خبرگزاری اهل‌بیت(ع) - ابنا

جمعه ۲۵ آبان ۱۴۰۳
۵:۱۷
در حال بارگذاری؛ صبور باشید
پنجشنبه
۱۹ مهر
۱۴۰۳
۸:۱۰:۳۰
منبع:
ابنا
کد خبر:
1493313

آیت‌الله فاضل لنکرانی: باید همه حول محور رهبری معظم انقلاب قرار بگیریم

رئیس مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) در دیدار جمعی از ائمه جمعه و جماعات اهل تسنن استان گلستان گفت: باید وحدت داشته باشیم، مراقبت کنیم که همه حول محور رهبری معظم انقلاب قرار بگیریم، محور اصلی ایشان است.

آآ

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ جمعی از ائمه جمعه و جماعات اهل تسنن استان گلستان در مرکز فقهی ائمه اطهارعلیهم السلام قم با آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی رئیس این مرکز، دیدار و گفتگو کردند.

آیت الله فاضل لنکرانی در این دیدار تاکید کرد که وحدت اولین وظیفه‌ی همه ماست، نگذاریم کسی در میان ما اختلاف ایجاد کند، نگذاریم کسی علیه رهبری و نظام اسلامی شایعه پراکنی ودروغ پردازی کند. ممکن است از یک آخوند شیعه سوء استفاده کنند یا از یک آخوند سنی، فرقی نمی‌کند، می‌خواهند ما را بلندگوی خودشان در اختلاف افکنی و رسیدن به اهداف شوم خود کنند، وحدت داشته باشیم، مراقبت کنیم که همه حول محور رهبری معظم انقلاب قرار بگیریم، محور اصلی ایشان است.

متن کامل سخنان آیت الله فاضل لنکرانی در دیدار جمعی از ائمه جمعه و جماعات اهل تسنن استان گلستان به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

خوش آمد عرض می‌کنم خدمت شما علماء و فضلا و روحانیون محترم اهل‌تسنن که وظیفه هدایت مردم را در منطقه خود به عهده دارید. بالأخره روحانیت اعم از شیعه و سنی همه تحت عنوان «الذین یبلغون رسالات الله» قرار می‌گیریم با اختلاف درجه، یک عالمی که زحمت بیشتری کشیده مقام علمی بالاتری پیدا کرده، حقایقی را کشف می‌کند و دیگری کمتر، بالأخره از آن کسی که فقط متصدی امامت جماعت است تا آن کسی که متصدی بیان و تفسیر قرآن، یا بیان فقه یا اعتقادات است، همه تحت عنوان« الذین یبلغون رسالات الله» قرار می‌گیریم. همین عنوان سبب می‌شود که علمای اسلام معرفت‌شان به حقایق دین و حقیقت کتاب و قرآن بیشتر بشود. این تعبیردر مورد قرآن کریم که در روایات ما وارد شده و علی القاعده در روایات شما هم وارد شده که «القرآن یجری مجری الشمس و القمر» هر روز یک طلوع جدیدی دارد همان طور که خورشید و ماه از حرکت نمی‌ایستند و هر روز طلوعی جدید دارند قرآن هم زنده و پویا ست. حتی این تعبیر در روایات ما هست که «القرآن حیٌّ لا یموت» قرآن زنده و فناناپذیراست

این مقدمه‌ای بود بر اینکه بالأخره وظیفه همه عالمان دین اعم از سنی وشیعه اینست حقایق قرآن را استخراج و به مردم عرضه کنند.

