدین(ع) از شام به کربلا است که منشأ اصلی اربعین هم همین است.
پس گفتیم که امام حسن عسکری(ع) یکی از
نشانههای مؤمنین به آنها، یعنی پیروان ائمهی اطهار(ع) و شیعیانشان را زیارت
اربعین امام حسین(ع) میدانند. عرض میکردم که ابوریحان بیرونی میگوید روز بیستم
صفر روز مَرَدّ رئوس یعنی روز بازگشت سرهای مقدس است. وی از شیعه نقل قول میکند
که بازگشت رئوس، در شیعه شایع و رایج است و شهرت دارد که چنین روزی در تقویم
شیعیان وجود دارد و این هم مؤید اصل این است که اربعین یک امر کهن و ریشهداری
است. یعنی اربعین امام حسین(ع) یک امر حادثی نیست.
*در عصر حاضر، پیادهروی اربعین رونق فوقالعادهای پیدا کرده است. علت این امر را تشریح کنید.
بله، این حادث است. طلاب علوم دینی در نجف اشرف که در کنار حرم امیرالمؤمنین(ع) حضور داشتند، بنا گذاشته بودند که چند روزی قبل از زیارت مخصوصه، درسهای حوزه را متوقف کنند و عدهای از طلاب به طور اختیاری یک نفر را به عنوان استاد دعوت میکنند و پیشنهاد میکنند که او با آنها به زیارت برود تا در میان راه هم بیکار نباشند و مذاکرهی احادیث علمی یا احکام فقهی داشته باشند. البته در میان راه برای مردم دیگر هم ناشر، مذکر و یادآور احکام اسلام باشند. لذا از قدیم در میان حوزویان نجف اشرف این مرسوم شده بود و عدهای از طلاب، درسها را 2-3 روزی را قبل از اربعین تعطیل میکردند و در راهی که بیشتر نخلستان بود به طرف کربلا حرکت میکردند. البته این نخلستان از کوفه تا کربلا به طور کامل نیست و تکه پارههایی نخلستان جدا میشود. یعنی یک قسمتهایی بیابان است و نخلستان نیست، اما بسیاری از بخشهای آن نخلستان است و در کنارهی آن رود فرات است که از حله تا کوفه میآید. بنابراین طلاب علوم دینی از کوفه در کنار نخلستان رود فرات تا حله میروند و از حله هم فاصلهای دارد که به شهری به نام طویریج میرسد. طویریج به لهجهی عربی عراقی به معنای طریق کوچک و تصغیر طریق است، راه کوچکی که از حله به طرف کربلا میرود و دست چپ راه اصلی به طرف حله است. جایی است که همان عزا و راهپیمایی عظیم و معروف طویریج در روز عاشورا است. عزاداری طویریج به تأسیس یکی از علما و سادات شاه عبدالعظیمی در طویریج و از وکلای مرحوم آسید ابوالحسن اصفهانی آغاز شد. او پیادهروی روز عاشورا از طویریج به کربلا که حدود 3 فرسخ راه است را پیشنهاد کرد و تأسیس شد؛ سنت خوبی هم شد، «مَن سنّ سنةً حسنه» شد و هنوز ادامه دارد. اما نسبت به اربعین، پیادهروی نسبت به غیر اهل علم رایج نبوده است، مگر احیاناً به ندرت وقتی میبینند عدهای از اهل علم با یکی از اساتیدشان راه افتادند، اینها هم احیاناً به ندرت ملحق میشدند و اجازه میگرفتند که ما هم با شما بیاییم. البته اهل علمی که راه میافتادند غالباً با خودشان یک مقداری آذوقه و مخصوصاً ماست چکیدهای با نانهای برشتهای که خشکانده بودند برمیداشتند و در همیانی قرار میدادند که مورد استفادهی خود ما هم بود. من 20 سفر پیاده از نجف تا کربلا را با همین وضعیت مشرف شدم، علما با همیانی که یک مقداری نان برشتهی خشکیده با خودشان برمیداشتند، ماست هم بود. یعنی اگر نان و ماستی استفاده میکردند، از همین نان و ماستهای خودشان بود و در آن ایام مسئلهی موکب و اینها نبود.
