به گزارش خبرگزاری اهل بیت(ع) ـ ابنا ـ در آستانه اربعین سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و حضور میلیونی زائران سیدالشهداء(ع) در پیادهروی اربعین، خبرگزاری ابنا سلسله نشستها و گفتوگوهایی با علما و برخی شخصیتها درباره اهمیت و جنبههای مختلف این آئین انجام داده است.
در این راستا، خبرنگار ابنا با حجتالاسلام و المسلمین «سید محمدرضا آل ايوب» مدير نمایندگی مجمع جهانی اهل بیت(ع) در عراق گفتوگو کرده که متن کامل آن در پی میآید:
*در ابتدا، به صورت مختصر درباره فضیلت و جایگاه بزرگداشت اربعین حسینی در مکتب شیعه بگویید.
بسم الله الرحمن الرحیم
ابتدا از خبرگزاری تأثیرگذار ابنا به خاطر برنامههای ارزشمند آن تقدیر و تشکر میکنم که در حقیقت میتوان گفت که کار این خبرگزاری مبارک، احیاء امر اهل بیت(ع) است. لذا کارهای شما، حرکتهایی که انجام میدهید، اطلاعرسانیهایی که انجام میدهید و علوم اهلبیت(ع) را به گوش جهانیان میرسانید، عبادت است. این ارزش کار خبرگزاری مبارک ابنا است.
در خصوص آقا سیدالشهداء(ع) دو گونه روایت داریم. یک دسته در خصوص زیارت آن حضرت است که امام صادق(ع) درباره کسانی که به زیارت ایشان مشرف میشوند، میفرمایند که اگر مردم میدانستند چه اجر و پاداشی در زیارت آقا سیدالشهداء هست «لَماتُوا شَوقاً»، یعنی آنقدر اجر و پاداشش زیاد است که شوق سراسر وجود آنها را فرامیگرفت. زیارت اباعبدالله(ع) مورد تأکید اهلبیت(ع) بوده است. چرا؟ به خاطر اینکه تمام اینها پیامهای الهی برای روشنگری و بصیرتافزایی است. حتی گریه کردن هم همینطور است. امام رضا(ع) گریه کردن را هدفدار میکنند: «يَا بنَ شَبيبٍ، إن كُنتَ باكِيا لِشَيءٍ فَابكِ لِلحُسَين»، حتی گریه کردن ما باید هدفدار و بیدارگرانه باشد و در آن بصیرتافزایی باشد. این اهدافی است که در زیارت آقا سیدالشهداء(ع) هست.
به علاوه حرکتی که در سالهای اخیر تقویت شد، حرکت و جریان اربعین است که امام حسن عسکری(ع) زیارت اربعین را جزء خصایص و ویژگیهای انسان مؤمن میدانند. زیارت اربعین به عنوان یک نقطهی اوج و نقطهی عطف جهان اسلام و یا جامعهی بشریت است. چرا؟ به خاطر اینکه همچنان که در قیام امام حسین(ع)، گروههای مختلف حضور داشتند، مسیحی که پیرو اهل بیت(ع) شده بود و یا طرفدار بعضی از خلفا که به لشگر امام حسین(ع) ملحق شده بود؛ معلوم میشود که امام حسین(ع)، شخصیت بین المللی و شخصیتی برای تمام ادیان و برای زنده کردن دین حقیقی خداوند تبارک و تعالی است.
امروزه میبینیم که این حرکت ارزشمند تبدیل به یک مرکزیت وحدت بین جامعهی بشری شده است؛ علاوه بر جامعهی اسلامی، باعث وحدت جامعهی بشری شده است. همه دربارهی اربعین میگویند، مسیحیها و غیرمسلمانان در خصوص عظمت اربعین قلم میزنند و این حرکت جهادگونهای که اخیراً اتفاق افتاده است.
خداوند تبارک و تعالی چه بسا زیارت امام حسین(ع) را معادل با زیارت عرش الهی میداند. این جایگاه و مقامی است که خداوند تبارک و تعالی برای زائرین امام حسین(ع) در نظر گرفته است. علاوه بر اینکه حتی از ویژگیهای امام حسین(ع) این است که افرادی که امام حسین(ع) را زیارت میکنند، ایام زیارت، جزء عمرشان حساب نمیشود. یعنی خداوند این قسمت را نورانی قرار داده و اساساً جزء عمر حساب نمیشود.
