خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

دوشنبه ۲۸ آبان ۱۴۰۳
۹:۱۳
در حال بارگذاری؛ صبور باشید

جزئیات قیام ۱۹۷۷ شیعیان عراق در ایام پیاده‌روی اربعین در گفت‌وگوی ابنا با دکتر احمد سعدی

حزب بعث سال 1968 به قدرت رسید. هدف از به قدرت رسیدن حزب بعث این بود که اماکن مقدسه را محاصره کند و تشیع عراق، حوزه‌ی نجف؛ این روح جوشان و فعال تشیع را سرکوب کند.

آآ

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ در آستانه اربعین سرور و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین(ع) و حضور میلیونی زائران سیدالشهداء(ع) در پیاده‌روی اربعین، خبرگزاری ابنا سلسله گفت‌وگوهایی با علما و برخی شخصیت‌ها درباره اهمیت این آئین انجام داده است.

گفت‌وگوی زیر با حجت‌الاسلام دکتر «احمد سعدی» عضو هیئت علمی دانشگاه تهران درباره جزئیات قیام سال ۱۹۷۷ میلادی شیعیان عراق در قالب پیاده‌روی اربعین و جنبه‌های مختلف آن است که در پی می‌آید:

*در ابتدا درباره‌ی قیام یا انتفاضه‌ی صفر که در سال 1977 میلادی در مسیر نجف به کربلا رخ داد، توضیحاتی ارائه کنید.

بسم الله الرحمن الرحیم

قبل از این‌که وارد بحث شوم به چند نکته اشاره می‌کنم. نکته‌ی اول این است که اگر تاریخ را بررسی کنیم، شواهدی که در زمینه‌ی راهپیمایی اربعین حسینی(ع) در دست است، می‌توانیم این راهپیمایی را به بیش از 200 سال قبل برگردانیم. در این 200 سال ممکن است زمانی شدت پیدا می‌کرد، زمانی کم می‌شد ولی به‌هرحال این مردم که عاشق امام حسین(ع) هستند، این مسیر را رها نکردند و ادامه دادند، با این‌که حکومت‌هایی که روی کار می‌آمدند ممکن بود برخوردهای تند و شدیدی با زوار امام حسین(ع) داشته باشند. آقای سید جواد شبّر شهید بزرگوار که کتاب ادب الطف را نوشته است و از منبریان معروف عراق هستند، در همین کتاب ادب الطف که 10 جلد است به اربعین اشاره می‌کند و می‌فرماید که اربعین یکی از بزرگ‌ترین همایش‌های اسلامی است. هم‌چنان که مردم در مکه جمع می‌شوند در اربعین هم اجتماع می‌کنند. مردم عراق از شمال تا جنوب حاضر می‌شوند، مسلمانان و شیعیان از بعضی از کشورهای اسلامی می‌آیند و در موکب‌ها شرکت می‌کنند. به زبان‌های مختلف عربی، ترکی، فارسی، اردو و زبان‌های دیگر شعارهایی را می‌شنویم و همچنین از نژادهای مختلف حاضر می‌شوند. واقعا یکی از ویژگی‌های اربعین این نکته‌ی مهم است که یک همایش بدون مرز و بدون خط و نشان است.

سید جواد شبّر در سال 69 یا قبل از آن این کتاب را نوشته‌اند. یعنی چاپ این کتاب 1/1/1969 است و احتمالا ایشان قبل از این تاریخ به این مسائل می‌پردازند که چیزی که اداره‌ی محلی کربلا ثبت کرده 300 موکب است. برخی از افرادی که به دنبال احیاء اربعین بودند، مغازه‌های بزرگی را اجاره می‌کردند. تعداد مصرف برنج در آن تاریخ به 100 تن می‌رسید و مردم می‌آمدند و خمت‌گزاری می‌کردند و هر چه در توان‌شان بود تقدیم می‌کردند. چیزی که ما امروز هم می‌بینیم. لذا مسئله‌ی اربعین یک مسئله‌ی تاریخی است و با این مسئله‌ی تاریخی هم حکومت‌ها احساس خطر می‌کردند و هم پناهگاهی برای مستضعفین بود. امام حسین(ع) پرچمدار آزادی است، مردمی هم که به دنبال آزادی هستند همیشه سعی می‌کردند از این پرچم استفاده کنند. این نکته‌ی اول است.

نکته‌ی دومی که نیاز به گفتن دارد این است که از آقای سید حسن شبّر(ره) باید تجلیل کرد که ایشان به قیام صفر در کتاب خودش پرداخت. کتابی تحت عنوان تاریخ العراق السیاسی المعاصر دارد که کتاب دوم او است. وی خاطراتی را از این قیام آورده است و تألیف این کتاب در حقیقت زنده نگه داشتن قیام‌ها است و وظیفه‌ی سازمان‌های فرهنگی و افرادی که در این حوادث شرکت کرده‌اند را بیان می‌کند. ما نیازمند تدوین تاریخ شفاهی هستیم. ممکن است کتاب‌هایی را در کتابخانه‌هایی پیدا کرد ولی متأسفانه تاریخ شفاهی با رفتن افراد از بین می‌رود و ای کاش دانشگاه‌ها به این سمت می‌رفتند و از افرادی که نقش داشتند مصاحبه گرفته می‌شد و تبدیل به یک پایان‌نامه یا رساله می‌شد.

شخصیت دومی که خاطره‌ی قیام صفر را تدوین کرد، مرحوم آقای خرسان بودند. ایشان شاهد و ناظر قیام بودند و شاید 40 سال پیش و یا بیشتر کتابی را تحت عنوان «انتفاضة صفر الاسلامیه» تألیف کردند و تقریبا تنها کاری که در این زمینه انجام شد همین کتاب بود که به صورت مستقل بود. امیدواریم نویسندگان به این مسئله توجه کنند و بتوانند خدمت بزرگی را به تاریخ ما تقدیم کنند.