بعد از سقوط صدام، ملت عراق با تشویق علما ارادهای پیدا کردند، چون یک مقداری شک و شبهه ایجاد شده بود در اینکه آیا شیعه در عراق اکثریت ملت عراق هستند یا نه؟ اکثریت با آنها است یا اکثریت با غیرشیعه است؟ بنابر این شد که شیعیان اثبات وجود کنند که ما عدد کم و در اقلیت نیستیم. مخصوصاً یک روزنامه فرانسوی در ایام مضایقهی بر حوزهی نجف و علمای نجف با مرحوم آیتالله خوئی مصاحبهای کرده بودند و از زیر زبان ایشان نوشته بودند که اقلیت شیعه در عراق در امان هستند و در زجر و زحمت بعثیها نیستند. آنها به زبان آقای خوئی از شیعه به اقلیت تعبیر کرده بودند. بالأخره این موجب شد که شیعیان همت کردند و عدهای هم متبرع شدند برای اینکه خرج پیادهروی زائران را بر عهده بگیرند. موکب به معنای هیئت دستهجمعی است، وَکَبَ یَکِبُ یعنی وَفِدَ یَفِدُ یعنی به صورت هیئتی راه افتادند؛ این معنای مَوکب است. موکبی که در فارسی اشتباهاً موکب میخوانند، اصلش همان کلمهی عربی مَوکب است و معنای آن پذیرایی غذا و یا حتی میزبانی مکان و اینها نیست. کلمهی موکب را غالباً در عربی به دستهجات عزاداری اطلاق میکنند که در خیابانها به راه میافتند. موکبها از زمان آل بویه در بغداد بود که رکن الدوله بُوَیهی یا عضدالدولهی بُوَیهی، روز تاسوعا و عاشورا را عزاداری عمومی اعلان میکردند و دستور میدادند که بازارهای بغداد را تعطیل کنند. چون متقابلاً گفته میشد که پس اگر روز تاسوعا و عاشورا روز تعطیلی باشد، مردم آذوقهشان را از کجا تأمین کنند، لذا خود آنها بر عهده گرفته بودند و به بازارها دستور میدادند که اولاً سربازهایشان با پرچمها در بازارها به عزاداری راه میافتادند؛ پرچمهایی که هر رنگی از آنها مربوط به یک فوج نظامی خاصی بود، بعد هم برای وقت غذا حصیرهای بوریا را در بازارهای بغداد پهن میکردند و غذا روی این حصیرهای بوریا میریختند و اعلان اطعام عمومی میکردند که تمام مردم بغداد میتوانند از این غذاها هم بخورند و هم ببرند. این اطعام طعام برای دستهجات عزاداری از ملوک آل بُوَیه بوده است. البته در فرهنگستان زمان رضاخان آل بُوَیه را به ضبط تاریخی عربی آل بویه کردند، گفتند که چون اصل آنها فارسی است و از بوی است، چون پدر اینها ماهیگیر بوده لذا بوی ماهی میداد و لذا آل بویه گفتهاند. اما ضبط تاریخی آن در عربی آل بُوَیه است.
بالأخره بنا بود که مردم عزاداری کنند و اینها غذای عزای عمومی امام حسین(ع) را بر عهده بگیرند. این رسم عمومیت پیدا کرد و تا کنون که بیش از 1000 سال از آن تاریخ میگذرد ادامه و توسعه پیدا کرده است.
بنابراین مواکب در اواخر و بعد از سقوط صدام برپا شد. مخصوصاً یک مقدار زیادی انگیزه برای این بود که چون متأسفانه بعثیها 8 سال، جنگی را بر جمهوری اسلامی تحمیل کردند که مقدار زیادی هم به تحریک دشمنان اسلام و دشمنان شیعه بود و قتلعام به راه انداخته بودند؛ عقلای علمای ایران درصدد این برآمدند که وضعیت جنگآوری 8 ساله را به نحوی ترمیم کنند. در نتیجه این زیارت که به صورت دستهجمعی زائران امام حسین(ع) به طرف عراق بروند و عراقیها از زوّار پذیرایی کنند، یک مقداری مقاصد دیگری در این کار بود که قبلاً اشاره کردیم و منافاتی هم ندارد، اما یک مقداری هم برای التیام بین دلهای مسلمانان و شیعیان و پیروان ائمهی اطهار(ع) و مخصوصاً حسینیان است. یک عبارتی هم به کار میبردند که «حبّ الحسین(ع) یجمعنا» مودّت به امام حسین(ع) جامع ما است و ما را زیر پرچم امام حسین(ع) جمع میکند.