بحمدالله قرآن ما یک قرآن است. ما در این مرکز کتابی منتشر کرده ایم به نام تمسک العترة الطاهرة بالقرآن الکریم، یعنی مواردی که اهل بیت علیهم السلام به قرآن استدلال کرده اند، در اعتقادات، احکام، اخلاق، فقه سیاسی، فقه اجتماعی، فقه پزشکی، همه را در این کتاب جمع‌آوری کردند، در ملاقاتی که یکی از بزرگان الازهر در اینجا با ما داشت، این کتاب را به ایشاندادم و گفتم با وجود این همه استدلال ائمه ما به قرآن که آیاتش همین آیات قرآن موجود است آیا می‌شود گفت شیعه قائل به تحریف قرآن است؟‌ متن تفاسیر ما  با آیات موجود درتفاسیر فخر رازی و روح المعانی آلوسی و.... یکی است، شیخ طوسی در تفسیرتبیانش وقتی می‌خواهد قرآن را تفسیر کند همین آیاتی را تفسیر می کند که در اختیار شماست، بدون یک واو کم و زیاد،

همینطور در تفسیرمجمع البیان یا تفسیر المیزان مرحوم علامه طباطبائی همین قرآن  را تفسیر کرده اند، یعنی شما در تفاسیر علمای طراز اول شیعه که نگاه کنید هیچ عالمی را پیدا نمی‌کنید که تفسیرش متن دیگری غیر از همین قرآن باشد. مرحوم والد ما رضوان الله علیه کتابی در علوم قرآن دارد به نام مدخل التفسیر، در این کتاب عدم تحریف قرآن را اثبات می کند و خود من هم کتابی پیرامون عدم تحریف قرآن تالیف نموده ام.

پویایی حیات ما طلبه‌ها در ارتباط بیشتر با قرآن است، ما در همین مجموعه مرکز فقهی آیات مربوط به فقه پزشکی را از استخراج کردیم. یا در موضوع فقه سیاسی و آیات مربوط به حکومت چند سال در همین مجموعه کار شده آیاتی که با صراحت می فرماید حکومت مال خداست، در سوره مبارکه مائده خدای تبارک و تعالی می‌فرماید «یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود و النصاری اولیاء» ای گروه مومنین یهود و نصارا را  ولی خود قرار ندهید، اولیاء اینجا به این معنای دوست نیست، برای اینکه در ادامه می‌فرماید اگر کسی اینها را ولی خودش قرار دهد «فإنه منهم» او هم یهودی می‌شود، یعنی اگر مسلمانی یک یهودی را رئیس خود قرار داد او هم از آنها می‌شود، در چند آیه بعد هم می‌فرماید اولیاء شما خدا، رسول خدا ومومنین است.

ازابتداء انقلاب یک نزاعی در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها و مراکز علمی مطرح بوده که اسلام چیزی به نام حکومت دارد یا نه؟ اصلاً اسلام برای حکومت بر بشر راهکاری ارائه داده یا این را بر عهده عقلا و مردم قرار داده است تا هر کسی را خودشان خواستند حاکم قرار بدهند. ما در همین مرکز بیان کردیم آیات متعددی از قرآن دلالت دارد که حکومت مختص خدای تبارک و تعالی است، برهیچ بشری جایز نیست که حکومت بر دیگری داشته باشد الا بإذن الله، اگر رسول اکرم 6 حکومت داشت به اذن خدا بوده و هر کسی بخواهد برای مردم حکومت کند باید به اذن خدا باشد،