حال، انتفاضه‌ی صفر چه بود و برای چه چیزی به وجود آمد؟ هم‌چنان که گفته شد اربعین یک همایش بزرگی است. یعنی ما غیر از مسئله‌ی حج، همایشی بالاتر از اربعین نداریم. شاید تعداد افرادی که در همایش اربعین حاضر می‌شوند بیشتر از حج است. آقای سید حسن شبّر می‌گوید 3 میلیون نفر در اربعین حاضر می‌شدند اما امروز الحمدلله از 20 میلیون نفر هم گذشته است. قیام امام حسین(ع) پیام‌هایی داشته و دارد. لذا حکومت‌های ظالم و مستبد از این قیام در هراس هستند و نمی‌خواهند پیام، حرکت و درس‌های امام حسین(ع) در زندگی ما دیده شود. عراق در طول تاریخ پایگاه مهمی بوده و هست، یعنی اولین پایتخت امامت بوده، آخرین پایتخت امامت هم هست. به تعبیر دیگر پایتخت آخرین امام است. در لابه‌لای این تاریخ گسترده و طولانی شاهد حوادث، اتفاقات و مسائل مهمی در تاریخ عراق بودیم و به قدرت رسیدن حزب بعث خالی و به دور از این مسائل نبوده است. حزب بعث سال 1968 به قدرت رسید. هدف از به قدرت رسیدن حزب بعث هم‌چنان که غرب به دنبال آن بود، این بود که اماکن مقدسه را محاصره کند و تشیع عراق، حوزه‌ی نجف؛ این روح جوشان و فعال تشیع را سرکوب کند. لذا یکی از برنامه‌هایی که داشتند جلوگیری از مراسم اربعین و تمام مراسمات مربوط به اهل بیت(ع) بود. حزب بعث سال 1969 وقتی به قدرت رسیدند، خب سال اول نمی‌توانستند کاری کنند، تعداد این‌ها هم اندک بود و اقتدار لازم را نداشتند ولی این تعداد کم با کمک سفارت انگلستان و برخی قدرت‌ها روی کار آمدند.

سال دوم آغاز برخورد حزب بعث با عزای امام حسین(ع) است. درست است که تا حدودی آزادی دادند، اما این تاکتیک بود برای این‌که مهره‌های اصلی این جریان را بشناسند و نقشه‌ی حرکت را به دست بگیرند. آنان در ابتدا از روش تطمیع استفاده کردند تا چهره‌ی خودشان را خوب نشان دهند و آن این بود که با مسئله‌ی امام حسین(ع) مشکلی ندارند. سال 1972 تلاش کردند که روش تطمیع را به کار ببرند. در این راستا، به هر موکب 100 دینار و یک کیسه برنج می‌دادند و از آن موکب می‌خواستند که دولت و احمد حسن البکر رئیس جمهور را مورد ستایش قرار دهند. ویژگی بارزی که حزب بعث داشت موج‌سواری بود. حزب بعث یک روزی ناسیونالیست می‌شد، یک روزی سوسیالیست می‌شد، روزی هم اسلام‌گرا می‌شد، این تغییر و تحول در حزب بعث خیلی مشهود و ملموس بود و بر اساس نیاز چهره‌ای را نشان می‌داد. لذا سعی کردند با پول دادن موج‌سواری کنند ولی چنین موج‌سواری برای پیروان و عاشقان امام حسین(ع) ممکن نبود. مردم می‌فهمیدند و می‌دانستند و مجال نمی‌دادند که حزب بعث از این فرصت سوءاستفاده کند. به همین دلیل هم‌چنان که اشاره خواهیم کرد از راه‌های دیگری وارد شدند. روش بعدی آن‌ها فشار و استفاده از زور بود. این روش هم از آغاز بود و ادامه پیدا کرد. با این‌که روش تطمیع بود ولی حزب بعث روش فشار و زور را رها نمی‌کرد. فشار آن‌ها هم تدریجی بود، یعنی در آغاز روش‌های امنیتی به کار می‌بردند و بعد روش‌های مقابله‌ی مستقیم و قتل و زندان.

این‌ها در همان سال‌های اول منبری‌ها را دعوت می‌کردند که تعهد بدهید که مصیبت حضرت زهرا(س) را ذکر نکنید. مسئله‌ی دوم این‌که اختصار را رعایت کنید و وقتی به مسئله‌ی کربلا می‌رسید، آن را باز نکنید. یک مطلب کلی گفته شود که امام حسین(ع) کشته شد، این‌که چه کسی او را کشت و چطور کشته شد، نقش امام حسین(ع) چه بود و امام حسین(ع) به دنبال چه چیزی بود، نباید به این‌ها بپردازید و سریع از این مسئله بگذرید. مسئله‌ی سومی که از منبری‌ها می‌خواستند این بود که از رسوایی بنی‌امیه دست بردارید. این‌که امام حسین(ع) توسط بنی‌امیه کشته شد و خاندان پیامبر اکرم(ص) به اسیری برده شدند؛ سعی کنید از این مسئله چشم‌پوشی کنید و به آن نپردازید. امروز هم می‌بینیم که بعضی از مدعیان شیعه بودن به دنبال این هستند که بگویند یزید این کار را نکرده است و بلکه شیعیان بودند که امام حسین(ع) را به شهادت رساندند. این برنامه و توطئه‌ای است و معلوم است به دنبال آن توطئه چه کسانی هستند و این مسئله با چه پول‌هایی اداره می‌شود.

مسئله‌ی چهارمی که از منبری‌ها می‌خواستند این بود که شما پُلی بین قیام امام حسین(ع) و انقلاب حزب بعث به وجود آورید و بگویید که انقلاب حزب بعث زائیده‌ی قیام امام حسین(ع) است و بلکه این‌ها یکی هستند. یعنی بین قیام امام حسین(ع) با کودتای حزب بعث تفاوتی وجود ندارد! این کار در حقیقت تحریف تاریخ و از بین بردن اهداف امام حسین(ع) است. پنجمین مسئله‌ای که از منبری‌ها می‌خواستند این بود که دستاوردهای کودتای سیاه حزب بعث را روی منبر مطرح کنند، شعارهای حزب بعث را برای مردم بگویند.