*دربارهی شرکت و حضور مراجع و بزرگان طراز اول در پیادهروی اربعین بگویید.
پیادهروی اربعین یک مقدار قبل از دوران حضور ما شروع شده بود. عدهای از علما همراه با طلاب حوزهی علمیه که به زیارت مخصوصهی امام حسین(ع)، به صورت پیاده از نجف به کربلا میرفتند که تقریباً حدود 80 کیلومتر است؛ یعنی بنا به معروف فاصلهی بین نجف و کربلا 16 فرسخ است. آن زمان بین نجف و کربلا آسفالت نبود و راه خاکی و هوا در غیرنخلستان خیلی داغ و گرم بود. البته فصول سال مختلف بود اما خیلی از اوقات در گرما بود، لذا خیلی آماده نبود برای اینکه کسی در قسمت غیرنخلستان پیادهروی کند، البته افرادی بودند ولی خیلی کم بودند.
اما نسبت به علما، یک نقلی داریم که مرحوم حاجی نوری صاحب مستدرک الوسائل، استاد مرحوم محدث قمی و مرحوم آقا بزرگ طهرانی، ملتزم به زیارت پیادهروی کربلا بودند. البته در برگشت غالباً با کشتیهای بادبانی روی شط فرات از همان طویریج به حله و از حله به کوفه و به نجف منتهی میشدند. در همان سال آخر حیات مرحوم حاجی نوری، خود مرحوم محدث قمی هم با ایشان بودهاند و این قضیه را به این صورت نقل میکنند. اما پیادهروی اربعین مرسوم و معمولِ مراجع وقت نبوده، مگر آنچه که ما درک کردیم مرحوم آیتالله آقا سید محمود حسینی شاهرودی بسیار به پیادهروی به کربلا ملتزم بودند؛ خود ایشان و طبعاً فرزندانشان، آقا سید محمد، آقا سید علی، آقا سید حسین آخرین فرزندشان و دیگرانی که از اصحاب و منسوبین ایشان بودند، مثل دامادهای مرحوم آقای شاهرودی با ایشان در پیادهروی شرکت میکردند. اما غیر از مرحوم آیتالله شاهرودی از مراجع، احدی را نه دیدیم و نه شنیدیم. حتی مرحوم امام هم وقتی به عراق و نجف اشرف رسیدند، قصد اقامت نمیکردند، چون میگفتند که با قصد اقامت، به دشمنمان فرصت و مهلت میدهیم و میگوییم که ما از مبارزه رفع ید کردهایم و عصای ماندن و اقامت انداختیم و مقیم نجف شدیم. نمیخواهیم این معنا به دشمنمان یعنی دستگاه شاه برسد و لذا قصد اقامت نمیکردند. امام برای زیارتها با ماشین به کربلا میرفتند، 2-3 روزی را قصد زیارت امام حسین(ع) میکردند و برمیگشتند. حتی قصد اقامت ده روز در کربلا نمیکردند، مگر همان بار اول که از کاظمین به کربلا رفتند و علمای کربلا پیشنهاد کردند برای اینکه مردم بتوانند با شما نماز جماعت بخوانند، خوب است قصد اقامت کنید تا نمازتان تمام باشد و مردم بتوانند اقتدا کنند. ایشان هم قبول کردند و این 10 روز در کربلا ماندند، اما بعد از آن هیچ قصد اقامتی در کربلا نکردند، در نجف هم قصد اقامت نمیکردند. اما فرزند ارشد ایشان، مرحوم حاجآقا مصطفی خمینی مایل بود با طلبههایی که غالباً طلبههای ایرانی بودند که در نجف در اطراف ایشان بودند و البته از علاقهمندان به مرحوم امام بودند، پیادهروی کربلا را گزینش میکردند و انجام میدادند. شاید چندین سفر رفته باشند. من اعدادش را نمیدانم اما عدد پیادهروی خودم را میدانم که به 20 مورد رسید. اما نسبت به مراجع دیگر از احدی از مراجع نشنیدهام. یعنی مثلاً از مرحوم آیتالله حکیم، یا مرحوم آیتالله خوئی نقل شده باشد که اینها به پیادهروی کربلا رفته باشند، ابداً از اینها نقل نشده است.
