خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
۱۸:۲۳
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
دوشنبه
۱۹ شهریور
۱۴۰۳
۹:۴۸:۵۱
منبع:
یاران امین
کد خبر:
1483831

نقش سیرۀ معصومین در شکل‌گیری تمدن اسلامی

تمدن اسلامی زمانی پدید می‌آید که تمام سطوح جامعه با دین مبین اسلام هم‌سو شود و تمام مسائل جامعه چه در سطح کلان و تصمیم‌گیری‌ها و چه در سطح پایین‌تر و اجرایی، همه و همه بر مدار قانون اسلام بچرخد و حلّ و فصل شود. جمهوری اسلامی که بر محور ولایت فقیه می‌چرخد، حامل چنین اندیشه‌ای است.

آآ
خبرگزاری اهل بیت(ع) / ابنا: آدمی از بام تا شام هزاران کار انجام می‌دهد و در پشت هر یک منطقی وجود دارد که حقیقت و روح آن کار می‌باشد. به بیان دیگر تمام کارهای آدمی به دلیل شعوری- ارادی بودن انسان معنادار است؛ سکوت انسان معنا دارد، همان‌گونه که صحبت انسان معنا دارد، نگاه کردن و نگاه نکردن انسان، کارهای بزرگ و کارهای کوچک انسان و همه و همه معنا دارد. به همین دلیل معناداری کنش‌های انسانی، تمام امور مرتبط با انسان اسمی دارد و معنایی از آن فهمیده می‌شود. مثلاً انسان با تصرف در چوب از آن در و پنجره می‌سازد، میز و صندلی می‌سازد، مبل و دکوراسیون می‌سازد و … و یا با تصرف در سنگ از آن خانه‌ای ساده می‌سازد، عمارت درست می‌کند، مجسمه درست می‌کند و… . در حقیقت آدمی از طریق همین معناداری و معناسازی به ساحت فرهنگ قدم می‌گذارد و فرهنگ، این شریف‌ترین و عزیزترین پدیدۀ انسانی، دنیای آدمی را از دنیای تمام موجودات ممتاز می‌کند؛ چه موجودات مادون انسانی که انواع حیوانات آبی و خاکی باشند و چه موجودات فوق انسانی که ملائکه و فرشتگان باشند.


تعریف فرهنگ

«فرهنگ انباشت معنا به شکل عمومی در فاهمه و در کنش اجتماعی و ساخت عینی اجتماعی است.» (یزدان‌پناه، بهار 1401: 300) پس فرهنگ از سنخ معناست، اما معنایی که تقبّل و پذیرش عام پیدا کرده و اختصاص به شخص دون شخصی ندارد؛ و به همین دلیل می‌تواند به حیات خود در طول سالیان دراز ادامه دهد. چنین معنایی زیربنا و اساس جامعۀ انسانی است و از آن‌جایی که معانی عمومی متنوع‌اند، جوامع انسانی می‌تواند انواعی داشته باشد. چنانچه معنای انباشته در فاهمه عمومی «سود و زیان» باشد و جامعه‌ای همۀ امورش را بر اساس سود و زیان بسنجد و بر مدار آن کارهایش را سامان دهد، چنین جامعه‌ای را می‌توان جامعۀ «بازار و ماده‌محور» نامید. در مقابل چنانچه معنای انباشته در فاهمۀ عمومی جامعه «صواب» و «عدم صواب» و یا «درستی» و «نادرستی» باشد و مردم آن جامعه همۀ امورش را براساس درستی و نادرستی بسنجد و برمدار صواب و ناصواب کارهایش را سامان دهد، چنین جامعه‌ای جامعۀ «حق‌مدار و حقیقت‌محور» است. جامعۀ دینی از نوع جامعۀ حق‌مدار و حقیقت‌محور است؛ چرا که دین حق به‌طور کلی می‌خواهد راه و روش درست زندگی کردن را به انسان‌ها بیاموزد و می‌گوید چون انسان با تمام وجودش بنده است، یعنی سود و زیانش و حیات و مماتش در دست خدای متعال قرار دارد، پس باید بنده باشد و بندگی کند. بندگی کردن یعنی این‌که تمام کار، حرکات و سکنات انسان بر مدار دستورات الهی قرار گیرد و رضایت و قرب الهی سرلوحۀ تمام کارهای انسان باشد. بنابراین جامعۀ انسانی به لحاظ فرهنگ آن به توحیدی یا الحادی، مادی یا معنوی، ظلمانی یا نورانی و… دسته‌بندی می‌شود. 

تعریف تمدن

معنای انباشته در فاهمۀ عمومی براساس دایره و گسترۀ رواج آن، به «خرده فرهنگ» و «کلان فرهنگ» تقسیم می‌شود. «خرده فرهنگ» به معنای انباشت معنا در فاهمۀ گروهی از مردم و برخی از اقشار جامعه است و طبعاً این اقشار و افراد این گروه تعاملات‌شان بر مدار آن معنا انجام می‌شود. «کلان فرهنگ» به معنای انباشت معنا در فاهمۀ گروه‌های زیاد و یا کل افراد یک جامعه می‌باشد. طبعاً گروه‌های زیادی از افراد جامعه و یا کل افراد جامعه بر اساس آن تعامل می‌کنند، کنش و واکنش نشان می‌دهند و رفتارها و کردارهای هم را فهم می‌کنند. حال اگر چنین معنایی که کنش تمام افراد جامعه را پوشش می‌دهد، آن قدر پویا باشد که بتواند تمام سطوح کنش افراد جامعه را چه در سطح کلان و سیاست‌گذاری و چه در سطح خرد و اجرایی سمت‌وسو دهد و افراد جامعه تمام کار‌هایشان را چه در سطح فردی و چه در سطح جمعی براساس آن انجام دهند، تمدن پدید می‌آید. در حقیقت تمدن عینیت یافتن فرهنگ در تمام سطوح زندگی یک جامعه است؛ مثلاً روح فرهنگ غرب که سود محوری باشد، در تمام سطوح زندگی از اقتصاد، سیاست، امنیت، علم و هنر و صنعت گسترش یافته و تمدن غربی را پدید آورده است؛ و به دلیل اقبال عمومی که به آن در سراسر جهان وجود دارد، هر روز گسترده‌تر هم می‌شود.