بعثی‌ها برای برگزاری مراسمات امام حسین(ع) شرط و شروط می‌گذاشتند و کسی که می‌خواست مراسمی را در خانه‌اش برگزار کند، باید از اداره‌ی امنیت موافقت بگیرد. توجه داشته باشید که در آن دوران سیاه حزب بعث رفتن به اداره‌ی امنیت کار آسانی نبود. چرا؟ چون شخص، خود و هم خانواده‌اش را تحت خطر قرار می‌داد و اداره‌ی امنیت یک پرونده‌ای به نام پرونده‌ی سیاه برای او باز می‌کرد. نام پرونده، پرونده‌ی سیاه بود و فعالیت‌هایی که این فرد انجام می‌دهد در آن پرونده نوشته می‌شد. از فرد خواسته می‌شد که شما باید به چند نکته توجه کنید و در اختیار همان اداره‌ی امنیت قرار دهید. اول این که عناصری که در این جلسات حاضر می‌شوند، نام آن‌ها را به ما بدهید، دوم این‌که قبل و پس از مراسمات تجمعی نباید باشد، یعنی منبری خوانده می‌شود و قبل یا بعد از منبر نباید تجمعی صورت گیرد. همچنین از هرج و مرج و سروصدا جلوگیری صورت گیرد. یعنی در حسینیه بلندگویی نباشد و در خانه کسی جمع نشود. پس از این‌که سخنرانی تمام می‌شد، برگزارکنندگان مراسم به سرعت باید درب‌های مجلس را می‌بستند. از خواسته‌های دیگر اداره امنیت این بود که عکس احمد حسن البکر را در این مجالس قرار دهند و نصب کنند؛ و خود نیروهای دولت هم می‌آمدند و عکس‌ها را در اختیار آنان قرار می‌دادند. اگر فردی این شرایط را نمی‌پذیرفت، اجازه نداشت مجلسی را برگزار کند. حاضرین مجلس هم زیر نظر خود دولت بودند. یک نفر از سازمان امنیت و یا جیره‌خوار آنان می‌آمد و نام افراد را می‌نوشت و به دنبال این‌ها می‌فرستادند و آن‌ها را مورد شکنجه قرار می‌دادند. این تقریبا یک مسئله‌ی کلی درباره‌ی برخورد رژیم بعث با مسئله‌ی امام حسین(ع) بود.

*با توجه به اینکه انتفاضه صفر از نجف اشرف آغاز شد، جزئیات این قیام را تشریح کنید.

بله، نجف اشرف پایگاه اصلی انتفاضه‌ی صفر است. بعثی‌ها شب 9 محرم ۱۳۹۷ هجری قمری صحنه را تنگ کردند و نظارت سخت بر هیئت‌ها و موکب‌ها اعمال کردند. دو درب حرم امیرالمؤمنین(ع) یعنی درب‌های مسلم بن عقیل و شیخ طوسی را بستند تا زوار را قلع و قمع کنند. با این همه مردم از این برخوردها ابا و ترسی نداشتند و توانستند وارد حرم شوند و با بعثی‌ها برخورد کنند. راهپیمایی‌کنندگان که به حرم امیرالمؤمنین(ع) آمده بود، راهی فرماندهی نجف اشرف شد و وارد فرمانداری شدند و با بعثی‌ها درافتادند؛ تا ساعت‌هایی این برخوردها بود و بعد از نیمه‌ی شب هم ادامه پیدا کرد. روز بعد حزب بعث مجبور شد که کمی نرمی از خود نشان دهد و الّا نمی‌تواند مقاومت کند. آن‌ها اعلام کردند ما مشکلی با مراسمات امام حسین(ع) نداریم. این هم جزء ترفندهای همیشگی حزب بعث بود. بعثی‌ها شب دهم محرم برپایی موکب‌ها را منع کردند، اما شیعیان نجف اشرف توجه نکردند.

این را هم بگویم که سال 1974 بعثی‌ها تمام افرادی که درباره‌ی امام حسین(ع) شعر می‌گفتند را دستگیر کردند. حزب بعث در اربعین سال 1395 هجری قمری مردم را مأمور کرد تا عکس‌های احمد حسن البکر و صدام را در جلوی موکب‌ها قرار دهند و پلاکاردهایی در دست بگیرند و حزب بعث را مورد ستایش قرار دهد. پیروان امام حسین(ع) این پلاکاردها که دولت تهیه کرده بود را گرفتند و پاره کردند، عکس‌ها را پاره کردند و تقریبا موکب تبدیل به یک جریان انقلابی شد که جلوی خواسته‌های حزب بعث قرار گرفت.

حزب بعث در اربعین سال ۱۳۹۷ هجری قمری نقشه‌ای داشت برای این‌که با زوار امام حسین(ع) برخورد کند، جلوی اربعین را بگیرد و نگذارد مردم به صورت پیاده راهی کربلا شوند. لذا نیروهایش را آورد و نجف را محاصره کرد. در لابه‌لای خود زوار هم جاسوس‌ها و نیروهای حزب بعث قرار گرفتند ولی با این همه زوار و عزاداران حسینی از این وضعیت ترسی نداشتند و حصاری که دور نجف زده شده بود را شکستند. روز دوم شیعیان راهی شدند و راهپیمایی بزرگی را در شهر نجف برپا کردند. دولت از ابزارهای مختلف استفاده کرد و تلاش کرد تا جلوی این راهپیمایی را بگیرد اما مردم عقب‌نشینی نکردند، وارد صحن امیرالمؤمنین(ع) شدند و عکس‌های احمد حسن البکر و صدام را پاره کردند و با نیروهای حزب بعث درافتادند. بازارها تعطیل شد و حزب بعث شروع به زندانی کردن عزاداران کرد.

شب دهم محرم 1397 هجری قمری، عاشقان امام حسین(ع) بیرون آمدند و پرچمی خونین در دست داشتند که نشان از شهادت است و علی‌رغم برخوردهای تند حزب بعث و برخوردهایی که صورت گرفت، به راهشان ادامه دادند، برخی هم مورد شکنجه قرار گرفتند و زندانی شدند.

سال ۱۹۷۷ میلادی قیام صفر شروع می‌شود و داستانی از مبارزه، ایستادگی، صبر و مقاومت در آن دیده می‌شود. در این سال مردم نجف و زواری که از جاهای دیگر آمده بودند قصد داشتند راهی کربلا شوند. نکته‌ای که در اینجا خوب است بیان شود این است که در قدیم کل مسیر راهپیمایی اربعین را در چهار روز طی می‌کردند. یعنی این‌ها شب اول در خان الربع بودند، شب دوم در خان النُص یا حیدریه بودند، شب سوم در خان الربع کربلا بودند که النخیله است و خان النخیله گفته می‌شود و شب چهارم یعنی شب اربعین در کربلا بودند. روش‌شان این بود که مردم بتوانند بیایند و حاضر شوند و دیگر نیازی نبود تا مغازه‌ها تعطیل شود و بازاری می‌توانست به کارش برسد و یا کارمند می‌توانست به اداره‌اش برسد. بعضی از نجفی‌ها که مغازه یا کار داشتند صبح تا بعدازظهر در مغازه کار می‌کردند، شب که می‌شد به پیاده‌روی می‌آمدند و مقدار راهی که می‌توانستند طی می‌کردند، بعد با ماشین به نجف برمی‌گشتند و روز بعد هم جایی که رسیده بودند راه می‌رفتند تا بتوانند خودشان را به بقیه ملحق کنند و در روز یا شب اربعین در کربلا باشند. این رسم نجفی‌ها بود و راهپیمایی که از نجف حرکت می‌کرد، بزرگ‌ترین راهپیمایی بود.