پیادهروی اربعین کمکم به جایی رسید که شهید سید محمدباقر حکیم، آقازادهی مرحوم آیتالله حکیم با عدهای میرفتند و به مرور زمان پیادهروی به غیر اهل علم هم رسید که اتفاقاً بیشتر کسبهی ایرانی مقیم نجف بودند. مجالس عزای حسینی در نجف با حضور ایرانیها برگزار میشد. برای نمونه مرحوم آقا شیخ حسین سیبویه از علمای شیعهی اصالتاً یزدی مقیم کربلا در اواخر حیاتشان به نجف اشرف آمدند که درک بحث مرحوم آیتالله خوئی را داشته باشند. ایشان برای ایام مناسبتی مثل شبهای ماه مبارک رمضان و یا ایام فاطمیه(س) در مسجد مرحوم شیخ طوسی، مجلس عمومی برپا میکردند که غیرطلبهها و غیر اهل علم هم شرکت میکردند. خود آقای سیبویه ملتزم به زیارت پیادهروی کربلا بودند لذا اهل مجلس ایشان با ایشان به سمت پیادهروی کربلا راه میافتادند. البته از همان طریق نخلستان میرفتند که اصطلاحاً نام آن طریق العلماء شده بود، چون غالباً علما از آن طرف میرفتند.
بعثیها پیادهروی کربلا را منع کردند، چون فهمیدند که این کار نوعی تظاهر به وجود شیعه در مقابل غیرشیعه است. حتی بعثیها تهدید کردند و با شکستن دیوار صوتی در بین زواری که پیادهروی میکردند، ایجاد رعب و وحشت میکردند. همچنین مرحوم آقا سید باقر حکیم را وادار کردند که از طرف دولت از مردم بخواهد که متفرق شوند.
پیادهروی یک جریان مستمر دائمی نبود بلکه یک جریان عارضی بود ولی بعد از سقوط صدام مردم بعد از آن دوران ممنوعیت، انفجاری پیدا کردند و احساس آزادی کردند و زمینه برای این پیش آمد که علما و مخصوصاً از طرف ایران، از این قضیه برای اثبات اکثریت وجود شیعی در عراق استفاده شود.
*معمولاً افرادی که به پیادهروی مشرف میشوند، خاطراتی از میهماننوازی مردم عراق دارند، اگر حضرتعالی هم خاطرهای دارید بفرمایید.
اعراب در میان راه در نخلستانها، قطعه به قطعه هستند. برای نمونه خانوادهای در بیابان یا در میان نخلستانها یک خانهی کپر و گِلی درست کرده بودند و آنجا زندگی میکردند. بعضی از اهالی این خانهها احیاناً سر راه زوّار میآمدند و نزدیک اوایل شب، دعوت میکردند که نماز مغرب و عشاء را آنجا بخوانند، شامشان را بخورند و در سایبان شب که سایبان بدون حرارت یا حرارت کمتر بود، راه بیافتند. من هم یکی از کسانی بودم که احیاناً در همین مجالس هم دعوت میشدم. این دعوت هم اینطور نبود که همیشه اجابت شود، خیلی اوقات دوستان به همان ماست و نان خشک برشتهای که داشتند اکتفا میکردند. چون در روایات پیادهروی کربلا و زیارت امام حسین(ع) توصیه شده است و مرحوم محدث قمی در مفاتیح نوشته است که زوّار خیلی تخیّر در اطعمه، یعنی گزینش طعامهای لذیذ نداشته باشند، و مثال زده که طعام سادهای مثل نان و ماست باشد. لذا غالباً زوّار دعوت آنان را اجابت نمیکردند، اما احیاناً اگر خیلی اصرار میکردند، اجابت میکردند. یک بار به یاد دارم که اجابت کردیم و اتفاقاً مرد خانه هنوز برنگشته بود و زن خانه خیلی اصرار کرد و رفتیم و مشغول نماز بودیم. او هم مشغول تهیهی شام بود و متأسفانه روغنی که روی آتش گذاشته بود، در تاریکی ـ چون آن زمان برق نبود ـ روی پای آن بنده خدا ریخت و این قضیه موجب تلخی آن شام برای ما شد. شوهر او هم سر رسید و وضعیت را دید. میخواهم بگویم که بله، کسانی بودند که اصرار میکردند و اینطور نبود که همیشه آماده باشند و تهیه دیده باشند. ممکن بود یک چیزی را برای خودشان دارند درست میکنند و میدیدند که جمعیت 3 یا 5 نفر و یا 7 نفر هستند، یعنی جمعیت زیادی نیستند، اینها را دعوت میکردند و گاهی اصرار میکردند. گاهی هم برعکس میشد، یعنی دعوت میکردند و مثلا انگشتری در دست آقایان میدیدند و اصرار میکردند که ما را شریک ثواب انگشترتان کنید و از آنها انگشتر میگرفتند. خدا میداند که چند نفر از آنها از چند نفر اهل علم انگشتر گرفته بودند، من خودم در دستشان دیده بودم.