معنای تمدن اسلامی

تمدن اسلامی در فضایی امکان ظهور و بروز دارد که اندیشۀ عبودیت و تقرب به خدای متعال در فاهمۀ عمومی جامعۀ اسلامی جای بگیرد و تمام تعاملات جامعۀ اسلامی را، چه در سطح کلان و سیاست‌گذاری و چه در سطح خرد و اجرایی، سمت‌وسو دهد و تمام افراد جامعه در تمام سطوح زندگی اعم از فردی و اجتماعی بر مدار آن تعامل کنند. به بیان دیگر دین مبین اسلام از سویی دنیا، آخرت و معنویت را پوشش می‌دهد. به این معنا که تمام دستورات شریعت ناظر به هر سه سطح دنیایی، اخروی و عرفانی است. از سویی دیگر تمام دستورات شریعت جنبۀ فردی و اجتماعی اعمال را هم‌زمان در نظر دارد. و از جانب سوم دستورات دینی تمام کنش‌های انسانی، چه کنش‌های جوانحی و قلبی و چه کنش‌های جوارحی و بدنی، اعم از ریز و درشت، همه را پوشش می‌دهد. تمدن اسلامی زمانی امکان ظهور و بروز دارد که اولاً فاهمۀ عمومی جامعۀ اسلامی چنین معنایی را در خود جای دهد و بپروراند؛ و ثانیاً چنین معنایی در فاهمۀ عمومی چنان رشد کند و ببالد که لبریز شود و تمام سطوح عینی جامعه را پوشش دهد. وقتی که چنین شود، جامعۀ اسلامی در هوای عبودیت و بندگی خدا نفس خواهد کشید. عینی شدن بندگی خدا در تمام سطوح جامعه به معنای تحقق تمدن اسلامی است. بدیهی است که رسیدن به این نقطه خیلی سخت است و در عمل رسیدن به جامعه‌ای مالامال از معنویت و بندگی خدا، کاری بسیار شاق و طاقت‌فرساست؛ اما امکان دارد. چرا که در تاریخ بوده‌اند کسانی که تمام کارهای‌شان بر مدار بندگی و رضای الهی قرار داشته و در زندگی ملاکی جز قرب و رضای حق‌تعالی نداشته‌اند.

سیرۀ معصومین در تحقق تمدن اسلامی

از نظر ما شیعیان اهل‌بیت، پیامبر گرامی اسلام و ائمۀ معصومین، مؤمنان پاک باخته‌ای بودند که در تمام طول زندگی‌شان جز بر مدار حق و حقیقت و بندگی الهی قدم برنداشته، سخنی به میان نیاورده و کاری نکرده‌اند. به همین دلیل معصومین می‌توانند الگوی مطلق بندگی باشند. انسان مسلمان می‌تواند در تمام کار‌هایش این ستارگان آسمان بندگی را الگوی تمام رفتار و کردار خود، چه در سطح فردی چه در سطح اجتماعی اعم از سیاست‌گذاری و اجرایی، قرار دهد و جامعه‌ای هم‌افق با بینش اسلامی پدید آورد. تمدن اسلامی زمانی پدید می‌آید که تمام سطوح جامعه با دین مبین اسلام هم‌سو شود و تمام مسائل جامعه چه در سطح کلان و تصمیم‌گیری‌ها و چه در سطح پایین‌تر و اجرایی، همه و همه بر مدار قانون اسلام بچرخد و حلّ و فصل شود. جمهوری اسلامی که بر محور ولایت فقیه می‌چرخد، حامل چنین اندیشه‌ای است؛ چرا که حاکم‌بودن ولی فقیه یعنی حاکم بودن نزدیک‌ترین شخص به معصوم، تا به دلیل اشراف داشتن بر احکام شرعی بتواند سمت‌وسوی کلان اجتماعی را به سمت بندگی و عبودیت خدای متعال سوق دهد. و نیز به دلیل داشتن تقوا و عدالت، خدای نکرده دچار اعوجاج از مسیر الهی نگردد. امّا این اندیشۀ کلان برای عملی شدن باید مراحلی را بگذراند؛ اول توسط قوۀ مقننه سیاست‌گذاری و برنامه‌ریزی کلان صورت گیرد. بعد توسط قوۀ مجریه آن سیاست‌ها و برنامه‌های کلان به برنامۀ خرد و جزئی‌تر تبدیل شود. در مرتبۀ بعد با در نظر داشت الگوی عملی، اجرا شود. الگوی عملی چنین جامعه‌ای معصومین اند؛ کسانی که در تمام زندگی‌شان، چه در سطح شخصی و چه در سطح اجتماعی، اعم از حکومتی و غیرحکومتی، لحظه و لمحه‌ای از یاد خدا غافل نبودند، بلکه در تمام آنات زندگی‌شان چه در جنگ، چه در صلح و چه در عبادت و چه در کسب و کار، همه و همه بر مدار رضایت و قرب الهی حرکت می‌کردند. مسلماً داشتن چنین الگوهایی خیلی پیش برنده است و چنانچه سرمشق جامعۀ اسلامی قرار گیرند، مدینۀ فاضلۀ اسلامی دور از دسترس نخواهد بود.