ما امروز شاهد راهپیمایی از شهرهای دیگر هستیم، مثلا از حله یا بغداد به کربلا می‌آیند، ممکن بود افرادی هم در این مسیرها می‌رفتند ولی مهم‌ترین مسیر، مسیر نجف - کربلا بود که علما، اهالی نجف و زوار از آن مسیر حرکت می‌کردند. مسیر 80 کیلومتری بود، ولی مسیر آن روز با مسیر امروز متفاوت بود. یک مسیری است که کنار رود کوفه است و یک مسیری است که صحرایی است و امکاناتی که امروز هست در آن زمان نبود و یک بیابان بود. به یاد دارم در آن روزها که به نجف می‌رفتیم، شن‌ها جاده را می‌بست و ممکن بود یک ماشین وسط راه ساعت‌ها منتظر بماند تا فرجی حاصل شود. این مسیر تا این حد سخت بود. امروز امکانات زیادی وجود دارد و امنیت هم تأمین است ولی آن زمان این امکانات وجود نداشت و کسانی هم که می‌رفتند، به خصوص در دوران حزب بعث تحت پیگرد قرار می‌گرفتند.

سال 1397 قمری قبل از حرکت زائران، حزب بعث در سالن اجتماعات نجف اشرف نشستی برگزار کرد. در این نشست «جاسم الرکابی» استاندار نجف سخنرانی کرد و بهانه‌هایی ‌آورد ‌که شما چرا به کربلا می‌روید و مسئله‌ی راه رفتن و پیاده‌روی اصلا توجیهی ندارد! عده‌ای در این مسیر از بین می‌روند و می‌میرند و ماشین‌ها به این‌ها می‌زنند و کشته می‌شوند! یکی از حاضرین پاسخ داد: شما چرا راه خاکی را بستید؟ اگر خون این افراد برای شما مهم است همان مسیر خاکی را باز می‌کردید تا زائران بتوانند در امنیت باشند. یک نفر دیگر در برابر استاندار بلند شد و گفت: شما چرا مانع زیارت امام حسین(ع) می‌شوید در حالی که از تولید و فروش مشروب ممانعت نمی‌کنید؟ شما چرا جلوی برخی بازی‌ها که خانواده‌هایی را از بین می‌برد، نمی‌گیرید و مردم را به لجن‌ می‌کشانید؟ خودتان ناظر این کار هستید، خودتان این کارها را اداره می‌کنید و به تمام اسباب جرم تشویق می‌کنید.

از نکات دیگری که استاندار اشاره کرد این بود که حضور در این مراسم کار منفی است و بازدهی خوبی برای کشور و انقلاب حزب بعث ندارد. نجفی‌ها در پاسخ به او گفتند که چرا جشن تأسیس حزب بعث را کار منفی نمی‌دانید؟ خودتان مراسم حزب بعث را برگزار می‌کنید و نمی‌گویید که این کار چه بازدهی و چه نتیجه‌ای دارد ولی کاری که برای امام حسین(ع) است کار بیهوده و بی‌نتیجه می‌دانید! شهید عباس هادی عجینه که از شهدای قیام یا انتفاضه‌ی صفر است، بلند شد و رو به حضار کرد و گفت: ای اهالی نجف، شما سخن استاندار را می‌شنوید که از رفتن به زیارت امام حسین(ع) منع می‌کند. خودتان می‌دانید که چه باید کنید. سپس رو به استاندار کرد و گفت: فردا ساعت 11 صبح همه متفق القول هستند که به کربلا و زیارت امام حسین(ع) پیاده بروند، اگر چیزی برای گفتن دارید که می‌خواهید به این‌ها بگویید، بگویید. استاندار گفت: شورای فرماندهی انقلاب منع می‌کند از این‌که موکب‌ها و راهپیمایی‌ حسینی به مناسبت اربعین راهی کربلا شوند. وی شروع به تهدید کردن کرد که ما می‌کُشیم و شکنجه می‌کنیم و هر کاری که از دست‌مان برآید انجام خواهیم داد.

یکی از حضار به استاندار گفت: ما آنچه که تو می‌گویی، نمی‌فهمیم. هر چه هم که گفتی از این گوش وارد می‌شود و از گوش دیگر بیرون می‌آید. یعنی ما زیر بار نمی‌رویم. نجفی‌ها خبر را پخش کردند که فردا از فلان مکان و در فلان زمان راهپیمایی اربعین شروع می‌شود. بعثی‌ها این تصور را داشتند که در زمان و مکانی که اعلام شده، راهپیمایی شروع می‌شود لذا تمام نیروهایی که در استان نجف داشتند را راهی آن مکان کردند. عجیب این بود که مکان و زمان اعلام شده، درست نبود بلکه تاکتیکی بود که شیعیان به کار بردند تا نگاه دولت را از محل شروع راهپیمایی دور کنند. 500 کودک در مکان غیر اصلی جمع شده بودند، بعثی‌ها فکر کردند که این‌ مکان آغاز راهپیمایی است لذا نیروهایشان را آنجا آوردند ولی نجفی‌ها جای دیگری را انتخاب کرده بودند که خیابان امام صادق(ع) بود. شیعیان همان ساعت از خیابان امام صادق(ع) به سمت حرم حضرت امیرالمؤمنین(ع) راهی شدند. مردم آمدند و این راهپیمایی شهر نجف و خیابان‌ها و بازارها را دور زد. حزب بعث هم شهر را پر از نیروهای امنیتی کرده بود. شرکت‌کنندگان در راهپیمایی وارد استانداری شدند و شعارهایی سر می‌دادند که «ابد الله ما ننسی حسینا(ع)» به خدا قسم هرگز حسین(ع) را فراموش نمی‌کنیم. سپس راهی مسیر کربلا شدند و شعارهایی که می‌گفتند شعارهای انقلابی بود.