*با توجه به اینکه حضرتعالی چندین سال در نجف تحصیل و زندگی کردهاید، آداب و رسوم مردم و علما در ایام پیادهروی اربعین چه بود؟
بنده با مرحوم پدرم تقریبا تا حدود 15-16 سالگی در نجف اشرف بودم. آن زمان حزب بعث بر عراق حکومت میکرد و جوّ خفقان و وحشت در عراق حاکم بود. بنابراین به هیچ عنوان مناسک دینی برقرار و برگزار نمیشد. اگر هم قرار بود برگزار شود، باید زیر نظر استخبارات یعنی نیروهای امنیتی انجام میشد. گاهی از اوقات منبریها و خطبا را به دعا کردن برای صدام و حزب بعث وادار میکردند به همین دلیل خیلیها منبر را صرفاً به خاطر این قضایا تعطیل میکردند. افرادی که در مراسم عزاداری شرکت میکردند شناسایی و غالباً توسط حزب بعث دستگیر میشدند. این جوّ خفقانی بود که ایجاد کرده بودند، ولی احسنت بر این ملت غیور و شجاع که در عین حال اگر مجالس عزاداری به آن صورت علنی برگزار نمیشد ولی در منازل خودشان یا در اماکنی که مقداری از نظر امنیتی در امان بودند، مراسم را برگزار میکردند. سعیشان بر این بود که فرزندان و جوانانشان با تفکرات عاشورایی آشنا شوند و این حرکت را ادامه دادند.
در عین حال عملا مردم به خاطر وحشتی که داشتند نمیتوانستند به پیادهروی و عزاداری اربعین بپردازند.
بنده به یاد دارم که نوجوان بودم و تصمیم گرفتیم با بعضی از بزرگواران و علمای نجف اشرف به پیادهروی اربعین برویم. روزها استراحت میکردیم و شبها استفاده از تاریکی شب را مدنظر قرار میدادیم و حرکت میکردیم.
*قبل از انقلاب بود؟
نه، اوایل انقلاب و زمانی بود که صدام به قدرت رسیده بود. ما قبل از خان النص و از مسیر طریق العلماء، نزدیک غروب آفتاب بود که حرکتمان را آغاز کردیم. ما حدود 15 نفر بودیم، در میانهی راه یک پیرمردی جلوی ما را گرفت و از ما درخواست کرد که بفرمایید مضیف و شام میل کنید. مستحضرید که آنجا از بعدازظهر نزدیک غروب و یا حتی قبل از غروب، شام میخورند. او تعارف کرد و جلوی ما را گرفت و گفت: برای صرف شام بفرمایید. ما گفتیم که تازه حرکت کردیم و میخواهیم از شب هم بیشتر استفاده کنیم، اگر جایی پیش آمد، برای شام توقف کنیم. این بنده خدا چند بار اصرار کرد. سرگروه ما شیخی به نام شیخ مهدی فاضلی(ره) بود که صدام او را شهید کرد، ایشان رو به ما کرد و گفت: نظرتان چیست؟ گفتیم: اگر حرکت کنیم بهتر است، به خاطر اینکه شب برای حرکت بهتر است. ما از پیرمرد عذرخواهی کردیم که حرکت کنیم. پیرمرد گفت: «أسئلکم سؤال»، یک سؤال از شما میپرسم. به ایشان گفتیم: «تفضل». پیرمرد گفت: «وين تروحون»، به زبان محلی گفت: کجا دارید میروید؟ گفتیم: «لزیارة الامام الحسین(ع)». گفت: «هل تعلمون یا اخوان أنّ الامام الحسین(ع) حالیاً فی بیتی؟»؛ آیا میدانید که امام حسین(ع) امروز در خانهی من هستند؟ حقیقت این است که این جمله همهی ما را بهتزده کرد و دیگر نتوانستیم قدمی برداریم. آقا شیخ مهدی گفت: دوستان، این بنده خدا که اینچنین اصرار دارد، دیگر نمیتوانیم حرف او را رد کنیم. گفتیم: اشکالی ندارد. به منزل او رفتیم. او بین درختها و باغها منزلی داشت. وارد خانهی او شدیم. این بنده خدا همچنان که امروز هم میبینید، سریع تشت و آفتابهی آب آورد و پاهای ما را شست. یا خود دوستان پاهایشان را شستند، استراحتی کردیم و پیرمرد سفرهای پهن کرد و غذای مفصلی جلوی ما قرار داد. ما شاممان را خوردیم و تازه میخواستیم استراحت فی الجملهای داشته باشیم، دیدیم که پیرمرد وارد شد و اشک میریخت و گریه میکرد. گفتیم: «شنو صاير» چه اتفاقی افتاده؟ چه شده؟ گفت: خیلی عذرخواهی میکنم، خیلی معذرت میخواهم، الان به من خبر دادند که بعثیها اطلاع دادهاند که به این حاجی بگویید این زائران را از خانهی خودش بیرون کند و الا خودش و فرزندانش را دستگیر میکنیم. همینکه ما این خبر را شنیدیم، سریع یک جلسهای برگزار کردیم که تصمیم چیست؟ معلوم شد که زیر نظر هستیم. گفتیم که ما میرویم. بالأخره برویم «توکلتُ علی الله»، هر اتفاقی افتاد چارهای نیست تا این پیرمرد و این بنده خدا به مشکل نخورد. زمانی که میخواستیم خارج شویم، پیرمرد گفت که خانهی من یک درب داخلی دیگری در پشت باغ دارد، از آنجا خارج شوید. هوا تاریک شده بود و بنا بر این شد که به چند گروه تقسیم شویم و هر گروه به یک جهت برویم ولی در همان مسیر کربلا قرار بگیریم. سریع و دوان دوان از خانه بیرون رفتیم و در چند گروه جداگانه به سمت کربلا رفتیم. قبل از اینکه به کربلا برسیم مطلع شدیم که چند نفر از دوستان ما دستگیر شدند و متأسفانه بعدها به شهادت رسیدند.
