خبرگزاری اهل بیت (ع) / ابنا: حضرت آیت الله بهجت یکی از برجسته ترین مراجع معاصر شیعه و هم زمان، از پارساترین و متقی ترین علماء بلکه از سرآمدترین عرفای شیعی است که عبودیت خویش را تا قله تهذیب رساند.
حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی بهجت سبک زندگی این عارف روشن ضمیر را تشریح کرد:
اگر غذاهای خوب در خانه می آمد، ما میخوردیم. غذاهای ساده را ایشان مصرف می کرد، حتی تا سن نود سالگی، مادرم می گفت این حسرت به دلم ماند یک مرتبه به من بگوید فلان غذا را برای من درست کن.
این اواخر، می گفت برای من چیزی درست نکنید، اگر شد من نان و اشکنه می خورم، یا همان کته را با یک اشکنه می خورم؛ یا نهایتاً نیمرویی می خورم. یا اگر سرما خورده بود؛ یک فرنی؛ البته در این اواخر، هم با تجویز پزشک، چند روزی در هفته، شیر میل می کرد.
در خانواده رفتارش حساب و کتاب داشت. این نبود که همه وقت را بگذارد برای خانواده یا اینکه هیچ وقتی نگذارد. ایشان وقت های مخصوص عبادت، مطالعه درس و فکر و ذکر داشتند، همچنین سه وعده غذایی با خانواده صرف میکردند.
چون غذا صرف کردن ایشان زمان بیشتری طول می کشید، باعث می شد از احوالات افراد خانه، مطلع شود، حتی صله رحمش آنجا انجام می شد، حتی تفحص از همسایه ها نیز در زمان صرف غذا بود. مثلاً وقتی غذایش را آماده کرده و یا می خواستند بیاورند، از همسایه خبر می گرفت که مثلا آن مشکلش چه شد.
لذا شاید یک ساعت نهار ایشان طول می کشید، می پرسید از فلانی خبر داری، از فلان قوم و خویش خبر نداریم، احوالش را بپرس، نامه بنویسید، بپرسید، بعد، همسایه ها را می گفت بپرس؛ مشکلات همسایه ها را مطرح نموده و می گفت بروید، انجام دهید.
مثلاً اگر یک جعبه میوه ای می آوردند، می گفت، سه قسمت کن یک قسمت را به همسایه ها بده، یک قسمت خودت بردار، یک قسمت بگذار برای اینجا. یک بار یادم است ایشان داشت از بالای سر من رد می شد، قدری توقف کرد. گفت سوا و جدا نکنی ها، خوب هایش برای ما بگذاری!
ابوی ما، مرحوم آیت الله بهجت، علاقه داشت هر روز ناهار، یک مهمان داشته باشد، بله، این اخلاق را آقا داشت البته خیلی راضی نبودیم از کودکی می گفتیم حالا مهمان را داشته باش، بفرمایید تا بیشتر غذا درست کنند، می فرمودند: نه همان غذا.
می گفتند: “طعام الواحده یکفی الاثنین”. همان غذای من را بدهید، دو نفری با مهمان، می خوریم. گاهی ما سر سفره بودیم، و میهمان هم در موقع غذای ما می رسیدند؛ ابوی می فرمودند: حضرت ابراهیم فرسخ ها به دنبال غذا می گشت. حالا این آقا دم در خانه است و مهمان خدا می باشد. به همان اندازه، همان غذایی که اینگونه بود دلش می خواست با دیگران بخورد.
آقا معتقد بود در روابط خانوادگی، جواب دادن یا رو کم کردن باید به صورت کلی کنار گذاشته شود، این کار هیچ ثمره ای ندارد. برخورد کردن اقتضای طبیعت حیوانی است، اگر آن یک شاخ زد، این هم دو تا شاخ بزند و اگر هم دو تا نزند، بالأخره یکی را که باید بزند! این طبیعت حیوانی است.
انسان باید این حرف ها و نزاع ها را جدی نگیرد و به خدا واگذار کند، یا اینکه به دفتر شرع مراجعه کند و ببیند الآن وظیفهاش چیست. اگر کسی خودش به این روش رفتار کند، طرف مقابل هم رفتار خواهد کرد و قضیه حل می شود.
خود ایشان، اصلا جواب اعتراضات را نمی داد، گوش میداد، ولی جواب نمی داد؛ گرچه خیلی از حرف ها هم بی ربط و بی انصافی بود. گاهی هم اعتراض می کردم، مگر حرف خلاف نبود؟ چرا پاسخ ندادید؟ می فرمود: مگر با جواب دادن، حرف تمام میشود؟
امر و نهی کردن و تحکّم ایشان، بیشتر در حلال و حرام بود. از آن زمان که من بالغ شدم و به سن پانزده سالگی رسیدم، یک بار هم دستور نداد نانی بخر یا چیزی تهیه کن. گاهی با عبارات لطیفی به ما می فهماند مایلند کاری کنیم؛ مثلاً می فرمود: «اگر نانی باشد، شاید اینجا صرف شود». و یا می فرمود: «مادرت مایل است که فلان چیز در خانه باشد».
ایشان گاهی نیز برای مادرم وسائلی را می گرفتند و به عنوان هدیه می دادند ، به بچه ها هم سفارش می کردند همواره با مادر باید مدارا کرد و نباید به هیچ وجه با تندی پاسخ شان را داد.
_____________________________
منابع:
1- بنیاد بین المللی استبصار شیعه