شیعیان عزادار در خان الربع در 15 کیلومتری شهر نجف مستقر شد. خان الربع کاروانسرا است. امروز هم این کاروانسراهاست، کاروانسراهایی که از دوران عثمانی بوده و محل استقرار مسافرین بود. عزاداران حسینی این کاروانسرا را گرفتند. نیروهای مؤمن، متدین و عاشق امام حسین(ع) حاضر شدند و سعی کردند اطراف آنجا هم حضور داشته باشند که مبادا نیروهای حزب بعث یورش ببرند. بعثی‌ها آمدند و حمله‌ را شروع کردند ولی آگاهی نیروهای مردمی توانست جلوی برنامه‌ی حزب بعث را بگیرد. عزاداران حسینی با برنامه آمده بودند، یعنی نیروها را تقسیم و وظایفی را مشخص کرده بودند. حتی رمزی در شب مشخص می‌کردند که پل ارتباط بین افراد بود و آن را هر شب عوض می‌کردند.

عزاداران شب سرد را در خان الربع گذراندند، نه بستری و نه پوششی بود، سرما را تحمل کردند و از سنگ برای جلوگیری از ورود بعثی‌ها به آن مکان استفاده می‌کردند. بعثی‌ها رسیدن آب و غذا را منع کردند، حتی تلاش کردند آب‌ها را مسموم کنند و یا نفت در آن بریزند تا عزاداران نتوانند از آب استفاده کنند. روز بعد عزاداران حسینی مسیر را ادامه دادند و راهی بخش حیدریه شدند که امروز وسط راه است. آنجا هم خان النُص است. النُص به معنای نصف است و عراقی‌ها فاء را حذف می‌کنند. چون وسط کربلا و نجف قرار می‌گیرد، به آن خان النُص می‌گویند. در خان النص رویارویی بیشتر می‌شود و بعثی‌ها تلاش کردند تا نیروهای بیشتری را وارد عمل کنند. حتی از تک‌تیراندازها استفاده ‌کردند. دو نفر از جوانان عزادار هم به شهادت رسیدند که یکی از جوانان 14 ساله بود. وقتی این خبر به گوش مردم و قبایل اطراف رسید،  ملحق شدند که از عزاداران دفاع کنند. لذا رویارویی واضح‌تر شد. ابتدا ممکن است شعار حسینی(ع) داده شود که «ابد الله ما ننسی حسینا(ع)» بود وقتی رویارویی صورت گرفت، سبب شد که معرکه آشکار شود و مردم مستقیماً با حاکمیت دربیفتند.

حاکمیت هر توانی که داشت، مضایقه نمی‌کرد. بعثی‌ها در رویارویی حیدریه و بعد از حیدریه علاوه بر بمباران، از مسلسل و تانک‌ استفاده کردند. آنان از هواپیما برای ترساندن مردم استفاده کردند ولی نتوانستند جلوی عاشقان امام حسین(ع) را بگیرند. از این رو، تعدادی شهید و زخمی شدند. تعدادی از عزاداران دستگیر شدند ولی بقیه راه را ادامه ‌دادند تا این‌که وارد کربلا شدند. کربلا در آن روز محاصره شده بود و حزب بعث تمام امکاناتش را در کربلا قرار داده بود تا جلوی راهپیمایی را بگیرد. نیروهای امنیتی با لباس‌های شخصی آ‌مده بودند و از نظامی‌ها هم استفاده می‌کردند. حصاری دور کربلا ایجاد کردند تا از ورود این کاروان جلوگیری کنند ولی با این همه نتوانستند و مردم وارد کربلا شدند. حزب بعث تلاش کرد که اگر بتواند آبرویی برای خودش نگه دارد به همین دلیل به هر کاری دست می‌زد. وقتی دید نمی‌تواند جلوی مردم را بگیرد، سعی کرد شعارها را غیرسیاسی کند و شعارهای حسینی(ع) داده شود. برای این کار، استاندار نجف نزد شهید سید محمدباقر صدر رفت و از او خواست که اگر بشود عزاداران شعارهای حسینی(ع) سر دهند و کاری با ما نداشته باشند، ما هم قول می‌دهیم که کسی را دستگیر نکنیم. شهید صدر در جواب او گفت که اگر من بخواهم افراد یا گروهی را بفرستم که با این‌ها صحبت کنند، امنیت آنان را چه کسی تضمین می‌کند؟ وی گفت که من امنیت آن‌ها را تضمین می‌کنم، و الا استعفا می‌دهم و سبیلم را می‌تراشم. سبیل در بین اعراب نشانه‌ی مردانگی است و اگر کسی بگوید که سبیلم را می‌تراشم یعنی دیگر مرد نیستم. ولی خب بعثی‌ها به سبیل، تعهد و ارزشی قائل نیستد. استاندار نجف گفت که ما قول می‌دهیم که کسی را زندانی نکنیم و این تعهدی از طرف من و وزیر کشور است. آن زمان وزیر کشور، عزت الدوری بود که بعدها معاون رئیس جمهور شد. شهید صدر این حرف‌ها را باور نمی‌کرد ولی دید که قیام اهدافش را محقق کرد. قیام تکانی برای حاکمیت و مردم بود و به مردم نشان داد که حزب بعث به دنبال نابود کردن اسلام است. یعنی مشکل حزب بعث، فراتر از مسئله‌ی حوزه‌ی علمیه و شهید صدر و نیروهای متدین است. حزب بعث می‌خواهد اسلام را از بین ببرد.

شهید صدر احساس کرد که اهداف محقق شد و اگر این وضعیت ادامه پیدا کند، حاکمیت ممکن است از روش‌های دیگری برای شکنجه و نابود کردن عزاداران استفاده کند. لذا مناسب دید که در اینجا شهید سید محمدباقر حکیم را بفرستد. عجیب است، البته از خود حزب بعث عجیب نیست ولی خب کسی که می‌خواهد سبیلش را بتراشد، واقعا تناسب ندارد. آقای سید مصطفی جمال‌الدین از شعرای بزرگ عراق است، ایشان روحانی است، در سوریه از دنیا رفت و در مقبره‌ی زینبیه دفن شد. وی کتابخانه‌ای به نام الرابطة الادبیه داشت. استاندار نجف از سید مصطفی جمال‌الدین خواسته بود تا دخالتی کند و از او خواست که سید محمدباقر حکیم را راضی کند که با صاحبان موکب‌ها صحبت کند. آقای سید مصطفی جمال‌الدین می‌گوید که وقتی سید محمدباقر حکیم به نجف برگشت، استاندار از من خواست که دیداری بین من و سید محمدباقر حکیم صورت گیرد. من هر دو طرف را به کتابخانه دعوت کردم. استاندار آمد، آقای حکیم که خواست از ماشین پیاده و وارد کتابخانه شود، معلوم بود که بعثی‌ها برای او تله‌ای گذاشته بودند لذا وی را دستگیر کردند و مدت‌ها در زندان‌های بغداد بود.