این چنین جوّی بر پیادهروی کربلا حاکم بود و اهل کربلا و برادران عزیز عراقی اینگونه عاشقانه در راه امام حسین(ع) جانفشانی میکردند. همهی اینها مثال زدنی است، یعنی حرکت اربعین یک حرکت جدیدی نیست ولی احیاء و نوآوری شد و الحمدلله الان به جایی رسیده است که ما میتوانیم به آن افتخار کنیم که چنین عظمتی در مکتب اهل بیت(ع) وجود دارد. لذا آن «هل من ناصر ینصرنی» که سیدالشهداء در روز عاشورا در سال 61 فریاد زدند، امروزه به آن لبیک گفته میشود. این از برکات آقا سیدالشهداء(ع) است و این حرکت الحمدلله ادامه دارد که امروز هم هر چه باشکوهتر و باعظمتتر دارد برگزار میشود.
*عراقیها برای پیادهروی اربعین چگونه برنامهریزی میکنند؟
ببینید اینطور نیست که تمام عراقیها از لحاظ وضع مالی در وضع خوبی به سر میبرند. شما گاهی اوقات میبینید که با چادر یک متری و یک میز کوچک، و با یک قوری چای و مقداری شکر یک موکبی را راهاندازی کردهاند. همچنان که آقا رسول الله(ص) میفرماید: «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ»، گرمای عشق به امام حسین(ع)، و شور باشعوری که قیام مبارک سیدالشهداء را ایجاد کرده، این حرکت را خواهناخواه هدایت میکند.
عراقیها سعی میکنند که در طول سال اربعین را داشته باشند، یعنی اربعین جزء زندگی عراقیها است و با آن زندگی میکنند، عشق میورزند و نفس میکشند. لذا میبینید که کسی که تاکسیدار است، کسی که مغازهدار است، کسی که تاجر است، در طول سال مبلغی را برای ایام اربعین و پیادهروی اربعین کنار میگذارند. این برای افرادی است که از لحاظ مالی چه بسا توانایی آنچنانی ندارند که بخواهند یکجا هزینه کنند.
بنده خدایی تعریف میکرد که خانهی نیمساختهای داشتم که برای آن تیرآهن خریده بودم و دیدم که اربعین فرارسید و من هیچ کاری نکردهام و پول هم ندارم، لذا رفتم تیرآهنها را فروختم و برای امام حسین(ع) هزینه کردم.
عراقیها توکل عجیبی دارند و نگاه کریمانهی آنها به زائران امام حسین(ع)، مثالزدنی است. یکی از دوستان ما در اطراف شهر کوفه سکونت دارد. وی قبل از اربعین 3-4 رأس گوسفند میخرد، آنها را ذبح میکند، داخل فریزر میگذارد و زائران را از کنار حرم آقا امیرالمؤمنین(ع) و اطراف، جمع میکند و به منزل میآورد، 2-3 روز و یا یک هفته آنها را نگهداری میکند و التماس میکند که تو را به خدا جایی نروید غذا بخورید، ما غذا تهیه میکنیم. عراقیها به زوار صبحانه، ناهار و شام خوب میدهند و علاوه بر آن خدمات خوبی ارائه میدهند. یعنی از اینکه جوراب و لباسهای زائران حسینی را میشویند، عشق میورزند. این حرکت ارزشمند امام حسین(ع) اینجا خودش را نشان میدهد که با دلهای شیفتهی خود چه کرده که شخص متمولی که در حد وزیر یا در حد یکی از مسئولین بلندپایه است، حاضر میشود خودش را خادمِ خادمان امام حسین(ع) حساب کند و کفش زائران را واکس بزند.
