متن وصیت
من فرزندانم را سفارش مى كنم به موافقت با هم و ترحّم و عطوفت با يكديگر ، و اينكه كوچك ترشان احترام بزرگ ترشان را رعايت كند ، و بزرگ ترشان بر كوچك ترشان مهربانى كند و در هيچ چيزى از كارهاشان اختلاف نكنند كه بالنتيجه ، دشمنانشان بر آنها چيره مى شوند.
تعيين وصىّ و ناظر
و قرار دادم ولايت فرزندان خُردسالم (سالانم) را ، و پرداخت ديونم ، و عمل به وصايايم را به نور چشمم و پاره جگرم ، محمّد رضا ، به نظارت دو عالم عامل زيرك پرهيزكار دوستْ دلم و پسر برادرم ، مولانا محمّد نصير و سيد نيرومند علاّمه امير محمّد صالح ، با حضور هر دو ، و اگر هر دو حاضر نباشند ، هر كدام كه حاضر بودند . سپس بايد وصىّ و دو ناظر توافق كنند و بايد تراضى نمايند و اهتمام كنند ، محض خداى تعالى و براى رعايت بعض حقها كه بر آنان دارم، اگر معترف اند كه براى من، حقّى بر ذمّه آنان است .
موارد وصيّت
۱ ـ پس وصيّت اوّل من به آنان ، رعايت فرزندان صغير من و تعليمشان و تربيتشان است، با لطف و نرمى، و تنگ نگرفتن امر زندگانى است بر آنان.
۲ ـ سپس پرداختن قرضهاى من است كه نزد آنان مظنون است ، گرچه بر حسب موازين شرعى ثابت نشده باشد ، و بايد در ابراء ذمّه من از حقوق خداى تعالى و حقوق مردم (بر من) كوشش خود به كار برند.
۳ ـ و دوست مى دارم كه اگر در شهر اصفهان مُردم ، مرا در جوار پدرم ـ خدا روحش را پاكيزه كناد ـ دفن كنند ، اگر مكانى مناسب ميسّر شود ؛ گرچه به برداشتن صفّه اى باشد كه به خارج باز است تا حدّى كه احداث قبر و لحدى در آن ممكن شود ، به طريقى كه ضرر به آنچه زير آن است ، نرساند ، يا در ميان گنبد مقابل قبر پدرم ، در محلّى كه آقا جلال معرّف ، برادر دينى من ـ خدا او را توفيق بدهد ـ مى داند ؛ و اگر خريد مكانى نزديك به مدفن پدرم ـ روانش پاكيزه باد ـ ممكن شود ، مانند خانه حكيم كه سيد حسينعلى ، پسر خواهرم آن را گرفته است ـ زيرا امكان دارد از بالاى رهگذر عمومى يا زير آن ، راهى به يكديگر احداث كنند ـ در اين صورت بايد بخرند و وقف نمايند براى مدفن من و مدفن فرزندانم و خويشانم.
خواهش از فرزندان خود
1.و از فرزندانم خواهش مى كنم كه مصاحَبَت اشخاصى را كه از قديم با من بوده اند ، ترك نكنند ، و كسى را كه عهد و وفا و دلسوزى ندارد در كارهاى خود دخالت ندهند.تعيين برنامه كتابهاى خريدارى شده از نماء حمّام شاه سليمان صفوى.
2. و همين گونه توليت كتابهايى را كه از درآمد حمّام وقف نموده ام ؛ همان حمّامى كه پادشاه نيكوكار آمرزيده ، شاه سليمان ـ خدا وى را در بالاترين غرفه هاى بهشت جاى دهد ـ وقف فرموده به گروه مذكور به ترتيب مزبور ، تفويض كردم.
____________________________
منبع:
ميراث حديث شيعه دفتر 4 تاريخ انتشار : 1378 صفحه 40 تا 47