نکته‌ای که در اینجا باید گفته شود و مسئله‌ی خود کربلا است این است که حزب بعث قدرت زیادی در جنگ روانی و دروغ دارد. آن‌ها شایعه‌ای منتشر کردند که از آمدن مردم به کربلا در اربعین جلوگیری کنند. شایعه این بود که یک نفر از طرف دولت سوریه با چمدانی از بمب‌ وارد عراق شده، ما سه روز وی را تحت نظر قرار داده‌ایم، او وارد حرم امام حسین(ع) شد و ما توانستیم بمب‌ها را کشف کنیم. حامل چمدان هم فردی به نام محمدعلی نعناع است. بعثی‌ها با این روش مردم را می‌ترسانند و عجیب‌تر از این شایعه، این بود که نیروهای بعث قبل از این‌که این داستان درست شود چیزهایی را در آن روزها شایعه می‌کردند و می‌گفتند که ممکن است در حرم امام حسین(ع) بمبی پیدا شود و افرادی قصد داشته باشند که بمب را در حرم منفجر کنند. یعنی از قبل زمینه‌ی شایعه طراحی شده بود و وقتی مردم بترسند دیگر به کربلا و حرم امام حسین(ع) نمی‌روند.

*ظاهراً یکی از مسائل این قیام، اعدام تعدادی از عزاداران و محکومیت ابدی برای برخی دیگر بود.

بله، خود آقای سید محمدباقر حکیم از افرادی بود که به حبس ابد محکوم شده بود و عزادارانی که در آن راهپیمایی زندانی شدند بیش از 18 هزار نفر بود که برخی محاکمه شدند. آیت‌الله خوئی گروهی را راهی بغداد کرد که با احمد حسن البکر برای آزادی این افراد ملاقات کنند. با این‌که احمد حسن البکر قول مساعد داد ولی دو روز بعد، دادگاه حکم اعدام 8 نفر از انقلابیون و حسینیون(ع) را صادر کرد، برای 15 نفر حکم ابد زد و برای افراد دیگر هم یک سال، دو سال و یا سه سال حکم زندان داد. به‌هرحال این‌ها مدت‌ها در زندان ماندند و افرادی که محکوم به اعدام شدند، به شهادت رسیدند.

بد نیست اشاره‌ای به کمونیست‌ها هم داشته باشیم و آن این‌که در قیام اربعین امام حسین(ع)، روزنامه‌ی طریق الشعب، روزنامه‌ی رسمی حزب کمونیست عراق، واکنش حزب بعث در مقابل عزاداران حسینی را تأیید کرد و این‌که باید جلوی عقب‌ماندگی را گرفت! منظور از عقب‌ماندگی هم تدین و دین بود. آن‌ها مراسم عزای امام حسین(ع) را پس‌ماندگی و عقب‌ماندگی می‌دانستند.

حکم اعدام عزاداران که صادر شد، برخی از بعثی‌هایی که پدر و مادرشان شیعه بود، می‌گفتند احکامی که شما در حق این افراد صادر کردید سبک است و باید بیشتر از این می‌شد! خود صدام وارد عمل شد و این بعثی‌هایی که پدر و مادرشان شیعه بودند و در محاکمه شرکت داشتند را از ادارات اخراج کرد.

در اینجا خوب است به این مسئله هم اشاره کنیم که عزاداران دستگیر شده را راهی بغداد می‌کردند. بعضی از سربازان که شیعه بودند، وسط راه آن‌ها را آزاد می‌کردند و به سازمان امنیت تحویل نمی‌دادند.

*تاریخ انتفاصه صفر را بسیار جامع و کامل بیان فرمودید. در این بخش به پیامدهای این قیام هم اشاره‌ای داشته باشید.

حزب بعث وقتی دید که نمی‌تواند با این جریان دربیفتد، سال بعد سعی کرد تا حدودی آزادی‌هایی به شیعیان بدهد؛ آزادی‌هایی که به ظاهر آزادی بود ولی درون آن، نگاه و برخورد امنیتی وجود داشت. حزب بعث برای استان‌های مختلف نامه‌نگاری کرد که معاونین امنیتی به کربلا بیایند و پیگیر تحرکات موکب‌های حسینی باشند. لذا بازجویی و بازرسی و از این قبیل موارد را مشاهده کردیم ولی انبوه زیاد مردم وارد کربلا شدند. نامه‌ای که مدیریت عمومی سازمان امنیت عراق صادر کرد، شامل نکاتی است که من به برخی از نکات آن اشاره می‌کنم. یکی از این نکات این بود که مردم حق دارند به کربلا بیایند ولی به صورت گروهی نیایند چون گروهی ممکن نیست. مسئله‌ی کمک‌های نقدی و جمع کردن پول برای موکب‌ها ممنوع است. نباید به کارمندان در دهه‌ی محرم و اربعین مرخصی داده شود. همچنین به کارگرانی که در کارخانه‌های دولتی کار می‌کنند، نباید مرخصی داد. از نکات دیگری که در نامه‌ی حزب بعث می‌توانیم ببینیم این است که ما چگونه می‌توانیم از این مناسبت استفاده کنیم تا افکار حزب بعث را ترویج دهیم و مردم را با فرهنگ آن آشنا کنیم.

با این همه و با تمام تلاش‌هایی که در طول تاریخ حزب بعث انجام شد ولی این حزب نتوانست جلوی راهپیمایی اربعین را بگیرد. افرادی شبانه راه می‌رفتند، صبح جایی پیدا می‌کردند، وسط نِی روز را می‌گذراندند و شب راه را ادامه می‌دادند. همچنین برخی در بین نخل‌ها، مسیر پیاده‌روی را طی می‌کردند.