البته بعد از سقوط صدام، نخستوزیر آن زمان، آقای نوری المالکی و قبل از نوری مالکی، آقای جعفری گفته بودند که ما میخواهیم برای سرشماری و آمارگیری دولت، حکومت و قانون عراق، اظهار اکثریت شیعه بر دشمنان و آمریکایی که پشت پرده است و جمعیت را مهندسی میکند، آشکار شود. لذا اینها به این صورت متبرع شده بودند و اعلان کرده بودند که هر کسی هر لیست و هر صورتی از مخارج بیاورد، ما بدون دلیل قبول و امضاء میکنیم و به انبارداری حواله میدهیم. خیلی از مواکب اینطور راه افتاد. بعد کمکم حالت مسابقهی قبایلی - عشایری به خود گرفت. در مرقد حضرت میثم نزدیک به مسجد کوفه، روی مهتابی نوشته بود که؛ این وقف فلان بن فلان است. نسَبش را روی تمام سفیدی مهتابی به قدری با رنگ سیاه نوشته بود که لازم بود یک کبریت روشن کنند تا ببینند این نوشته روی مهتابی چیست. میخواهم بگویم که اینها غالباً در چنین اوقاتی اظهار وجود دارند. لذا وقتی یک موکبی راه میافتد و میبینند که اسم فلان موکب و یا اسم فلان قبیله و یا فلان عشیره آمده است، عشایر دیگر هم سبقت میگیرند و انگیزه پیدا میکنند. مخصوصاً چون مواکبی که در بین راه ساخته شد، از طرف دولتهای بعد از صدام، یعنی دولتهای شیعه تأیید و امضا میشدند، برای اینکه بتوانند موکبشان را بسازند و یک ساختمان مستمر و دائمی داشته باشند. لذا شیعیان فرصت را غنیمت شمردند و این مواکب را به این صورت راه انداختند. انشاءالله خداوند نیت خالصی به آنها بدهد و از نیت خالص آنها قبول کند، ولی این مسائل هم در ضمن بوده است و همین الان هم هنوز آثارش هست.
*در این 20 باری که به پیاده روی مشرف شدید، موردی پیش آمده که از طرف عوامل رژیم بعث، تهدید و یا بازداشت شده باشید؟
زمانی که اعلان شد که ایرانیان مقیم عراق 6 روز مهلت دارند که از عراق بروند و اگر بعد از این 6 روز کسی از ایرانیان در عراق و مخصوصاً در نجف و کربلا حضور داشتند دستگیر میشوند و با آنها به اشدّ عقوبات رفتار میکنند، ما از کسانی بودیم که به ایران آمدیم و دیگر در آنجا حضور نداشتیم که آن فشارها را دریافت کنیم. اما اجمالاً بیفشار نبوده است. اما همانطور که اشاره کردم عمدهی فشارشان مربوط به اواخر جنگ و قبل از سقوط صدام بود. لذا بعد از سقوط صدام مردم احساس تفریج کردند، یعنی کأنه آن سدی که بود برطرف شد و مجاز شدند؛ انفجار برای آنها حاصل شد و لذا این پیادهرویهای میلیونی راه افتاد.