همچنین در فقه ما از قدیم می‌گفتند که موضوع فقه فعل مکلف است، منتهی مکلف خاص را در نظر می‌گرفتند، مکلف خاص باید نماز بخواند، روزه بگیرد، حج برود، امر به معروف و نهی از منکر کند، اما آیا جامعه واجتماع هم می تواند مورد تکلیف قرار بگیرد؟ یعنی خطاب خدای تبارک و تعالی متوجه اجتماع باشد؟ قبلاً این بحث‌ها نبوده، ما باز در همین مرکز آیاتی به نام آیات فقه اجتماعی را استخراج نموده ایم که خدای تبارک و تعالی در آن آیات، اشخاص معین را در نظر نمی‌گیرد بلکه جامعه را در نظر می‌گیرد، مثل این آیه شریفه که «لا تهنوا و لا تحزنوا و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنون» در این آیه خدا می‌خواهد مسلمان‌ها به برکت توحید، به برکت قرآن، به برکت رسول خدا، به برکت آنچه رسول خدا فرموده، دریک سطح بالاتر از همه بشریت فرار داشته باشند، این یکی از آیات فقه اجتماعی است با «انتم الاعلون» خدا علوّ مسلمان‌ها را می‌خواهد که نباید مسلمین ذلیل و زیر دست کفر باشند، نباید تحت برنامه کفر زندگی‌ کنند، چیزی که متأسفانه الآن بسیاری از کشورهای اسلامی گرفتارش هستند و در واقع کفار برنامه زندگی‌شان را تدوین و طراحی می‌کنند،

به برکت این انقلاب و این مراکز و تحقیقات، انسان دائماً مطالب قوی‌تر و مهم‌تری را از این کتاب الهی پیدا می‌کند.

به هرحال باید تبادل نظر علمی بین علما باشد و به همین نشست‌های ظاهری اکتفا نشود، ما به شما بگوئیم از این قرآن چه مطلب جدیدی استفاده کرده اید که به درد جامعه‌ی امروز بخورد؟ ما هم مطلب خود را به شما ارائه بدهیم.

یک بحثی هست که من نمی‌دانم در میان علمای اهل‌سنت هم مطرح شده یا نه؟ و آن اینست که رسول اکرم 6 غیر از مقام نبوت، رسالت، حکومت و قضاوت، که وجودش مسلم است که پیامبر ما از جانب خدا نبی و رسول بوده و حاکم و قاضی بوده، آیا غیر از اینها منصب تشریع هم داشته یا نه؟ یعنی خود رسول اکرم 6 بدون اینکه جبرئیل حکمی  بیاورد یا در کتاب نوشته شده باشد، با اختیاری که خدا به او داده یعنی به اذن الله و با قوه‌ای بنام روح القدس که خدا به عنایت کرده خودش تشریع کند. در روایات ما آمده که در ابتدا نمازهای صبح، ظهر، عصر،‌ مغرب و عشاء همه دو رکعت بودند، رسول خدا  به نمازهای ظهر و عصر و عشاء دو رکعت اضافه و به مغرب هم یک رکعت اضافه کردند که از آن تعبیر به فرض النبی می شود. این تعداد رکعات نماز درکجای قرآن است؟‌ و لذا ما می‌گوئیم اینها سنت پیامبر است، شما هم شاید تعبیر به سنت را به همین معنا یعنی ما شرّعه الرسول و آنچه پیامبر تشریع کرده، بدانید.

یا 34 رکعت نمازهای نافله‌ را پیامبر اضافه فرموده، روزه‌ی ماه شعبان تماماً مستحب است و پیامبرآنرا تشریع کرده، روزه سه روز اول و وسط و آخر ماه را پیامبر اضافه کرده. قرآن می‌گویدشرب خمر حرام است  ولی حرمت کل مسکرٍ را پیامبر بیان کرده، خواه خمر باشد یا غیر خمر باشد. یا در باب فرائض در ارث برای جد، خدای تبارک و تعالی چیزی را معین نکرد ولی پیامبر برای جد سُدُس قرار داد، اینها مواردی ازتشریعات  وجود مبارک پیامبر است. ، اصلاً زائد بر اینها هم تشریع کرده. این قضیه معروف است که امیرالمؤمنین علیه السلام از طرف وجود مبارک پیامبر به یمن رفتند برای تبلیغ اسلام، از یمن که برگشتند پیامبر فرمود یا علی در یمن چیز تازه‌ای دیدی؟ عرض کرد بله یا رسول الله، در یمن سه مرد بر سر یک بچه اختلاف داشتند، هر کدام می‌گفتند این بچه من است، پیامبر فرمودند چکار کردید؟ عرض کرد یا رسول الله من قرعه زدم و با قرعه پدر بچه را معین کردم. پیامبرعمل امیرالمومنین را تأیید کرد و همان جا فرمود« القرعة سنةٌ »یعنی ما شرّعه الرسول، چیزی است که پیامبر تشریع کرد. فقهای اهل‌سنت در باب مردی که زن‌های متعدد دارد برای حق غصب از قرعه استفاده کردند و فتوا دادند و جاهای دیگر، علمای امامیه هم در فقه زیاد از قرعه استفاده می‌کنند، این هم یکی از موارد تشریع پیامبر است. خود سیره پیامبر گواه بر این است که حضرت این کارها را انجام داده است.