لذا ما باید این حرکتها را قدر بدانیم و به نظر میرسد که برای خبرگزاری ابنا خیلی مهم است که بتواند این صحنهها را منعکس کند؛ ریزرخدادهایی که بعضاً دیده میشود مثل ماساژ دادن پاهای زائران و ... همه به خاطر عشق به سیدالشهداء است و یا خدماتی که به زائران ارائه میدهند، همهی اینها عشقی است که به امام حسین(ع) دارند.
*درباره آسیبشناسی پیادهروی اربعین اگر نکتهای دارید بفرمایید.
یکی از آسیبهایی که وجود دارد این است که اولاً غیرعراقیها در کارهایی که خود عراقیها انجام میدهند خیلی ورود مستقیم نداشته باشند؛ همچنان که حضرت آقا اشاره فرمودند، حس ضیافت را از عراقیها نگیرند و سعی کنند در کارهایی که عراقیها انجام میدهند، تصدیگری نکنند و اجازه دهند تا کارها را خود عراقیها انجام دهند. بله، همکاری در قسمتها و خدماتی که به پشت موکبها مربوط است مثل آشپزی و تهیهی غذا و تهیهی پذیرایی خوب است، ولی اجازه دهیم که نمای عزاداریها و اربعین توسط خود عزیزان عراقی انجام شود که این رویه مقداری عوض میشود.
نکتهی بعد اینکه، خدایی ناکرده این سفر معنوی و ارزشمند تبدیل به سفر سیاحتی نشود. یعنی تصور نشود که ما سفری که به زیارت امام حسین(ع) میرویم، سفر خوشگذرانی است، به آنجا برویم چون عراقیها مجانی خدمات و غذا میدهند و از طرف دیگر آن حس معرفتی ما نسبت به امام حسین(ع) ضعیف شود.
نکتهی بعد رعایت آداب، اخلاق و سنن عراقیها است. بالأخره هر کشوری، قوانین و برنامههای خاصی برای خود دارد و میدانید که جنوب عراق اکثرا بر اساس سنن عشایری اداره میشوند. اینها برای میهمان بسیار احترام قائل هستند و میهمان را تکریم میکنند، چه رسد به زائر امام حسین(ع). ما هم باید متقابلاً قوانین و سنتهای آنها و احترامی که به ما میگذارند ارج بنهیم، به گونهای نباشد که خدایی ناکرده با رفتار و برخوردی ناشایست، مقداری این مسائل را زیر سؤال ببریم. لذا قدردانی و قدرشناسی از آنها حتماً باید باشد.
نکتهی پایانی هم این است که سعی ما این باشد که این سفر در ما تحول و انقلاب ایجاد کند و نگاه ما نسبت به سیدالشهداء(س) آن نگاهی باشد که آقا رسول الله(ص) و یا اهل بیت(ع) میفرمایند: «مَنْ أَتَاكُمْ نَجَا». یعنی از بار گناه و مسائل اخلاقی که خدای ناکرده یک مقدار خللی در ما وجود دارد، نجات پیدا کنیم و خودمان را اصلاح کنیم. چون آقا سیدالشهداء(ع) هم برای اصلاح آمدند.
بنابراین این مسائل باید رعایت شود و بدانیم ما در جایی قدم میگذاریم که ملائکهی خدا در آنجا پر میکشند و قدم میگذارند.
همچنین شأنیت نیز رعایت شود. بعضاً مشاهده میشود که زوار ایرانی سیگار میکشند، قلیان میکشند و برنامههای اینچنینی دارند. یا رعایت حجاب برای خواهران محترمه در عراق بسیار مهم است. خود عراقیها حقیقتا نسبت به حجاب تعصب خاصی دارند. خواهران عراقی - غیر از بعضی شهرها - غالباً محجبه هستند و عفاف و حجاب را رعایت میکنند. این انتظار وجود دارد که ما از هر کشوری که به عراق میرویم، بالأخره نمایندهی و بیانگر فرهنگ خودمان هستیم.
*اگر در پایان نکته ای دارید به عنوان حسن ختام بفرمایید.
ما هم آرزوی سلامتی و توفیق برای تمام عزیزان داریم. عرض کردم که کار شما در خبرگزاری ابنا، احیاء امر اهل بیت(ع) است. امیدواریم که انشاءالله امسال هم در مراسم اربعین حضور تأثیرگذاری داشته باشید و بتوانید خبرهای خوبی منعکس کنید. امسال شرایط جهان اسلام با توجه به حملهی رژیم غاصب صهیونیستی به غزه و فلسطین عزیز، مقداری شرایط ویژهای شده است. این وضعیت بار مسئولیت ما را سنگین میکند که باید ما هم برای اینگونه حرکتهای دشمنان اسلام، برنامه داشته باشیم تا بتوانیم انشاءالله به اهداف عالیهی اسلام دست پیدا کنیم.
............................................
پایان پیام/ 167