*از نظر حضرتعالی پیادهروی اربعین که چندین سال است با حضور مردم برگزار میشود، چه آسیبهایی میتواند داشته باشد؟
اولین آسیب همین است که اشاره کردم خدای ناکرده مقاصد، از اخلاص کم نشود. یعنی هر کسی رعایت خودش را کند. این عمل، عمل صالحی است که ائمه(ع) به عنوان سخنگویان پروردگار، سخنگویان دین، سخنگویان شریعت، سخنگویان اسلام و در امتداد احادیث جدشان پیامبر اکرم(ص)، به آن توصیه کردهاند. چون همانطور که اشاره کردم احادیث دربارهی فضیلت زیارت امام حسین(ع) از خود پیامبر(ص) شروع شده است. لذا زوّار درصدد باشند و در نظر داشته باشند که حفاظت این محدوده را داشته باشند و نیت خالص قربةً الی الله آنها مشوب به مقاصد دیگر نشود. البته اگر مقصد مثل این باشد که اظهار اکثریت اهل حق و اهل تشیع باشد که به نفع دین و به نفع سرنوشت شیعیان و پیروان اهل بیت(ع) باشد، در واقع برگشت آن به دین میشود و چنین مقاصدی مخل به قصد قربت آنها نیست اما مراقب باشند که قصد قربت تحتالشعاع چنین قصدهای غیردینی قرار نگیرد و اخلاص آنها کم نشود. این بیشترین آسیبی است که زوّار و صاحبان مواکب ممکن است داشته باشند، مثل همین قضیهای که با هم مسابقه بگذارند و سبقتجویی کنند که کدام قبیله موکب بیشتری دارد و یا پذیرایی بیشتری میکند. البته اگر کسانی که این کارها را بر عهده میگیرند، نیت قربة الی الله داشته باشند، اجرشان محفوظ است، اما باید مراقب باشند که تحتالشعاع قصدهای جانبی و حاشیهای قرار نگیرند.
*ما امروزه میبینیم که در پیادهروی اربعین، از مذاهب مختلف مثل مسیحیان و یهودیان هم شرکت میکنند.
بله، اینها غالباً انگیزههای انسجام و التیام دارند. یعنی اگر از طرف اسلام در نظر بگیریم، یک چیزی مثل «مؤلفة قلوبهم» است که اسلام هم قبول دارد که اگر کسی میخواهد نزدیک به اسلام و مسلمانان شود و مخصوصاً هدف از نزدیک شدن به مسلمانان، نزدیک شدن به افکار اسلامی آنها باشد و اسلام را بیشتر بشناسد، چه مانعی دارد؟ لذا میبینید که علما جلوگیری نمیکنند و مانع نمیشوند، چرا؟ چون میشود حمل بر مقاصد حسنه، خیر و حتی مقاصد قربة الی الله شود.
*در پایان بفرمایید که دیدگاه حضرتعالی درباره قمه زدن چیست؟
قرآن کریم ملاک جایز و غیرجایز را یک کلمه در آیه اشاره کرده است که «يَسْئَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ... إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما» (البقره: 219)، از مِی و میگساری و همچنین از قماربازی سؤال میکنند، شما جواب بده: هر چیزی که نفعش بیش از ضررش باشد جایز است و هر چیزی که ضررش بیش از نفعش باشد مثل خود میگساری و قماربازی اگر ضررش بیش از نفعش باشد جایز نیست. لذا آیه اشاره به ملاک میکند که ملاک حرمت این است. در قمهزنی هم همینطور است. نظر بسیاری از مجتهدین این است که ضرر این کار امروزه برای اسلام و به خصوص برای اسلام حق و اسلام تشیع، بیش از نفع آن است. زمانی مفید بود، زمانی وسائل طوری نبود که این منظره را به صورت عکس ضبط کند و همه جای جهان پر کند و با صفتهای ناپسند عرف مردم موصوف کند که مذهب شیعه، تطبیر و قمهزنی است، اگر اینطور شود، ضرر این برای اسلام بیش از نفع آن است. لذا من از کسانی هستم که مطمئنم که ضرر قمهزنی بیش از نفع آن است و هر کسی چنین اطمینانی پیدا کند شرعاً مجاز نیست که بخواهد تأیید کند و ادامه دهد.
......................................
پایان پیام/ 167