حال بحث در اینست که در کجای قرآن این اختیار به پیامبر داده شده؟ بالأخره سؤال این است شما که می‌گوئید پیامبر منصب تشریع دارد و تشریع حضرت هم مسلم است، کدام آیه قرآن دلالت بر این ادعا دارد؟

این یک ادعایی است که پیامبر علاوه بر منصب نبوت، رسالت، حکومت و قضاوت ازجانب خداوند منصبی نیز به نام منصب تشریع داشته است که اختیارش را خدا به او داده. اگر کسی بتواند این را بفمد و اثبات کند مقام پیامبر ما  را بسیار بالا می‌برد. البته نظریه‌ی دیگر در میان علمای امامیه اینستکه پیامبر فقط مقام تبیین را داشته، یعنی آنچه را که براو نازل می‌شده برای مردم بیان می‌کرده.

درپاسخ به این سوال در روایات یک بابی هست به نام تفویض الی النبی، در این باب ائمه ما به آیاتی که دلالت بر تفویض دارد اشاره کردند.

از جمله این آیات، ذیل آیه هفتم سوره مبارکه حشر است، عبارت«ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا» در «مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ». این ما آتاکم الرسول یعنی در منصب تشریع، هر چه پیامبر تشریع کرد باید انجام بدهید، بسیاری از امور مکروه را پیامبر بیان فرموده، این روایات مناهی در کتب شما هم وجود دارد که نهی‌اش نهی کراهتی است، نه جبرئیل نازل شده و اینها را بیان کرده، نه در قرآن آمده، پس از کجا آمده؟ این قدرت و مقامی است که خدا به پیامبر داده. فرمود هر آنچه که رسول ما به شما گفت تبعیت کنید، البته شما وقتی به تفسیر فخر رازی مراجعه می‌کنید غالباً ما آتاکم الرسول را برای مسئله فیئ آوردند یعنی  پیامبرهرچه از غنائم به شما داد بگیرید و اگر نداد حرفی نزنید.

یک نکته اینکه قرآن گاهی که یک فرعی را مطرح می‌کند در ذیل آن نیز یک کبرای کلی بیان می‌کند، در ماه رمضان خدا می‌فرماید «شهر رمضان الذی انزل فیه القرآن هدی للناس و بینات من الهدی و الفرقان فمن شهد منکم الشهر فالیصمه و من کان مریضاً أو علی سفر فعدة من ایام اخر»، بعد می‌فرماید «یرید الله بکم الیسر و لا یرید بکم العسر»، آیا می‌توانیم بگوئیم یرید الله بکم الیسر فقط مربوط به ماه رمضان است؟ یا اینکه این خود یک ضابطه و قاعده کلی است، خود شما علمای اهل‌سنت هم این را به عنوان یک قاعده فقهی مطرح کرده اید، پس بیان یک کلی در ذیل یک آیه را نمی‌شود محدود به همان مطلب کرد، اینجا هم همینطور است « ما آتاکم الرسول» کلی است،از اینرو ائمه ما درروایات خود به این آیه برای منصب تشریع استناد جسته و، بعدهم موارد تشریع پیامبر را یکی یکی ذکر کرده اند.

