نگاه قرآن به دست آوردن اموال
کُتِبَ عَلَیْکُمْ إِذا حَضَرَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ إِنْ تَرَکَ خَیْراً الْوَصِیَّةُ لِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ بِالْمَعْرُوفِ حَقًّا عَلَی الْمُتَّقین (1)
بر شما نوشته شده: «هنگامی که یکی از شما را مرگ فرا رسد، اگر چیز خوبی [مالی] از خود به جای گذارده، برای پدر و مادر و نزدیکان، بطور شایسته وصیت کند! این حقّی است بر پرهیزکاران!»
اما فقر یا فقر به خدا است یا فقر مادی است.
فقر به خدا که خصیصه همه موجودات و انسان ها است. زیرا هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و هر چه دارد از خداست و فقیر محض به درگاه خدا می باشد:
یا أَیُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَی اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمیدُ (2) ای مردم، همه شما به خدا نیازمندید. اوست بینیاز و ستودنی.
درک و باور این فقر، خود از ارزشمند ترین چیزها است و انسانی که خود را فقیر درگاه خدا بداند، از غیر خدا احساس بی نیازی می کند و این از ارزشمند ترین چیزها و از بالاترین درجات ایمان و بندگی است و سزاوار است که به چنین فقری افتخار شود و پیامبر اسلام این فقر را در بالاترین درجه اش درک می کرد و به آن افتخار می نمود:الفقر فخری(3) فقر افتخار من است.
اما فقر مادی گرچه به خودی خود خوب نیست، اما برای افراد با ایمان که به غنای روحی و نفسی رسیده اند، مشکل نیست و آن را یک ابتلا می دانند که باید بر آن صبر کنند و از آن، نردبان تکامل بسازند.
فقر دربرابر افراد سست ایمان
کَادَ الْفَقْرُ أَنْ یَکُونَ کُفْراً (4) روایات در مذمت فقر مادی فراوان است و طبیعی است که یکی از زمینه های فساد، ظلم، گناه و ناامنی فقر مادی افراد جامعه است.
البته ثروت هم چون به انسان احساس توانمندی می دهد، او را به طغیان می کشاند و هم چنان که فقر زمینه گناه و فساد و نامنی اجتماعی است، ثروت هم زمینه ظغیان و گناه و عیاشی و فساد است:
کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغی أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی (5) حقا که آدمی نافرمانی میکند، هر گاه که خویشتن را بینیاز بیند.
پس هم فقر انسان ضعیف الایمان را به کفر، گناه و ظلم سوق می دهد و هم ثروتمندی، و از این رو بود که پیامبر به امتش تعلیم می داد که از خداوند "کفاف" بخواهند تا هم از مضرات فقر در امان باشند و هم به پیامد های بد ثروتمندی مبتلا نشوند:
اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ وَ مَنْ أَحَبَّ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْعَفَافَ وَ الْکَفَافَ وَ ارْزُقْ مَنْ أَبْغَضَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْمَالَ وَ الْوَلَدَ (6)
اما اگر انسانبه درجات بالای ایمان برسد، هم از فقر برای رسیدن به کمال، مرکب می سازد و هم از غنا و توانگری. اگر فقر به او رو آورد، با تحمل و تعفف با آن مواجه می شود.و آن را تقدیر و ابتلای خداوند می شمارد و اگر با غنا و ثروت مواجه شود، آن را برای خدمت به خلایق برای رضای خدا به کار می گیرد و با آن رضای خدا را تحصیل می نماید.
سخن آخر
لذا گرچه فقر از عوامل سستی ایمان محسوب می شود اما نقش صبر در این راستا حفظ ایمان انسان در موقع سختی ها و ابتلائات است .
بنابراین الزاماً هر کس فقیر شود ایمانش را از دست نمی دهد مگر انسانهایی که صبر و استقامتشان در برابر مشکلات کم باشد. و البته اجر صابران بی حساب است.
امروزه فاصله طبقاتی موجود در جامعه، که باعث توزیع نابرابر ثروت در بین مردم شده، غالب افراد را به دو گروه فقیر و غنی تقسیم کرده است. معمولاً افراد غنی و ثروتمند از رفاه بسیار خوبی برخوردار بوده و به خوشگذرانی میپردازند و افراد فقیر در جامعه از وضعیت مطلوبی برخوردار نبوده و به سختی زندگی خود را میگذرانند اما گاهی اوقات افرادی در جامعه پیدا میشوند که علیرغم ثروتمندی، همیشه گلایهمند و ناراضی از وضع خودشان هستند و در آنسو افرادی وجود دارند که به ظاهر از قشر ضعیف جامعه محسوب میشوند ولی قانع و شکرگزار هستند و گلایهای ندارند!
_______________________________________________________________
پی نوشت:
1.بقره (2) آیه 180.
2.فاطر (35) آیه 15.
3.مجلسی، بحار الانوار، بیروت، الوفا، 1403 ق، ج 19، ص 30.
4.کلینی، کافی، تهران، اسلامیه، 1367 ش، ج2، ص 307.
5.علق (96) آیه 6-7.
6.کلینی، همان، ص 140