راهپیمایی اربعین نقشه‌ی خدایی است، تمام قدرت‌های دنیا نمی‌توانند جلوی آن را بگیرند و این همان وعده‌ای است که حضرت زینب(س) به امام سجاد(ع) ‌فرمودند. در همین سال‌هایی که گذشت و پس از سرنگونی حزب بعث، با این‌که تروریست‌ها خیلی تلاش کردند جلوی این مراسم را بگیرند، با ماشین‌های بمب‌گذاری شده و با کمربندهای انفجاری، تلاش‌هایی کردند ولی حضور مردم هر روز بیشتر و بیشتر می‌شود. امیدواریم این مسیر اربعین و پیاده‌روی اربعین زمینه‌ساز ظهور امام زمان(عج) باشد.

* به زواری که قصد عزیمت به راهپیمایی اربعین را دارند چه توصیه یا توصیه‌هایی دارید؟

یکی از نکات مهم این است که ما وقتی به اربعین می‌رویم، این را بدانیم که اربعین تفریح نیست، اربعین یک دوره است که بتوانیم خودمان را پرورش دهیم. همچنان که ما در کتاب مفاتیح الجنان می‌خوانیم، انسان در کربلا نباید به گوشت و غذا و استراحت و راحتی اهمیت دهد. اربعین دوره‌ای است که انسان را آماده می‌کند که انسان جزء سربازان امام زمان(عج) باشد، لذا باید تحمل و صبر بالا باشد و گرسنگی و تشنگی را تحمل کنیم. امام حسین(ع) تشنه بود و ما هم باید از امام حسین(ع) یاد بگیریم و الّا اگر قرار باشد که ما به صورت تفریحی برویم که کار و هنری نکرده‌ایم و زشت است، به خصوص ما که از اینجا به یک کشور دیگری می‌رویم، این کار یعنی به صورت تفریحی رفتن، نگاه منفی برای کشور ما درست می‌کند با این همه شهیدی که دادیم. شهدای ما تابع امام حسین(ع) بودند، ولی مردم شهدای ما را که نمی‌بینند، ما را می‌بینند. اگر ما به دنبال راحت‌طلبی باشیم، این‌ها می‌گویند برای امام حسین(ع) نیامده‌اند، این‌ها آمده‌اند تا چند روزی تفریح کنند و بگذرانند. این نکته‌ی اول است.

نکته‌ی دوم این است که سعی کنیم اربعین را به عنوان همایش ارتباطات بدانیم، یعنی هر ایرانی سعی کند با یک عراقی و یا بیش از یک عراقی ارتباط داشته باشد. ارتباطات دو طرفه است. ببینید، هر انسانی در این کره‌ی زمین نمی‌پذیرد که ارتباط یک‌طرفه باشد. این‌که من به خانه‌ی شما بیایم و روزی که شما می‌خواهید به خانه‌ی ما بیایید، من از شما استقبال نکنم، درست نیست. رابطه باید دو طرفه باشد. روزی که عراقی هم به ایران می‌آید، من باید از او استقبال کنم و الّا در او نگاه منفی ایجاد می‌شود. درست است عراقی تمام امکاناتی که در اختیارم قرار داد برای امام حسین(ع) بود ولی «هَلْ جَزاءُ الْإِحْسانِ إِلَّا الْإِحْسانُ» (الرحمن: 60) است. من هم باید در مقابل برای امام حسین(ع) خرج کنم.

نکته‌ی سوم، دوری از اختلافات و بحث‌های چالشی است. هر مردمی فرهنگ خاص، آداب و فهم خودشان را دارند. لذا اولاً نگاه من نباید نسبت به مردم دیگر دنیا نگاه بالاتری باشد که ما هستیم و شما نیستید، این درست نیست. ثانیا هر ملتی آداب خاص و زندگی خودش را دارد. اصلا به من ربطی ندارد که وارد زندگی دیگران شود، پاکستانی و هندی به نحو دیگری زندگی می‌کنند، عراقی و لبنانی هم به نحو دیگری زندگی می‌کنند، این‌ها ربطی به من ندارد. چه مسائل خصوصی زندگی‌شان، مسائل عمومی‌شان و یا نگاه‌شان نسبت به دولت‌شان که می‌پذیرند یا نمی‌پذیرند، اصلا ربطی به من ندارد. من نرفتم که وارد گفت‌وگو شوم، من باید به دنبال مشترکات باشم، من به عنوان نماینده و سفیر کشورم رفته‌ام و باید به این صورت با این‌ها ارتباط برقرار کنم. بنابراین، محبت است که ما باید به دیگران منتقل کنیم، به خصوص این‌که ما در یک شرایط خاصی به سر می‌بریم.

هم در ایران و هم در عراق نفوذی‌ها و دشمنانی وجود دارند؛ به ایرانی‌ها می‌گویند: شما چرا باید به کشوری بروید که 8 سال با ما جنگیده و ما این همه شهید داده‌ایم؟ آنجا هم همین را می‌گویند. آن‌ها هم 8 سال جنگ داشتند و تعدادی را از دست داده‌اند. دشمن از این‌ها سوءاستفاده می‌کند. داستان آن مادر بچه معروف است. ما مادر بچه هستیم، ما رسالت داریم، ما باید نقشه‌ی دشمن را خنثی کنیم و ما باید زمینه‌ساز باشیم. عراق نزدیک‌ترین کشور به ما است و حتی جنگ 8 سال در حقیقت کار دشمن بود. چرا ما با ترکیه نجنگیدیم؟ چرا با پاکستان این جنگ را نداشتیم؟ چرا با افغانستان نجنگیدیم؟ چرا با عراق جنگیدیم؟ چون در عراق اکثریت شیعه هستند و دشمن می‌خواست بین دو ملت شکاف به وجود آورد. در عراق حوزه‌ی نجف و حوزه‌ی قم یکی بودند و دشمن خواست این شکاف را به وجود آورد و کشورهای خلیج فارس به خصوص عربستان و کویت و قطر به صدام کمک می‌کردند، چرا کمک می‌کردند؟ این‌ها می‌گفتند این جنگ شیعه علیه شیعه است که شیعیان به جان هم افتادند. پس ما به دشمن کمک نکنیم. این‌که من بالاتر و بهتر از تو هستم، ما شیعه هستیم و شما شیعه نیستید، ما تشیع را می‌فهمیم و شما نمی‌فهمید، ما فلان هستیم و ... اصلا نیازی به این سخنان نیست. از این رو، ما باید اخلاقی برخورد کنیم.  