باز این نکته را هم عرض کنم درباره حضرت سلیمان علیه السلام، در سوره مبارکه ص آیه 34 « وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِي وَهَبْ لِي مُلْكًا لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِي إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ فَسَخَّرْنَا لَهُ الرِّيحَ تَجْرِي بِأَمْرِهِ رُخَاءً حَيْثُ أَصَابَ وَالشَّيَاطِينَ كُلَّ بَنَّاءٍ وَغَوَّاصٍ وَآخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفَادِ هَذَا عَطَاؤُنَا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَيْرِ حِسَابٍ» خدا می‌فرماید: پنج موهبتی که ما به سلیمان دادیم عطاء ما بود،حال «فامنن أو امسک بغیر حساب» این بغیر حساب از جهت ادبی متعلق به چیست؟ به هذا عطاؤنا که معنایش می شود« هذا عطاؤنا بغیر حساب»، این عطای بی حسابی است که ما به سلیمان دادیم. یا به فامنن؟ بدین معنا که خدا به حضرت سلیمان اختیار این موهبتها را تفویض کرد و فرمود من همه نعمت‌های دنیا را در اختیار تو گذاشتم و تو به هر کسی هر چه می‌خواهی به غیر حساب بده، پس در مورد نعمت‌های مادی چنین تفویضی بوده، بعد در روایات ما دارد که خداوند به پیامبر ما که پیامبر خاتَم و اشرف انبیاست یک تفویض بالاتری کرد و آن برخورداری از منصب تشریع است. از این جهت« ما آتاکم الرسول فخذوه» اطلاق دارد و معنایش چنین می شود که در همه امور دنیوی، معنوی، احکام، اعتقادات، هر چه. آنچه رسول به شما فرمود تبعیت کنید.

این یکی از بحث‌های معارفی است، شما اگر بخواهید خاتمیت را که یکی از اعتقادات مسلم همه ما و شماست، تحلیل کنید، چنانچه منصب تشریع در کنارش نباشد به نظرم مفهوم روشن و واضحی پیدا نمی‌کند. این بحث را خواستم به عنوان یک نکته‌ی علمی مطرح کنم، نمی‌دانم درمنابع شما درباره شأن تشریع پیامبر سخنی بمیان آمده یا نه؟ وعلمای شما در این مورد بحثی دارند یا نه؟

نکته بعد درباره شرایط زمان ماست، ما نمی‌توانیم طلبه و روحانی قبل از انقلاب باشیم، سر به زیر بیندازیم و مدرسه برویم و یک نماز جماعتی برگزار کنیم و بس. کاری نداشته باشیم چه برسراسلام می‌خواهد بیاید! امروز مخالفت‌ها و دشمنی‌های فکری با اسلام فراوان است، می‌خواهند این کتاب را از دست من و شما بگیرند، پشت پرده اعلامیه جهانی حقوق بشری که درست کرده اند و آمریکا می‌خواهد در لوای آن دهکده‌ی واحد جهانی درست کند برای این است که این قرآن را از من و شما بگیرند، هدف اصلی‌ این است. اصلاً‌ بحث شیعه و سنی و زیدی و اسماعیلی نیست، حتی بحث یهودی و مسیحی هم مطرح نیست، نزد آنها تورات و انجیل هم ارزش ندارد می‌گویند مبنای عمل همه کشورها باید این اعلامیه جهانی حقوق بشری باشد که ما نوشته ایم و کتب آسمانی را باید کنار گذاشت!

هدف دوم‌ شان تسلط بر کشورهاست، می‌خواهند برده‌داری مدرن را به شدیدترین نحو اجرا کنند که حتی بدون اجازه آنها نتوانی یک لیوان آب بخوری، به اسم آزادی، آزادی را از بشر سلب می کنند، در صدد حذف مکان ها و شعائر مذهبی اند. می خواهند مکه و مدینه و مسجدالاقصی ومساجد را از بین ببرند، می‌خواهند احتماعات دینی را از بین ببرند. برنامه‌شان این است که یک زمانی نه مسجد و نه حسینیه‌ای و نه حوزه علمیه ای باشد، حتی در علم می‌گویند آنچه ما به شما یاد می دهیم را باید فرا گیرید. علما باید بیدار باشند، این خطر را باید حس کنیم و بدانیم که خطر بسیار بزرگی است، اگر در صدر اسلام پیامبر اکرم( ص ) با هفتاد غزوه و سریه درگیرشد و ما گاهی می‌گوئیم چه زمان سختی بوده، الآن دشمنی با اسلام هزاران برابر سخت‌ترو پیچیده تر از آن زمان است، بسیار ساده لوح است کسیکه این خطر را باور نکند و فکر کند آمریکا و اسرائیل کار خودشان را می‌کنند، ما هم مشغول زندگی خودمان هستیم، در گذشته انگلیس می‌رفت یک قسمت را مستعمره خودش می‌کرد، فرانسه قسمت دیگر و آمریکا هم جای دیگررا، اما امروز الکفر ملّةٌ واحدة، استکبار ملت واحد شده برای اینکه کل بشر را تحت استعمار خود قرار دهند، لذا ما باید خیلی بیدار باشیم. اینجاست که ارزش انقلاب فهمیده می‌شود اگر این انقلاب نبود امروز ملت ایران و حتی ملت‌های دنیا از جهت سطح فکری این حد از آگاهی ‌را نداشتند، ایران است که امروز دشمن را به دنیا معرفی کرده، این چهره خشن و کریه اسرائیل خون آشام که قدرتی جز ترور وقتل عام زنان و کودکان بیگناه ندارد کجا نمایان می‌شد؟.

مراجع ما راجع به مردم بیدفاع غزه همان حساسیتی را دارند که در مورد شیعیان عراق و افغانستان دارند، در مقابل این ددمنشانی که می گویند مردم غزه حیوان‌های انسان نما هستند و باید همه‌ آنها را کشت، خطر را خوب درک کنیم و ببینیم وظیفه‌مان چیست؟. وحدت اولین وظیفه‌ی همه ماست، نگذاریم کسی در میان ما اختلاف ایجاد کند، نگذاریم کسی علیه رهبری و نظام اسلامی شایعه پراکنی ودروغ پردازی کند. ممکن است از یک آخوند شیعه سوء استفاده کنند یا از یک آخوند سنی، فرقی نمی‌کند، می‌خواهند ما را بلندگوی خودشان در اختلاف افکنی و رسیدن به اهداف شوم خود کنند، وحدت داشته باشیم، مراقبت کنیم که همه حول محور رهبری معظم انقلاب قرار بگیریم، محور اصلی ایشان است. باید از نماینده معظم ایشان در استان گلستان حضرت آیت الله نورمفیدی قدردانی نماییم که از اول انقلاب با ارتباط صادقانه‌ای که با اهل‌سنت دارد نقش مهمی در وحدت شیعه وسنی در آن منطقه ایفا کرده اند. ایشان همان توجهی که به شیعیان آنجا دارد به مردم ترکمن صحرا هم دارد،‌ایشان از این جهت درمیان نمایندگان رهبری بی‌نظیر است و باید قدر ایشان را دانست و برای سلامتی و طول عمرشان دعا کرد، البته از علمای اهل سنت آن منطقه هم که درایت به خرج داده اند باید تقدیرنمود،

در هر حال متوجه ضرورت‌ها باشیم نگذاریم کسی اختلاف ایجاد کند، هر کس صدای اختلاف بلند کرد بدانید شیطان است، بدانید ابزار دست آمریکاست، هیچ تردیدی در این مسئله نیست.

.............................

پایان پیام/  ۲۶۸