عکس‌هایی هم که در دست می‌گیریم، سعی کنیم فقط عکس شهدای خودمان نباشد، عکس آن طرف هم باشد. اگر بشود عکس‌های همین شهدایی که در قیام صفر نقش داشتند و شهید شدند، را در دست بگیریم. ببینید مرزبندی‌ها کار دشمن است. آسمان زیباست چون مرز ندارد. ما همه‌ی بشر را دوست داشته باشیم جز کسانی که با اسلام و دین ما مشکل دارند. ما پیام‌رسان قیام مهدویت(عج) هستیم: «وَ نُريدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثينَ» (القصص: 5). مسئله‌ی استضعاف مطرح است، ما به دنبال این هستیم که مستضعفین آزاد شوند و از یوغ استکبار رهایی پیدا کنند.

زیاد ماندن در آنجا هم خوب نیست. این آقای عراقی درب خانه‌اش را باز کرده است، برای چه باز کرده است؟ برای زوار. خب این زائر می‌خواهد بیاید، زائر بعدی نمی‌تواند بیاید. من می‌دانم و دیدم که از اول صفر و بعضی‌ها از محرم به آنجا می‌روند. حالا با یک عراقی آشنا شده ولی خانه‌ی او قبل از روز دهم صفر برای پذیرش زائر آماده نیست، شما وقتی از محرم به آنجا می‌روی و ساکن می‌شوی، خب او باید چه کند؟ جایی ندارد و می‌خواهد زندگی‌اش را کند. تو اجازه می‌دهی که کسی یک شب در اتاق خواب شما بخوابد؟ شما که اجازه نمی‌دهید، چرا باید آزار و اذیت کنید؟ امام حسین(ع) هم این کار را نمی‌پذیرد. واقعا حرام است، شرعا حرام است. ما در فقه داریم که «المأخوذ حیائاً کالمأخوذ غصبا»، چیزی که از روی حیا گرفته شود در حکم غصب است. نمازی که در آنجا می‌خوانی مشکل شرعی دارد؛ چه رسد به وضو، غسل و کارهای دیگر. این کار آزار و اذیت به دیگران است. بعد از دهم صفر کم‌کم موکب‌ها زده می‌شود و عراقی‌ها اواخر میانۀ صفر راهی کربلا می‌شوند تا شب اربعین در کربلا باشند. این مدت مشخص است. این‌ها که با ما قول و قرار ندارند، به ما تعهد نداده‌اند که ما باید از اول صفر برای شما موکب بزنیم. بعضی از دوستان ما که به آنجا می‌روند گلایه هم می‌کنند که چرا از ما استقبال نمی‌کنند؟ حال، زائر بعد از 20 روز هم می‌ماند تا مناسبت ارتحال پیامبر(ص) هم آنجا بماند! خب، درب‌های مردم را می‌زنیم و به آنجا می‌رویم. خب درب‌شان بسته است، نمی‌خواهند استقبال کنند، مگر زوری است؟ ما الان به همین مشهد خودمان که می‌رویم، مگر در مشهد از زوار استقبال می‌کنند و درب‌ها را به این شکل باز می‌کنند؟ آقا 30 روز رفته است! می‌گوید که همه چیز را مجانی می‌دهند. این درست نیست. اگر هم مجانی داده شود در مقابلش یک مسئولیتی وجود دارد.

مسائل دیگری هم هست، بعضی‌ها خواسته‌هایی دارند که ما با چشمان خودمان دیده‌ایم. خواسته‌هایی که از صاحبخانه‌ها می‌کنند که برای ما فلان صبحانه یا  فلان ناهار را آماده کن. او قرض می‌گیرد برای این‌که این چند روز را بتواند اداره کند ولی ما این همه فشار می‌آوریم. خب بعد از مدتی نگاه‌شان نسبت به ایرانی‌ها بد می‌شود. منِ بد سبب می‌شوم که نگاه یک ملت نسبت به ملت خودمان بد شود. خب من مقصرم، بقیه باید محکوم کنند. این‌طور نشود که وقتی یک ایرانی به آنجا برود و این کارها را کند، ما بگوییم که ببینید این‌ها با زائر امام حسین(ع) چه کردند. زائر امام حسین(ع) ادب امام حسین(ع) را دارد، رعایت می‌کند، حرمت‌ها را در نگه می‌دارد و شرع را رعایت می‌کند. باید به این مسائل توجه شود.

البته نکات زیادی در اینجا وجود دارد. من با چشمان خودم دیدم، وقتی از مرز مهران رد می‌شدم، بعضی از آقایانی که از اینجا رفته بودند آشغال می‌انداختند و می‌گفتند: ما از مسئله‌ی نظافت و پاکی و تمیزی آزاد شدیم. این درست نیست. تو الگو باش، وقتی الگو شدی او هم یاد می‌گیرد. مگر دولت عراق چقدر امکانات دارد؟ شما نگاه کنید 30 روز پلیس، نیروهای امنیتی، ارتش و اداره‌های عراق برای این کار خودشان را وقف کرده‌اند. خب ما به این‌ها کمک کنیم.

کسانی که پول دارند نباید انتظار داشته باشند که همه چیز و حتی ماشین مجانی باشد، واقعا زشت است. خودم دیده‌ام و چیزهایی هم شنیده‌ام که مثلا به زور باید در ماشین یک عراقی مجانی بنشینند. خب برای امام حسین(ع) پول خرج کن، به عراق رفتی کمی هم خرج کن، امام حسین(ع) خون، خانواده و امکاناتش را داد، ولی شما می‌خواهید که همه چیز برای شما مجانی تمام شود که در نهایت چه بگویی؟ بگویی که مجانی رفتم؟ عراقی‌ها وقتی می‌بینند و می‌گویند که ارزش پول این‌ها کم شده و دل‌شان برای ما زائرین امام حسین(ع) می‌سوزد ولی نباید از این مسئله سوءاستفاده شود. این درست نیست، یک بار، دو بار، ده بار دادند، بعد چه؟ بعد نگاه‌شان نسبت به ما عوض می‌شود. ما خودمان این همه برای امام حسین(ع) خرج می‌کنیم. بالاترین خرج ما برای امام حسین(ع) همین شهدای ما هستند، چرا آبروی شهدا را می‌بریم؟

*ممنون که وقت ارزشمند خود را در اختیار ما گذاشتید.

............................................
پایان پیام/ 167 - 348